تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خنديدنِ بى تعجّب [و بى جا] يا راه رفتن و سخن گفتنِ بى ادبانه بپرهيز.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803643542




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بچه‌ها دیگر از ديوار راست بالا نمي‌روند


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: بچه‌ها دیگر از ديوار راست بالا نمي‌روند
قديم‌ها بچه‌ها ديوار راست را مي‌گرفتن و مستقيم مي‌رفتن تا مي‌رسيدن به سقف. همين دايي كوچيكه روزي نبود كه اهل محل به خاطر شيطنت‌هاش زنگ در خونمون را نزنن.
نویسنده : زينب شكوهي‌طرقي 


قديم‌ها بچه‌ها ديوار راست را مي‌گرفتن و مستقيم مي‌رفتن تا مي‌رسيدن به سقف. همين دايي كوچيكه روزي نبود كه اهل محل به خاطر شيطنت‌هاش زنگ در خونمون را نزنن. روزي نبود كه مدرسه احضارمون نكنه حالا اين پوريا از وقتي مياد خونه ما انگار نه انگار كه يك هفته است من و بابابزرگ رو نديده، ميشينه يه گوشه اين ماس ماسك رو دستش ميگيره و...»
مادربزرگ زيرلب غرولند كنان و لنگان لنگان مي‌رود سمت آشپزخانه. انگار اصلاً از شرايط موجود رضايت ندارد. حق دارد به قول خودش زمان ما مجموع نوه‌ها و دايي‌ها و خاله‌هاي كوچك‌تر 30 ‌تا مي‌شد كه صداي خنده و بازيمان دور تا دور حياط را پر مي‌كرد. خودمان كم بوديم مي‌رفتيم بچه‌هاي ديگر همسايه‌ها و فاميل را هم مي‌آورديم تا قشنگ جمعمان جمع شود. يادم است آن روزها خاله كوچك‌ترمان مسئول رسيدگي به امور ما بود. اينكه حواسش باشد كجا مي‌رويم و اتفاقي برايمان نيفتد. بنده خدا گوشت به تنش نمانده بود چون مدام بايد مي‌ديد از اين جمع 30، 40 نفري هر كدام كجا هستند و چكار مي‌كنند. تعدادمان كه زياد بود، انرژي‌مان هم كه سر به آسمان مي‌كشيد حالا تصور كنيد چه مي‌شد زير سقف چهارديواري خانه مادربزرگ.  اما حالا با گذشت كمتر از يك دهه، نسل نبيره‌هاي خانواده آنقدر بي‌انرژي و بي‌رمق هستند كه حال ندارند غذا بخورند چه برسد به اينكه بازي‌هاي فكري و پرهيجان داشته باشند. هر نسل دريغ از نسل قبل شده، مصداق عيني نسل جديد خانواده ما. پوريا فرزند دخترخاله بزرگ من است. همان دخترخاله‌اي كه در ميان همه نوه‌هاي مادربزرگ از همه پرجنب و جوش‌تر بود. پوریا بزرگ‌ترين نوه خانواده است و حالا 10 سال سن دارد. در روزهاي اوج انرژي به‌جاي اينكه بازي كند، بخندد و حتي با بچه‌ها همساز شود به محض رسيدن خانه مادربزرگ يك گوشه مي‌نشيند، لپ‌تاپ، نوت بوك يا بازي دستي‌اش را در مي‌آورد و مشغول مي‌شود. دلم برايش مي‌سوزد چون خودش نمي‌داند از چه لذتي محروم است. وقتي مرور مي‌كنم لحظات بازي‌هاي دورهمي‌مان را يادم مي‌آيد كه وقتي بازي تمام مي‌شد از شدت ذوق برنده شدن چنان جيغ مي‌كشيديم و از ناراحتي باخت چنان افسرده مي‌شديم كه مي‌شد فهميد هورمون‌ها و احساسات بدنمان كاملاً ميزان است و درست كار مي‌كند اما وقتي پوريا را مي‌بينم تصور مي‌كنم سيستم عصبي و احساسي‌اش مشكل دارد! مادرش مي‌گويد: «نميدونم چرا اينطور شده؟ نه من و نه باباش اصلاً آدم‌هاي گوشه‌گير و افسرده‌اي نيستيم اما معلمش ميگه فكر كنم پوريا مبتلا به افسردگي كودكان شده. افسردگي‌اي كه اگر درمان نشه در وجودش موندگار ميشه و روي فعاليت‌هاي دوره‌هاي بعدي زندگيش تأثير منفي زيادي ميذاره.»
افسردگي؟ آن هم در سن 10 سالگي؟! چطور مي‌شود كه يك كودك درست در روزهاي پرهيجان و پرتحرك زندگي‌اش مبتلا به بيماري ‌شود كه يكجا ميخكوبش مي‌كند و ذره ذره افسردگي به بدنش تزريق مي‌كند؟ باورش كه هيچ حتي تصورش هم براي ما بچه‌هايي كه نسل تحرك و بازي‌هاي مهيج بوديم غيرممكن است.
  
