واضح آرشیو وب فارسی:دکتر سلام:
برخی زوجین در اوایل ازدواج و ماههای اول دچار اختلاف و مشکلات فراوان می شوند چه عواملی در این امر تاثیر میگذارند و موجب بروز تشنج و تیرگی روابط بین زوجین خواهند شد
وقتی دو نفر ازدواج میکنند روابط اجتماعیشان عوض میشود و رفت و آمدهای تازهای به وجود میآید. در این میان کنار آمدن با فرهنگ خانواده همسر اهمیت زیادی دارد. طبیعی است که عضو جدید در هر خانواده باید پذیرفته شود اما گاهی وجه اشتراکها به حدی کم است که نهتنها پذیرشی صورت نمیگیرد بلکه بحث و مشاجره و نارضایتی هم به وجود میآورد.
تفاوتهای فرهنگی چقدر مهم است؟
تطابق فرهنگی دو نفری که قرار است با هم ازدواج کنند یکی از موارد مهم و تاثیرگذار در ازدواجآنهاست، اینکه خانواده دو نفر تاچه حد از نظر فرهنگی به هم شبیه هستند و چقدر با هم تفاوت دارند. موارد زیادی از قبیل آداب و رسوم، ارزشها، نحوه برقراری ارتباط، باید و نبایدها وخط قرمزها جزء فرهنگ یک خانواده محسوب میشوند.
عروس آتش پاره!
داشتن تفاوتهای فرهنگی در ازدواج دو نفر یکی از ملاکهای مهمی است که نباید به سادگی از آن گذشت چون تفاوتهای جدی فرهنگی نشاندهنده نوع خاصی از تفکر و جهانبینی و وجود تفاوت در مجموعه هنجارها و بایدها و نبایدهاست. وجود تفاوتهای زیاد در باورها و عقاید فرد جدیدی که بهعنوان عروس یا داماد وارد خانواده دیگری میشود در طولانیمدت باعث اختلاف نظر، بحث و مشاجره میشود و میزان رضایت متقابل را پایین میآورد.
چگونه فرهنگ او را بشناسیم؟
وقتی دختر یا پسری بهعنوان عروس یا داماد وارد خانواده میشود درواقع یک نفر به اعضای آن خانواده اضافه میشود. حضور او در خانواده روی جنبههای مختلف زندگی خانوادگی و همه اعضای خانواده تاثیرات زیادی دارد، بنابراین بهتر است قبل از اینکه ازدواج صورت بگیرد آگاهیهای لازم درباره فرهنگ خانوادگی فردی که قرار است به خانواده بپیوندند کسب شود.
آیتمهای فرهنگی را میتوان با بررسی عادات و عرفهایی که در خانواده حاکم است مثل نحوه پوشش و آرایش، میزان اعتقادات مذهبی، نحوه احترام گذاشتن افراد به یکدیگر، حد و حدود روابط با فامیل، بستگان و دوستان سنجید.
میزان فرهنگپذیری او چقدر است؟
هنگام انتخاب عروس یا داماد افراد هرقدر هم تلاش کنند فرد مورد نظر از لحاظ فرهنگی بیشترین تطابق و شباهت را با خانواده آنها داشته باشد باز هم تفاوتها و اختلافنظرهایی به وجود میآید. درواقع میزان فرهنگپذیری فرد جدیدی که وارد خانواده میشود تعیینکننده است.
به عنوان مثال دختری که به عنوان عروس وارد خانوادهای میشود و از نظر فرهنگی تفاوتهایی با آنها دارد هرچه بیشتر بتواند خودش را با فرهنگ خانوادهای که وارد آن شده تطبیق دهد و هرچه خانواده شوهر بیشتر بتوانند تفاوتهای فرهنگی که عروسشان با آنها دارد را درک کنند، سازگاری و تفاهم بیشتری در روابط آنها ایجاد شده و از ایجاد مشکل و بروز تنش جلوگیری میشود.
چه کسی حرف آخر را میزند؟
بههرحال تفاوتهای فرهنگی وجود دارد. اگر افراد با ذهن بسته و از روی تعصب به این تفاوتها نگاه کنند یعنی طرز تفکرشان این باشد که «هر اعتقادی که من دارم درست است، همه افراد باید به مسائل آنگونه نگاه کنند که من نگاه میکنم و همه افراد باید نظرشان با نظر من یکسان باشد» هنگام رویارویی با این تفاوتها قطعا مشکلات زیادی به وجود خواهد آمد.
برعکس اگر افراد با ذهن باز و بدون هیچ تعصبی با قضایا برخورد کنند یعنی با این طرز تفکر وارد شوند که در هر فرهنگی یکسری موارد مثبت وجود دارد و یکسری موارد محدودکننده و هر آنچه در فرهنگ دیگران با فرهنگ من متفاوت است برای من نامناسب نیست، چه بسا که بسیار هم مثبت و سازنده باشد و نهتنها مشکلات و تنشهای کمتری ایجاد میشود بلکه همدلی و درک متقابل بیشتری هم به وجود خواهد آمد.
مشکل از کجا شروع میشود؟
مشکل از آنجایی شروع میشود که هر کدام از طرفین مثلا هم عروس و هم خانواده شوهرش معتقدند که فرهنگشان درست است و باید طبق آن پیش بروند و طرف مقابل هم از آن پیروی کند. درواقع تصمیم میگیرند روی عقیده و نظر خودشان پافشاری کنند، طرف مقابل را مجبور به عقبنشینی کرده و حرف خودشان را به کرسی بنشانند. درواقع فرهنگشان را به طرف مقابل تحمیل کنند.
در خانوادههایی که به درستی فرهنگ خودشان را نمیشناسند، ارزشها و ضدارزشهایشان کاملا مشخص نیست و به باورهایشان خیلی پایبند نیستند، به محض اینکه عضو جدیدی بهعنوان عروس یا داماد وارد میشود و از نظر فرهنگی و اعتقادی با آنها تفاوت دارد، سریعا باورها و ارزشهای خودشان را زیر سوال میبرند و بیش از حد تحت تاثیر قرار میگیرند و شروع به پیروی از یکسری عقاید و عادات او میکنند.
در چه خانوادهای بزرگ شده؟
اصالت و نحوه تربیت خانوادگی فردی که بهعنوان عروس یا داماد انتخاب میکنیم هم اهمیت بسیار زیادی دارد و نباید نادیده گرفته شود. روانشناسان معتقدند باورها و اعتقادات فرد در نهاد خانوادهای که در آن رشد و پرورش پیدا میکند شکل میگیرد. والدین و افرادی که در چند سال اول زندگی وظیفه تربیت و مراقبت از کودک را برعهده دارند در رشد وجدان اخلاقی و شکلگیری بایدها و نبایدها در وجود کودک نقش بسیار مهمی دارند.
اگر آنها افرادی قابل اعتماد و پایبند به اصول و ارزشهای اخلاقی باشند طبیعتا فرزندی که تربیت کردهاند هم همینگونه خواهد بود و بالعکس.
آیا همه چیز تقصیر اوست؟
درواقع خانوادهای که نتوانسته بهدرستی باورها و اعتقادش را به فرزندانش منتقل کند و اصول و ارزشهایی که به آن پایبند است را در وجود آنها نهادینه کند در چنین مواردی بیشتر در معرض لغزش و آسیب قرار میگیرد و ورود یک فرد جدید میتواند تغییرات زیادی را ایجاد کند.
البته این مسئله به میزان تاثیرپذیری افراد هم بستگی دارد. عضو جدید و خط فکری او روی همه اعضای خانواده به یک میزان تاثیر نمیگذارد. هر کدام از اعضا که بیشتر به باورهای حاکم بر خانواده اعتقاد داشته باشد و اصول و ارزشها در وجودش بیشتر نهادینه شده باشد کمتر تحت تاثیر قرار میگیرد. چهبسا اگر از مهارت و درایت کافی برخوردار باشد، بتواند به درستی از ارزشهای خانواده دفاع کند و عضو جدید را هم به آنها پایبند کند.
3 اردیبهشت 1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دکتر سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]