واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: همزماني تاريخ شهادت اولين شهيد معلم استان با روز معلم /آرزويي كه بعد از شهادت پدر هدف شد بجنورد- عاطفه چاهي، فرزند شهيد معلم محمد علي چاهي راه پدرش را ادامه داد، تا وابستگي دختران به پدرانشان را به واقعيت بكشاند.
به گزارش ساجده، به مناسبت روز معلم از بانوي معلمي دعوت كرده ايم كه زندگي در يك خانواده فرهنگي عشق به معلمي را در او پرورش داده بود و هم اكنون نزديك به 18 سال است كه آرزويش به واقعيت پيوسته است.عاطفه چاهي، متولد 56، داراي تحصيلات كارشناسي ارشد فقه و مباني حقوق اسلامي ، متاهل و صاحب يك فرزند پسر و فرزند شهيد معلم محمدعلي چاهي است.پدرم در روز 12 ارديبهشت سال 61 در شهر خرمشهر به شهادت رسيد، روزي هم اكنون به عنوان روز معلم ناگذاري شده است، اين در حالي است كه پدرم اولين شهيد فرهنگي استان است.زمان شهادت پدر من تنها چهار سال داشتم، قشنگترين خاطره من از زماني كه با هم بوديم اين است كه پدرم گاهگاهي من را همراه خود به سر كلاس هاي درس مي برد با اينكه سن زيادي نداشتم ولي ديدن شغل پدر عشق به معلمي را در من چندبرابر مي كرد.پدرم در سن 33 سالگي به صورت داوطلبانه براي دفاع از كشور عازم جبهه شد و در حالي كمتر از يك ماه از اعزامش مي گذشت به شهادت رسيد وي علاوه بر اين قبل از انقلاب هم از انقلابيون تلاشگر بود، كه كارهايشان در زمان انقلاب هنوز هم در ذهن اطرافيان و دوستان به خاطر مانده است.همه مي دانند كه دختران بابايي هستند و اين حس در روابط من و پدرم شديدا احساس مي شد به طوري كه مادر مي گفت روزي كه پدر مي خواست به جبهه برود دائما شما را در بغلش مي گرفت و روي زمين نمي گذاشت و به سختي از شما جدا شد. با گذشت اين همه سال از شهادت پدرم هنوز هم حضور پدرم را در كنارم احساس مي كنم، زمان ازدواجم و زمان تولد پسرم با تمام وجود احساس كردم كه پدرم در كنارم قرار دارد و براي من دعا مي كند و گاهگاهي كه دلم مي گيرد با صحبت با او آرام مي گيرم.ما تقريبا يك خانواده فرهنگي بوديم و علاوه بر پدرم ساير بستگان اكثرا معلم بودند و علاقه به شغل معلمي از كودكي در من نهادينه شده بود، طوري كه بزرگترين آرزوي آن روزهايم تدريس به بچه ها بود و بعد از شهادت پدرم كه معلم بود به هدف در زندگيم تبديل شد تا بتوانم در پيرو راه پدرم گوشه اي از مسئوليت هايي كه فرزندان سرزمين مان بريا ما انجام داده اند، را ادا كنيم.در سال 75 وارد دانشگاه شاهد تهران شدم و در رشته دبيري الهيات تحصيل كردم و در سال 79 به طور رسمي كارم را آغاز كردم و تا به امروز 18 سال است كه معلم هستم.شروع هر كار و قدم گذاشتن در آن كار بستگي به علاقه او دارد و من رسيدن به شغل معلمي در صدر آرزوهايم بود هم چنين حضور در بين دانش آموزان و خصوصيت هاي اخلاقي متفاوت آنها برايم زيبا بود و سختي كار را شيرين مي كرد، حضور در جمع جوان دانش آموزان مي توانست در طريقه ي رفتار من با فرزند خودم تاثير گذار باشد و اين ها همه انگيزه اي براي ورود من به اين عرصه بود.اولين روز تدريسم در سال 79 در هنرستان سيرجانيان از حواشي شهرستان بجنورد بود با تمام استرسي كه داشتم با اميد به خدا قدم در كلاس گذاشتم و به يادماندني ترين روز زندگيم تبديل شد.هميشه دوست داشتم معلمي مهربان باشم و هيچ سخت گيري در كارم به چشم نيايد، ايجاد روابط دوستانه با دانش آموزان در اولويت كاري ام قرار دارد به طوري كه در طول روز كه معلولا با سه كلاس درس دارم و هر كلاس حداقل 30 دانش آموز دارد و در طول روز با 90 دانش آموز ارتباط دارم و در اين مدت تدريسم سعي ام بر اين بوده است كه با تك تك دانش آموزانم ارتباط دوستانه داشته باشم و با روحياتشان آشنا شوم به طوري كه زمان شادي و غم بتوانم دركشان كنم.معلم بايد بتواند دانش آموزان را درك كند و حامي عواطف آنها باشد، امروز خيلي از دانش آموزانم را مي بينم كه در مدارج علمي بالا مشغول به فعاليت هستند به خود مي بالم كه من هم در بخشي از تربيت آنها تاثير گذار بوده ام.در سوابق تدريسم معمولا مدارس حاشيه شهر را براي كار انتخاب مي كردم، دل هاي صاف و ساده دانش آموزان حضور در آن جا را براي من دلنشين مي كرد، درمناطق حاشيه شهر سطح سواد خانواده ها پايين است و مشكلات مالي زيادي كه دارند محبت ها را كمرنگ كرده است دانش آموز به توجه بيشتري در اين مناطق احتياج دارد.من روابطم با دانش آموزان را در حد مدرسه حفظ مي كنم و وارد حريم خانوادگي شان نمي شوم چرا كه خيلي از والدين اين شرايط را نمي پذريند.دانش آموزان زمان ما با حال حاضر خيلي تفاوت داشتند الان شرايط طوري رقم خورده است كه ديگر آن حس ترس و اضطرابي كه دانش آموزان از معلم داشتند به روابط دوستانه تبديل شده است كه باعث درك بيشتر معلمان از دانش آموزان شده است.براي آگاه سازي دانش آموزان بايد دليل بياوريم و متقاعدشان كنيم و با زور و اجبار هيچ جوابي نمي گيريم اگر اين ارتباط دوستانه و عاشقانه باشد احترام ها سرجايش مي ماند و حرف ها تاثير پذير تر مي شوند.معلمي را علاوه بر شغل بايد يك افتخار بدانيم كه نصيب معلم ها شده است من هميشه پدرم را به عنوان الگوي خودم در زندگي و در شغلم قرار داده ام.معلم بايد فداكار ، باگذشت، سازگار با رفتارهاي خوب و بد دانش آموزان باشد و در يك كلمه معلمي قشنگترين احساسات است.دوران ابتدايي را در شهر راز در مدرسه ابتدائي شهيد چاهي هم نام پدرم بود درس خواندم و از معلم كلاس اولم آقاي عين بيگي و معاون همان مدرسه آقاي شاددل كمال تشكر را دارم و بي هيچ عنوان نمي توانم محبت هاي آنها را از خاطر ببرم.اين معلم پر تلاش علاوه بر كار تدريس تاليف كتاب هم انجام مي دهد، كه كتاب فقهي با عنوان : " بررسي نقاط اختلاف مطهرات و نجاسات در مذاهب خمسه " از آثار او است.در انتها خواست تا شعر زير در آخر گفت وگو او ذكر شود:اي معلم با تو سرمست از حيات و زندگي بعد حق تو پيش تو شايد بندگياي كه تو شايسته هر خدمتي چشم اميد و مهر و رحمتيبا همه سختي به پايم ساختي سوختي تا روح من پرداختيشمع دانش بر دلم افروختي تا فروزانم كني خود سوختيمحرم پنهان و پيداهاي من راهنماي خوب فرداهاي منار تو روشن مي شود آينده ام با تو آري دولت پاينده ام 1744
12/02/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]