تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسى كه ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831016390




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

یادی از روزهای حماسه و مقاومت شب نفس‎گیر کربلای 5؛ عملیاتی که بوی خون می‎داد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادی از روزهای حماسه و مقاومت
شب نفس‎گیر کربلای 5؛ عملیاتی که بوی خون می‎داد
همه نیروها زمین‌گیر شدیم، یکهو یک تیر به دست و چانه‌ام اصابت کرد، دستم را بردم زیر چانه، دندان‌هایم کف دستم پر شدند، یکی دو تا از آنها را هم همراه با خون قورت دادم.

خبرگزاری فارس: شب نفس‎گیر کربلای 5؛ عملیاتی که بوی خون می‎داد



به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، تبیین و شناساندن فرهنگ ایثار و شهادت از مکانیزم‌های دفاعی اسلام برای تسلیح جامعه در برابر هجوم فرهنگ‌های غیرخودی است، ایثارگری و شهادت‌طلبی نقش به‌سزایی در حفظ دین و ارزش‌های آن و استقلال کشور ایفا می‌کند؛ ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و تلاش برای احیای آن به‌منظور مقابله با تهاجم فرهنگی، موضوعی است که نیازمند بررسی ابعاد مختلف آن است.

ایجاد کردن و سپس توسعه یک فرهنگ در میان یک جامعه، فعالیتی تدریجی و زمان‎بر است، البته بعضی از حوادث تاریخ در ایجاد و گسترش یک فرهنگ نقش تسریع‌کننده‎ای دارند، مثلاً درباره توسعه و گسترش شهادت در جوامع، حوادث بزرگی در زمان معاصر، پدیده انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) و سپس جنگ تحمیلی و دفاع مقدس 8 ساله، در رشد و تسریع و گسترش فرهنگ شهادت در میان دیگر جوامع نیز نقش داشته‎اند اما برای تداوم و گسترش این فرهنگ در زمان کنونی خبرگزاری فارس در استان مازندران به‌عنوان یکی از رسانه‌های ارزشی و متعهد به آرمان‌های انقلاب اسلامی‌ در سلسله گزارش‌هایی در حوزه دفاع مقدس و به‌ویژه تاریخ شفاهی جنگ، احساس مسئولیت کرده و در این استان پای صحبت‌ها و خاطرات رزمندگان و خانواده‌های شهدا نشسته و مشروح گفته‌های آنها را در اختیار مخاطبان قرار داده که در ادامه بخش دیگری از این یادگاری‌ها از نظرتان می‌گذرد.

* مجروحیت و عقب‌نشینی! حسن فرجی می‌گوید: در عملیات کربلای پنج در گردان صاحب‌الزمان (ع) لشکر ویژه 25 کربلا بودم، نمی‌دانم در کدام مرحله از عملیات حضور داشتیم ولی همین قدر می‌دانم که عراقی‌ها از عملیات خبر داشتند، وقتی به نزدیک دشمن رسیدیم، ـ کانال پرورش ماهی ـ از همه طرف به سمت ما گلوله بارید، با دوشکا و پدافند به سمت ما شلیک می‌کردند. من و شهید جان‌زاده در کنار هم بودیم، همه نیروها زمین‌گیر شدیم، یکهو یک تیر به دست و چانه‌ام اصابت کرد، دستم را بردم زیر چانه، دندان‌هایم در کف دستم پر شدند، یکی دو تا از آنها را هم همراه با خون قورت دادم، با اشاره به شهید جان‌زاده فهماندم که چه بر سرم آمد.

بعد از این دیگر چیزی به‌یاد ندارم چون بی‌هوش شدم، صبح به هوش آمدم، شب قبل باران سختی باریده بود، تمام بدنم بی‌حس بود، نای حرکت نداشتم، تا غروب همانجا افتاده بودم از شهید جان‌زاده هم خبری نبود، بعدها فهمیدم شهید شده و جنازه‌اش را بعد از چند سال برای خانواده‌اش آوردند. شب که شد، حرکت کردم، بین راه فرمانده گروهان‌مان شهید شاه‌منصوری را دیده بودم، شهید ‌هادی زاهدی بی‌سیم‌چی‌اش بود، با اشاره به او گفتم با هم برویم که به من گفت: «تو برو من خودم می‌آیم.» او هم نتوانست برگردد و شهید شد، تا به عقب برگردم 200 متری چهار دست و پا رفتم ولی برایم این 200 متری چند کیلومتر شده بود، دیگر نایی برای حرکت نداشتم، کمی که جلوتر آمدم تعدادی از بچه‌ها را دیدم که با دست اشاره می‌کردند به سمت‌شان بروند.

الله‌اکبر می‌گفتند، فهمیدم ایرانی هستند، وقتی آنها را دیدم روحیه ازدست‌رفته‌ام را باز یافتم، بلند شدم و سریع به سمت‌شان دویدم، عراقی‌ها شروع کردند به سمت من تیراندازی، به هر زحمتی بود خودم را به نیروها رساندم و به آن طرف خاکریز پرت کردم. از خوشحالی صداها برایم نامفهوم شده بودند، بچه‌ها یک کمپوت برایم باز کردند هر کار کردن من کمی بخورم نتوانستم چون دهانم به‌طور کلی از شکل افتاده بود، به من گفتند: «همین راه را بگیر و برو جلو چند متر جلوتر اورژانس هست زیاد فاصله ندارد.» گفتم: «نایی برای حرکت ندارم، با زحمت خودم را به اینجا رساندم.» در جوابم گفتند: «ما همین چند نفر اینجا هستیم تا عراقی‌ها جلوتر نیایند.» قانع شدم و خودم حرکت کردم، بین راه یک نفربر حمل مجروح (خشایار) را دیدم جلویش را گرفتم ایستاد و گفت بپر بالا، وقتی رفتم بالای خشایار دیدم پر از مجروح هست، تا پایم را داخل گذاشتم از حال رفتم، وقتی چشم باز کردم دیدم تو بیمارستان بستری‌ام.

نمی‌دانم چند روز از آن لحظه‌ای که سوار بر نفربر شدم می‌گذشت، اسم بیمارستان را پرسیدم گفتند: «شهید بقایی است.» فهمیدم در اهوازم. * فرماندهان خاکی! علی‌اکبر رضائیان‏ می‌گوید: یکی از خصلت‌های بارز رزمندگان ما خاکی بودن یا به زبانی دیگر ساده‌زیست بودن آنها بود، این مختص به یک فرد یا افراد یک منطقه نبود، خاکی بودن یک فرهنگ شده بود بیشتر بچه‌های جنگ را می‌شود با ضرس قاطع خاکی نامید، البته رفتار و اخلاق هم در صفت خاکی بودن جای داشت.

مثلاً کسی که بدون پرستیژ و بدون تشریفات با آدم برخورد می‌کرد می‌گفتند: «فلانی خاکی است خلاصه این که این رفتار هم از سربازانت و بسیجیان سر می‌زد و هم از فرماندهان، به‌عنوان مثال ما که در پیرانشهر بودیم به ما خبر دادند که سرهنگ صیاد شیرازی ـ آن وقت‌ها به سرهنگ صیاد معروف بود ـ برای بازدید قصد دارد به پیران شهر بیاید، ما پیش خودمان خیال کردیم حالا که او دارد می‌آید چون فرمانده ارشد ارتش است گارد و محافظ‌های زیادی او را همراهی می‌کنند و دیدن او برای‌مان میسر نیست، برعکس تصورمان، دیدیم که آمد داخل سنگر بچه‌ها و ناهار را در کنار سربازها خورد، بدون هیچ تکبری به حرف سربازها گوش داد، از مشکلات‌شان شنید و آنها را از وظیفه خطیری که به گردن دارند آگاه کرد.»‏

94/11/21 - 09:26





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن