واضح آرشیو وب فارسی:تراز: تراز: فمینیسم اسلامی در سالهای اخیر در کشورهای اسلامی راه افتاده و مدافع حقوق زنان در این کشورها شده است، چنین تفکری ناشی از سنتهای غلط و برداشت نادرست از اسلام است.
به گزارش تراز ، واژه فمینیسم از کلمه لاتین Femina یعنی جنس زن گرفته است. در قرن نوزدهم این واژه برای توصیف زنانهبودن بدن برخی مردان یا داشتن خصوصیات زنانه، مردان توصیف میشده اما در قرن بیستم این مفهوم تغییر کرده چرا که به جنبشی فکری تبدیل شده است. فمینیسم عمدتاً از اواخر دهه 18 پدید آمد. زمانی که مردم به طور وسیع این امر را پذیرفتند که زنان در جوامع مرد محور، سرکوب میشوند.
براساس نظریه فمینیستی زنان در طول تاریخ دچار تبعیضها و مشکلات زیادی شدهاند، بنابراین باید با مردان به لحاظ اجتماعی و سیاسی برابری داشته باشند. بنابراین فمینیسم جنبشی سازمان یافته برای دستیابی به این حقوق تضعیف شده و همین به رسمیت شناخته شدن زنان محسوب میشود. واژه «فمینیسم» و «فمینیست» برای اولین بار در فرانسه و هلند در سال 1872 ظاهر شد، بریتانیا در 1890، و ایالات متحده در سال 1910، و فرهنگ انگلیسی آکسفورد لیست 1894 را به عنوان سال ظهور برای اولین بار از «فمینیست» و 1895 برای «فمینیسم» استفاده کردند.
«لرنر»، یکی از محققان سرشناس فمینیست معتقد است فمینیسم جنبشی برای تحقق حقوق برابر زنان با مردان در همه عرصههای زندگی محسوب میشود. یکی از جنبشهای معروف قرن نوزدهم در راستای دستیابی به چنین حقوقی، سافرجتها است. طرفداران این نظریات معتقد به آزادی در تصمیم گیری، خودمختاری اجتماعی، مالی و شیوه زندگی هستند. جنبش برخی زنان رادیکالتر، درکشان از فمینیسم در هم شکستن سیستم پدرسالارانه و برانداختن تقسیم کار برحسب جنسیت به ویژه در خانواده است.
واژه فمینیسم را نخستین بار «چارلز فوریه»، سوسیالیست قرن نوزدهم برای دفاع از حقوق زنان به کار برد. اما در قرن بیستم بود که موج اول فمینیسم برای کسب رأی راه افتاد و موج دوم آن در قالب ادبیات، سیاست، هنر، تاریخ، اقتصاد، حقوق، انسان شناسی و جامعه شناسی راه یافت.
فمینیستهای اولیه به اصطلاح «موج اوّل فمینیسم» هستند. نهضتهای حقطلبانهٔ زنان تا سال 1960 جزو موج اوّل هستند. اولین آثار زنان در این موج از نقش محدود زنان انتقاد میکند، بدون اینکه لزوماً به وضعیت نامساعد آنها اشاره کند و یا مردان را از این بابت سرزنش کند. موج اوّل فمینیستی با روشنگریهای مری ولستون کرافت و بیانیه 300 صفحهایاش در سال 1792 در انگلستان آغاز شد.
«پنکهرست» جزو دستهای از زنان بود که پیش از جنگ جهانی اول در کمپین خشونتآمیزی برای دستیابی به حق رأی برای زنان فعالیت میکردند. زنان انگلیسی و آلمانی در پایان جنگ جهانی اول به حق رأی دست پیدا کردند، اما در فرانسه و ایتالیا، تا پایان جنگ جهانی دوم حق رأی نداشتند. حق مالکیت و حق طلاق از دیگر خواستههای موج اول فمنیسم برای دستیابی زنان به حقوق برابر بود.
در همین راستا و پس از موفقیت کمپین حق رأی زنان، برخی از زنان موج دومی را به راه انداختند که بر محدودیتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر زنان تمرکز داشت. این مرحله از فمینیسم، به ویژه در فرانسه و انگلستان، به واسطهٔ آثار سیمون دو بووار و ویرجینیا وولف تأثیرگذار بود. در اواخر قرن بیستم، نویسندگانی مثل جولیا کریستوا، لوس ایریگری و سایرین در موج سوم فمینیسم، نویسندگانی چون دو بووار را به خاطر نادیده گرفتن ساختارهای ژرف زبان و ناخودآگاه انسان که به باور موج سوم مانع آزادی زنان است، نقد کردهاند.
امروزه تأثیر مبارزات فمینیستی در سیاستگذاریهای بینالمللی و ملی کشورها مشخص است حتی از دهه 1980 میلادی به جای فمینیسم از واژه فمینیسمها استفاده میشود و اینها به دنبال رفع تبعیض جنسیتی هستند. هدف اصلی فمینیستها مبارزه برعلیه نقش از پیش مشخص شده زنان در جامعه است.
با این حال گاه فمینیسم در حد یک جنبش سازمان یافته تقلیل مییابد، گروهی آن را یک ایدئولوژی میدانند و برخی نیز یک مکتب و نظریه! تعاریف نیز از فمینیست به همین دلائل متفاوت است. از نمونههای مختلف فمینیسم موج سوم میتوان به فمینیسم سیاه، اکوفمینیسم، پسااستعماری، رادیکال و ... اشاره کرد.
*انواع فمینیسم
یکی از شناخته شده ترین گرایشهای فمینیستی که به دنبال حقوق برابر، موانع مصنوعی در برابر مشارکت زنان در عرصههای عمومی است، فمینیسم لیبرال نام دارد اما مبانی فمینیسم مارکسیستی، آراء مارکس و انگلس است که این افراد به تبیین چرایی موقعیت تحت ستم زنان و نظام مرد سالار میپردازد. در نهایت فمینیستهای رادیکال تنها به نقد ستمی که بر زنان روا داشته میشود اکتفا نمیکند بلکه پیشتر رفته و تمامی اشکال سلطه و سرکوب را ناشی از تفوق مردانه اعلام میدارد.
گروه دیگر از فمینیستها به نظریه روانکاوانه فروید تأسی کردند از نظریه پردازان این حوزه کیت میلت، ژولیت میچل، کارول گیلیکان و ... هستند، پس از این فمینیستها سوسیالیست معتقدند که برای تغییر وضعیت موجود در جهت رسیدن به جامعه برابر باید مبارزهای همزمان با نظام مردسالاری و سرمایه داری کرد. زنان سیاهپوست نیز در دهههای 50 و 60 جنبش فمینیسم سیاه را راه انداختند.
*فمینیسم اسلامی
این جریان در سالهای اخیر در کشورهای اسلامی راه افتاده و مدافع حقوق زنان در این کشورهای اسلامی است، چنین تفکری ناشی از سنتهای غلط و برداشت نادرست از اسلام است، این افراد با تأکید بر برابری منزلت و حقوق فردی و خانوادگی بر نقش مادری و همسری هم تأکید دارند. بسیاری از آموزههای فمینیستی با احکام اسلامی مغایر است چرا که دین اساساً با رویکردهای پست مدرن در تعارض قرار دارد.
آموزههای فمینیستی حتی بین فمینیستهای مسلمان بر برابری، آزادی، تفاوت جنسیت و برابری حقوقی خلاصه میشود منتها در فمینیسم اسلامی مفهوم عدالت نیز مدنظر قرار گرفته است که این امر از اصول اصلی تفکر شیعه و سنی است منتها این عدالت، عدالت عرقی است. فمینیستهای مسلمان برای ارائه تفسیرهای جدیدی از قرآن و سنت تلاش میکنند که متناسب با برابری مورد نظر فمینیسم به ویژه در عرصه حقوقی عمل کنند.
این طرفداران فمینیسم اسلامی متوجه نشدند که جهان بینی حاکم بر رویکردهای فمینیستی یک جهان بینی مادی است که سعادت بشر را در این جهان خلاصه میکند درحالیکه جهان بینی الهی و معاد باور قابل چنین رویکرد قابل جمعی نیست. همچنین تعریف از عدالت عرفی آموزههای دینی را نادرست معنی میکند.
اگرچه در فاصله سالهای 1960 تا 1980 فمینیسم یکی از مطرحترین جنبشهای اعتراضی غرب محسوب میشود اما به تدریج از توان اجتماعی این جنبش در جذب و بسیج تودههای زنان کاسته شده و این جنبش به یک گرایش آکادمیک و نخبه گرا تبدیل شده است. در دورهای از مشروطه فمینیسم به ایران نیز نفوذ کرد و روشنفکری زنان را به این سمت و سو کشاند، یکی از رویکردهای مروجَین فمینیسم در ایران تأکید بر تکثر گرایشهای فمینیستی است. به نظر میرسد مهم ترین حربه طرفداران فمینیسم در ایران و بلکه در سرتاسر جهان تأکید افراطی بر تکثر گفتمانها و گرایشهای فمینیستی است.
*فمینیسم در ایران
یکی از ویژگیهای فمینیسم ایرانی تلاش در تطهیر فمینیسم غربی است. از آن جا که بسیاری از دیدگاههای فمینیستی مانند نقد و تضعیف نهاد خانواده و به چالش کشیدن اصول اخلاقی در روابط جنسی با طرد و عدم اقبال عمومی در جامعه ایرانی مواجه میشود. تلاش فمینیستهای ایرانی آن است که موارد یاد شده را از قبیل اتهامات ناروا بر جنبش فمینیسم دانسته و برائت جنبش فمینیستی از اتهامات یاد شده را به اثبات برسانند
یکی از نتایج قهری دامن زدن به مدعیات فمینیستی به خصوص از نوع رادیکال آن، ایجاد الگوی مخاصمه و نزاع میان دو جنس است و البته این امر کاملاً طبیعی به نظر می رسد. هنگامی که در تعلیل منشأ فرودستی زنان به مفاهیمی نظیر ستم، سلطه و پدر سالاری تمسک می شود، ناخود آگاه نفرت و انزجار از طبقه فرادست (مردان) برای طبقه فرودست (زنان) ایجاد میشود.
نگاهی اجمالی به تحولات جنبش زنان در ایران و مطالبات آنان گویای آن است که این جنبش در یک حرکت تدریجی مطالبات خود را افزایش میدهد و به سمت گرایشهای رادیکالتر و افراطی تر متمایل میشود. در سالهای پایانی دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد، تلاش عمده جریان فمینیستی در داخل کشور، تغییر قوانین مدنی در جهت الگوی برابری میان دو جنس است.
تلاش عمده این جنبش در تغییر قوانین عمدتاً بر مستند نبودن برخی از مواد حقوقی به شریعت مقدس اسلام، ناکارآمدی برخی قوانین و تعارض قوانین با یکدیگر متمرکز می شد. در سالهای انتهایی دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، عمده تلاش این جنبش بر استفاده از تواناییهای حکومت و پیوند آن با جریانات بینالمللی در راستای تحقق بخشیدن به برنامه ها و اهداف فمینیستی در قالب انجام برنامه های توسعه متمرکز شد.
مهمترین بیم در مواجهه با فمینیسم ایرانی از یک سو غفلت از وجود و تأثیرگذاری ـ هر چند اندک ـ این جریان است و از سوی دیگر غفلت از جریانات آسیب زای دیگر در حوزه مسایل زنان و خانواده می شود. بسیاری از آسیبها و انحرافات در مسایل فردی و اجتماعی زنان در حوزه ادبیات داستانی و سینما روی می دهد که اگر چه عمده آن را می توان در راستای تفکرات فمینیستی ارزیابی کرد؛ اما اکثراً با تابلوی غیر فمینیستی عرضه میشود.
منبع: فارس
زمانبندی انتشار: 4 بهمن 1394 - 19:09
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تراز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 123]