واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: مردی که برادرش به دست شریکش به قتل رسیده بود، بدون دریافت دیه گذشت خود را اعلام و گذشت سایر اولیایدم را به متنبهشدن متهم به قتل منوط کرد.
گذشت از قصاصدرگیری بین شهرام – مقتول- و شریکش هشت سال قبل و زمانی اتفاق افتاد که این دو شریک سر مسائل مالی با هم اختلاف پیدا کردند. بر اساس اوراق پرونده اولین گزارش از گمشدن شهرام توسط برادر او به پلیس گیلان داده شد.این مرد به مأموران گفت: برادرم برای یک قرار کاری از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است، همسرش با من تماس گرفت و از گمشدن شهرام خبر داد. من هم که میدانستم برادرم با شریکش احمد قرار داشت و آنها میخواستند سر مسائل مالی که با هم داشتند صحبت کنند، با احمد تماس گرفتم اما او گفت از برادرم خبر ندارد و قرار آنها بههم خورده است. زمانی که دنبال برادرم میگشتم ماشین او را مقابل پارکی دیدم، از اهالی آن منطقه پرسیدم کسی را ندیدند که از این ماشین پیاده یا سوار شود آنها مشخصات مردی را دادند که همان برادرم بود و گفتند بعد از پیادهشدن از ماشین با یک زانتیا از محل رفت. من اطمینان دارم احمد از سرنوشت برادرم خبر دارد.همان زمان مأموران گشت اعلام کردند جسد مردی را در حسنرود رشت پیدا کردند که شمارهتلفن مرد شاکی همراهش است. زمانی که او برای شناسایی به محل رفت، تأیید کرد جنازه متعلق به برادرش شهرام است. بررسیهای اولیه نشان داد شهرام با شلیک یک گلوله به قتل رسیده است و از آنجایی که مرد شاکی انگشت اتهام را به سمت احمد گرفته بود، این مرد بازداشت شد.برادر مقتول در تکمیل شکایت خود به مأموران گفت: برادرم و احمد ١٨ سال بود که همدیگر را میشناختند و با هم شریک بودند اما این اواخر احمد کارهایی کرده بود که برادرم میخواست شراکتش را با او بههم بزند.از طرفی احمد تازه ازدواج کرده و هزینه هنگفتی بابت مراسم عروسی پرداخت کرده بود و نمیتوانست طلب ٦٣میلیونتومانی برادرم را بدهد؛ سر این موضوع خیلی با هم اختلاف داشتند هرچند پدر همسرش قبول کرده بود این پول را بپردازد به شرطی که دامادش دست از کارهای گذشته بردارد اما احمد دستبردار نبود و به اختلافش با برادرم ادامه میداد.شب حادثه قرار بود آنها برای حسابهای نهایی، شام کاری با هم بخورند با اینکه من به برادرم گفتم اجازه دهد من هم همراهیاش کنم اما قبول نکرد و گفت این مسئلهای است که خودش باید حل کند. من میدانستم شهرام و احمد با هم قرار دارند، وقتی همسر برادرم تماس گرفت و گفت شهرام به خانه نیامده من بلافاصله با احمد تماس گرفتم و از او پرسیدم شهرام کجاست، گفت یک هفته است که از او خبر ندارد وقتی گفتم من میدانم که قرار داشتند قبول نکرد و گفت قرار بههم خورده بود.بعد از چند دقیقه که با اهالی محلی که ماشین برادرم در آنجا پیدا شده بود صحبت کردم، دوباره به احمد زنگ زدم چون اهالی گفته بودند شهرام سوار یک زانتیای نقرهایرنگ شده که این ماشین هم متعلق به احمد است. احمد گفت بله درست است سوار ماشین من شد اما یک سیگار کشیدیم و بعد پیاده شد و قرار به بعد موکول شد اما من به او مشکوک هستم. وقتی احمد بازداشت شد همچنان قتل را انکار میکرد اما درنهایت مجبور به اعتراف شد و قبول کرد به خاطر اختلاف مالی که با شهرام داشته، او را به قتل رسانده است.با توجه به درخواست قصاص که از سوی اولیایدم مطرح شد، هیأت قضائی متهم را به مرگ محکوم کردند و رأی صادره موردتأیید قرار گرفت. بعد از گذشت هشت سال از تشکیل پرونده و با توجه به فوت پدر مقتول، خواهران و برادر، مادر و فرزند او اولیایدم شدند.درحالیکه قرار بود متهم شنبه پای چوبه دار برود و شب قبل به انفرادی نیز برده شده بود، برادر مقتول بهعنوان یکی از اولیایدم گذشت خود را در مرحله اجرای حکم اعلام کرد بدون اینکه دیه یا پولی دریافت کند.برادر مقتول روز گذشته گفت: من و خانوادهام خیلی زودتر از این، حاضر به گذشت بودیم اما نشانهای که بیانگر پشیمانی متهم از کارش باشد ندیدم. حتی او چند بار من را تهدید کرد که اگر بیرون بیاید بلایی سرم میآورد تا اینکه روز اجرای حکم حال و روزش و درخواست بخشش را از او دیدم، متوجه شدم طعم مرگ را چشیده و حالا فهمیده چه کار اشتباهی کرده است به همین خاطر من اعلام گذشت کردم البته از حق خودم. من قیم برادرزادهام هم هستم ضمن اینکه مادر و خواهرانم هستند.اگر واقعا این ندامت برای قاتل پایدار باشد و ما به این اطمینان برسیم که او واقعا پشیمان شده است، آنها هم اعلام رضایت خواهند کرد. ما به دنبال دریافت پول نیستیم چیزی که برایمان مهم است پشیمانی احمد است و امیدوارم او متوجه اشتباهش شده باشد؛ ما میدانیم با قصاص او شهرام زنده نمیشود. اما پشیمانی او میتواند مسیر زندگیاش را عوض کند و برای جامعه هم خطری نداشته باشد.فرادیدمطالب مرتبط:احتمال گذشت اولیای دم از قصاص دو محکوم پرونده کهریزکگذشت از قصاص قاتلان به یک شرطمادر از قصاص پسرش گذشت
پنجشنبه 10 دی 1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]