واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: فراموشي تهران- ايرنا- روزنامه اطلاعات در شماره سه شنبه 31 فروردين در يادداشتي با اشاره به اولين سالروز درگذشت «حسين قندي» استاد برجسته ارتباطات و روزنامه نگاري، نوشت: دوباره بهار شده و دوباره اين بهار هم فروردين دارد و هم ارديبهشت. دوباره ارديبهشتش سوم دارد و جشنواره اشكها و لبخندهاست. اشكي به قول دوستي «با قندي فقط ميشود خنديد».
در ادامه اين يادداشت كه به قلم فاطمه مصطفوي منتشر شده است، مي خوانيم: هميشه استادان و معلمين شاگردانشان را فراموش ميكنند؛ اما قندي از آن آدمها نبود. آنقدر با بچهها سابقه و خاطره داشت و آنقدر همه را به حساب انسانيت دوست داشت كه تا به ديدنش ميرفتي در اتاق سردبيري باز مي شد و به چاي و خبر و لبخند ميهمانت ميكرد.«قندي» آدم فراموشي نبود و فراموشكاري را دوست نداشت. هميشه سر ساعت مي آمد و با دست پر هم ميآمد.كلاسش پر بود از يادگرفتن. پر بود از تمرين. پر بود از نكته ...اما خالي بود از انتقال رنج.وقتي قرار است روزنامه نگار شوي بايد يك چيزهايي را خوب بداني و اينها را قندي با چهار سال و شايد بيشتر، فراموشيش خوب يادمان داد. اين، نكته آخر كلاس او بود، شايد هم نكته ما قبل آخر.اينكه تهديدها را به كلي فراموش كني. اينكه دادگاه آن روز را قبل از كلاس فراموش كني. اينكه محدود كردن نوشتنت را تا حدي فراموش كني. اينكه تهمت را فراموش كني.اينكه ياد بگيري يادت برود چند بار به فلان مسوول تلفن كردي و نه تنها جواب نگرفتي؛ بلكه با بدترين شيوه جوابت كردند.خوب آدميزاد چقدر مگر ميتواند فراموش كند؟ شايد شما ندانيد كه به دانشجويان روزنامهنگاري هميشه ميگفتند سماجت كن تا جواب بگيري.صبر كن، بمان ، نرو...اما قندي روزنامهنگارها، اين خنده روي فراموشكار مگر چقدر ميتوانست «صبر كند، بماند و نرود؟» ماند، ميماند؛ اما گاهي دير ميآمد، يك بار هم اصلا نيامد و بعد كه مي پرسيدي «استاد چرا نيامديد» ميگفت: حالم خوش نبود و بعد مي شنيدي كه به خاطر دادگاهي بوده. خوب بود، خوبست كه فراموشكاري را يادبگيريم وقتي كودكي را مي بينيم كه در ميان مردم حيران مانده، اما چيزي براي فروش جز خودش ندارد. خوبست يادبگيريم كه روزنامه نگار شكرشكن ما قهوه تلخ زياد مي نوشيد و فراموش كرد.او ترجيح مي داد چاي را تلخ بنوشد؛ اما نوشته اش شيرين باشد.خوب آدميزاد است، چقدر ميتواند تلخي را شيرين كند؟ نجيب هم باشد و لبخند بزند همه دردها را. كم كم فراموش ميكند. كم كم ديگر نوشتن را فراموش مي كند. شاگردانش را فراموش ميكند. ديدن را فراموش ميكند.شنيدن را فراموش ميكند. كم كم فقط خنديدن را به ياد مي آورد. و ديدنش را اهدا ميكند. كم كم فقط قند بودن در يك فنجان تلخ را براي خود نگه ميدارد و با خود جاودانه ميكند.سال پيش آنروزها كه روزنامهنگاري در مظلوميت قندش آرام گريست «دكتر محسنيان راد»، استاد علوم ارتباطات از «نظريه جهر» صحبت كرد.او گفت نگوييد قندي استاد تيتر بود.قندي يك روزنامهنگار بود.دل روزنامه نگار را نشكنيد.بر روزنامهنگار جفا نكنيد. روزنامه نگار را فراموش نكنيد. دكتر محسنيان راد با استفاده از قرآن پايه اين نظريه را ريخته است كه انسان حق ندارد صدايش را بلند كند مگر آنكه بر او ظلمي شده باشد. خداوند دوست ندارد كسي بدي را با صداي بلند افشا كند مگر آنكه به او ظلم شده باشد. او گفت بر قندي ظلم شده است.روزنامه نگار همان صداي بلند افشاي ظلمست. اين را خدا اجازه داده است. در نظريه جهر، اين استاد روزنامهنگاري بر تذكرها، توقيفها و محكوميتها تاكيد كرده است. و از تعداد زياد تذكرها به مطبوعات ياد كرده. در حاليكه روزنامه و مطبوعات محل افشاي صداي مظلومست.قندي يكساله شد و قند لبخند او در دل شاگردان و همكارانش در اين سال آب شده است. او مظلوميت را جور ديگري بيان كرد. فراموش كرد تا فراموش نشود.*منبع: روزنامه اطلاعات، 30 فروردين 1395**گروه اطلاع رساني**9117**2002
31/01/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]