تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانايى، ريشه همه خوبى‏ها و نادانى ريشه همه بدى‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804710321




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

یادی از روزهای حماسه و ایثار امر خیری که دیگر انجام نشد/ پرواز در ایستگاه محرم


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادی از روزهای حماسه و ایثار
امر خیری که دیگر انجام نشد/ پرواز در ایستگاه محرم
شهید اسماعیلی گفت: «یک امر خیری دارم، اگر بدانم عملیات به تأخیر افتاده می‌روم انجام می‌دهم و برمی‌گردم.» به او گفتم: «اگر به‌جای تو بودم، نمی‌رفتم.» او به مرخصی نرفت و ماند.

خبرگزاری فارس: امر خیری که دیگر انجام نشد/ پرواز در ایستگاه محرم



به گزارش خبرگزاری فارس از ساری، پای صحبت‎های رزمندگان و خانواده‎های شهدا که می‌نشینی، خاطرات تلخ و شیرینی را بیان می‌کنند که می‎توان از این خاطرات منشوری از سیره شهدا به نسل جدید و آینده ارائه کرد، آنها که چه از کودکی و چه در دوران رزمندگی با شهید مأنوس بودند، می‌توانند بهترین راوی در معرفی شهیدشان باشند. در مکتب سرخ شهادت قلم سلاح است و جبهه کلاس درس و حسین(ع) آموزگار شهادت و آنانی که در مدرسه عشق غیبت ندارند، درک می‌کنند که در آنجا همه قلم‌ها، جز قلم عشق از کار می‌افتد، شهیدان معلمانی هستند که توانسته‌اند با ایثار و حماسه‌آفرینی خود به ما درس انسان بودن و انسان زیستن بدهند و با عمل‌شان به ما نشان دادند که باید روح زنگارگرفته‌مان را که در هیاهوی پرزرق و برق دنیا غرق شده است، صیقل دهیم، شهدا اگرچه به ظاهر در دوردست‌ها هستند، اما یاد و نام‌شان برای همیشه تاریخ بر سرلوحه قلب‌مان جاویدان می‌ماند. خبرگزاری فارس در استان مازندران به‌عنوان یکی از رسانه‌های ارزشی و متعهد به آرمان‌های انقلاب اسلامی‌ در سلسله گزارش‌هایی در حوزه دفاع مقدس و به‌ویژه تاریخ شفاهی جنگ احساس مسئولیت کرده و در این استان پای صحبت‌ها و خاطرات رزمندگان و خانواده شهدا نشسته و آنها را بدون کم و کاست در اختیار اقشار مختلف جامعه قرار داده است که در ذیل بخش دیگری از این خاطرات از نظرتان می‌گذرد. * پریدن از پشت بام علی رکنی می‌گوید: قبل از انقلاب دانشجوی رشته معدن در دانشگاه شاهرود بودم، شهید مسعود دهقان هم دانشجوی معدن بود ولی یکسال زودتر از ما به دانشگاه آمده بود و در فعالیت‌های دانشجویی نقش قوی‌ای داشت، اولین کسی بود که روی دیوار دانشگاه شعار مرگ بر شاه را نوشت. یک‌بار یکی از مبارزین انقلاب، برای سخنرانی به مسجد قلعه شاهرود آمده بود، جمعیت زیادی از مردم برای گوش کردن سخنرانی به آنجا آمده بودند، در همین حین پلیس‌ها برای دستگیری سخنران به مسجد حمله کردند، مردم به داخل خیابان ریختند و سخنران را از چنگ مأموران نجات دادند. پلیس‌ها هم به تعقیب مردم پرداختند، شهید مسعود دهقان با تعدادی از دانشجوها در این مراسم حضور داشتند و مأمورها حمله کردند، آنها وارد اداره‌ای شدند و مستقیم به بالای پشت‌بام اداره رفتند، حدوداً 100 نفر در آنجا جمع شده بودند و راهی برای بازگشت نداشتند.  

  مأمورها در ورودی اداره را بستند، ارتفاع پشت‌بام تا پشت‌بام دیگر حدوداً 6 الی 7 متر بود، شهید مسعود دهقان وقتی اوضاع را نگران‌کننده دید و احتمال دستگیری افراد را زیاد، رو کرد به جمعیت و گفت: «برادرها! امشب ما همه برای رضای خدا برای گوش کردن سخنرانی آمده‌ایم و خدا با ما هست، برای همین من از این ارتفاع می‌پرم و می‌دانم خدا کمکم می‌کند و رضای خدا در آن هست.» اولین کسی که از بالای پشت‌بام پرید، شهید مسعود دهقان بود، وقتی او به سلامت پرید بقیه پشت سرش پریدند و دست مأموران به مردم نرسید. ‏ * تا عملیات محرم در عملیات محرم  من بی‌سیم‌چی گردان صاحب‌الزمان (عج) لشکر ویژه 25 کربلا به فرماندهی سردار شهید صادق مزدستان بودم، در آن عملیات شهیدی داشتیم به نام موسی اسماعیلی که اهل شهرستان سیمرغ بود. قبل از عملیات آمد پیش من و گفت: «نمی‌دانم زمان عملیات چه وقت است؟ اگر نزدیک باشد، من می‌مانم ولی اگر چند ماه دیگر است، می‌روم و دوباره برمی‌گردم.» با لبخند گفتم: «مگر خبری هست؟» در جوابم گفت: «یک امر خیری دارم، اگر بدانم عملیات به تأخیر افتاده می‌روم انجام می‌دهم و برمی‌گردم.» به او گفتم: «اگر به‌جای تو بودم، نمی‌رفتم.» شهید اسماعیلی به مرخصی نرفت و ماند. مرحله اول هنگام پیشروی پیکر مطهرش را دیدم که روی زمین افتاده است، رفتم بالای سرش، پیشانیش را با پارچه سفیدی بسته بودند، خم شدم، جان به جانان تسلیم کرده بود، خیلی دوست داشتم در آن لحظه بدانم چه امر خیری را می‌خواست برود به مرخصی انجام بدهد و برگردد. * مردم منطقه ابتدا از ما می‌ترسیدند نصرالله فرهودی می‌گوید: اولین‌بار که می‌خواستیم به جبهه برویم ما را به کردستان بردند، وقتی به ما گفتند می‌خواهیم شما را به مریوان ببریم ما اصلاً نمی‌دانستیم مریوان کجا هست! یادم می‌آید یکی از بچه‌ها سریع رفت نقشه را آورد و مریوان را از روی نقشه پیدا کردیم، آنچه از کردستان تا آن زمان شنیده بودیم، حضور ضدانقلاب در میان مردم و شهید شدن پاسداران و بسیجیان به‌دست آنها بود.  

  ما 150 نفر می‌شدیم و با ارتشی‌ها ما را ادغام کردند، آن‌وقت‌ها مسیر سنندج تا مریوان آسفالت نبود و ما مسیر سنندج تا مریوان را با مینی‌بوس طی کردیم، به ما گفتند نوک اسلحه‌ها بیرون باشد تا در صورت حمله ضدانقلاب شما به سمت‌شان شلیک کنید.‏ ما را به ارتفاعات «قوچ سلطان» بردند، این ارتفاعات روبه‌روی شهر پنجوین عراق بود، مردم منطقه ابتدا از ما می‌ترسیدند، آنها خیال می‌کردند پاسدارها و بسیجیان آدم‌های بی‌رحم و سنگدل هستند و به جز کشتن به چیز دیگری فکر نمی‌کنند. فرماندهان وقتی دیدند ذهن مردم نسبت به ما خراب است، دستور دادند تا جایی که می‌توانید با مردم مدارا کنید. ما هم رفتارمان را عادی کردیم، طی مدتی که در آنجا بودیم برای دانش‌آموزان کلاس تقویتی می‌گذاشتیم و آنها را در درس کمک می‌کردیم، طی آن مدت، یک مدرسه با یک کلاس برای‌شان یافتیم و به نوبت بچه‌ها برای تدریس دانش‌آموزان به آنجا می‌رفتند. وقتی آنها رفتارهای ما را دیدند، تازه به ما اعتماد کردند و می‌گفتند: «تا به امروز ما شما را جنایتکار می‌دانستیم ولی حالا فهمیدیم که شما دوست واقعی ما هستید و آنها جنایتکار واقعی هستند.»‏ انتهای پیام/86029

http://fna.ir/354PQT





94/10/12 - 16:17





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن