واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: نه شير شتر نه ديدار عرب!
نویسنده : اولاد آدم
اولاد آدم ميماند كه آنچه را ميشنود و ميخواند، باور كند و بر اساس آن براي شما درددل كند يا نه؟ راستش انگار اين قصه يارانهها و قبض و بسط تئوريكشان مانند مشعل المپيك كه دست به دست ميشود، حسابي دست به دست شده و حالا كه به دست ربيعي و شركا رسيده او مانده است كه با آن چه كند و بعد از كلي زور بازو نشان دادن پاراالمپيكي! مشعل را مانند خاموش كردن سيگار توسط دوديها، ميخواهد نيست و نابود كند! شايد به اولاد آدم خرده بگيريد كه براي خاموش كردن سيگار راههاي متفاوتي وجود دارد: يكي اينكه بيندازي زير پا! يكي اينكه فوتش كني! يكي اينكه با فشار و تحكم به ميز يا ديوار يا جاسيگاري فشارش بدهي! يكي اينكه آب دهان يا چاي يا آب بريزي رويش! يكي... اولاد آدم هم متوجه است. فقط مانده كه اينها دارند چه كار ميكنند و چرا همهاش ميزنند به خاكي؟ آن هم در جاده اتوبان دو بانده تازه آسفالت شده! آن هم با دوچرخه! آن هم با كلي تماشاچي! بگذاريد با هم ببينيم قصه از كجا شروع شده تا به شما بگويم در كجا تمام ميشود. واقعيت اين است تا آنجا كه عقل اولاد آدم قد ميدهد، مجلس در قالب قانون بودجه امسال اجازه حذف يارانه نقدي خانوارهاي پردرآمد را به دولت داده بود و دولت هم به جاي اعلام شفاف ملاكهاي حذف يارانه نقدي، اختيار قانونياش را به قويترين مرد كابينه (سه وزارتخانهدار) يعني ربيعي در وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعي سپرده بود تا شاخ غول را بشكند و يقه پولدارهاي خوشبخت را كه با دريافت يارانه دولتي، احساس خوشبختي بيشتري ميكردند و باعث ميشدند مردم، احساس بدبختي بيشتري بكنند را بگيرد و فيتيله پيچ كند و. . . . امااي دل غافل از اينكه در تور او دائم افرادي اسير ميشوند كه هشتشان گرو هفتشان است! نگوييد كه او با تور ماهي نميگيرد و مانند اجدادمان با نيزه وارد آب شده و همينطور كورمالكورمال نيزه را به آب ميزند و ميگويد يا بخت يا اقبال! نگوييد كه از اول بنا بوده، قاعده بازي همين بوده باشد! حاشا و كلا!
يعني با گذشت چند ماه برخلاف وعده وزير كار، هيچ مقامي كه حاضر به اعلام شاخصهاي تعيينشده براي حذف يارانه نقدي نشده بماند، تازه يارانه برخي شهروندان را دائم به اشتباه حذف ميكنند و در اين ميان حتي دامن برخي كارگران را هم چسبيدهاند و ول نميكنند كه نميكنند. شايد مشكل اينجاست كه اين تنها قشر فرودست جامعه هستند كه داراي زندگي شفافند و ربيعي از آنجا كه ابزارهاي لازم براي تشخيص را در دست يا جيب يا هر چي ندارد، به همين اندك قناعت كرده و انتقام دولت كه وزرايش شب پرداخت يارانه خواب ندارند را از همين قشر كارگر و كارمند جماعت گرفته و نميخواهد سايرين مكدر شوند! شاهد ميخواهيد؟
شايد از اولاد آدم بپرسيد كه چاره كار چيست؟ و اولاد آدم به شما بگويد كه فكرش را بكنيد كه ما به دولت شير (ببخشيد يارانه) ميداديم. آن وقت اگر شيرمان را ميبستيم(ببخشيد قطع ميكرديم) آنها لابد ميگفتند: نه شير شتر نه ديدار عرب! نگوييد قصهاش را نشنيدهايد!
قصه: خانوادهاي ايلياتي و عرب در صحرايي چادر زده بودند و به چراندن گله خود مشغول بودند. يك شب مقداري شير شتر در كاسهاي ريخته بودند و زير حصير گذاشته بودند. از قضا آن شب ماري كه همان نزديكيها روي گنجي خوابيده بود گذارش به زير حصير افتاد و شير توي كاسه را خورد و يك دانه اشرفي آورد و به جاي آن گذاشت. فردا كه خانواده ايلياتي از خواب بيدار شدند و اشرفي را در كاسه شير ديدند خوشحال شدند و شب ديگر هم در كاسه، شير شتر كردند و در همان محل شب پيش گذاشتند. باز هم مار آمد و شير را خورد و اشرفي به جاي آن گذاشت و رفت. اين عمل چند بار تكرار شد تا اينكه مرد عرب ايلياتي گفت: «خوب است سكه بيشتري بگيريم.» شب كه شد مرد عرب كمين كرد. نيمه شب ديد ماري به آنجا آمد مرد عرب تبر را انداخت كه مار را بكشد.
تبر به جاي اينكه به سر مار بخورد دم مار را قطع كرد و مار دمكنده فرار كرد. بعد از ساعتي كه مرد عرب به خواب رفت مار برگشت و پسر جوان او را نيش زد. ايلياتي عرب صبح كه بيدار شد ديد پسر جوانش مرده او را به خاك سپرد و از آن صحرا كوچ كرد. بعد از مدتي قحطسالي شد. بيشتر گوسفندها و حيوانات مرد عرب مردند. مرد عرب با زنش مشورت كرد و عزم كرد كه برگردد به همان صحرايي كه مار برايشان اشرفي ميآورد. به اين اميد كه شايد باز هم از همان اشرفيها برايشان بياورد. القصه به همان صحرا برگشتند و مثل گذشته شير شتر را در كاسه ريختند و در انتظار نشستند. تا اينكه همان مار آمد ولي شير نخورد و گفت: «برو اي بيچاره عقلت بكن گم ـ تا ترا پسر ياد آيد مرا دم، نه شير شتر نه ديدار عرب!»
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۴ - ۲۱:۲۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]