حقيقتي كه بيشتر ريشه زده است
دكتر روزبه مسلمي، روانشناس كودك
متأسفانه حقيقت دارد. من برخلاف چند سال گذشته يكي ‌دوسالي است كه مي‌بينم تعداد كودكان و نوجوانان افسرده در ميان مراجعانم بسيار زياد شده است.
انگار نه انگار دارند سال‌هاي پرانرژي زندگي‌شان را سپري مي‌كنند. برايشان فرقي نمي‌كند در جمع باشند يا در خانه، از بين همه اتاق‌ها و آدم‌هاي در حال رفت و آمد دور و برشان مي‌گردند يك گوشه دور از دسترس پيدا مي‌كنند و بساط بازي‌شان را همانجا مي‌چينند. برخلاف بقيه بچه‌ها كودكان افسرده از بودن در جمع فراري هستند. انگار ترسي در وجودشان است و در چشمانشان هم به خوبي قابل درك است که اين كودكان را وادار مي‌كند به كنج خلوت بخزند. اغلب براي بزرگ‌ترها غيرقابل درك است در دوراني كه بچه‌ها به قول بزرگ‌ترها ديوار راست را مي‌گيرند و بالا مي‌روند، شب و روزهايي كه صداي بازي و خنده بچه‌ها در هر خانه‌اي نويد بودن انرژي و شادي را مي‌دهد، كودكي پيدا شود حال و روزش با بقيه بچه‌ها فرق داشته باشد.
نكته‌اي كه اغلب موارد ما بزرگ‌ترها از آن غافل مي‌شويم يا با وجود دانستن از قبول آن امتناع مي‌كنيم نقشمان در افسرده يا ناراحت بودن طولاني مدت فرزندانمان است.
برايتان پيش آمده بعد از ديدن كودكتان كه ناراحت، افسرده و ساكت گوشه‌اي كز كرده است از خودتان بپرسيد «سهم من در حال بد او چيست؟» مطمئناً نه، چون ما هم مثل همه آدم‌ها كمترين سهمي كه در يك اتفاق بر عهده مي‌گيريم نقش خودمان است. تا حالا به اين فكر كرده‌ايد كه بچه‌ها مثل يك مدار الكترومغناطيس هستند؟ ‌بله بچه‌ها درست مثل يك مدار الكترومغناطيس از اطرافيان انرژي مي‌گيرند و صدالبته انرژي كه از پدر، مادر، برادر و خواهرشان مي‌گيرند تأثيرگذار و ماندگارتر از بقيه است پس يادتان باشد مهم‌ترين اصل در داشتن كودكي شاد، انرژي دادن است.
   
از كودكتان تعريف كنيد
كودكي كه حس اعتماد به نفسش در سطح بالايي قرار دارد كمتر احتمال ابتلا به افسردگي را دارد. اين كودك مستعد داشتن چنين بيماري روحي نيست. اعتماد به نفس يكي از مهم‌ترين حس‌هاي دروني كودكان است. كودكي كه مورد تحسين و تمجيد اطرافيان قرار مي‌گيرد دليلي نمي‌بيند كه رفتار و بازي‌هايش را پنهان كند و در خود فرو بريزد. در مقابل، كودكي كه مدام مورد ايراد و نكته‌سنجي‌هاي بي‌مورد اطرافيان قرار بگيرد، با اين ترس دست و پنجه نرم مي‌كند كه مبادا در مقابل بروز هر رفتاري اطرافيان او را مؤاخذه كنند. همين ترس كودك را به درونگرايي، ترس و ناراحتي سوق مي‌دهد.
يكي از روش‌هاي بالا بردن اعتماد به‌نفس در كودك، تعريف و تمجيد كردن از او بر اساس حركت در خط ميانه است. عشق‌ورزي والدين مهم‌ترين عامل در شادي كودكان است. وقتي كودكان بزرگ مي‌شوند دانستن اينكه علايق، عقايد، خصوصيات و استعدادهايشان با ارزش تلقي مي‌شود مي‌تواند پايه‌گذار شادي دوران‌هاي بعدي زندگي‌شان باشد. البته فراموش نكنيد در تعريف كردن از كودكان نبايد فراتر از خط اعتدال برويد چون تعريف بيش از حد و ناديده گرفتن خطاهاي كودك مي‌تواند عواقب جدي‌تري به دنبال داشته باشد.
ما بزرگ‌ترها فراموش مي‌كنيم كه كلمات و زبان بدنمان در زمان صحبت كردن تا چه اندازه مي‌تواند روي طرف مقابلمان به ويژه كودكان اثر داشته باشد. يكي از ريزترين نكته‌هاي رفتاري والدين اين است كه فراموش مي‌كنند به جاي آنكه شخصيت اصلي كودك را نقد كنند رفتارها و خطاهاي او را مورد تذكر قرار دهند. ياد بگيريد در مقابل ريخت و پاش بودن اتاق كودكتان به جاي آنكه به او بگوييد: «يكم از بچه همسايه ياد بگير، چقدر نامرتبي تو»، به‌جاي آنكه او را تحقير كنيد و با ديگري مقايسه‌اش كنيد روي جمله‌تان قبل از گفتن فكر كنيد. شما مي‌خواهيد چيزي بگوييد كه در نتيجه حرفتان او مرتب شود پس اين جمله‌ها مناسب نيست بهتر است بگوييد: «من كه مي‌دانم تو كمد لباس‌هايت را هميشه مرتب مي‌كني بهتر نيست اتاقت را هم بعد از هر بازي كردن همانقدر مرتب كني؟»
اغلب ما تشويق كردن و هل دادن رو به جلو را با راحت لقمه كردن مسئله اشتباه گرفته‌ايم. به‌جاي اينكه تلاش كنيم كودكمان را وارد حلقه مهارت، فكر و تحرك كنيم مي‌آييم و راه‌حل را صاف مي‌گذاريم كف دستش. اين كودكان اعتماد به‌نفس و هيجان را تجربه نمي‌كنند. قابليت حل مسئله را در كودكتان بزرگ كنيد. بگذاريد كودكتان در هر شرايط و هر راه بسته‌اي كه قرار مي‌گيرد با خودش بگويد: «من براي اين مشكل هم راه‌حلي پيدا مي‌كنم.» كودكاني كه قابليت حل مسئله بالايي دارند از اعتماد به نفس بالايي نيز برخوردار خواهند بود.
شما نقشه‌خوان زندگي كودكتان هستيد. او از شما بيش از آنچه فكرش را كنيد الگو مي‌گيرد. ياد بگيريد اگر پدر يا مادر هستيد نبايد افكار و راه‌حل‌هايي را كه پيدا مي‌كنيد در ذهنتان نگه داريد. فرزند شما بايد چطور فكر كردن را بياموزد، اين را نمي‌تواند از ذهن‌شما بخواند پس در هر شرايط مهم و ناگهاني كه گير افتاديد هرچه فكر مي‌كنيد بلند به زبان بياوريد؛ به كودكتان اين فرصت را بدهيد كه به جاي ذهن‌خواني شما از زبانتان بشنود كه چه راه‌حلي پيدا مي‌كنيد.
از طرف ديگر كودك شما بايد به اين باور برسد كه در نقطه و جايگاهي قرار دارد كه موظف است در مورد حل مشكلات خودش و بخشي از مشكلات خانواده اظهار‌نظر كند و راه‌حل ارائه بدهد. او بايد باور كند كه قابليت درك مشكلات، فكر كردن، ارائه راه‌حل و رفع مشكلات را دارد. اطمينان داشتن به قابليت‌هاي كودكان يكي از ويژگي‌هاي رفتاري پدر و مادرهاست كه به شدت روي نوع رفتار كودكان تأثير مي‌گذارد. كودكي كه مي‌داند پدر و مادرش به اين باور رسيده‌اند كه او از عهده هر كاري برمي‌آيد به خودش مي‌بالد و نه تنها از انجام هيچ كاري احساس خستگي نمي‌كند بلكه بعد از انجام هر كاري از خوشحالي به خود افتخار مي‌كند. فراموش نكنيد كودكان حمايت‌هاي دروني شما را نسبت به خودشان درك مي‌كنند.
امنيت، احساسي است كه شادي به دنبال دارد. همانطور كه شما نمي‌توانيد كشوري غيرامن را ببينيد كه مردمش شاد باشند همانطور هم نمي‌توانيد انساني را پيدا كنيد كه در شرايط غيرامن شاد باشد. پس احساس امنيت احساسي است كه خودبه‌خود شادي را به دنبال خواهد داشت. هر موجودي در كنار احساس امنيت احساس شعف و شادي نيز در درونش ايجاد مي‌شود؛ كودكان از اين قاعده مستثنا نيستند. تصور كنيد خود شما وقتي قرار باشد از يك ارتفاع بلند پرشي داشته باشيد، مطمئناً وقتي مي‌دانيد كه تمام اسباب و لوازم امنيتي مهياست و كسي هست كه بعد از اين پرش از شما دفاع كند طبيعتاً پرشي همراه با لذت و شادي را تجربه مي‌كنيد. حالا درنظر بگيريد قرار گرفتن در يك ارتفاع بلند بدون هيچ حفاظي چه ترسي را بر شما مستولي مي‌كند؟!

براي هر مشكلي راه‌حل دارم غير از...
با نگراني كه در صدايش واضح است مي‌توانم حدس بزنم كه چهره نگران‌تري از آن طرف سيم‌هاي تلفن مستأصل شده و شماره دفتر روزنامه را گرفته است. خانم حضرتي مادرتكتم است. اين دومين بار است كه زنگ مي‌زند و مي‌خواهد شماره يك روانشناس تخصصي كودك را به او بدهم. مطابق هميشه كسي كه زنگ مي‌زند ابتدا تلاش مي‌كند تا در زمان كوتاه و از بيان چند جمله حاد بودن شرايطش را توضيح بدهد. به تصور اينكه كار دارم و نبايد مزاحم شود شروع مي‌كند به تند‌تند صحبت كردن. به او اطمينان مي‌دهم كه الان هيچ كاري واجب‌تر از گوش دادن به مشكل او ندارم. با يك نفس عميق كه صدايش را به‌ راحتي از پشت تلفن مي‌شنوم تلاش مي‌كند از سرعت صحبت كردنش كم كند. «راستش نمي‌دانم چه بلايي سرش آمده. ما مشكل زياد داريم از مشكل مالي گرفته تا مشاجره‌هاي تقريباً هميشگي من و همسرم حتي بگو مگوها با اقوام شوهرم اما خودم هميشه آنقدر روحيه داشتم كه با همه مشكلات يك تنه مقابله كنم ولي چند ماه پيش مربي مهدش تماس گرفت و خواست زودتر به مهد بروم تا قبل از تعطيل شدن بچه‌ها در مورد موضوعي صحبت كند. مربي‌اش گفت كه تكتم تمام مدت بودن در مهد خودش را سرگرم بازي كردن و ور رفتن به موها، ناخن‌ها يا حتي لباسش مي‌كند. كمتر با بچه‌ها بازي مي‌كند، به هيچ وجه لبخند نمي‌زند و منتظر تلنگري است كه بزند زيرگريه انگار يك بغض مخفي شده در گلويش دارد كه منتظر فرصت است تا بروزش دهد. صحبت‌هاي آن روز مربي‌اش باعث شد روي رفتارش و مقايسه او با ساير بچه‌هاي ساختمان حساس شوم. من شاغل هستم و از طرفي به خاطر ندارم تكتم با ساير همسن و سال‌هايش رابطه دوستي يا صميمي داشته باشد. در مقابل مجتمع ما پر است از بچه‌هاي همسن و سال او. بعد از صحبت‌هاي مربي‌اش تصميم گرفتم چند روزي ديرتر بروم و زودتر برگردم تا شايد بتوانم يك نتيجه دقيق بگيرم. بعد از يك هفته متوجه شدم حرف‌هاي مربي‌اش صحت داشته است. تكتم در خلوتش گوشه اتاق مي‌نشيند، موهايش را مقابل صورتش مي‌ريزد، با كوچك‌ترين اتفاقي مي‌زند زير گريه، كم اشتها شده و... حالا مي‌خواهم يك روانشناس كودك معرفي كنيد كه از طرفي حوصله شنيدن و از طرف ديگر تجربه درمان افسردگي در كودكان را داشته باشد.»
نگراني در طول مدت مكالمه‌اش مشهود بود. دلم مي‌سوخت در مقابل همه تماس‌‌هايي كه دارم و مادرها گلايه مي‌كنند از بيش فعالي و پرانرژي بودن فرزندانشان اين بار دومي بود كه يك مادر تماس مي‌گرفت و توضيح مي‌داد كه با شنيدن كلمه افسرده از زبان مربي كودكش چقدر به هم ريخته و مستأصل شده است. در نگراني‌اش سهيم بودم و از طرفي دوست نداشتم ديگر تماسي با اين موضوع دريافت كنم. براي خودم هم سؤال بود مگر مي‌شود بچه باشي، دوران كودكي‌ات را سپري كني اما دور از جمع بچه‌ها بنشيني و خنده از روي لب‌هايت محو شده باشد؟!
چاره‌اي نبود جز اينكه هم شماره تلفن دو متخصص و فوق تخصص روانشناسي كودك را به او بدهم هم خودم تلاش كنم براي همه مادراني كه ممكن است از افسرده شدن كودكانشان نگران باشند راه‌حل پيدا كنم.


منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۸ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۹:۰۲





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن