واضح آرشیو وب فارسی:فارس: در گفتوگوی مشروح فارس با آذر خزاعی مطرح شد:
بازنمایی حیات دیروز و امروز یک فرمانده در «خرده روایتهای یک فرمانده از جنگ»
نویسنده کتاب «خرده روایتهای یک فرمانده از جنگ» گفت: تمام تلاش من این بود که تصویری قانع کننده از ذرهای از حیات امروزی و دیروزی فرمانده ای از جنگ را بازنمایی کنم.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب «خرده روایتهای یک فرمانده از جنگ» به تازگی توسط انتشارات افق بی پایان روانه بازار شده است. در ذیل گفتگوی فارس با نویسنده این اثر «آذر خزاعی سرچشمه» منتشر میشود؛ * خانم خزاعی ایده کتاب «خرده روایتهای یک فرمانده از جنگ» از کجا آمد ؟ از میان خاطرات دفاع مقدس، خاطرات فرماندههان برایم جذابیت خاصی دارد و صحنه هایی از این خاطرات در ذهنم جای گرفته و هرگز از خاطرم نمی روند. برای همین ذهنم چندسالی است که درگیر این مسأله هستم که چگونه می توان چنین صحنه هایی را که پر از رشادت و حماسه و زیبایی است در یک داستان نشان داد. اما هرچه طراحی می کردم به نظرم آن داستانی نبود که می خواستم انگار تمامی دانه های تسبیح را داشتم اما نخش در دستانم نبود. تا اینکه یک روز درحرم شاه عبدالعظیم بعد از ده سال یکی از دوستانم را دیدم که صمیمی بودیم، ولی از سختی روزگار از هم دور افتاده بودیم. یادم آمد که عمویش برایش پدری کرده بود و می دانستم که عمویش جانباز است. می دانستم که ترکش داخل سر و ریه دارد، اما نمی دانستم عمویش چند سالی است در خواب و بیداری گذشته ی خود را - درجنگ - می بیند و زمان مفهومش را برایش از دست داده است. نخ تسبیح داستانم را پیدا کردم. فرماندهی که در خواب و بیداری دوران جنگ و حضورش را می بیند وزمان برایش دیگر معنا ندارد. * چطور نوشتن آن را شروع کردید؟ این که چگونه باید داستانم را شروع می کردم و این که چگونه واقعیتهای واقعی را به واقعیت داستانی تبدیل کنم. چگونه خرده روایت ها و صحنه هایی واقعی را در کنار هم قرار دهم تا به یک داستان تبدیل شود و به خواننده امکان حس کردن واقعیت را از طریق داستان بدهم و در مرحله ی بعد باعث تلنگری در ذهنش گردم. برایم مساله بود و چیدمان درست و صحیح و منسجم و یکپارچه خرده روایتهای غیر داستانی به داستانی و صحنه های آن و بعد کلماتشان برایم کار بسیار دشواری بود و نمی دانستم از پسش برمی آیم یا نه. البته قصد داشتم در ابتدا از دل هر داستانی، داستان دیگری زاییده شود. اما دیدم نمی شود و یا نمی توانستم شهرزاد گونه اش کنم. اما توانستم شخصیت های داستانها را واحد کنم تا از این طریق خرده روایت ها را به هم متصل کنم. یعنی در واقع نقاط اتصال در متن شخصیت است نه زمان و مکان رخداد. برای همین این داستان در عین حالی که یک داستان است اما می توان داستانی درنظر گرفت که از مجموع چند داستان شکل گرفته است. * یعنی مجموعه داستان های بهم پیوسته؟ بله. در واقع می خواستم امتحان کنم که آیا می شود هر یک از این داستان را بطور مستقل نیز خواند و کمبودی احساس نکرد نمی دانم موفق شده ام یا نه این قضاوت با من نیست بلکه باخواننده است. من می خواستم تجربه ای به دست آورم که آوردم حال چند درصد توفیق داشته ام نمی دانم. تمام تلاش من این بوده است که تصویری قانع کننده از ذره ای از حیات امروزی و دیروزی فرمانده ای از جنگ را بازنمایی کنم. * فکر نمی کنید داستانتان به خاطره نزدیک شود و رنگ و بوی خاطره بر خود بگیرد؟ البته باید واقعیت داستانی مستقل از واقعیت واقعی باشد. حتی در صورت وجود مشابهت و قرینه های حذف ناپذیر. باز داستان باید شکل و رخسار دیگری پیدا کند. تمام تلاش من این بوده است حتی در صورت مشابهت رخدادها و خرده روایت ها هرکدام درمعنا و تأثیرات زبانی و زمانی«همانند» نشوند؛ یعنی خواننده حس نکند تکرار نمودهای بیرونی(خاطرات) را می خواند، بلکه حس کند که پدیده های تکراری را در شکل های تکراری می خواند. وقتی از واقعیت برداشت می کنیم باید از برداشتمان جهانی بسازیم در واقع باید متن خود یک جهان باشد و نه توصیف جهان. بی تردید از تلاقی شخصیت ها، رخدادها و زمان و مکان پدید می آید؛ جهانی که ما اکنون در آن زندگی می کنیم کار بسیار دشواری است. مفاهیم زندگی بخصوص در حماسه های بزرگ و مقدسی مانند دفاع مقدس، وقتی بیانگر جنبه های مختلف یک روایت می شوند. اعتبار خاصی کسب می کنند. این منزلت زمانی وجهه ی عالی پیدا می کند که در برگیرنده ی عین وذهن شود ودر رفت و برگشت روایت بین جهان پیرامون شخصیت ها و جهان ذهنی آنها متجلی شود. این تقابل ها در وجود فردی و جمعی، از امکاناتی است که روایت امروزی نمی تواند از آن غافل شود. پدیده های عینی مدت ها پس از تأثیر بر ارگان های حسی انسان، می توانند به صورت«خاطره» در ذهن او باقی بمانند و هنگام تصور،دوباره تجدید شوند. به عبارت دیگر تصویری از پدیده در غیاب آن تولید می شود. و در شخصیت اصلی داستان خرده روایت ها نیز اینگونه است با این تفاوت که برای او آن پدیده دیگر غیاب نیست بلکه حی و حاضر است.
94/11/21 - 00:50
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]