واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: تا ابد در تاريكي يك روز
«ابد و يك روز» به نويسندگي و كارگرداني سعيد روستايي، داستان خانوادهاي ايراني است كه در جريان ازدواج يكي از دخترهاي خانواده به نام سميه روايت و مخاطب در طول فيلم با چالشهاي پيش روي اين خانواده همراه ميشود.
نویسنده : حسين بركتي
«ابد و يك روز» به نويسندگي و كارگرداني سعيد روستايي، داستان خانوادهاي ايراني است كه در جريان ازدواج يكي از دخترهاي خانواده به نام سميه روايت و مخاطب در طول فيلم با چالشهاي پيش روي اين خانواده همراه ميشود.
فيلمساز با نشان دادن پايبندي خانواده به مسائل اخلاقي همچون همسايهمداري، اعتقاد به دعاي مادر و... قصد دارد شخصيتهايي خاكستري را به تصوير بكشد كه به اجبار و در شرايط اجتماعي پيش آمده، رفتارهايي غيرقانوني و غيراخلاقي از خود نشان ميدهند. تا اينجاي كار مشكلي نيست اما نمايش اين تصاوير در سطح و مخصوصاً رها كردن موقعيت اصلي و نپرداختن به آن در طول داستان فيلم، تنها به شعاري تصويري - كلامي ختم ميشود كه مخاطب را با كليشههاي مرسوم اين روزهاي سينماي ايران روبهرو ميكند.
در «ابد و يك روز» شاهد آن هستيم كه فيلمساز در پرداختن به ابژه خود گسست روايي دارد و گاه به آنچه خود دوست دارد ميپردازد و گاه بازگشتي به حقيقت سوژه دارد و در واقع، تعليق ابژكتيوي كه فيلمساز در نماهاي مختلف ايجاد ميكند، به اين دليل نيست كه فيلم به آن نياز دارد بلكه به اين دليل است كه فيلمساز در انتخاب نوع روايت خود دچار ترديد است. سؤال اين است كه اين فيلم قرار است كدام مسئله را دنبال كند؟ مجموعهاي از سوژههاي اجتماعي مانند فقر، نارساييهاي خانواده سنتي، اعتياد، نواقص نظام آموزشي، وضعيت زنان، كاستيهاي نظام بهداشت و درمان و...؟
پرداختن به سوژههاي متعدد، زنجيري به دست و پاي فيلم، در حركت به سمت اثري هنرمندانه بسته و تضاد روايي در بخشهاي مختلف اين فيلم به شكلهاي مختلف ديده ميشود. به عنوان مثال در بخشهاي پاياني فيلم كه محسن درمورد پول خريد مغازه جديد به برادر بزرگتر شك ميكند، با استفاده از راوي غير قابل اعتماد و ارائه انتخابي اطلاعاتي كه در طول فيلم به مخاطب داده شده است، تعليق ايجاد ميشود و نسبتي از سؤالها و جوابهاي احتمالي را در ذهن مخاطب ايجاد ميكند؛ در اين نوع روايت، با بيجواب گذاشتن سؤالات، مخاطب با چالش مواجه ميشود. در حالي كه در «ابد و يك روز» مانند خيلي از فيلمهاي فارسي مرسوم، به تك تك تعليقها در پايان پاسخي روشن داده ميشود كه از دوگانگي نگاه فيلمساز در روايت فيلم نشئت ميگيرد و به عدم يكدستي لحن روايي در فيلم ختم شده و فيلمساز را در جنگ دروني براي به تصوير كشيدن سوژههاي رئال يا سوژههايي نمادين ميبرد. اين مسئله منجر به اين ميشود كه در نهايت، مخاطب نه با فيلمي نشانهشناسانه مواجه شود و نه با فيلمي رئال با شخصيتهاي حقيقي كه رفتارهايي واقعي را در بسترهاي مختلف به تصوير ميكشند.
با اين حساب، شايد بتوان گفت «ابد و يك روز» غنيمت جنگي فيلمسازي است كه هم ميخواهد سوژهاي رئال را دنبال كند و از ماحصل قرارگرفتن سوژههايش در موقعيتهاي مختلف حرفش را بزند و هم ميخواهد با فضاهايي نشانهشناسانه و ديالوگهايي غلو شده، توانايياش را در ساخت فيلمي هنري ثابت كند.
سعيد روستايي در طول اين فيلم، به جاي پرداختن به شخصيتها و دنبال كردن اطلاعات براي عمقبخشي و روايت داستانهاي فرعي، به ارائه صرف اطلاعات اصرار دارد؛ به عنوان نمونه براي اينكه نشان دهد پسربچه باهوش است، در نمايي طولي و اغراقآميز به اين مسئله ميپردازد كه پسربچه در امتحان به همه كلاس تقلب ميرساند! در حالي كه ديالوگ بين پسربچه و معلم براي رساندن اين منظور كافي بود. آنجا كه بعد از تقلب رساندن و در جواب تشر معلم، ميگويد: «من خيلي وقته نوشتم، شما نميذارين برم!» از اين دست سكانسهاي اضافه باز هم در فيلم وجود دارد كه اگر فيلمساز كمي بيشتر به هوش مخاطب احترام ميگذاشت، قطعاً شاهد آنها نبوديم و با فيلمي بسيار موجزتر اما عميقتر مواجه ميشديم.
نگراني فيلمساز از دريافت مخاطب، به قدري زياد است كه باعث ميشود دورهمي خواهرها چند ساعت قبل از آمدن خواستگار به بيانيه فيلم تبديل شود و تك تك خواهرها به عنوان نمايندگان فيلم، چراييهاي زندگيشان را تشريح كنند و درنهايت، شعاريترين صحنه فيلم شكل بگيرد و نماي گفتوگوي سميه با برادر كوچك در حياط كه دوباره و چندباره ماجراي ازدواجش را تشريح ميكند، اين موضوع را تكميل كند. اين روند بياعتمادي به درك تماشاگر، در نمايي كه سميه، مرتضي و پسربچه در يك اتاق خوابيدهاند باز هم تكرار ميشود؛ جايي كه فيلمساز به تشريح چرايي نام فيلم برميآيد!
مشكل ديگر ابد و يك روز، داستانهاي فرعي است كه معلوم نيست چرا به شدت زيادي در فيلم گنجانده شده و با همان شدت رها ميشوند. نمونه آن، داستان خواهرزاده اين خانواده است كه فيلمساز از اين داستان فرعي كه بخش قابلتوجهي از زمان فيلم را به خودش اختصاص ميدهد هيچ استفادهاي نميكند و خواهرزاده و داستانش رها ميشوند! همانطور كه پليسهايي كه در تعقيب برادر معتاد بودند رها ميشوند، مدرك خياطي سميه رها ميشود و بسياري چيزهاي ديگر كه از هيچكدام در خدمت فيلم استفاده نميشود.
تمام اينها باعث ميشود مخاطب با فيلم همراه نشود بلكه با آواري كه در ابتداي فيلم بر سرش فرود ميآيد، اجازه كمر راست كردن پيدا نكند چه رسد به اينكه با تحليلي منطقي از سالن سينما خارج شود. اين درست است كه روستايي، شگردهاي گرياندن و خنداندن تماشاگر را خوب شناخته و در فيلمش به خوبي از آنها استفاده كرده است، اما مهمترين نكته آن است كه فيلمساز به شدت نگران از دست دادن تماشاگرش است و به جاي آنكه فيلم خودش را بسازد، فيلم موردپسند ديگران را ساخته است.
«ابد و يك روز»، با همه تحسينهايي كه دربارهاش صورت گرفته، بازنمايي سياه جامعه ايراني است كه در منجلابهايي مثل اعتياد، فقر، فساد، بيماري، درد و بداخلاقي و سرخوردگي فرو ميرود و هيچ راه گريزي از آن نيست؛ تنها راه پيشنهادي فيلم، فرار بدون بازگشت است در حالي كه خانه حتي براي آنها كه به دليل عدم امنيت بازگشتهاند، جاي امني نيست.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۸ فروردين ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 194]