تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سفره هايتان را با سبزى، زينت دهيد ؛ زيرا سبزى با بسم اللّه الرحمن الرحيم، شيطان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830937077




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گلوله‌ای سرگردان که به بنفشه رسید


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
گلوله‌ای سرگردان که به بنفشه رسید
گلوله‌ای سرگردان که به بنفشه رسید شهید محمد بنفشه، فرمانده یکی از گروهان‌های غواص بود، وقتی بالای یکی از سنگرهای دشمن پرید، از داخل نخلستان هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.


به گزارش فرهنگ نیوز، تبیین و شناساندن فرهنگ ایثار و شهادت از مکانیزم‌های دفاعی اسلام برای تسلیح جامعه در برابر هجوم فرهنگ‌های غیرخودی است، ایثارگری و شهادت‌طلبی نقش به‌سزایی در حفظ دین و ارزش‌های آن و استقلال کشور ایفا می‌کند؛ ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و تلاش برای احیای آن به‌منظور مقابله با تهاجم فرهنگی، موضوعی است که نیازمند بررسی ابعاد مختلف آن است.ایجاد کردن و سپس توسعه یک فرهنگ در میان یک جامعه، فعالیتی تدریجی و زمان‎بر است، البته بعضی از حوادث تاریخ در ایجاد و گسترش یک فرهنگ نقش تسریع‌کننده‎ای دارند، مثلاً درباره توسعه و گسترش شهادت در جوامع، حوادث بزرگی در زمان معاصر، پدیده انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) و سپس جنگ تحمیلی و دفاع مقدس 8 ساله، در رشد و تسریع و گسترش فرهنگ شهادت در میان دیگر جوامع نیز نقش داشته‎اند، اما برای تداوم و گسترش این فرهنگ در زمان کنونی در استان مازندران به‌عنوان یکی از رسانه‌های ارزشی و متعهد به آرمان‌های انقلاب اسلامی‌ در سلسله گزارش‌هایی در حوزه دفاع مقدس و به‌ویژه تاریخ شفاهی جنگ، احساس مسئولیت کرده و در این استان پای صحبت‌ها و خاطرات رزمندگان و خانواده‌های شهدا نشسته و مشروح گفته‌های آنها را در اختیار مخاطبان قرار داده که در ادامه بخش دیگری از این یادگاری‌ها از نظرتان می‌گذرد.* آرپی‌جی را به دوش گرفتم و با توکل بر خدا شلیک کردممحمدرضا قنبری از رزمندگان رزمنده لشکر ویژه 25 کربلا، می‌گوید: هنوز لحظاتی از هجوم ارتش اسلام در عملیات والفجر هشت نگذشته بود که با یکی از دوستان برای پاکسازی سنگرها وارد سنگری شدیم، بسیاری از عراقی‌ها هنوز خواب بودند و از حلمه ما خبر نداشتند و آنهایی هم که بیدار بودند با زبان عربی از ما ‌پرسیدند: «چه خبر شده؟!» دقایقی طول کشید تا به آنها بفهمانیم ما ایرانی هستیم و آنها در چنگ ما اسیر هستند.از طرف فرمانده گردان دستور آمد که تعدادی از بچه‌ها برای کمک به بقیه‌ گردان‌ها به نقطه‌ای دیگر اعزام شوند، گویا کمی آنطرف‌تر یکی از گردا‌ن‌ها با مشکل روبه‌رو شده بود، در بین راه با دیواری از سیم‌ خاردار روبه‌رو شدیم، فرصتی برای بریدن سیم نبود، پشت آن، یکی از سنگرهای دشمن قرار داشت که به‌شدت تیراندازی می‌کرد.آرپی‌جی را به دوش گرفتم و با توکل بر خدا شلیک کردم، از آن سنگر، دیگر آتشی برنخاست، سنگرهای دیگر هم که متوجه حمله‌ ما شدند، به‌سوی ما آتش گشودند، چاره‌ای نبود، من و پنج نفر دیگر از بچه‌ها از لابه‌لای سه ردیف سیم خارداری که در مقابل ما قرار داشت، به‌سرعت عبور کردیم، بدن ما زخمی‌شده بود.با نارنجک، سنگرهای جلویی را منهدم کردیم، بقیه‌ بچه‌ها با بریدن سیم‌ها به ما ملحق شدند، تعدادی از بچه‌های غواص نیز از راه رسیدند و با هم درگیری سختی را با نیروهای دشمن آغاز کردیم، دشمن از هر طرف به ما تیراندازی می‌کرد، هم از داخل سنگرها و هم از داخل نخلستان.بچه‌های غواص، رشادت کم‌نظیری را از خود به نمایش گذاشتند، تعدادی از آنها با چابکی روی سنگرهای‌ دشمن می‌رفتند و با پرتاب نارنجک به درون سنگر، آتش دشمن را خاموش می‌کردند.شهید محمد بنفشه، فرمانده یکی از گروهان‌های غواص بود، وقتی بالای یکی از سنگرهای دشمن پرید، از داخل نخلستان هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.* ما که 27 نفریم می‌شویم 540 نفر!نعمت‌الله رضایی می‌گوید: یک ماه بعد از خدمت سربازی‌ام دوباره به جبهه رفتم، دو سال خدمت سربازی را در ارتش گذرانده بودم ولی همیشه حسی در وجودم بود که حضور داوطلبانه چیز دیگری است، همین باعث شد که یک ماه نتوانم طاقت بیاورم، ما را به کردستان بردند ـ شهر مریوان منطقه دزلی ـ محوری بود به‌نام رسالت که ما را به آنجا فرستادند.تعداد نیروهای ما 27 نفر بود، وضعیت خیلی بد بود، آن وقت‌ها برف‌های چند متری می‌بارید، ما در همان شرایط سخت، نگهبانی می‌دادیم، یادم می‌آید بعضی وقت‌ها نمی‌توانستم قسمت فلزی تفنگ را دست بزنیم، چون خیلی سرد بود، غذای ما کنسرو و کمپوت بود که از ماه‌ها قبل آن را در سنگری نگهداری می‌کردند.از نان‌های خشک که معروف به نان ترکشی بود، استفاده می‌کردیم، آب آشامیدنی با آب کردن برف تأمین می‌شد، هر 45 روز یک‌بار برای استحمام به مریوان می‌رفتیم، تنها وسیله ارتباط ما با عقب بی‌سیم بود که آن هم بستگی به شرایط جوی داشت.وسیله نقلیه ما هم قاطر بود، که امکانات و تجهیزات را با آن حمل می‌کردیم، نیروهای عراقی و ضدانقلاب تنها کاری که در آنجا می‌توانستند بکنند جنگ روانی بود که ما به اراجیفات‌شان عادت کرده بودیم.پشت بلندگوهای‌شان می‌گفتند ما از همه امکانات‌تان باخبریم، حتی می‌دانیم چند گلوله در خشاب‌های‌تان قرار دارد و تعداد نیروی‌تان 27 نفر بیشتر نیست.فرمانده قله هر وقت دشمن تعداد نیروهایش را به رخ ما می‌کشیدند، می‌گفت: طبق حدیث معصومان (ع) هر نفرمان برابر 20 نفر دشمن است، اگر آنها 200 نیرو دارند ما که 27 نفریم می‌شویم 540 نفر.* غلامعلی دیگر برنگشتآیت‌الله علی معلمی پدر بزرگوار شهیدان غلامرضا و غلامعلی معلمی و نماینده مردم مازندران در مجلس خبرگان رهبری، می‌گوید: غلامعلی طلبه بود و در قم تحصیل می کرد، من و چند نفر از هم‌محلی‌ها راه افتادیم تا به جبهه برویم، سر راه تصمیم گرفتیم برویم قم، هم غلامعلی را ببینیم و هم زیارت حرم حضرت معصومه (س) و جمکران را انجام دهیم.وقتی رسیدیم به قم، هوا تاریک شده بود، شب را در قم ماندیم، غلامعلی که فهمیده بود می‌خواهیم برویم جبهه، گفت: «من هم می‌آیم.» فوری وسایلش را جمع کرد و با ما همراه شد، توی راه یکی از دوستان به او گفت: «کاش نمی آمدی، الان وقت درس است، می‌ماندی درس‌هایت را می‌خواندی!»غلامعلی اخمی کرد و گفت: «الان مهم‌تر از درس و بحث، جنگ است، تازه چون از خانواده ما یک نفر در جبهه حضور دارد، باعث شد من درس بخوانم، والا اگر برادرم جبهه نبود، می‌رفتم و تا آخر جنگ می‌ماندم و برنمی‌گشتم.»همه باهم راهی جبهه شدیم، اما غلامعلی دیگر برنگشت و هنوز هم که هنوز هست، خبری از او نیست.

منبع: فارس


94/12/13 - 09:49 - 2016-3-3 09:49:41





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن