واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: آخرين اقرار مرد بدگمان به همسرم مشكوك بودم
مرد جوانی كه به خاطر شك، دست به قتل همسرش زده بود، در صحنه جنايت بازداشت شد. متهم 29 ساله انگيزهاش را از اين جنايت، خيانت همسر عنوان ميكند، اين در حالي است كه تحقيقات كارآگاهان جنايي حكايت از آن دارد كه زن جوان خيانتي مرتكب نشده است.
وي آرام روي صندلي نشسته و در حال نوشتن جزئيات جنايتي است كه ششم فروردين امسال مرتكب شده بود. سروش در این گفتوگو درباره قتل و انگيزه خود از اين جنايت ميگويد.
چرا همسرت را به قتل رساندي؟
به او مشكوك شده بودم. 40 روز از عقدمان گذشته بود كه همسرم براي انجام کاری بیرون رفت و من چندين بار با تلفن همراهش تماس گرفتم. بعد از حدود نيم ساعت آمد و گفت کارش طولاني شده در حاليكه نبايد اينقدر طول ميكشيد. رفتارهاي او طوري بود كه باعث شده بود من به او شك و فكر كنم كه به من خيانت ميكند.
اگر به او مشكوك بودي چرا جدا نشدي؟
يكبار ميخواستيم جدا شويم، اما با وساطت طرفين آشتي كرديم، بعد از آن هم كه فهميدم همسرم خيانت ميكند، گفتم چنين انساني اگر جدا شود، ديگران را هم به فساد ميكشاند. از طرفي نميتوانستم به خانوادهام هم حرفي بزنم چون آنها همسرم را خيلي قبول داشتند و حرفهاي من را باور نميكردند.
چطور با هم آشنا شديد؟
مدتي قبل با آقايي در خيابان آشنا شدم كه مدير انجمن يك گروهي بود. خانم من هم دوست همسر اين آقا بود. از طريق اين آقا و همسرشان با خانمم آشنا شدم.
روز حادثه چه اتفاقي افتاد؟
من و همسرم مدام با هم دعوا داشتيم، حتي شب حادثه هم با هم دعوايمان شد. من به او ميگفتم تو خيانت كردهاي و او زيربار نميرفت. آن شب قهر كرد و به خانه پدرش رفت. فردا صبح زنگ زد كه ميخواهد لباسهايش را با خود ببرد، من به دروغ به او گفتم خانه نيستم و كليد را در جاكفشي ميگذارم، درحاليكه داخل خانه منتظرش بودم. اين دروغ را به او گفتم تا او مطمئن شود من در خانه نيستم و به آنجا بيايد.
زماني كه همسرت وارد خانه شد، چه اتفاقي افتاد؟
او با ديدن من به سمت تلفن رفت تا با پدرش تماس بگيرد و بگويد كه من خانه هستم و در حقيقت از آنها كمك ميخواست. من سيم تلفن را قطع كردم و با هم درگير شديم. همسرم جيغ و داد ميكشيد و از همسايهها كمك ميخواست. با چاقويي كه همراه داشتم دو ضربه به او زدم. او تقريباً بيحال روي زمين افتاده بود، به من گفت آب ميخواهم. رفتم براي او آب بياورم خودش را به در خروجي رساند، در را باز كرد و همانطور كه خونين بود، خودش را به در واحد كناري رساند. چندين بار در زد، اما كسي در را باز نكرد. من فوراً او را به داخل كشاندم دوباره همسرم بيحال روي زمين افتاد و از من خواست برايش آب بياورم، اما اينبار قبل از اينكه خودش را به در برساند و كمك بخواهد او را گرفتم.
چرا جلوي همسرت را ميگرفتي و نميگذاشتي كه از خانه خارج شود؟
هدف من كشتن بود و بايد او ميمرد. براي همين نميگذاشتم از خانه بيرون رود و كمك بخواهد.
همسايهها متوجه سر و صداي شما نشدند؟
اتفاقاً از سر و صداي ما چند نفر از همسايهها دقايقي بعد در خانه را زدند و علت سر و صدا را پرسيدند. به آنها گفتم مگر خودتان سروصدا ميكنيد ما شكايتي ميكنيم و با يك عذرخواهي در را بستم.
اما مجدداً آنها در زدند، اينبار به آنها گفتم چرا دست از سر من برنميداريد. يكي از همسايهها گفت لكههاي خون روي زمين براي چيست؟ اگر نگذاري ما وارد شويم با پليس 110 تماس ميگيريم.
بعد چه اتفاقي افتاد؟
بلافاصله خودم را به همسرم رساندم و با آنكه نيمهجان بود و آخرين نفسها را ميكشيد با چاقو ضربه ديگري به او زدم و او را به قتل رساندم. چند لحظه بعد زنگ خانهمان به صدا درآمد و پليس 110 بود. آنها از من در رابطه با سروصدا پرسيدند، جواب دادم چيز خاصي نبوده است. پليس در مورد خون روي زمين پرسيد، گفتم دستم زخمي شده است. بعد پرسيد همسرت كجاست؟ گفتم داخل اتاق خواب خوابيده است. با اين حرفها به من مشكوك شدند و من مجبور شدم بگويم كه همسرم را به قتل رساندم. فوراً با اورژانس تماس گرفتند، اما بيفايده بود چون ضرباتي كه وارد كرده بودم، كشنده و همسرم به قتل رسيده بود.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]