تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 4 بهمن 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1856309319




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خوابگاه، يك نفر


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: خوابگاه، يك نفر
سبزه‌ها قد كشيده‌اند، دست مي‌كشم به نرمي‌شان و زمزمه مي‌كنم: «تا حالا كجا بودين؟» يكي از ماهي قرمزها دور مي‌زند، آن يكي بي‌حركت روي آب دراز كشيده.
نویسنده : مريم كمالي‌نژاد 


سبزه‌ها قد كشيده‌اند، دست مي‌كشم به نرمي‌شان و زمزمه مي‌كنم: «تا حالا كجا بودين؟» يكي از ماهي قرمزها دور مي‌زند، آن يكي بي‌حركت روي آب دراز كشيده. رو به علي كوچولو مي‌گويم: «فكر كنم مُرده.» علي هنوز حرف نمي‌زند، لب ور مي‌چيند و دست مي‌كشد به تنگ ماهي. بغلش مي‌كنم و مي‌بوسمش. داداش لپ‌تاپش را مي‌بندد و مي‌گويد: «اينجا كه از بليت خبري نيست، فكر كنم بايد بري پاي پرواز يا ترمينال، بالاخره يه جا پيدا ميشه.» آه مي‌كشم و لعنت مي‌فرستم به خودم كه اينقدر بي‌خيالي كردم و به فكر برگشتم نبودم. اگر آن مريضي ميانِ ترم پيش نمي‌آمد، مي‌توانستم كمي ديرتر بروم اما چوب‌خط غيبت‌هايم پر است. حتماً بايد چهاردهم سر كلاس باشم. دلم مي‌خواهد سيزده به در را با مامان و بابا باشم. بابا زنگ مي‌زند و مي‌گويد سفره را پهن كنيد من نزديكم. ساعت از 11 شب گذشته كه بابا سر مي‌رسد و مي‌گويد به سختي توانسته يك بليت براي فردا صبح پيدا كند. دلم مي‌گيرد. اشتهايم كور مي‌شود. وسايل خاصي ندارم كه بخواهم جمع و جور كنم. چند تا لباس و كتاب است. دراز مي‌كشم روي تخت و سعي مي‌كنم بخوابم. بعد فكر مي‌كنم كه اگر فردا صبح ساعت 9 راه بيفتم، حدود 9 شب مي‌رسم. تا خودم را به خوابگاه برسانم احتمالاً 11، 12 شب است. اگر خوابگاه تعطيل باشد بايد چه‌كار كنم؟ موبايلم را برمي‌دارم و نااميدانه شماره خوابگاه را مي‌گيرم. كسي جواب نمي‌دهد. معلوم است، نصف شب تعطيل است.
صبح با چشماني خواب‌آلود و ورم كرده راهي ترمينال مي‌شوم. همين كه اتوبوس راه مي‌افتد دوباره شماره خوابگاه را مي‌گيرم. خبري نيست، كسي جواب نمي‌دهد. تا قبل از رسيدن بارها و بارها شماره خوابگاه را مي‌گيرم و نتيجه‌اي ندارد. آن موقع شب، تك و تنها بايد چه كار كنم؟ ترس مي‌ريزد به جانم. نكند مجبور شوم تا صبح توي ترمينال بمانم! شماره سميه را مي‌گيرم، صدايش قطع و وصل مي‌شود، مي‌گويد مشهد است و فردا شب مي‌رسد. تا برسم شماره چندتايي از همكلاسي‌ها و دوست و آشنا را مي‌گيرم. انگار هيچ كس توي اين شهر لعنتي نيست... ياد زهرا مي‌افتم كه با مادرش تنها زندگي مي‌كند. با اينكه روابطمان در حد سلام و عليك است اما چاره‌اي ندارم. پيدا كردن شماره زهرا كار سختي نيست، چمدان به دست وسط ترمينال ايستاده‌ام و منتظرم كه زهرا گوشي‌اش را جواب دهد. نااميدانه گوشي را قطع مي‌كنم و مي‌روم سمت مردي كه دارد كف ترمينال را جارو مي‌كند و مي‌گويم: «ببخشيد نمازخونه كجاست؟»

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۳ فروردين ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن