محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827557129
آخرین دست نوشته ی مرحوم محمدعلی اینانلو
واضح آرشیو وب فارسی:الف: آخرین دست نوشته ی مرحوم محمدعلی اینانلو
بخش فرهنگ و هنر الف، ۱۲ دی ۹۴
تاریخ انتشار : شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۲۸
متنی که می خوانید را مرحوم محمدعلی اینانلو چند روز پیش از بستری شدنش در بیمارستان (شهریور ۹۴) نوشته است. او پس از بهبودی این متن را در اختیار خبرآنلاین قرار داده بود. استاد اینانلو خواسته بود این متن تا پس از مرگش منتشر نشود.ایستاده ام تا هلال ماه فرو رود ، خیره به آن می نگرم، طولانی و مدام، چشمانم آب می افتد، آسمان سرمه ای تیره است و هلال اول ماه نقره ای روشن ، به هلال اول ماه اعتقاد دارم، هر وقت که ببینم می بایست چشمانم را به روی همه چیز و همه کس ببندم و تنها به نور یا آب نگاه کنم که در آن ماه برایم همه چیز خوش یمن باشد، اکنون هلال باریک نقره ای در آسمان مخملین چند متری به پائین تر لغزیده اما من همچنان نگاهش می کنم، نگاهم را آرام از ماه به آب می سرانم آب استخر مزرعه تیره براق است، تیرگی درختان بید اطرافش را در خود با موج های ریز می رقصاند و زردی تیره براق گل های طاووسی در میان این تیره گی و زردی، هلال اول ماه هم هست که در میان زردی شاد طاووسی ها با موج های ریز می رقصد، چند بار هلال ماه را دیده ام ؟در زندگی شصت و هشت ساله من شاید ، شاید حدود هشتصد بار بر آمده باشد، مسلما همه آن ها را ندیده ام اما هرچه دیده ام زیبا بوده ، باد ملایم "مه" عکس هلال را در آب می رقصاند و گونه مرا نوازش می کند باد"مه" از شمال غربی می آید ، همیشه خنک است و خالص و صاف اما چند سال است که با خود گرد و خاک هم می آورد الان غباری ندارد، خالص است و صاف و خنک ، به نظرم مسوولان محیط زیست وقت نکرده اند امشب گرد و خاک کنند.دستها را باز می کنم. رو به باد می ایستم ، روی پنجه های پایم بلند می شوم ، نفسی عمیق می کشم و پشت سر آن فریادی از ته دل ، دو مرغابی سرسبز که بالهایشان را برای فرود گشاده اند وحشت زده با صدای مغ مغ بلند اوج می گیرند و می گریزند، دشت سراسر آب است و اردک ها با پروازهای سبک در نور کم هلال ماه دیده می شوند، یک دسته خوتکا با رقصی سبک و آهنگین نزدیکتر می شوند، انگشتان یخ زده ام بر قبضه تفنگ چفت می شود، اما بی خیال تیر اندازی می شوم، خوتکاها را نگاه می کنم تا بگذرند، سایه هاشان لحظه ای ماه را می پوشاند، باز پیدا می شود زیباتر از هر چیزی که هست، محو ماه شده ام، مسخره های دوستان شکارچی را بهانه ایی خواهم آورد.منطق "محو ماه شدن" برای این جماعت سودی ندارد بخصوص که جوان باشی و قبراق و پنج تیرت مثل بلبل چهچه بزند ، و با شکار نزده به چادر برگردی ، نسیم سرد صورتم را نوازش می کند و باز هم قلبم کمی تیر می کشد و پشت سرم درد می گیرد به قول سرهنگ " نکند که یاری نکند !" سرهنگ همینگوی نیز چند روز آخرعمر را به شکار مرغابی رفته بود، در بالکن مزرعه ایستاده ام دور تا دورم دشت تاریک است ، کمی سردم است ، هلال ماه به غروب نزدیک می شود ، هشتصدمین غروب، آن پائین هم کمرم دردی گنگ دارد ، آنجا هم لابد خبرهائی هست اما هرچه که باشد قصد ندارم گوسفند سلاخی دکترها باشم، بدن انسان یکی از کاملترین و زیباترین آفریده های پروردگار است نباید خرابش کرد، سرهنگ همینگوی هم همین عقیده را داشت اما آنوقت ها قند و شکر و اوره و غوره و پروستات و ترموستات مد نشده بود، در کتاب " آن سوی رودخانه زیر درختان " به دوستش "رناتا" می گفت ، اما همینگوی خیلی طول و تفصیل داده تا جائیکه سرهنگ کمی خل مشنگ شده.اصلا سرهنگ چگونه موجودی است که اندیشمندان راجع به آن این همه نوشته اند؟ کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد سرهنگ مارکز از آن دسته سرهنگ های فلک زده است ، خیلی بد است آدم آنقدر زنده بماند که زیر بغلش را بگیرند - تازه اگر باشند که بگیرند!- سرهنگ مارکز از آن دسته سرهنگ هائیست که می تواند با صورت چند روز اصلاح نکرده با سر و روئی پریشان طاقباز بر روی تخت بیمارستان دراز بکشد و در حالیکه چند لوله از دهان و دماغش رد شده با چشمانی بی نگاه به سقف خیره شود و دیگران با چشمانی پر از تنفر نگاهش کنند و برایش لگن بگذارند.سرهنگ دولت آبادی را نمی شناسم کاش عمری داشتم تا "کلنل" به فارسی هم چاپ شود این دولت آبادی هم از آن آدم های بداقبال است که جبر مدار جغرافیائی 37 درجه اسیرش کرده است اگر کمی بالاتر بود بی تردید همینگوی را جا می گذاشت و همطراز تولستوی و هومر می شد، چه استعدادهائی را که این جبر جغرافیائی خفه کرده است، شاید سرهنگ مارکز شانس آورده بود که دچار زوال عقلی شده بود ، "نام محترمانه آلزایمر"! چه تلخ است آدم را گیج و حیران سر چهار راهی ببینند که آب دهانش سرازیر شده جلوی شلوارش کمی خیس است و حیران با دهان نیمه باز به رهگذران می نگرد، آن هم آدمی که حتی کویر لوت هم چهار راه گنگی هرگز برایش نداشته است ، راستی در کویر لوت هم هلال ماه را دیده ام به چه زیبائی...اما سرهنگ همینگوی را بیشتر می پسندم با زبانی تیز و با واژه هائی مناسب زیر و بالای بالا نشین ها را یکی کرده بود و با ادبیات تیز و برنده خاص خودش حسابی تکانشان داده بود و بهمین دلیل آن ها هم حتی پس از خلع درجه هنوز بدنبالش بودند که برایش پرونده های تازه تر سرهم کنند و به همین دلیل هم از کار بر کنارش کرده بودند او هم برای اینکه بیشتر بریش آن ها بخندد در حالیکه میدانست قلب مریض اش یاری نخواهد کرد چند روز آخر عمرش رادر یکی از زیباترین شهرهای ایتالیا به زندگی عشق ورزید ، خیام فیتز جرالد را ستایش کرد و به شکار مرغابی رفت، کاری که دوست داشت.نمیدانم هلال ماه را دید یا نه من در ایتالیا هم هلال ماه را دیده ام اما به مقتضای جوانی سرم شلوغ بوده ، توجهی نکرده ام، ماه اینک پایئن تررفته ، عکس اش دیگر در آب نیست ، آب تاریک است ، باد شدید تر شده اما با گرد وخاک همراه است ، لابد مسوولان محیط زیست بیدار شده اند ،یک لحظه سینه ام را برق می گیرد گیجگاهم تیر می کشد ، تنم را می لرزاند و دردی عمیق و سنگین و گم میانه بدنم را فرا می گیرد ، هلال ماه هنوز از میان گرد و خاک پیداست ، داخل اتاق می روم حالا باد ملایم مهربان تبدیل به توفان شده است ، این جا سرزمینی است وحشی ، باد " رازش " که از جنوب می آید مغز سر آدم را جوش می آورد و من در این سرزمین وحشی گندم میرویانم و لذت می برم.تلویزیون یک خانه سالمندان را نشان می دهد شیک مثل هتل ، سالمندان در سالن اجتماعات گرد آمده اند یکی برای آن ها دف می زند و آن ها با چشمانی بی نگاه دست می زنند پرستاران گاهی گوشه چشم ها و دهانشان را تمیز می کنند ، توفان با همان سرعتی که آمده تمام می شود.دوباره به بالکن می روم نزدیک نیمه شب است ، هلال ماه در حال غروب است ، بوی باران می آید . در ایالت کرالای هند هم بوی باران می آمد ، باران که تمام شد هلال ماه را می بینم که طلوع می کند ماه هند هم زیباست ، در آفریقا هم دیده ام ، در برزیل هم در کانادا هم زیباست ، زیبا ، اما هلال ماه ایرانی چیز دیگریست ، در قله شاهوارم نیمه شب است ، رفقا در چادر خوابیده اند من تنها در کنار آتشم و هلال ماه را می بینم در آسمان سرمه ای مثل نقره می درخشد و می خرامد ، خداوندا این کشور چقدر عاشق شدنی ست.گرگی در برف های مقابل زوزه می کشد من و سرهنگ هم زوزه ای طولانی می کشیم و بعد بلند به قهقهه می خندیدیم. گرگین از پائین بالکن با تعجب نگاه می کند از زوزه من سگ های گله های اطراف هم در دشت به پارس کردن و زوزه کشیدن می افتند گرگین هم غیرتی می شود پارس کنان تا انتهای نور چراغ می دود، دست چلاقش یاری نمی کند، سکندری می خورد معلقی می زند و صدایی غیراز پارس کردن از اوصادر می شود! به قهقهه می خندم ، گرگین نگاهم می کند، می گویم عیبی نداره پیری. اخیرا او را به جای گرگین خان پیری صدا می کنم البته وقتی که با هم تنهائیم می گویم غریبه که اینجا نیست، عیبی نداره. پیریه دیگه ! برایم دم تکان می دهد، دوازده سالی است که با من است، یک دستش را در جنگ با گرگها از دست داده است، توله چند روزه بود که با موتورسیکلت در داخل پیراهنم آوردمش، شکل بچه گرگ بود، در همان نگاه اول که لای سگ های دیگر گله دیدم عاشقش شدم، اسمش را گرگین خان گذاشتم، سگ شجاعی بود ، در شب های بیست درجه زیر صفر باز هم اصرار داشت که همان پائین بیرون بخوابد.اطمینان دارم که تمام طلوع های هلال ماه عمرش را در این بیابان دیده است اما من همه طلوع ها و غروب های هلال عمرم را ندیدم اما این یکی که امشب دارد غروب می کند چیز عجیبی است دقیقا هشتصدمین غروب هلال ماه است در طول زندگی من ، غروبی که شاید ماه دیگر طلوعش را نبینم ، برقی گذرا از سینه ام می گذرد ، ماه دیگر برای من طلوع نمی کند...تابستان 1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 135]
صفحات پیشنهادی
بازنشر آخرین مصاحبه مرحوم اینانلو: به خاطر چندرغاز حرفم، عقیدهام، و خودم را نمیفروشم
بازنشر آخرین مصاحبه مرحوم اینانلو به خاطر چندرغاز حرفم عقیدهام و خودم را نمیفروشم جامعه > محیط زیست - محمد علی اینانلو که صبح امروز درگذشت در آخرین گفتگوی منتشر شده اش با خبرگزاری تسنیم از شکار و طبیعت و مخاطرات محیط زیست می گوید صدای گیرای طبیعت ایران اآخرین انتقاد مرحوم «اینانلو» از سازمان محیط زیست و پاسخی که امروز «ابتکار» به آن داد
آخرین انتقاد مرحوم اینانلو از سازمان محیط زیست و پاسخی که امروز ابتکار به آن دادروزنامه آفتابیزد امروز نظر معصومه ابتکار را درباره اظهارنظر مرحوم اینانلو که گفته بود محیط زیست تنها عرصهای است که باید مدیریتش با مرد باشد زیرا محیط زیست جای سوسول بازی نیست جویا شد به گزارش گروهمحمدعلی اینانلو درگذشت
محمدعلی اینانلو درگذشت محمدعلی اینانلو - مجری روزنامهنگار و فیلمساز طبیعت - صبح امروز درگذشت به گزارش ایسنا اینانلو متولد دوم فروردین ۱۳۲۶ در قزوین بود وی دارای سابقه ۴۰ سال طبیعتگردی در ایران بود و آموختههای خود را به صورت نوشته و فیلم درآورده بود همچنین او از مبتکران کدر گفتوگو با فارس مطرح شد دست پر «سپیده خلیلی» از آثار تالیف و ترجمه/زندگی استاد ابوعلی سینا نوشته
در گفتوگو با فارس مطرح شددست پر سپیده خلیلی از آثار تالیف و ترجمه زندگی استاد ابوعلی سینا نوشته شدسپیده خلیل زندگینامه ابوسهل مسیحی استاد ابوعلی سینا را نوشت این اثر قرار است از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی با نام طبیب سرگردان منتشر شود سپیده خلیلی نویسنده در گفتوگو با خبرن«محمدعلی اینانلو» درگذشت
محمدعلی اینانلو درگذشتمحمدعلی اینانلو صبح امروز دار فانی را وداع گفت به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس «محمدعلی اینانلو» صبح امروز و در سن 68 سالگی در بیمارستان آتیه تهران بدرود حیات گفت بنا بر این گزارش محمدعلی اینانلو که متولد 2 فروردین 1326 در قزودرخواست تدفین پیشکسوت روزنامهنگار در قطعه نامآوران جمعی از دوستان و همکاران مرحوم اینانلو در بیمارستان آتیه
درخواست تدفین پیشکسوت روزنامهنگار در قطعه نامآورانجمعی از دوستان و همکاران مرحوم اینانلو در بیمارستان آتیه حاضر شدندتعدادی از دوستان و همکاران مرحوم محمدعلی اینانلو در بیمارستان آتیه تهران حضور پیدا کردند به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس محمدعلی اینانلو مجری با تجربه وآخرین آمار ثبت نام انتخابات در کردستان
آمار ثبت نام در انتخابات مجلس شورای اسلامی در استان کردستان به 185 نفر رسید به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه کردستان تاکنون 185 نفر برای انتخابات مجلس شورای اسلامی در استان کردستان ثبت نام کرده اند همچنین تا پایان آخرین روز مهلت ثبت نام انتخابات مجلس خبارایه آخرین دستاوردهای حوزه نانو پزشکی توسط بنیانگذار نانوپزشکی بازساختی انگلستان
فردا در دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار می شود ارایه آخرین دستاوردهای حوزه نانو پزشکی توسط بنیانگذار نانوپزشکی بازساختی انگلستان تهران- ایرنا- آخرین دستاوردهای حوزه پزشکی بازساختی و نانوپزشکی فردا شنبه 12 دی ماه سال جاری از سوی پروفسور الکساندرمارکوس سیفعلیان دانشمند برجسته ایرامرحوم اینانلو: خودم را نمیفروشم
مرحوم اینانلو خودم را نمیفروشم صدای گیرای طبیعت ایران از القاب شکارچی تا کشتارچیپیر که مینامندش و حتی آرزوی انقراضش را دارند میگوید از هتتریکش در تاریخ ۵۰۰ساله شاهسونیها گفت و گلایهای از یک نعلوارونه زیرا معتقد است شکارچی یکییکی میکشد ولی سازمان محیطزیست هزار هزدست نوشته های مسئولین رابر در روز بصیرت
به گزارش صبح رابر در حاشیه راهپیمایی بزرگ حماسه نهم دی برخی از مسئولین شهرستان رابر در این راهپیمایی در رابطه با بصیرت به فتنه گران پاسخی دندان شکن دادند که در ادامه می خوانید چهارشنبه ۹دی۱۳۹۴-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها