تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام حسن مجتبی (ع):كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829382724




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پیشینه علم حضورى در سنّت فلسفه اسلامى - بخش اول علم حضورى یا تعقّل


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: پیشینه علم حضورى در سنّت فلسفه اسلامى - بخش اول
علم حضورى یا تعقّل
موضوع «علم حضورى» جنبه ‏هاى گوناگونى دارد. یکى از این جنبه ‏ها بررسى تاریخى علم حضورى و بازکاوى نگاه فلاسفه گذشته است.

خبرگزاری فارس: علم حضورى یا تعقّل



  چکیده موضوع «علم حضورى» جنبه‏هاى گوناگونى دارد. یکى از این جنبه‏ها بررسى تاریخى علم حضورى و بازکاوى نگاه فلاسفه گذشته است. پرسش از اینکه علم حضورى یکى از آموزه‏هاى جدید فلسفه اسلامى است یا سابقه‏اى دیرین دارد؛ و در صورت مثبت بودن پاسخ بخش دوم سؤال نقش فیلسوفان گذشته در آن چه بوده است، مهم‏ترین سؤالاتى است که در این مقاله مورد بررسى قرار گرفته است. روش ما در بررسى این سؤالات مراجعه به منابع اصیل فلسفه اسلامى و تحلیل آراء فلاسفه مهم این سنّت بوده است. بدیهى است برداشت ما از مطالب قدما متأثر از یافته‏هاى جدیدى است که متأخرّان بر حرف‏هاى قدما اضافه کرده‏اند. نتایج حاصل این پژوهش عبارت است از: توجه فیلسوفان ـ از همان ابتدا ـ به موضوع علم حضورى و تفکیک آن از علم حصولى، و دانستن احکام خاصّ علم حضورى. ضمنا یکى دانستن تعقّل و علم حضورى، از طرف فیلسوفان مسلمان دست‏کم در برخى از مصادیق، از دیگر نتایج این پژوهش است. کلیدواژه‏ها: علم، حضور، علم حضورى، تعقّل، فارابى، ابن‏سینا، شیخ اشراق، ملّاصدرا، فلسفه اسلامى. مقدّمه علم حضورى در معرفت‏شناسى اسلامى جایگاه ویژه‏اى دارد، تا جایى که امروزه بخشى از اساس معرفت‏شناسى اسلامى بر آن نهاده مى‏شود. حتى برخى از فلاسفه معاصر بدیهیات اوّلیه را بر اساس علم حضورى قابل توجیه مى‏دانند. اگر چنین نیز نگوییم، بى‏شک علم حضورى نقش مهمّى در معرفت‏شناسى اسلامى دارد؛ زیرا بخش مهمّى از معارف ما به صورت حضورى است. از طرفى، فیلسوف بزرگى همچون ملّاصدرا همه علوم را حضورى مى‏داند و اگر در مواردى علم را به حضورى و حصولى تقسیم کرده، در موارد متعدّدى، تصریح نموده: علم حصولى نیز در حقیقت و ذات خود حضورى است. موضوع علم حضورى ابعاد مختلفى دارد. حقیقت علم حضورى، ارزش معرفت‏شناختى آن، اقسام آن و نقشى که در هندسه معرفت ایفا مى‏کند یا مى‏تواند ایفا کند، از مسائل مهمّى هستند که مى‏توان درباره آنها سخن گفت. از طرفى، سابقه علم حضورى و فهمى که به صورت تاریخى از علم حضورى شکل گرفته است قابل تأمّل مى‏باشد و به نظر مى‏رسد که نیازمند بازنگرى است. بازکاوى تعریف و حقیقت علم حضورى در فلسفه و معرفت‏شناسى اسلامى نکات تازه و مهمّى را روشن خواهد ساخت که برخى از آنها مورد غفلت قرار گرفته است. در این مقاله، کوشش ما آن است که با رجوع به منابع اصلى در حوزه فلسفه اسلامى، نگاه فیلسوفان بخصوص فیلسوفان مکتب‏ساز را اصطیاد کنیم و با آنچه امروزه از علم حضورى فهمیده مى‏شود مقایسه نماییم. به نظر مى‏رسد، این امر مى‏تواند در راه درک بهتر علم حضورى و به‏کارگیرى آن ما را یارى رساند. پیشینه علم حضورى در سنّت اسلامى شاید این‏طور پنداشته شود که در حوزه فلسفه اسلامى، اوّلین بار شیخ اشراق علم حضورى را مطرح کرده است؛ امّا این پندار درست نیست، زیرا پیش از او فیلسوفى همچون فارابى ـ که از نخستین فلاسفه مسلمان است ـ با صراحت تمام بر وجود علم حضورى تأکید دارد. شاید تعبیر علم حضورى از تعابیرى باشد که در دوران بعد، در کتب فلسفى شهرت یافته؛ امّا قطعا حقیقت علم حضورى از همان ابتدا مورد توجه فلاسفه مسلمان بوده است. این نکته را نیز مى‏توان اضافه کرد که شیخ اشراق موارد دیگرى بر اقسام علم حضورى افزوده است که قبل از وى تقریبا سخنى از آنها به میان نیامده بود. در بحث مربوط به نظریات شیخ اشراق، به این موضوع اشاره خواهیم کرد. این مقاله به بررسى و ارزیابى دیدگاه فلاسفه مشهور حوزه فلسفه اسلامى در باب علم حضورى اختصاص دارد. علم حضورى در نزد فارابى فارابى، به حقیقت علم حضورى و تفاوت آن با علم حصولى توجه دارد؛ مثلاً وى در بحث «علم خدا به ذات خود و صور معقوله صادره از خود»، از این آموزه استفاده کرده است. عبارت زیر به روشنى بیانگر این نکته است: کلّ ما یصدر عن واجب‏الوجود فانّما یصدر بواسطة عقلیته له. و هذه الصور المعقولة یکون نفس وجودها نفس عقلیّته لها، لا تمایز بین الحالین و لا ترتّب لاحدهما على الآخر. فلیس معقولیّتها له غیر نفس وجودها عنه. فاذن من حیث هى موجودة معقولة، و من حیث هى معقولة موجودة. کما انّ وجود البارى لیس الّا نفس معقولیته لذاته؛ فالصور المعقولة یجب ان یکون نفس وجودها عنه نفس عقلیّته لها و الّا کانت معقولات اخرى علّة لوجود تلک الصور، فکان الکلام فى تلک المعقولات کالکلام فى تلک الصور و یتسلسل.1 عبارت «نفس وجودها نفس عقلیته لها» و نیز عبارت «فلیس معقولیتها له غیر نفس وجودها عنه» به روشنى بیان مى‏کند که وجود صور معقوله عینا تعقّل، و علم عقلى خداوند به این صور است. آشکار است که چنین علمى حضورى است، زیرا بین علم و معلوم هیچ واسطه‏اى در کار نیست. بنابراین، نمى‏توان مدّعى شد: تعقّل در اینجا به همان معناى معهودى است که در علم حصولى مطرح مى‏شود. فارابى در همین عبارت، در اثبات حضورى بودن علم به صور معقوله، استدلالى ارائه کرده است. صورت استدلال چنین است: اگر علم به صورْ توسط صورت‏هاى دیگرى حاصل شود (یعنى علم به آنها حصولى باشد)، لازمه‏اش تسلسل است؛ زیرا این صور نیز براى معقول شدن نیازمند صورت‏هاى دیگر خواهند بود. و ادامه یافتن چنین امرى چیزى جز تسلسل در علل نیست؛ زیرا نیازمندى یک صورت به صورت دیگر از مصادیق علّیت است. از طرفى، تسلسل در علل محال است؛ بنابراین، صور معقوله مستقیما و بدون واسطه مورد تعقّل حق تعالى واقع مى‏شوند. در همین عبارت، فارابى علم حق تعالى به ذات خود را نیز حضورى دانسته است؛ چراکه تعقّل ذات نسبت به خود، عین ذات است و این امر، به روشنى، حضورى بودن علم بارى تعالى به خودش را نشان مى‏دهد. در برخى از عبارات فصوص‏الحکم، فارابى از تعبیر علم به غایب و علم به مشاهَد استفاده مى‏کند و مى‏گوید: علم به امر خاص، در مقابل علم به امر عام (مثل انسان)، مى‏تواند به دو نحوِ «علم به امر غایب» و «علم به امر مشاهَد» باشد. آن‏گاه اضافه مى‏کند: علم به امر خاصِّ غیرغایب، بدون استدلال حاصل مى‏شود. او از چنین علمى تعبیر به «مشاهده» مى‏نماید و آن‏گاه علم خداوند به ذات خود را علم امر خاصِّ غیرغایب به خود مى‏نامد.2 این تعابیر به خوبى نشان مى‏دهند که در نزد فارابى، علم حضورى و علم حصولى مفاهیم کاملاً روشنى دارند؛ گرچه وى از این دو تعبیر به صورت صریح استفاده نکرده است. از آنچه گفته شد، معلوم مى‏شود: فارابى علم خداوند به ذات خود3 و علم علّت هستى‏بخش به معلول مجرّد خود4 را حضورى مى‏داند. با توجه به اینکه علم موجود مجرّد به خود از سنخ علم خداوند به خود است، مى‏توان نتیجه گرفت: وى به طور کلّى، علم موجود مجرّد به خود را حضورى مى‏داند. از طرفى، در انتهاى عبارت فصوص، ظاهر کلام فارابى به گونه‏اى است که به نظر مى‏رسد، او علم حضورى معلول خداوند ـ البته در صورتى که مجرّد باشد ـ به خداوند را نیز حضورى مى‏داند.5 در عبارات دیگرى، فارابى تصریح کرده است که نفسْ ذات خود را تعقّل مى‏کند.6 چنان‏که بعدا اشاره خواهیم کرد، منظور وى همان علم حضورى است. همچنین، دیدیم که وى علم عاقل به صور معقوله را نیز حضورى مى‏داند.7 پس، از این عبارات مى‏توان چهار قسم از اقسام علم حضورى را استخراج کرد: علم موجود مجرّد (شامل: خداوند متعال، عقول مجرّده، و نفس) به ذات خود؛ علم علّت به معلول مجرّد خود؛ علم معلول مجرّد به علّت خود؛ علم عاقل به صور معقوله. نکته قابل توجه آن است که به‏کارگیرى تعبیر تعقّل، درباره علم حضورى، در آثار دیگر فلاسفه مشّاء نیز به چشم مى‏خورد. در ادامه، این موضوع را بررسى و دلیل آن را روشن خواهیم کرد. از آنچه گفته شد، معلوم مى‏شود که علم حضورى آموزه‏اى نیست که بعد از شیخ اشراق وارد فلسفه و معرفت‏شناسى ما شده باشد. آنچه نقل شد، نشان مى‏دهد که فارابى به عنوان یکى از متقدّمین و پایه‏گذاران فلسفه اسلامى به این آموزه کاملاً توجه داشته و از آن در تبیین مباحث معرفتى و فلسفى بهره جسته است. اینکه تعبیر علم حضورى در کلمات فارابى وجود ندارد، نمى‏تواند به عنوان دلیلى موجّه بر عدم توجه فارابى به علم حضورى تلقّى گردد. علم حضورى در نزد ابن‏سینا ابن‏سینا همچون فارابى به موضوع علم حضورى توجه داشته و در این‏باره نیز از تعبیر تعقّل استفاده کرده است. وى علم خداوند متعال به ذات خود8 و صور مرتسمه را که معلول مجرّد او هستند، حضورى مى‏داند.9 همچنین، علم مجرّدات و عقول10 و نیز علم نفس11 به ذات خود را حضورى مى‏داند. ابن‏سینا حتى علم به صورت‏هاى ذهنى را حضورى دانسته؛12 بلکه در برخى از عبارات خود، تعبیر حضور را نیز به کار برده است.13 از طرفى، خواجه نصیر در شرح عبارات ابن‏سینا ـ هنگامى که وى به تشریح حقیقت ادراک پرداخته است ـ تقسیمى را متذکّر مى‏شود که قابل انطباق بر علم حضورى و حصولى است. او در شرح عبارت ابن‏سینا مى‏گوید: اشیاى مدرَک، یا امورى مادّى هستند و یا مفارق؛ اگر مادّى باشند، ادراک با انتزاع صورتى از آنها و تمثّل آن در نزد مدرِک حاصل مى‏شود و اگر مجرّد باشند، نیازى به این انتزاع نیست و حقیقت امرِ مجرّد خود در نزد مدرِک متمثّل مى‏ شود.14 وى در جاى دیگرى مى ‏نویسد: با دقّت در این بیان، به خوبى معلوم مى‏شود علم در قسم دوم، از سنخ حضورى است. خود شیخ ادراک را به تمثّل حقیقت شى‏ء (وقتى از امور موجود و بالفعل باشد)، و تمثّل صورتى مثالى از آن (وقتى از امور مفروض و غیرموجود باشد) تقسیم کرده است.15 در شرح خواجه نصیر، تعبیر دیگرى وجود دارد که قابل انطباق بر تقسیم علم به حضورى و حصولى است: «یقال تمثّل کذا عند کذا، إذا حضر منتصبا عنده بنفسه أو بمثاله.»16 مى‏بینیم که خواجه نصیر حتى کلمه «حضور» را نیز به کار برده است. در این کلام، حضور خود شى‏ء بر علم حضورى، و حضور مثال شى‏ء بر علم حصولى قابل انطباق است. همچنین، از این تعبیر برمى‏آید که در نزد مشّائیان نیز علم نوعى حضور بوده است. خواجه نصیر، در ادامه شرح خود، این حقیقت را با صراحت بیشترى بیان کرده است.17 این کلمات نشان مى‏دهد مشّائیان نیز به علم حضورى توجه داشته‏اند. وقتى فارابى و ابن‏سینا (که دو تن از بزرگان فلسفه مشّاء بوده‏اند)، با این صراحت، از علم ذات مجرّد به خود سخن مى‏گویند، بدون آنکه دوگانگى و تغایرى بین عالم و معلوم باشد، چاره‏اى نیست جز آنکه بگوییم: علم حضورى نزد ایشان از مسلّمات است و اختصاص بیان این قسم از علم به شیخ اشراق وجهى ندارد. نکته‏اى در این میان وجود دارد که قابل بررسى است. ملّاصدرا در برخى از کلمات خود بیان مى‏کند که علم حضورى، در نزد مشّائیان، منحصر به علم موجود مجرّد به ذات خود است. در تعلیقه او بر الهیات شفا، عبارتى وجود دارد که مى‏توان چنین برداشتى از آن کرد.18 وى همچنین در جلد ششم اسفار، به برخى از فلاسفه نسبت مى‏دهد که آنان معتقد بوده‏اند: علم به غیر، منحصر در علم حصولى است. امّا ملّاصدرا این اعتقاد را تخطئه مى‏کند. حکیم سبزوارى در حاشیه این مطلب مى‏گوید: منظور ملّاصدرا از «برخى از فلاسفه» مشّائیان بوده است.19 دقّت در عبارات خود مشّائیان چنین نظرى را تأیید نمى‏کند. همان‏گونه که در کلمات فارابى دیدیم، وى با صراحتْ علم واجب تعالى به عقول را حضورى مى‏داند. همچنین، درست است که ابن‏سینا علم خداوند به جزئیات عالم را به ظاهر حصولى، و از طریق صور مرتسمه دانسته است؛ امّا علم به خودِ این صور را حضورى مى‏داند که در عبارات پیشین به آنها اشاره شد. علاوه بر آن، از نظر مشّائیان، علمْ حقیقتا به خود صور تعلّق مى‏گیرد و معلوم بودن جزئیات عالمْ بالعرض است. امّا اینکه چرا ملّاصدرا چنین نسبتى را به مشّائیان داده، نیازمند بررسى بیشترى است که در حوصله این مقال نیست. علم حضورى یا تعقّل چنان‏که دیدیم، فارابى و ابن‏سینا ـ و به طور کلّى، فلاسفه مشّاء ـ ظاهرا سخنى از علم حضورى به میان نیاورده و همواره تعبیر تعقّل را به کار برده‏اند. این امر مى‏تواند موجب تقویت این شبهه گردد که ایشان، اساسا، منظورشان علم حصولى بوده است؛ زیرا تعقّل یکى از اقسام علم حصولى به شمار مى‏رود. با اینکه دقّت در تعابیر این فلاسفه ـ به تنهایى ـ دافع این شبهه خواهد بود، در عین حال، مناسب است این موضوع را بررسى و روشن کنیم که: چرا ایشان از چنین تعبیرى براى نامیدن علم حضورى استفاده کرده‏اند؟20 به طور کلّى، مى‏توان گفت: فلاسفه مشّاء وقتى مى‏خواهند از علم حضورى موجود مجرّد به ذات خود یا مجرّدات عقلانى سخن بگویند، از تعبیر تعقّل و عقل استفاده مى‏کنند. در کلمات فارابى، ابن‏سینا، و سایر مشّائیان، شواهد متعدّدى بر این امر وجود دارد؛ براى مثال، ابن‏سینا علم خداوند به ذات خود را تعقّل مى‏نامد21 یا در مورد علم نفس به ذات خود نیز از تعبیر تعقّل استفاده مى‏کند.22 روشن است که همه این علوم حضورى مى‏باشند. به اعتقاد ابن‏سینا، هر چیزى که هویت تجرّدى داشته باشد عقل است و هر مجرّدى که هویتش لذاته باشد عاقل ذات خود خواهد شد و لذا معقول ذات خود نیز خواهد بود.23 در حقیقت، منشأ این حرف برمى‏گردد به اعتقاد ایشان مبنى بر اینکه موجودى که مجرّد است براى معقول شدن به تجرید نیازمند نیست؛ برخلاف موجودات مادّى که با اندکى تجرید، محسوس و متخیّل‏اند و براى معقول شدن نیازمند تجرید کامل‏اند. حال اگر پرسش شود که: چرا امر مادّى برخلاف امر مجرّد، نمى‏تواند بدون تجرید معقول گردد؟ در پاسخ گفته مى‏شود: اساسا ـ از منظر فلاسفه ـ موجود مادّى مستقیما قابلیت معلوم شدن را ندارد، زیرا داراى مادّه و عوارض غریبه است که این امور مانع از حصول آن براى عالم مى‏شوند؛ در حالى که براى معلوم شدن یک چیز در نزد چیز دیگر، حصول و حضور لازم است.24 امّا موجود مجرّد، چون مادّه و عوارض مادّى ندارد، در ذاتش امکان حصول و حضور براى خود و دیگرى را دارد. بنابراین، اوّلاً معلوم و معقول ذات خود است، چون براى ذات خود حاصل است؛ ثانیا اگر عاقلى وجود داشته باشد که قابلیت تحصیل امر مجرّد را داشته باشد، او نیز مى‏تواند نسبت به امر مجرّد عاقل باشد.25 و امّا اینکه چرا مادّه و عوارض غریبه مانع حصول و حضور مى‏شوند؟ از نظر فلاسفه مشّاء، اوّلاً عوارض غریبه مانع امتیاز کلّى شى‏ء از اشیاى دیگر مى‏گردند و تا امتیاز به نحو کلّى حاصل نشود، معلومیتى رخ نمى‏دهد؛26 ثانیا امر مادّى داراى دو نوع امتداد «ثابت» (حجم و سطح) و «سیّال» (زمان) است و امتداد داشتن موجب جزء داشتن، و آن هم موجب غیبت است.27 به هر روى در تمامى این موارد، چه آنجا که امر مجرّد معقول ذات خود و چه آنجا که امر مجرّد معقول ذات دیگرى است، سنخِ علمْ حضورى مى‏باشد؛ زیرا این معقولیتْ بدون واسطه صورت، و ناشى از حضور و حصول امر مجرّد براى عاقل است.28 نکته قابل توجه این است که: به‏کارگیرى تعبیر تعقّل، براى برخى از اقسام علم حضورى، اختصاصى به مشّائیان ندارد؛ شیخ اشراق29 و ملّاصدرا30 نیز چنین کرده‏اند. تنها فرقى که هست این است که: ملّاصدرا اوّلاً قائل به تجرید و تقشیر نیست؛31 ثانیا برخلاف مشّائیان، به دو نوع تجرّد قائل است: تجرّد عقلى و تجرّد مثالى. ملّاصدرا اعتقاد دارد: در علم حضورى، علم عین معلوم است. بنابراین، اگر معلومى تجرّد عقلى32 داشته باشد، حضور آن در نزد عالم به معناى حضور یک امر مجرّد عقلى و در نتیجه به معناى «عقل» یا «تعقّل» خواهد بود؛ همچنان‏که اگر موجودى تجرّد حسّى یا خیالى داشته باشد، حضور آن در نزد عالم به معناى «حس» یا «احساس» و «خیال» یا «تخیّل» خواهد بود.33 مشّائیان معتقدند: خداوند متعال، عقول، و نفس ـ هر سه ـ تجرّد عقلى دارند؛ بنابراین علم حضورى به آنها «عقل» یا «تعقّل» نامیده مى‏شود. به عبارت دیگر، مشّائیان قائل به یک سنخ تجرّد ـ یعنى تجرّد عقلى ـ مى‏باشند و لذا حضور امر مجرّد در نزد خود یا مجرّد دیگر را عقل یا تعقّل مى‏نامند؛ امّا ملّاصدرا علاوه بر تجرّد عقلى، تجرّد مثالى را نیز قبول دارد و خود آن را به دو قسم «حسّى» و «خیالى» تقسیم مى‏کند.34 از این‏رو، به نظر ملّاصدرا، علم حضورى یا حسّى است یا خیالى یا عقلى؛ در حالى که از نظر مشّائیان، علم حضورى تنها عقلى است. از برخى عبارات ملّاصدرا، این مطلب را مى‏توان استنتاج کرد.35 بنابراین، معلوم مى‏شود، به‏کارگیرى تعبیر «تعقّل» مانع از آن نیست که بگوییم: مشّائیان علم حضورى را قبول داشته‏اند. تنها چیزى که مى‏توان گفت این است که: ایشان این اصطلاح را وضع نکرده و آنچنان‏که بعد از شیخ اشراق مرسوم شده است، به بیان ویژگى‏هاى اختصاصى هریک از این اقسام نپرداخته‏اند؛ با این‏همه، به حقیقت علم حضورى توجه کامل داشته‏اند. از آنچه گفته شد، نکات دیگرى نیز روشن مى‏گردد؛ از جمله اینکه: این نظر که معرفت عقلى ـ به طور مطلق ـ در مقابل معرفت شهودى و حضورى است، درست نیست؛ زیرا چنان‏که گفته شد، از منظر همه فلاسفه مسلمان، تعقّل امر مجرّد اساسا حضورى است (حتى در صورتى که آن امرْ صورتى عقلانى باشد، باز هم خود صورتْ به صورت شهودى و حضورى ادراک مى‏گردد.) بنابراین، گرچه مشهور آن است که تعقّل را یکى از اقسام علم حصولى شمرده‏اند، امّا باید توجه داشت: حتى در نزد مشّائیان نیز هر تعقّلى حصولى نیست،36 تا چه رسد در نزد ملّاصدرا که احساس و تخیّل را نیز معرفتى حضورى مى‏داند. ممکن است در اینجا اشکال دیگرى مطرح، و گفته شود: همه مى‏دانیم که تعقّل علمى کلّى است، در حالى که اگر تعقّل علم حضورى باشد، جزئى خواهد بود؛ زیرا همه علوم حضورى جزئى، بلکه شخصى‏اند. در پاسخ باید گفت: چنین نیست که در علم عقلى، معقول، حتما باید یک امر کلّى باشد؛ بلکه این زمانى است که شى‏ء معلوم، فى حدّ ذاته مادّى باشد و صورتى از آن تجرید و تعقّل شود. در این صورت، چنین علمى کلّى خواهد بود. کلّیت این علم هم نسبت به آن شى‏ء خارجى است که صورت از آن تجرید مى‏شود؛ وگرنه معقول بودن خود صورت ـ که اصل معقولیت هم همین است ـ عین خود او، و جزئى است. به عبارت دیگر، کلّى بودن علمْ نسبى است: اگر با چیز دیگرى که حاکى از آن است سنجیده شود، و قابل صدق بر بیش از یک مصداق باشد، کلّى خواهد بود؛ در غیر این صورت، اگر خودش فى حدّ ذاته دیده شود، جزئى است. به هر حال، اگر شیئى اصلاً مادّى نبوده و بالذّات مجرّد باشد، به صورت جزئى معقول خواهد بود. ابن‏سینا با صراحت به این مطلب اشاره کرده است.37 جالب آنکه اشکال فوق را بهمنیار، شاگرد ابن‏سینا، مطرح کرده است. وى وقتى ابن‏سینا علم نفس به ذات خود را از سنخ تعقّل مى‏شمرد، اشکال کرده و به همین نحو سخن ابن‏سینا را مورد اعتراض قرار مى‏دهد. از نظر بهمنیار، علم به ذات ممکن نیست عقلى باشد؛ زیرا در علم عقلى، معقول کلّى است و حالت بالقوّه و منتظره در آن راه ندارد (در حالى که در مورد انسان و نفس او، چنین نیست و انسان نسبت به خیلى از کمالات خود بالقوّه است.) ابن‏سینا در پاسخ به بهمنیار مى‏گوید: اینکه معقول بایستى از امور کلّى باشد، به صورت مطلق پذیرفته نیست؛ زیرا در آن صورت، نمى‏توان گفت: من خود را تعقّل مى‏کنم. تمام آنچه مى‏توان گفت این است که: اگر معقول امرى غیر از وجود عاقل باشد، کلّى خواهد بود.38 نکته دیگرى که از مباحث پیشین مى‏توان نتیجه گرفت این است که عرفانى بودن آموزه علم حضورى، و اینکه فلاسفه مسلمان با تأثّر از عرفا به این آموزه معتقد شده‏اند، قابل قبول نیست. دلیل این رأى آن است که قبل از شکل‏گیرى عرفان به مثابه مکتب و ایجاد آموزه‏هاى مشخّصى براى آن، فلاسفه مسلمان درباره ذات خداوند، عقول، و نفس به معرفت عقلانى حضورى باور داشته‏اند. این آموزه، حتى ریشه در فلسفه یونان و اسکندریه دارد.39 آیا اینکه فارابى و ابن‏سینا، با صراحت تمام، علم خداوند به ذات خود را عین ذات دانسته و هیچ صورتى را واسطه نمى‏دانند برگرفته از نظر عرفاست؟ روشن است که این دیدگاه کاملاً فلسفى بوده و هرگز از عرفا اخذ نشده است. آرى، مى‏توان گفت: برخى از اقسام شهود و معرفت حضورى را ابتدا عرفا و مکاتب اشراقى مدّعى شدند و کم‏کم در سایر نحله‏هاى فلسفى جایگاه مورد قبول پیدا نمود. و در نهایت اینکه ادّعاى تمایز مطلق بین علم حضورى (که فلاسفه مى‏گویند) و شهود عرفانى، ادّعاى دقیقى نیست. اگر منظور این باشد که شهود عرفانى و علم حضورى اساسا دو سنخ معرفت‏اند، باید گفت: هرگز چنین نیست؛ چراکه شهود عرفانى نیز یکى از اقسام علم حضورى است. البته اگر منظور از شهود عرفانى نوع خاصّى از علم حضورى باشد که در سایه ریاضت‏هاى شرعى و معنوى به دست مى‏آید، قابل قبول است. در عین حال، باید توجه داشت که حتى چنین شهودى نیز یکى از اقسام علم حضورى است. خلاصه آنکه علم حضورى دایره وسیعى دارد: هم علم خداوند به ذات خود را شامل مى‏شود (که عمیق‏ترین، دقیق‏ترین، و وسیع‏ترین علم است)، هم شهود حاصل از ریاضت نفسانى را دربر مى‏گیرد، و هم علم نفس به ذات خود را شامل مى‏شود. روشن است که هرکدام از این اقسام ویژگى‏هایى براى خود دارند که با ویژگى‏هاى قسم دیگر متفاوت است. بنابراین، نباید چنین گمان شود که علم حضورى مورد اعتقاد فلاسفه ـ به طور مطلق ـ متفاوت با شهود و کشف عرفانى عرفاست؛ بلکه باید توجه داشت حقیقت این دو یکى است و تفاوت، تنها، در اختلافى است که اقسام علم حضورى با هم دارند.   پی نوشت: 1ـ ابونصر فارابى، تعلیقات، در: الاعمال الفلسفیة، تحقیق جعفر آل‏یاسین، جزء الاول، ص 380. 2ـ ابونصر فارابى، فصوص‏الحکم، فص 61، ص 93ـ94. 3ـ فارابى در موارد دیگرى نیز به این موضوع تصریح کرده است؛ از جمله: ابونصر فارابى، الاعمال الفلسفیة، کتاب التعلیقات، ص 371 و 380؛ همو، فصوص‏الحکم، ص 59. 4ـ این امر نیز در موارد دیگرى تصریح شده است؛ از جمله: همو، الاعمال الفلسفیة، کتاب التعلیقات، ص 380. 5ـ ر.ک: ابونصر فارابى، فصوص‏الحکم، فص 61، ص 94. 6ـ همو، الاعمال‏الفلسفیة، کتاب التعلیقات، ص 371. 7ـ همان، ص 380. 8ـ ابن‏سینا، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوى، ص 78. 9ـ همان، ص 48و49 و 153. 10ـ همو، الشفاء الالهیات، ص 357. 11ـ همو، التعلیقات، ص 82؛ نیز، ر.ک: همو، الشفاء الطبیعیات، ج 2، النفس، ص 212. 12ـ همو، التعلیقات، ص 190ـ191. 13ـ همان، ص 148. 14ـ خواجه نصیرالدین طوسى، شرح‏الاشارات و التنبیهات، ج 2، ص 310. 15ـ همان، ص 308. 16ـ همان، ص 310. 17ـ همان، ص 311ـ312. 18ـ ملّاصدرا، شرح و تعلیقه صدرالمتألّهین بر الهیات شفا، به اشراف سیدمحمّد خامنه‏اى، تصحیح، تحقیق و مقدمه نجفقلى حبیبى، ج 1، ص 617. 19ـ همو، الحکمه‏المتعالیة فى الاسفارالعقلیة الاربعة، تعلیقه ملّاهادى سبزوارى، ج 6، ص 163ـ164. 20ـ ابن‏سینا، التعلیقات، ص 381ـ382. 21ـ همان، ص 78. 22ـ همو، الشفاء الطبیعیات، ج 2 (النفس)، ص 212. 23ـ همو، التعلیقات، ص 78؛ علّامه طباطبائى در تبیین این مطلب، از قاعده «کلّ ما کان للمجرّد بالامکان فهو له
بالفعل» استفاده کرده است ر.ک: غلامرضا فیاضى، تعلیقه بر نهایه‏الحکمة، ج 4، مرحله یازدهم، فصل دوازدهم، ص 1017ـ1018. 24ـ ابن‏سینا، رسائل، النص، ص 248؛ همو، التعلیقات، ص 78. 25ـ خواجه نصیرالدین طوسى، همان، ج 2، ص 328. 26ـ ابن‏سینا، التعلیقات، ص 77؛ نیز ر.ک: ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 6، ص 152. 27ـ ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 297ـ298. 28ـ جالب آنکه در برخى موارد، ملّاصدرا حتى علم حضورى به موجودات مادّى را نیز پذیرفته است. چون در
همه علوم حضورى، واسطه صورى وجود ندارد، وى آن را نیز تعقّل نامیده است. بنابراین، به‏کارگیرى تعبیر تعقّل درباره علم حضورى امرى شایع و مورد قبول همه فلاسفه است ر.ک: ملّاصدرا، شرح الهدایه‏الاثیریة، تصحیح محمّدمصطفى فولادکار، ص 386. 29ـ شهاب‏الدین سهروردى، مجموعه مصنّفات، ج 1، ص 72. 30ـ ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 317. 31ـ همو، مجموعه رسائل فلسفى صدرالمتألّهین، تحقیق و تصحیح حامد ناجى اصفهانى، ص 74. 32ـ تجرّد در مرتبه عقل مراد است و مقابل آن، تجرّد در مرتبه مثال مى‏باشد. 33ـ عبدالرسول عبودیت، درآمدى بر نظام حکمت صدرایى، ج 2، ص 35ـ36. 34ـ ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 1، ص 302. 35ـ همو، شرح و تعلیقه صدرالمتألّهین بر الهیات شفاء، ج 1، ص 613ـ615. 36ـ در عبارات پیشین، مطلبى از ابن‏سینا نقل شد که وى در آن، ادراک را به دو قسم تقسیم کرده بود: 1) تمثّل حقیقت شى‏ء در نزد مدرک؛ 2) تمثّل صورت و مثال حقیقت شى‏ء در نزد مدرک. چنان‏که پیداست، تنها قسم دومْ از سنخ علم حصولى است و اگر تمثّل خود حقیقت در نزد مدرک باشد و سطح این تمثّل نیز تجرّد محض باشد، ادراک حضورى عقلانى خواهد بود. 37ـ ابن‏سینا، التعلیقات، ص 80. 38ـ همو، المباحثات، ص 118. 39ـ البته، این ادّعا نیازمند بررسى است و باید پیشینه علم حضورى را در حوزه فلسفه غرب، و در ضمن آن، در یونان باستان مورد جست‏وجو قرار داد. به نظر نگارنده، شواهد روشنى از اعتقاد فلاسفه یونان باستان به علم حضورى وجود دارد که بررسى آنها نیازمند فرصتى دیگر است.   منابع ـ ابن‏سینا، التعلیقات، تحقیق عبدالرحمن بدوى، بیروت، مکتبة الاعلام‏الاسلامى، 1404ق. ـ ـــــ ، الشفاء، قم، مکتبة آیت‏اللّه مرعشى نجفى، 1404ق. ـ ـــــ ، المباحثات، قم، بیدار، 1371. ـ ـــــ ، رسائل، قم، بیدار، 1400ق. ـ حسین‏زاده، محمّد، منابع معرفت، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره، 1386. ـ سلیمانى امیرى، عسکرى، «حضورى بودن محسوسات»، معرفت فلسفى، ش 7، بهار 1384، 11ـ41. ـ سهروردى، شهاب‏الدین، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1375. ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقى مرتضى مطهّرى، در: مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 6، قم، صدرا، 1368. ـ ـــــ ، نهایه‏الحکمة، قم، نشر اسلامى، 1416ق. ـ طوسى، نصیرالدین، شرح‏الاشارات و التنبیهات، قم، البلاغة، 1375. ـ عبودیت، عبدالرسول، درآمدى به نظام حکمت صدرایى، تهران، سمت، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره، 1385. ـ فارابى، ابونصر، الاعمال‏الفلسفیة، تحقیق جعفر آل‏یاسین، بیروت، دارالمناهل، 1413ق. ـ ـــــ ، فصوص‏الحکم، قم، بیدار، 1405ق. ـ فیاضى، غلامرضا، تعلیقه بر نهایه‏الحکمة، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره، 1378. ـ ـــــ ، هستى و چیستى در مکتب صدرایى، تحقیق و نگارش حسینعلى شیدان‏شید، قم، پژوهشگاه 1387. ـ مصباح، محمّدتقى، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1378. ـ ـــــ ، شرح اسفار، تحقیق و نگارش محمّد سعیدى‏مهر، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1375. ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمه‏المتعالیة فى الاسفارالعقلیة الاربعة، تعلیقه ملّاهادى سبزوارى، بیروت، دار احیاءالتراث، 1981م. ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تصحیح سید جلال‏الدین آشتیانى، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1354. ـ ـــــ ، شرح الهدایه‏الاثیریة، تصحیح محمّدمصطفى فولادکار، بیروت، مؤسسه التاریخ‏العربى، 1422ق. ـ ـــــ ، شرح و تعلیقه صدرالمتألّهین بر الهیات شفا، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1382. ـ ـــــ ، مجموعه رسائل فلسفى صدرالمتألّهین، تحقیق و تصحیح حامد ناجى اصفهانى، تهران، حکمت، 1375. ـ ـــــ ، شرح و تعلیقه صدرالمتألّهین بر الهیات شفاء، به اشراف سیدمحمّد خامنه‏اى، تصحیح، تحقیق و مقدمه نجفقلى حبیبى، تهران، بنیاد حکمت اسلامى، 1382.   محمّد سربخشى: عضو هیأت علمى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره . معرفت کلامی 30- سال هشتم، شماره دوم، ادامه دارد/

http://fna.ir/UNDQEH





94/11/25 - 03:43





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن