واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتوگوی تفصیلی فارس با محمدرضا شرفی خبوشان
«عاشقی به سبک ونگوگ» در یک کلام نقد روشنفکری است/ هیچ نویسندهای برای جایزه نمینویسد/ ننوشتن از جنگ و انقلاب حاصل عناد است
نویسنده رمان «عاشقی به سبک ونگوگ» گفت: در یک کلام شاید بشود گفت که رمان «عاشقی به سبک ونگوگ» نقد روشنفکری در آن برهه تاریخی است.
خبرگزاری فارس- حسام آبنوس: سال 93 بود که رمان «عاشقی به سبک ونگوگ» اثر محمدرضا شرفی خبوشان از سوی انتشارات شهرستان ادب وارد بازار کتاب شد. رمانی متفاوت از یک معلم که اثری شاخص و ارزشمند را به علاقهمندان به ادبیات ارائه کرده است. این رمان در جایزه ادبی «جلال آلاحمد» در بخش رمان نیز کاندیدا شده بود که با بیمهری مواجه شد. پای صحبتهای او نشستیم و پیرامون رمانش که در جایزه ادبی «جلال آلاحمد» دیده نشد گپ زدیم. به شباهت بخشی از اثرش با «کلیدر» محمود دولتآبادی هم اشاره شد و از فضای رمانش برایمان گفت. در ادامه مشروح این گفتوگو منتشر میشود. فارس: رمان «عاشقی به سبک ونگوگ» را سفارشی نوشتید یا خودتان نوشته بودید و بعد به ناشر سپردید؟ نه. این رمان را مدتها بود روی آن کار کرده بودم و از کارهایی بود که به طرح آن فکر کرده بودم و به آن علاقهمند بودم و بعد از اتمام نگارش آن را به ناشر سپردم و از خوشبختی من بود که در موسسه شهرستان ادب چاپ شد. *علاقهام به فصل آخر موجب شد فصلهای دیگر این رمان پدید بیاید فارس: ایده کتاب از کجا آمد و چطور نوشتن آن را شروع کردید؟ اول از همه علاقهمندی من به فصل آخر موجب شد که این کتاب فصلهای دیگر هم پیدا کند. این فصل آشکار شدن هویت شخصیت اصلی کتاب یعنی البرز است. فصل آخر در حقیقت روایتی از اتفاقاتی است که بر مردم شمال خراسان گذشته است. در فصل آخر جریانات مشروطه و ظلمی که بر دختران قوچان بر اثر فشار حکومت رفته مورد اشاره قرار گرفته است. در ضمن از آنجا که پدر من به آن منطقه تعلق دارد دیگر دلیلی بود برای اینکه بخواهم این رمان را شکل دهم. آداب و رسوم و سنن مردم آن منطقه و مسائلی از این دست موجب شد که جرقههای اصلی شکلگیری این رمان زده شود، پس نه تنها سفارشی نبوده بلکه ریشه در واقعیت نیز داشته است. این اتفاقات با البرز گره میخورد. بسیاری از منتقدین معتقد بودند که این فصل آخر بخشی جدا از رمان است و برخی خلاف این نظر را داشتند. البته خودم تعمدی در این تغییر زبان و مکان داشتم. زیرا وقتی زمان عوض میشود باید زبان هم متفاوت باشد. من معتقدم که در رمان داستان حتی طرح و شخصیتها زبان را شکل میدهد. *سعی کردم متاثر از «کلیدر» نباشم فارس: چقدر در فصل آخر رمان متاثر از رمان «کلیدر» محمود دولتآبادی بودید؟ من این رمان را خواندهام و به این اثر به خوبی به جغرافیای آن منطقه میپردازد اما این که چقدر تحت تاثیر این رمان بودهام را خودم نباید بگویم ولی قطعا سعی کردم این طور نباشد و شاید اگر حتی مشابهتهایی اندک در ذهن مخاطب با آن رمان به وجود بیاید به خاطر جغرافیای این فصل با رمان «کلیدر» است. اما ضرباهنگ جملات و لغات متفاوت با «کلیدر» است. *برای «عاشقی به سک ونگوگ» 2 سال وقت گذاشتم فارس: برای پروراندن شخصیتهای این رمان که هنرمند و اهل نقاشی هستند چقدر مطالعه کردید تا درست از آب دربیاید؟ من تخصص نقاشی ندارم ولی معتقدم که پیرامون هر موضوعی که نویسنده برای نوشتن انتخاب میکند باید وقت بگذارد و حال و هوای شخصیتها را بشناسد و حتی اگر لازم است تحقیقات میدانی انجام دهد. به خصوص رمانی که یک قدم به سوی تاریخ بر میدارد میطلبد که نویسنده آن محقق هم باشد. نویسنده اگر میخواهد کاری بنویسد و فقط به شنیدهها و نثر متکی باشد حتما کار خوبی از آب در نخواهد آمد و اغلب این اتفاق در برخی کارهای سفارشی روی میدهد.
اما این رمان سفارشی نبود و من برای آن 2 سال وقت گذاشتم و برای هر صفحه آن زمان گذاشتم و با افراد آن گفتوگو کردم و پای صحبت افراد نشستهام. حتی برخی منابع را خواندهام و در مورد شخصیتهای رمان که نقاش بودند نیز مطالعه کردم و در فضاهای آنها رفت و آمد کردم. در مورد فضای مردم زمانه یک دوره تاریخی نیز باید شناخت داشت. از همین رو نوشتن یک اثر تاریخی به مراتب دشوارتر از یک رمان در فضای اکنون نویسنده است. *در یک کلام «عاشقی به سبک ونگوگ» نقد روشنفکری است فارس: شما در این رمان سیر تحول یک شخصیت از داخل لانه سگ تا رشد و شکوفایی را نشان دادهاید. به نظر میرسد با آن لانه سگ خاستگاه فکری البرز را نشان دادهاید و اینطور تلقی میشود که او در یک سگدانی فکری تنفس میکند و برایش مهم نیست که اطرافش چه اتفاقی میافتد. در مورد شخصیت البرز و این فضایی که او را در آن قرار دادهاید توضیح دهید. در یک کلام شاید بشود گفت که رمان «عاشقی به سبک ونگوگ» نقد روشنفکری در آن برهه تاریخی است. بخشی از روشنفکری که نزدیک به قدرت بودند و برخوردی که حکومت با این طیف میکرد دقیقا برخوردی بود که با البرز شد. قرار بود که او را بزرگ و حمایت کنند ولی فکر کردند که معیوب است. به سمت هنر و نقاشی رفتنش هم به انتخاب خودش نبود بلکه بر اساس شناخت غلطش بود. البرز هنر را انتخاب کرده ولی از سر ناچاری است و نقاشی برای او تبدیل به یک فیگور میشود چون شناختی از پیشینه خود ندارد. اما این البرز کمکم به جایی میرسد که نگاهش به نقاشی متحول میشود و میخواهد بوم خود را از باغ بیرون ببرد و در خیابان بگذارد. البرز اگر نقاش است به خاطر این است که این هنر با دیدن و توجه سر و کار دارد. یک نقاشی واقعی اگر میخواهد موفق باشد باید به تماشای درون خود بنشیند و کشف کند. در فصلی که البرز خود را پیدا میکند تازه جرقههایی در وجودش میخورد. تا زمانی که البرز در آن باغ است اتفاقی برایش نمیافتد ولی همین که بیرون میزند رشدش آغاز میشود. *ننوشتن از جنگ و انقلاب حاصل عناد است فارس: برای ادامه فعالیت خود واهمهای نداشتید که به شما بگویند نویسنده مذهبی یا انقلابی است و از سوی مخاطب بایکوت شوید؟ من اعتقادی به این ندارم که اگر موضوع رمانی انقلاب است مخاطب ریزش میکند این مخاطب که به خاطر موضوع ریزش میکند مخاطبی نیست که مورد توجه باشد. مخاطبی که دنبال حقیقت باشد و به رمان به چشم یک آفرینش ادبی نگاه کند بدون قضاوت میخواند و کار را میخواند و از حسی که از اثر میگیرد قضاوت میکند. این اثر یک واقعیت را بیان کرده و جهتدار و سفارشی نیست بلکه انقلاب یک واقعیت سرزمینی مانند جنگ است. همانظور که خیلی از نویسندگان اگر هم نخواهند باز نمیتوانند از جنگ ننویسند مگر نویسندهای که عناد داشته باشد و با اینکار در واقع خود را انکار میکند. چون هشت سال تاریخ این کشور است و یا اینکه انقلاب را چه کسی میتواند فراموش کند چون این جزو تاریخ ما است. به نظرم، مخاطبان جدی و ارزنده در ادبیات داریم که نویسندهها برای آنها مینویسند. *هیچ نویسندهای برای جایزه نمینویسد فارس: البته به اذعان اغلب افرادی که این اثر و اثر برگزیده جایزه ادبی «جلال آلاحمد» را خوانده بودند این اثر شایستگی بیشتری داشت که خب نظر داوران بر آن قرار نگرفت. خب هیچ نویسندهای برای جایزه نمینویسد البته شاید جایزه بتواند مشوق باشد و ادبیات را پیش ببرد ولی در اصل نویسنده برای جایزه نمینویسد. اگر کتاب خاصی مورد نظر داوران است باید دید چه مولفهای برای داوران مهم است و نمیتوان انتظار داشت که همه نظر یکسانی داشته باشند.
94/10/20 - 09:54
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 158]