تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):توفيق [انجام كار نيك] از خوشبختى و بى توفيقى از بدبختى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804258104




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

یادی از روزهای جهاد و شهادت ماجرای به هلاکت رسیدن یک لشکر بعثی توسط 6 بچه‌بسیجی مازندرانی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادی از روزهای جهاد و شهادتماجرای به هلاکت رسیدن یک لشکر بعثی توسط 6 بچه‌بسیجی مازندرانی
خبرگزاری فارس: ماجرای به هلاکت رسیدن یک لشکر بعثی توسط 6 بچه‌بسیجی مازندرانی
تیربار را با چهار نوارِ 250 تایی لب آب کاشتیم و مثل گندم بعثی‌ها را درو کردیم، خدا می‌داند چند نفر بودند، خیلی هم از آخر صف فرار کردند و حدود 70 نفر اسیر گرفتیم.

به گزارش خبرگزاری فارس از ساری، خاطرات دوران دفاع مقدس و روایت‌هایی که از زبان هم‌رزمان و خانواده‌های شهدا ثبت و ضبط می‌شود، به‌عنوان اسنادی ماندگار و تأثیرگذار برای فرهنگ حماسه و مقاومت است. خبرگزاری فارس در استان لاله‌ها و 10 هزار و 400 شهید مازندران که در طول سال‌های دفاع مقدس مردمان این دیار با محوریت لشکر ویژه 25 کربلا و چند تیپ دیگر حماسه‌آفرینی کردند، برای پاسداشت دلاورمردی‌های علوی‌تباران این سرزمین در میان انبوهی از اخبار بخشی را به‌عنوان «یادی از روزهای جهاد و شهادت» به‌طور روزانه تقدیم به مخاطبان گرامی‌ می‌کند تا این گل‌واژه‌ها در عصر یخ‌زدگی معنویات، باز هم شور و شعور را در دل‌ها زنده کنند.

* روایتی حماسی از عملیات کربلای 10 ولی‌الله کرمی از رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس، بیان می‌کند: چند روزی شاید‎ ‎بیشتر‎ ‎به عید‎ ‎نمانده بود که به‌سوی کردستان روانه شدیم تا‎ ‎خود‎ ‎را‎ ‎برای عملیات کربلای 10 ‎در‎ ‎حلبچه آماده کنیم، گردان یا رسول‎الله (ص) لشکر ویژه 25 کربلا که گردانی خط‌شکن با فرمانده سرلشکر شهید حاج حسین بصیر پدر رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلا بود، ‎همیشه نوک پیکان قرار‎ ‎داشت.

از‎ ‎گروهان ما عزیزانی چون  علی‌جمعه حیدریان و رحمت‌الله خالقی به خاطرم است مدتی را با هم در دره وشکنیا و در داخل غار سپری کردیم و شب عملیات که رسید به‌سوی پایگاه‌های دشمن حرکت کردیم. معبرهای میدان مین باز شدند، باید از زیر یکی از پایگاه‌های دشمن که دقیقاً بر ما مشرف بر ما بود، عبور می‌کردیم که خداوند برابر آیه شریفه «و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لا یبصرون» چشمان دشمنان را کور کرده بود. همگی این آیه را قرائت کردیم، در حال ادامه مسیر عملیات بودیم که ناگهان دست‌مان را به روی سنگ گذاشتیم که باعث حرکتش شد، بلافاصله زانویم را زیر سنگ گذاشتم و بچه‌ها زیر آن را با لاشه سنگ پر کردند و همه تعجب می‌کردیم که با این صدا، آن هم در فاصله 20 متری از دشمن و از آنجایی که دشمن بالای سر ما بود، چرا صدایی را نشنید و ما را ندید؟ به‌سوی هدف که قله بعدی بود، حرکت کردیم و ساعت یک بامداد عملیات شروع شد. تمام سنگرها را با نارنجک پاکسازی می‌کردیم و پس از ساعاتی قله پاکسازی شد و قرار شد تا صبح همان‌جا بمانیم، من و برادر رحمت خالقی لب پرتگاهی داخل سنگر انفرادی نوبتی نگهبانی می‌دادیم که رحمت گفت حرکت کنیم.

هوا هم سرد بود و به‌نوعی همه بچه‌ها حرکت کردیم، در چاله‌ای که دو طرف لاشه‌سنگ بزرگی قرار داشت و دارای عمقی به اندازه 2 متر بود، رفتم و خوابیدم  و رحمت پیش بچه‌ها که 100 متر بالاتر بودند، رفت. از آنجایی که  من چراغ قوه نداشتم، پس از دقایقی صدای خروپف شنیدم، مشکوک شدم، از داخل چاله بیرون آمدم، هوا خیلی تاریک بود، به‌سوی بچه‌ها رفتم و یواش رحمت را صدا کردم و گفتم که یک سوژه پیدا کردم، به کسی چیزی نگو باید با هم برویم. به‌سوی آن چاله رفتیم، در کنار همان چاله‌ای که من داخل آن بودم، چاله‌ای که مشابه آن قرار داشت داخل آن یک افسر عراقی نشسته و دست بر روی ماشه اسلحه خوابیده بود. کفش‌هایم را از پا بیرون آوردم، به رحمت گفتم فقط پیشانی‌اش را هدف بگیر و نور چراغ را هم به چشمانش بزن و من از روبه‌روی او آرام آرام پایین رفتم و جلویش نشسته و انگشتش را از روی ماشه بیرون آوردم و در یک چشم بر هم زدن اسلحه را از دست وی کشیدم. سراسیمه بیدار شد، رحمت با توجه به نقشه قبلی با چراغ قوه نوری را به چشمانش تاباند که هیچ‌جا را ندید و من که کمی عربی بلد بودم، گفتم که تسلیم‌شو و گرنه کشته می‌شوی، او هم بلافاصله تسلیم شد.

به او گفتم اگر سنگر بعثی‌ها را نشان دهد، او را نمی‌کشیم، قسم خوردیم و او قبول کرد و ما را بالای سر بعثی‌ها برد، 15 نفر بودند داخل یک غار مستقر شده بودند، ما نیز از روبه‌رو به آنها مسلط بودیم. به رحمت گفتم که با کلاش داخل غار را هدف بگیرد و من با چند تا نارنجک بالای غار می‌روم، چون صخره‌ها، سنگ‌لاشه‌های نازکی بودند، راحت می‌توانستم با نارنجک همه را منهدم کنم. پس از کشتن بعثی‌ها آن افسر عراقی را پیش بچه‌ها بردیم تا صبح شد، من و علی‌جمعه پایین‌تر از بچه‌ها نشسته بودیم که دیدیم یک نفر آشنا از طرف خاک دشمن به‌سوی ما می‌آید چشمان‌مان گرد شد، نصرت‌الله محمودزاده (برادر شهید محمدحسین محمودزاده) را دیدیم که با دست خالی می‌آید. پس از احوال‌پرسی ما را شناخت و گفت که چند روز قبل از عملیات برای شناسایی و جاده‌سازی به مهمانی عراقی‌ها رفته بودم، گردان ما به‌سوی سد دربندی‌خان حرکت کرد، در راه به تپه‌ای برخوردیم که پایگاه بزرگی بود که در آن بالای 150 نفر نیروی عراقی بودند. با حیله‌ها و ترفند زیادی توانستیم آن تپه را فتح کنیم و همه عراقی‌ها را به هلاکت برسانیم، شب تا صبح آنجا بودیم، جای شما خالی! نان نبود اما چند شانه تخم مرغ را با کمی روغن نیمرو کردیم و همگی خوردیم. زمان به‌یادماندنی بود، فردای آن روز سردار حاج کمیل کهنسال از فرماندهان لشکر ویژه 25 کربلا سر تپه یا همان پایگاه آمد و با دوربین طرف سد را نگاه کرد و مرا صدا زد و گفت دوربین را بگیر و نگاه کن، من لشکری را دیدم، گفت 6 نفر را بگیر و برو همه را اسیر بگیر و بیاور. من خندیدم و با تعجب گفتم چی، گفت تکرار نکن تیربارت را بگیر و برو، من و چند تن از دوستانم که الان یادم نیست شاید علی‌جمعه هم بود به‌سوی سد رفتیم و داخل زمین گندم که لب ساحل بود سنگر گرفتیم.

وقتی سرلشکر به ما رسید ماشه کشیده شد، عده زیادی را کشتیم، عراقی‌ها وحشت‌زده شدند که از کجا تیر می‌خورند، عده زیادی در آن هوای سرد داخل آب رفتند تا فرار کنند. تیربار را با چهار نوارِ 250 تایی لب آب کاشتیم و مثل گندم بعثی‌ها را درو کردیم، خدا می‌داند چند نفر  بودند، خیلی هم از آخر صف فرار کردند، یکی از دوستان ما هم شهید شد، حدود 70 نفر اسیر گرفتیم. وقتی سوی اسرا می‌رفتیم تا آنها را خلع سلاح کنیم، از من فرار می‌کردند، خنده‌ام می‌گرفت چرا که  اگر گوشم را می‌گرفتند می‌توانستند مرا از روی زمین بلند کنند، چون من خیلی کوچک بودم و آنها خیلی درشت‌اندام بودند. اسرا را به‌سوی جاده آوردیم و سردار کمیل مرا دید و گفت: «چه کار کردی؟» گفتم: «70 اسیر گرفتم.» گفت: «تلفات ما چه‌قدر بود؟» گفتم: «یکی شهید شد.» گفت: «بقیه عراقی‌ها؟» خنده‌ام گرفت، سردار گفت: «نگفتم همه را اسیر بگیر؟» * مدافع مردم بود علیرضا جمشیدی می‌گوید: شهید کرمعلی کرمی ‌در خانواده‌ای محروم و مستعضف عمر شریف خود را می‌گذراند که به ناچار هزینه تحصیل خود را از طریق فروختن سبزیجات تأمین می‌کرد. او انسانی فهیم و بااراده‌ای بود، از خصوصیات اخلاقی‌اش این بود که بیشتر گوش می‌کرد و کمتر حرف می‌زد و مدافع مردم بود. در اوایل انقلاب کارهای معیشتی و مشکلات مردم را به‌خوبی پیگیری می‌کرد، وی همانند شهید رجایی تا قبل از شهادت ساده زیست، آخرین ملاقات من در پایگاه شهید بهشتی اهواز  بود که به دیدنم آمد و خداحافظی کرد. انتهای پیام/86029/ط30/

95/01/27 :: 00:31





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن