واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: رؤیایی که باعث شناسايي هويت شهيد گمنام شد
چندی پیش پیکر سرگرد شهید مجتبی صادقیپور بعد از گذشت 33 سال توسط کمیته جستوجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح کشف شد.
نویسنده : مبينا شانلو
اما از آنجا که هویتش شناسایی نشده بود، 25 اردیبهشت سال 93 همزمان با سالروز وفات حضرت زینب(س) در بوستان نارنج تدفین شد. مدتی بعد برادر شهید به ستاد معراج شهدا مراجعه کرد و از هویت شهیدی که در بوستان نارنج تدفین شده بود خبر داد. خواست شهید بر این بود که خانواده بیش از این انتظار نکشند و از طريق يك رؤيا نشاني خود را داده بود. آري با همين رؤياي صادقه بود كه انتظار 33 ساله خانواده صادقیپورها پایان يافت. آنچه در پی میآید روایت یدالله صادقیپور از زندگی، شهادت، تفحص و شناسایی برادر شهیدش مجتبی صادقیپور است كه پيشرو داريد. آقاي صادقيپور! رشته كلام دست خود شما، روايت برادر را از كجا آغاز ميكنيد؟ ما شش برادر و چهار خواهر بودیم.مجتبی متولد 1339بود. خانواده ما از آن خانوادههای انقلابی و مذهبی بود. در نهایت هم مجتبی در سال 1359 به عضويت بسيج درآمد و بعد از طي مراحل آموزشي در تیپ 3 لشكر 92 اهواز مشغول خدمت در ارتش شد. مجتبی در عملياتهاي مختلف شركت كرد. حماسهسرايیهای ایشان در عملیاتهای آزادسازی بستان و فتحالمبین از یاد و خاطره همرزمانش بیرون نمیرود. شهید صیاد شیرازی فرمانده برادرم بود. مجتبی توپچي تانك گردان 261 لشکر 192 زرهی اهواز بود. شهادتش چطور رقم خورد؟ مجتبی در 5 فروردین ماه 1361 مفقودالاثر شد. آنطور که همرزمان و دوستانش برایمان نقل کردهاند او و تعدادي از همرزمانش بر اثر شکسته شدن پل روی رودخانه کرخه در روند اجرای عملیات فتحالمبین به شهادت رسیدند و همان جا هم پيكرشان مفقود شد. همان زمان براي پيدا كردن پيكر برادر اقدامي كرديد؟ آن زمان من سن و سال کمی داشتم و بعد از مفقودالاثر شدنش پدر چند ماهی به منطقه رفت تا رد و نشانی از او پيدا كند. بسیار هم به دنبال برادر گشتند. مسئولان تفحص هم تمام تلاش خود را كرده بودند و مسیر رودخانه کرخه را تغییر دادند و تانکی که برادر و همرزمانش داخل آن بودند را پیدا کردند. پدر می گفت داخل تانک فلاکس، پتوها و اکثر وسایل برادر و همرزمانش بود اما اثری از پیکر مجتبي نبود. بعد از اين اتفاق از يافتن پيكر شهيد نااميد شده بوديد؟ خير، تا سالها بعد همه امیدمان این بود که مجتبی در میان آزادهها باشد و به آغوش خانواده بازگردد. اما این انتظار هم بیثمر ماند. مادر همواره در آن روزها خانه را مهیا میکرد تا از برادرم استقبال کند اما خبری نشد. پدر در سالهای انتظار و نهایت چشم در راه ماند تا اینکه به رحمت خدا رفت. در آخرین لحظات حیاتش عکس برادرم را روی سینهاش گذاشت و با این وداع، برای همیشه چشمان منتظرش را بست. ما همواره در انتظار بودیم، لحظهاي نميشد كه يادش نكنيم. مادر برای اینکه دلمان نشکند و ناراحت نشویم، همواره در تنهاييها از برادرم ياد و گريه ميكرد. بعد از سال 1380 و فوت دو برادر دیگرم این دلتنگی بیشتر شد. پیکر برادرتان چه زمانی تفحص شد؟ سالها بعد به دنبال تلاش گروه تفحص در 17 فروردین ماه 1393 پیکر برادرم تفحص میشود و در نهایت در 25 اردیبهشت ماه همان سال در سالروز شهادت حضرتزینب(س) در پارک نارنج تهران تدفین و به خاک سپرده میشود. با وجود دفن ايشان به عنوان شهيد گمنام چطور پيكرش را شناسايي كرديد؟ ما از تدفین و تشییع پیکر شهیدگمنام در پارک نارنج اطلاعی نداشتيم. شب قبل از تشییع برادرم خواب ديدم كه مراسم باشكوهي برگزار شده و مردم در حال تشییع شهیدی هستند. در همان زمان صدایی به من گفت این شهید از خانواده شماست. خوب دقت کردم و متوجه حضور پدرم در مراسم شدم. پدرم با همان قامت خمیده در مراسم تشییع شهید حضور پیدا کرده و به مهمانها خوشامد میگفت. فردای آن روز تقریبا بعد از ظهر بود که از تلویزيون متوجه شدم مراسم تشییع شهیدی در پارک نارنج برگزار شده است، آنجا بود که متوجه حکمت خوابی که دیده بودم شدم،برای همین به بنیاد شهید و ستاد معراج شهدا مراجعه کردم و گفتم که این شهید تشییع شده برادرم من است. آنها ابتدا گفتند که نمیشود به خواب اعتماد کرد. اما در نهایت از من و مادرم آزمایش دی ان ای گرفتند و بعد از مطابقت و بررسیهای لازم نتیجه قطعی را به ما اطلاع دادند. پیکر برادرم شناسایی شد و ما بعد از 33 سال چشم انتظاری به آرامش رسیدیم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۴ - ۲۱:۵۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]