واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: جوان محکوم به مرگ چشم انتظار کمکهای مردمی
کد خبر: ۵۵۹۲۷۵
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۵ - 07 January 2016
مرد جوانی که هفت سال پیش در پی درگیری خانوادگی مرتکب قتل شده بود، پای چوبهدار رفت و حتی طنابدار نیز بر گردنش آویخته شد، اما به گفته پدرش رأفت الهی بر قلب اولیای دم نازل شد و او اکنون میتواند با پرداخت دیه از مرگ نجات پیدا کند.
به گزارش شرق، یونس جوان ٣٦سالهای است که هفت سال پیش با چرخدستی خود در کنار خیابانهای شهرک آبادانی و مسکن کرمانشاه، برای گذراندن امورات زندگی خود و همسرش، میوهفروشی میکرد، اما هرجا برای فروش میوههایش اتراق میکرد، با اعتراض مغازهداران میوهفروش مواجه میشد تا اینکه با مشورت همسرش منزل اجارهای را به صاحبخانه پس داد و با مبلغ رهن آن، یک مغازه اجاره و به منزل پدرش نقل مکان کرد، اما دخالت مادر همسرش باعث شد همسرش تمام جهیزیهاش را به منزل پدرش منتقل کند و خود نیز به حالت قهر به آنجا برود، اما یونس به دلیل آنکه قبل از نقل مکان به منزل پدرش با همسرش مشورت کرده بود، برای بازگرداندن همسرش هیچ اقدامی نکرد و اختلافات آنها تا آنجا پیش رفت که مادر همسرش از باجناق او خواست از کرج به کرمانشاه برود و او را تنبیه کند.
بهاینترتیب، باجناق یونس پس از رفتن به کرمانشاه همراه چند نفر از اقوام به خانه پدری یونس رفتند و او را ضرب و شتم کردند. در پی این اتفاق یونس ضربه چاقویی به باجناقش زد و او روانه بیمارستان شد و پس از مدتی نیز بر اثر جراحت وارده جان خود را از دست داد. پس از این اتفاقات یونس به جرم ارتکاب قتل تحت تعقیب قرار گرفت و او که از عواقب کارش آگاه بود، از کشور فرار کرده و مخفیانه در کشور ترکیه زندگی میکرد، اما پس از مدتی عذاب وجدان باعث شد به کشور برگردد و خود را تسلیم قانون کند.
بهاینترتیب، رسیدگی قضایی به پرونده که از لحظه مرگ باجناق شروع شده بود با حضور متهم در مسیر تازهای قرار گرفت. دراینبین نیز خانواده مقتول به صورت شفاهی اعلام کردند در صورت پرداخت دیه از اجرای حکم اعدام صرفنظر میکنند، اما نداشتن بضاعت مالی خانواده یونس و تهیهنشدن مبلغ دیه باعث شد آنها تصمیم به اجرای حکم قصاص بگیرند. سرانجام در سپیدهدم روز پنجشنبه سوم دی خانواده مقتول با حضور در زندان دیزلآباد کرمانشاه خواستار اجرای حکم شدند و یونس را تا پای چوبهدار بردند.
پدر یونس دراینباره به خبرنگار ما گفت: «صبح روز پنجشنبه پس از آنکه خانواده مقتول برای اجرای حکم به زندان دیزلآباد آمدند، شاهد یک اعدام دیگر بودند و گویا از دیدن صحنه اعدام دلشان به درد آمد و به صورت کتبی روی پرونده نوشتند درصورتیکه تا دو ماه دیگر مبلغ ٣٠٠ میلیون تومان به حساب آنها واریز شود، از اجرای حکم اعدام صرف نظر خواهند کرد».
او درباره تهیه مبلغ دیه ادامه داد: «من نه ملکی دارم که آن را بفروشم و نه پساندازی دارم که برای نجات پسرم بپردازم. من دستفروش دورهگرد هستم و جز این شغل دیگری ندارم. به کمک فامیل حدود ٣٠ میلیون تومان و با کمک خیرینی که از طریق روزنامه «شرق» از موضوع مطلع شدند ٢١ میلیون تومان دیگر جمع شده است. تمام امید من اول به خدا و بعد به خیرین است تا با کمک مردم خیرخواه و بزرگوار که در جریان شرایط بحرانی پسرم قرار گرفتهاند، او از مرگ نجات پیدا کند».
چشم انتظار مردم نیکوکارم
متهم پرونده پیش از این نیز با روزنامه «شرق» مصاحبه کرده و ضمن ابراز ندامت و پشیمانی از اتفاقی که باعث مرگ باجناقش شده از خیران خواسته بود به او و خانوادهاش برای تهیه مبلغ دیه کمک کنند. او همچنین در گفتوگوی قبلی پس از ابراز پشیمانی جوانان کشور را به داشتن سعهصدر و کنترل رفتار خود در هنگام عصبانیت دعوت کرده بود. یونس که اکنون از یک قدمی مرگ بازگشته و همچنان در زندان دیزلآباد کرمانشاه لحظات پرآشوبی را میگذراند، بار دیگر از هموطنان خیرخواه درخواست کمک کرد. پیش از این در پی رسانهایشدن موضوع برای نجات این جوان از اعدام، مبلغ ٢١ میلیون تومان به شماره حساب معتمد خانواده او واریز شده که این مبلغ محفوظ است. درحالحاضر نیز افراد خیری که تمایل دارند به نجات این جوان از چوبهدار کمک کنند، میتوانند مبالغ واریزی خود را به شماره کارت ٥٠٥٧٨٥١٠٠٣٤٤٨٦٧٤ یا شماره حساب ٣٤١٦٨٢٤٣٣٢٩٨٩١ نزد بانک ایرانزمین به نام خانم «عدالت احمدیسرنجکه» که متعلق به خانواده زندانی محکوم به اعدام است، واریز کنند.
در ادامه نیز مصاحبه با این جوان را که لحظاتی پرتنش را تجربه و حتی مرگ را در چند قدمی خود حس کرده است میخوانید، او از تجربه شب قبل از اعدام و ماجرای بهتعویقافتادن اعدام خود سخن میگوید.
پیش از این گفته بودی ای کاش شرایطی به وجود آید که با خانواده مقتول روبهرو شوم. این اتفاق در بدترین حالت ممکن رخ داد و بالاخره پس از پنج سال که در زندان بودی، آنها را دیدی.
موفقشدی حرفهای ناگفتهات را به آنها بگویی؟
بله، پس از هفت سال آنها را دیدم و با آنها صحبت کردم. تا حدودی توانستم حرفهایم را به آنها بگویم، ولی بیشتر حرفهایی که میخواستم به آنها بگویم یادم رفت!
چرا حرفهایت را فراموش کردی؟
بعضی وقتها آدم برای کاری که میخواهد انجام بدهد برنامهریزی میکند، اما شرایط و اتفاقات همهچیز را بههم میریزد، ملاقات آنها در شرایط آن برای من ناگهانی بود و من انتظار نداشتم مجبور شوم در لحظات مرگ و زندگی با آنها صحبت کنم.
یعنی از قبل نمیدانستی قرار است خانواده مقتول را قبل از اجرای حکم ملاقات کنی؟
نه، چهارشنبهشب مرا به بند ١٠ انتقال دادند. آنوقت فهمیدم که قرار است اعدام شوم و دنیا
برایم به آخر رسید. آن شب به جز دعا و نماز به هیچچیز دیگر فکر نمیکردم.
بند ١٠ بند اعدامیهاست؟
زندانیهایی که قرار است اعدام شوند، یک شب قبل از اعدام به بند ١٠ منتقل میشوند و تا صبح در انفرادی میمانند.
پس آن شب را در بند اعدامیها به صبح رساندی. احساست به عنوان کسی که یک شب را به عنوان آخرین شب زندگی به صبح رسانده چه بود؟
خیلی سخت بود. من هرچه از سختی آن بگویم، شما آن را درک نمیکنید. آرزو میکردم هیچوقت روشنی صبح را نبینم و اصلا صبح نشود. تا صدای در آهنی سلول را میشنیدم یا حتی صدای پا میشنیدم، ضربان قلبم میرفت روی هزار. اصلا نخوابیدم. (مدتی مکث میکند). مطمئن بودم که مرگم حتمی است... .
پس از آنکه شب به پایان رسید و صبح اجرای حکم قصاص رسید، چه اتفاقی افتاد که اعدام نشدی؟
با تلاش رئیس زندان آقای فرزادی و مسئول اجرای حکم زندان در یکی از اتاقهای زندان من را با خانواده مقتول روبهرو کردند و با هم صحبت کردیم.
پس از هفت سال که تو را دیدند، با تو چه برخوردی داشتند و چه گفتند؟
رئیس زندان از آنها خواست من را ببخشند و آنها در پاسخ به او گفتند که چه تضمینی وجود دارد که من بعد از آزادی دوباره مرتکب قتل نشوم. آنوقت بود که من حرفهایم را زدم.
چه گفتی و نتیجهاش چه شد؟
گفتم من اگر آدم بیوجدانی بودم، بعد از فرار به ترکیه دوباره به ایران برنمیگشتم و خود را تسلیم نمیکردم. گفتم من عذابوجدان داشتم و خودم مرگ را انتخاب کردم. بعد آنها دیگر حرفی نزدند. بعد هم من را برای اجرای حکم بردند، اما لحظاتی قبل از آنکه به دار آویخته شوم، آنها دو ماه به من فرصت دادند که مبلغ دیه را آماده کنم و الان تا سوم اسفند وقت دارم.
مبلغ دیهای که باید بپردازی چقدر است؟
٣٠٠ میلیون تومان خواستهاند.
خانوادهات چه مقدار از این پول را آماده کردهاند؟
حدود ٦٠ میلیون آن جور شده که بخشی از آن هم به کمک خیران بوده است.
فکر میکنی ٢٤٠ میلیون تومان دیگر تا دو ماه دیگر جور شود؟
توکلم به خداست. آن خدایی که مرگ من را دو ماه عقب انداخت، اگر بخواهد هرکاری میتواند بکند. اما بعد از خدا چشم انتظار مردم خیر و نیکوکار هستم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]