تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 14 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):حق، سنگين و تلخ است و باطل، سبك و شيرين و بسا خواهش و هوا و هوسى كه لحظه اى بيش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1849637854




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفت‌وگو با مادر شهید فیض‌الله ذبیح‌نیا پسرم پادویی امام را می‌کرد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفت‌وگو با مادر شهید فیض‌الله ذبیح‌نیا
پسرم پادویی امام را می‌کرد
امام (ره) بر روی تخت نشسته بود و پسرم حسین پشت سر امام ایستاده بود و امام به او فرمان انجام کارها را می‌داد، اتاق پر از میوه‌های متنوع و غذاهای گوناگون بود.

خبرگزاری فارس: پسرم پادویی امام را می‌کرد



به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، تبیین و شناساندن فرهنگ ایثار و شهادت از مکانیزم‌های دفاعی اسلام برای تسلیح جامعه در برابر هجوم فرهنگ‌های غیرخودی است، ایثارگری و شهادت‌طلبی نقش به‌سزایی در حفظ دین و ارزش‌های آن و استقلال کشور ایفا می‌کند؛ ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و تلاش برای احیای آن به‌منظور مقابله با تهاجم فرهنگی، موضوعی است که نیازمند بررسی ابعاد مختلف آن است. ایجاد کردن و سپس توسعه یک فرهنگ در میان یک جامعه، فعالیتی تدریجی و زمان‎بر است، البته بعضی از حوادث تاریخ در ایجاد و گسترش یک فرهنگ نقش تسریع‌کننده‎ای دارند، مثلاً درباره توسعه و گسترش شهادت در جوامع، حوادث بزرگی در زمان معاصر، پدیده انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) و سپس جنگ تحمیلی و دفاع مقدس 8 ساله، در رشد و تسریع و گسترش فرهنگ شهادت در میان دیگر جوامع نیز نقش داشته‎اند اما برای تداوم و گسترش این فرهنگ در زمان کنونی خبرگزاری فارس در استان مازندران به‌عنوان یکی از رسانه‌های ارزشی و متعهد به آرمان‌های انقلاب اسلامی‌ در سلسله گزارش‌هایی در حوزه دفاع مقدس و به‌ویژه تاریخ شفاهی جنگ، احساس مسئولیت کرده و در این استان پای صحبت‌ها و خاطرات رزمندگان و خانواده‌های شهدا نشسته و مشروح گفته‌های آنها را در اختیار مخاطبان قرار داده که در ادامه بخش دیگری از این یادگاری‌ها از نظرتان می‌گذرد. حاجیه سیده‌فاطمه آقاجانی مادر شهید فیض‌الله ذبیح‌نیا می‌گوید: خدا به من هفت پسر داد که یکی را در راه خدا دادم و 6 تای دیگر برایم مانده‌اند که انشاءالله خدا برایم نگه‌شان بدارد، شهید فیض‌الله چهارمین فرزندم بود. چهار سال بیشتر نداشت که برای مکتب‌خانه رفتن گریه می‌کرد، از همان خردسالی علاقه زیادی به قرآن خواندن داشت، آن زمان در محل‌مان زنی بود که اسمش کربلایی ملاکبری نام داشت، خدا رحمتش کند؛ افراد زیادی نزد او قرآن خواندن را یاد گرفتند، من هم فیض‌الله را به مکتب‌خانه ملاکبری بردم، طوری شده بود که ملاکبری او را سرشاگرد همه بچه‌ها کرد.

از همان بچگی نمازش را به وقت می‌خواند، از نظر اخلاق و رفتار و رعایت مسائل دینی سرآمد همه فرزندانم بود، تحصیلاتش را تا اول دبیرستان ادامه داد، بعد از آن یک روز آمد و گفت: «مادر جان! می‌خواهم بروم حوزه درس بخوانم.» به او گفتم: «تو که لباس نداری.» گفت: «از یکی از بچه‌های محل که در آنجا درس می‌خواند قرض می‌گیرم.» وقتی پنج ساله بود قرآن را برمی‌داشت و می‌رفت بیرون از خانه و با صدای بلند تلاوت می‌کرد، همسایه‌ها می‌گفتند این بچه با این سن کم اینطوری است وقتی بزرگ شد چه می‌شود! وقتی به او می‌گفتم اینقدر با صدای بلند قرآن نخوان، می‌گفت: «باید با صدای بلند قرآن بخوانم تا دیگران به فرزندان‌شان یاد بدهند که از کودکی با قرآن و خدا آشنا بشوند.» بعد از 9 ماه تحصیل در مدرسه، تابستان اوقات فراغتش را به آموزش قرآن و احکام با بچه‌های کوچک سپری می‌کرد، یک‌بار یک پیرمردی که در بابل مغازه خرازی داشت به‌نظرم نامش توکلی بود، به من گفت: «حاج‌خانم! بچه‌هایم سواد قرآنی ندارند، اجازه می‌دهی پسرت بیاد در مغازه‌ام و فرزندانم را قرآن یاد بدهد؟» من گفتم: «بچه من بزرگ‌شده روستا هست، با بچه‌های شهر فرق می‌کند، برای او رفت و آمد کردن دشوار است، در همین حین فیض‌الله سرم را بوسید و گفت: «مادر جان! اصلاً نگران نباش من می‌روم به آنها یاد می‌دهم.» او به‌مدت یک‌ماه در مغازه حاج‌آقا توکلی ماند و به فرزندانش قرآن و احکام آموخت، هر چه از شهید فیض‌الله بگویم کم گفته‌ام، اگر بگویم که من لیاقت چنین فرزندی را نداشتم شاید باورتان نشود، از هر نظر بخواهی سرآمد همه فرزندانم بود، مداحی هم می‌کرد، آخرین‌باری که خواست برود وصیت‌نامه‌اش را با صدای خودش در نوار ضبط کرد، در پایان وصیت‌نامه‌اش گفت: اگر جسمم در کربلای ایران ماند و نعشم برای شما نیامد ناراحت نباشید، چون روحم پیش شماست، انگار خودش می‌دانست که پیکرش هیچ‌وقت به‌دست ما نمی‌رسد. وقتی که خواست به جبهه برود، آمد پیشم و گفت: «مادر جان! همه دارند به جبهه می‌روند و شهید می‌شوند، اجازه بده تا من هم بروم.» در جوابش گفتم: «این رفتاری که تو داری من مطمئنم که تو شهید می‌شوی!» گفت: «نگران چه هستی؟ اصلاً نگران نباش، حالا بیا این برگه را برایم مهر بزن تا من بروم.»

من هم قبول کردم، به او گفتم شما چهار پنج برادر هستید، اگر یک کدام‌تان را نفرستم جبهه ممکن است فردای قیامت بازخواست شوم، اولین‌باری که رفت بعد از 40 روز به خانه برگشت، مجدداً به اتفاق شهید شمسعلی و شهید محمدرضا پورعزیز و مرحوم علی پورابراهیم در عملیات حصر آبادان شرکت کرد، یکی دو ماه بعد به ما خبر رسید که شهید شمسعلی بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. اول بهمن سال 1360 بود که مجدداً فیض‌الله و شهید محمدرضا به جبهه می‌روند، مرحله بعد که رفت عملیاتی در تنگه چزابه شده بود که در همان عملیات در تاریخ یکم اسفند 1360 فیض‌الله به شهادت رسید که به‌عنوان شهید مفقودالاثر به‌حساب آمد. آخرین‌باری که خواست برود، باز آمد پیشم و گفت: «مادر جان! اجازه می‌دهی بروم؟» گفتم: «چند مرتبه رفتی، الان باش درست را بخوان، درس خواندن هم جهاد کردن است، فرقی ندارد، دیدم او با این حرفم قانع نشد، در جوابم گفت: «این دفعه بروم بعد از دو ماه برمی‌گردم، تو اصلاً نگران نباش و برایم گریه نکن.» بالاخره هر طوری بود رضایتم را جلب کرد و رفت، ناگفته نماند که فیض‌الله بی‌سیم‌چی بود. از اینکه پسرم را در راه دین اسلام و قرآن فرستادم پشیمان نیستم، تنها چیزی که هنوز دلم را آرام نکرد، ندیدن هیچ اثری از فیض‌الله است، ولی با این حال یک دست لباسش را که در منزل داشتم گرفتیم و برایش تشییع جنازه کردیم.

الان وقتی می‌روم به امام‌زاده کریم و رحیم سر مزارش دلم آرام می‌شود، گاهی اوقات خودم را این‌طور دلداری می‌دهم که بعضی از خانواده‌ها چند فرزندشان را در راه اسلام داده‌اند، مگر من چه چیزی‌ام کمتر از آنهاست. چند وقت پیش برای امام خمینی (ره) و همسرش و برای هر دو پسرش نماز خواندم و بعد به او قسم دادم که اگر فیض‌الله زنده است، باید به من نشان بدهی و اگر شهید شده باز هم باید به یک طریقی به من نشان بدهی، همان شب خواب دیدم که امام آمد به خانه‌ام و وارد همین اتاقی که در آن نشسته‌ایم شد، امام (ره) بر روی تخت نشسته بود و پسرم حسین پشت سر امام ایستاده بود و امام به او فرمان انجام کارها را می‌داد، اتاق پر از میوه‌های متنوع و غذاهای گوناگون بود، به‌نظرم برای شهدا مراسم داشتیم من هم مشغول تهیه و تدارک پخت غذای مراسم بود، همین طور که در عالم خواب بودم چشمم به عکس امام افتاد و برای شادی روحش صلواتی فرستادم و گفتم ای امام! الهی بر قبرت نور ببارد، فرزندم را در راه اسلام و به فرمان تو فرستاده‌ام امیدوارم که خدا قبول کند و تو راضی باشی. و حرف آخرم این است مطمئن باشید شما و امثال شما که در راه اسلام و قرآن گام برمی‌دارید فردای قیامت شهدا شفاعت خواهی شما را می‌کنند، از مردم و همه کسانی که پیرو اسلام  و دین محمد (ص) هستند می‌خواهم که خون شهدا را پایمال نکنند و به خانواده‌های شهدا احترام بگذراند.

94/12/05 - 15:18





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن