واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: عصر دوشنبه 16 آذرماه سال 88 دختر 5 سالهای به نام ساناز در برابر دیدگان زنداییاش به نام سهیلا کشته شد.
قتل خواهر شوهر توسط عروس بی رحم تحقیقات نشان میداد که مادر ساناز به خاطر اختلاف با شوهرش به حالت قهر به خانه پدریاش آمده و چون سرکار میرفت دخترش همیشه نزد پدر و مادربزرگ بود تا اینکه روز حادثه وقتی آنها میخواستند به ملاقات بیماری بروند ساناز را به امانت نزد عروسشان که در همان ساختمان زندگی میکرد، گذاشته بودند.سهیلا که شاهد این جنایت بود در بازجوییها نزد بازپرس هنرمند و افسر پلیس گفت که دو مرد با کلاه ایمنی از مسیر پشتبام وارد خانه شدهاند و دست و پای وی و نوزاد شیرخوارهاش را بسته آنها را داخل حمام انداختهاند بعد ساناز را کشته و اطرافش را با پاشیدن بنزین آتش زدهاند.مهمترین بخش ادعاهای سهیلا این بود که صدای یکی از قاتلان شبیه به سعید عموی ساناز کوچولو بوده و شکی ندارد که قتل زیر سر وی است. در بخش دیگری از تحقیقات مشخص شد که سعید از مدتها پیش با زن برادر و خانواده وی اختلاف داشته است و چند سال پیش نیز پس از آتشسوزی عمدی در همین ساختمان-محل وقوع قتل- بازداشت شد و با پذیرفتن اتهام آتشافروزی رضایت گرفته است.با دستور بازپرس پرونده، سعید بازداشت شد و روز بعد از قتل وقتی من به دادسرای امور جنایی تهران رفتم در راهروی طبقه دوم هیاهویی بود مادر و خالههای ساناز کوچولو همه ناراحت و عصبانی حضور داشتند و زن با چهرهای مظلوم و با نوزادی در آغوش در گوشهای دیده میشد.داخل اتاق بازپرسی شدم، سعید گریهکنان مدام میگفت بیگناه است و میخواست دستگاه جیپیاس خودروی محل کارش بررسی شود تا همه بفهمند او در زمان قتل در کجا حضور داشته است.ادعاهای عموی ساناز کوچولو با توجه به سابقه شرارت و آتشافروزیاش و از سوی دیگر اختلاف شدید با مادر ساناز باورکردنی نبود بویژه اینکه راه ورود به خانه آن هم از پشتبام به خاطر اینکه یکی از بستگان نزدیک سعید در چند خانه آن طرفتر زندگی میکرد منطقی به نظر میرسید.با حیرت اینکه یک عمو با انگیزه تنها یک اختلاف کوچک برادرزادهاش را کشته باشد از دفتر بازپرسی خارج شدم و به سراغ سهیلا رفتم و از او خواستم گفتوگویی داشته باشیم.این زن مظلوم ناگهان با رفتاری تند و خشن از من خواست دست از سرش بردارم و در حالی که نوزادش را در آغوش داشت خواست از پلهها پایین برود و ناگهان یکی از خواهرشوهرها با صدایی جدی و تند از سهیلا خواست بایستد و با من گفتوگو کند.سهیلا سرجایش میخکوب شد و با صدایی لرزان هر چه پرسیدم جواب داد و مدام اصرار کرد قاتل همان سعید است و هیچ شکی ندارد.آن روز این قتل را نوشتم با توجه به اینکه سالها در زمینه پروندههای جنایی فعالیت داشتم با بازپرس هنرمند تماس گرفتم و قاطعانه گفتم که قاتل زندایی ساناز است، وی نپذیرفت شرایط روحی سهیلا را بیان کردم و اینکه بشدت ازخانواده شوهرش میترسد.شاید به خاطر همین ترس بوده که خواسته انتقام بگیرد و بعد گفتم استفاده از کلاه ایمنی از پشتبام به پشتبام دیگر بسیار شکبرانگیز بوده و در نهایت کسی که سابقه آتشافروزی دارد هیچگاه در صحنه قتل چنین اقدامی را تکرار نمیکند و سهیلا به تصور اینکه میتوانسته با این دلایل سعید را قاتل معرفی کند، دست به صحنهسازی زده است.بازپرس هنرمند مشکوک شد اما باز نپذیرفت یک زن بتواند چنین قتلی انجام بدهد وقتی تماس تلفنی قطع شد با سرهنگ مکرم در اداره ویژه قتل پلیس آگاهی که در آن زمان جانشین رئیس اداره بود و سالها همدیگر را میشناختیم تماس گرفتم، همه این دلایل و صحنه رویارویی خودم با سهیلا را بیان کردم و در آخر گفتم که احتمال اینکه قاتل یک کودک به یک زن و نوزاد در صحنه قتل رحم کند، کم است و عجیب اینکه سرهنگ مکرم از من تشکر کرد و گفت حتماً این موارد را مدنظر قرار خواهد داد.صبح روز بعد وقتی به دفتر بازپرس هنرمند رفتم وی لبخندی زد و با گفتن اینکه کار خودت را کردی؟! اطلاع داد به درخواست سرهنگ مکرم دستور بازداشت سهیلا صادر شده است و عجیب اینکه هنوز عصر نشده بود زن دایی ساناز کوچولو نه تنها قتل با انگیزه حس انتقامجویی ناشی از حقارت نزد خانواده شوهرش را پذیرفت بلکه گفت که آتشافروزیهای سالهای گذشته نیز زیر سر وی بود و سعید تنها این اتهام را پذیرفته بود تا پس از رضایت آزاد شود.سهیلا به زندان افتاد و پس از چند ماه به خاطر عذاب وجدان خود را به کام مرگ فرو برد.ایراناخبار مرتبط:قتل يك دختر 5 ساله به دست زن دايي / زودتر مجازاتم كنيدقصاص عروس قاتل توسط مادر شوهرجوان فداکار قربانی آتشسوزی عمدی شد + عکس
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]