واضح آرشیو وب فارسی:قانون: 20 بهمن 94 ساعت 10:27 صبح از حیاط صدای داد و فریاد وحشتناکی می آمد. هیاهوی فراوانی هم بود. صدای آژیر ماشین پلیس و آمبولانس و آتش نشانی هم شنیده می شد. یکی داشت فریاد می کشید. با ترس و دلهره فراوانی خودم را به حیاط رساندم. جمعیت فراوانی توی حیاط ایستاده بود و فیلم می گرفت. اعضای کابینه همگی استرس داشتند. چند تا از نمایندگان مجلس نظیر رسایی هم آنجا بودند و با اشتیاق فراوان از صحنه فیلم می گرفتند. کوچک زاده و نبویان و رسایی فریاد می زدند: «بپررر! بپرررر!» اسحاق و نهاوندیان و نوبخت با استرس صحنه را نظاره می کردند و فریاد می زدند: «نپررر، نپرررر! بیخیال شوووو!» جلو رفتم و از اسحاق پرسیدم: «آقا قضیه چیه؟ چی شده؟» با اضطراب گفت: «بالا رو نگاه کنید می فهمید.» سرم را که بلند کردم دیدم ظریف لب پشت بام ایستاده، یک پایش هم روی هواست و می خواهد بپرد پایین. از ترس چنان جیغی کشیدم که همه خشک شان زد. خود ظریف از صدای جیغ من تعادلش به هم خورد و داشت پرت می شد. از آن بالا فریاد زد: «ئههه! دکتر چرا جیغ می زنید زهره ام ترکید کم مونده بود بیفتم.» رسایی داد زد: «چه فرقی می کنه؟ مگه خودت نمی خوای بپری؟» جواد جواب داد: «دِ نه دیگه فرق داره! اگه بیفتم آیندگان میگن وزیر خارجه ایران در سال 1394 از بالای پشت بام پرت شد. ولی اگه بپرم میگن وزیر خارجه ایران از بالای پشت بام خودش را پرت کرد. این دو تا زمین تا آسمون با هم فرق دارن.» گفتم: «اصلا اون بالا چی کار می کنی؟ بیا پایین تو رو خدا جواد کار دستمون میدی ها.» گفت: «نه دیگه دکتر. اینجا آخر خطه. من بیش از این تحمل این وضع رو ندارم.» گفتم: «چی شده؟ تحریم دوست ها بازم اذیتت کردن؟ چیزی بهت گفتن؟ اتفاقی افتاده؟ بیا بشینیم حلش کنیم. دیدی که من این یکی، دو روزه به پاس زحماتت بهت جایزه هم دادم. من همیشه پشتتم.» گفت: «این دفعه فرق می کنه، این دفعه فرق می کنه!» بعد فریاد کشید: «این داره خودشو با من مقایسه می کنهههه! این داره خودشو با من مقایسه می کنههههه! این داره خودشو با من مقایسه می کنهههه!» پرسیدم: «کی داره خودشو با تو مقایسه می کنه؟ بابا یکی اینجا نیست که قضیه رو بدونه؟» نهاوندیان گفت: «دکتر! آقای مایلی کهن گفته ظریف و کری شب به همدیگه «شب بخیر» میگن هیچی بهشون نمی گید، اون وقت من با بی بی سی مصاحبه می کنم ایراد می گیرید؟» گفتم: «واااای! مایلی کهن؟! خدایاااا!! جواد بپررر! بپرررر! بپرررر! منم جای تو بودم می پریدم.» نمایندگان مجلس که تا چند لحظه قبل با ذوق او را تشویق به پریدن می کردند، از لحظه ای که دیدند من هم به ظریف گفتم: «بپر»، شروع کردند به مخالفت با من و فریادِ «نپر نپر بیا پایین» سر می دادند. ساعت 14:12 بعدازظهر صداوسیما اعلام کرد چون من نامزد انتخابات خبرگان هستم سخنرانی ام را سانسور کرده اند. به پسرک خاطره نویس گفتم: «خودکارت رو بیار. می خوام موضع بگیرم.» گفت: «قبل از اینکه موضع بگیرید من یه سوالی بپرسم. خاطره بالایی آخرش چی شد؟» گفتم: «اون خاطره پایانش بازه. شما آخرش همون طوری شخصیت های سیاسی رو ول کن وسط صحنه، به موزیک لایت ساخت کارن همایونفر هم بذار تنگش. مردم خودشون بلدن قضاوت کنن. حالا بگیرم؟» گفت: «بله بگیرید یادداشت می کنم.» گفتم: «از قول من بنویس دست صداوسیما درد نکنه که مراقبه نامزدهای انتخابات تبلیغات نکنن از طریق این رسانه. حالا ان شاءا... ببینیم آخر هفته هم که کاندیداهای خبرگان قراره سخنرانی کنن، چی کار می کنه؟» وقایع نگار 20 بهمن 94: 1- مایلی کهن: «ظریف و کری هر شب، «شب بخیر» می گویند، آن وقت مصاحبه من با بی بی سی بد است؟!» 2- صدا و سیما: «سخنرانی روحانی کامل پخش نشد چون کاندیدای خبرگان است!»
چهارشنبه ، ۲۱بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قانون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]