تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837631063
استراتژی روحانیت در برابر انحراف مشروطیت - بخش دوم و پایانی تأیید ضمنى مشروطه و مصادره تدریجى
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: استراتژی روحانیت در برابر انحراف مشروطیت - بخش دوم و پایانی
تأیید ضمنى مشروطه و مصادره تدریجى
برخى از علما و روحانیان که عمدتاً در حوزه نجف حضور داشتند، به رغم مخالفت باطنى با مشروطه سکولار، اساس مشروطیت را تأیید کرده، سعى نمودند در طول زمان، آن را به نفع جنبش عدالتخانه، که بر پایه آموزههاى دینى آغاز شده بود، مصادره کنند.
2. تأیید ضمنى و مصادره تدریجى برخى از علما و روحانیان که عمدتاً در حوزه نجف حضور داشتند، به رغم مخالفت باطنى با مشروطه سکولار، اساس مشروطیت را تأیید کرده، سعى نمودند در طول زمان، آن را به نفع جنبش عدالتخانه، که بر پایه آموزههاى دینى آغاز شده بود، مصادره کنند. تفاوت اصلى آن ها، که در رأسشان آیهاللّهالعظمی آخوند خراسانى، مرجع اعلاى شیعه، قرار داشت، با شیخ فضلاللّه نورى در این بود که آنها از سطح عالى مرجعیت شیعه و رهبرى دینى تشیّع نسبت به مشروطه موضع گرفته بودند. ولى شیخ شهید به عنوان یک فقیه و مجتهد طراز اول تهران وارد عرصه مشروطه شده بود. به طور طبیعى، توان مرجعیت و نفوذ کلام آنها در کشور بیش از یک فقیه و مجتهد پایتخت بود. مراجع نجف اشرف در خود توان اصلاح انحرافات را از طریق بیتوجهى به عناصر سکولار میدیدند و جریان مشروطه غربى را در دل جریان عظیم مشروطهخواهى، که بخش بزرگى از آن حامی مشروطه مشروعه بودند، جریانى کوچک و ضعیف میدانستند. از این رو، با اساس مشروطیت مخالفت ننمودند، بلکه سعى کردند با تأیید مشروطیت، که در حقیقت همان مشروطه مشروعه بود، مؤلّفهها و نظام سیاسى مشروطه را بر مبانى اسلام منطبق ساخته، با اسلامی کردن مشروطه آن را به نفع شریعت مصادره کنند. این همان برخوردى بود که حضرت امام خمینى(قدس سره) در انقلاب اسلامی انجام داد. حضرت امام تز «حکومت جمهورى» را از غرب پذیرفت، ولى آن را با مبانى نظام سیاسى اسلام منطبق نمود و نظام «جمهورى اسلامی» را ترتیب داد. به بیان دیگر، حضرت امام ساختار نظام جمهورى را از میان نظامهاى سیاسى روز برگزید، ولى آن را با محتواى «اسلامی» پر کرد. اما مرحوم شیخ به دلیل برخوردارنبودن از موقعیت علماى نجف، اگر مثل آنان عمل میکرد، نمیتوانست در درازمدت انقلاب مشروطه را اصلاح کند. از سوى دیگر، سکوت و کنارهگیرى از میدان مبارزه او را به عنصرى خنثا مبدّل میساخت. از این رو، وقتى دید نمیتواند موجب هدایت کل جامعه و هدایت نهضت به سوى مسیر صحیح آن شود، تمام همّت و نیروى خود را بر مبارزه با جریان مشروطه سکولار قرار داد. بنابراین، تحریم مشروطیت در مکتوبات و اعلامیههاى شیخ شهید در حقیقت، به تحریم مشروطه سکولار و دینستیز بازمیگردد، نه مشروطه مشروعه که خود شیخ منادى آن بود. اکنون، با توجه به این نکته، به چگونگى برخورد علماى مشروطهخواه نجف با جریان انحرافى مشروطیت میپردازیم. ولى چون نماینده متنفذ و مؤثر این دسته از علما در تهران مرحوم آیتاللّه بهبهانى و آیتاللّه طباطبایی، و در نجف اشرف آیات عظام آخوند خراسانى و ملاّ عبدالله مازندرانى ـ رضواناللّه علیهم اجمعین ـ بودند، در این مقام نیز بر اساس نامه ها و آثار باقى مانده از این بزرگان بحث را هدایت میکنیم: البته چنانکه اشاره شد، در میان این گروه از عالمان، علماى نجف نسبت به علماى تهران از نفوذ علمی و معنوى افزونترى برخوردار بودند و در حقیقت، رهبرى و قیادت علماى تهران در دست مرحوم آخوند خراسانى قرار داشت. این گروه از علما تا پایان استبداد صغیر و آغاز مجلس دوم با مشروطهخواهان همراهى داشته، اساس جریان مشروطه را تأیید میکردند و مخالفتهایشان با منوّرالفکران، مخالفت موردى بوده، نه اساسى و ریشهاى. براى نمونه، مرحوم بهبهانى با منوّرالفکران در مورد قانون «مساوات» و برخى دیگر از فرقههاى قانون اساسى اختلاف نظر داشت، ولى صلاح نمیدانست به خاطر چند مورد اختلاف نظر، به رودررویى و مقابله همه جانبه با آن ها بپردازد. از این رو، هم ایشان و هم مرحوم طباطبایى و مرحوم آخوند و سایر عالمان نجف به رغم مخالفت و مبارزه همهجانبه شیخ شهید و اطرافیانش با مجلس اول و اساس مشروطیت، با مجلس اول همکارى مسالمتجویانهاى داشتند، اما پس از فتح تهران و اعدام شیخ شهید، یعنى زمانى که منوّرالفکران پرده نفاق را کنار زده، به صورت صریح و همهجانبه کمر به قلع و قمع نیروهاى مذهبى بستند، علمایى که به امید مصادره مشروطه به نفع مشروطه مشروعه بودند؛ نومید گردیدند. پس از فتح تهران، جریانهاى مشروطهخواه به دو جریان «اعتدالیون» و «افراطیون» یا دموکرات جناح اعتدالى اکثریت مجلس و جامعه مشروطهخواه تبدیل شدند. سرداران ملّى همچون ستارخان و باقرخان و برخى از شخصیتهاى سیاسى دیگر از این گروه بودند. این دسته در پى استقلال و آبادانى و عزّت کشور بودند و رمز آن را کوتاه کردن دست استبداد از امور کشور میدیدند. آنها تنها با دین و دینداران سرستیز نداشتند، بلکه گاه خود را به رهبران مذهبى نزدیک و با آنان پیوند برقرار مینمودند. ولى افراطیون و یا سکولارها خواهان ایرانى سرتا پا غربى بودند. آنها براى آبادانى و تمدن، تنها یک معنا قایل بودند و آن همان چیزى بود که در انگلیس و فرانسه و اساساً در اروپا در جریان بود. از این رو، براى نیل به فرهنگ و تمدن لائیک غرب، پس از محدودکردن قدرت استبداد و در هم شکستن قدرت محمّدعلى شاه، در مرحله دوم مبارزه، به سراغ علمایى رفتند که خواهان مشروطه مقیّد به شریعت بودند، و پس از فتح تهران و تشکیل مجلس دوم، جنگ تمام عیارى علیه جناح مذهبى آغاز کردند. رهبرى این دسته از افراطیون به دست لژهاى فراماسونرى و وابستگان نزدیک به انگلیس بود؛ افرادى همچون اردشیر جى، سرجاسوس انگلستان و عضو لژ بیدارى؛ حسینقلى خان نوّاب، فراماسونر و از عوامل دستگاههاى اطلاعاتى انگلستان؛ سید حسن تقیزاده، محمّدعلى فروغى، حیدر عمو اوغلى، على قلى خان سردار اسعد، جعفر قلى خان، سردار بهادر، بایرم خان ارمنى و برخى دیگر از وابستگان به استعمار که پس از فتح تهران، اوضاع سیاسى ـ اجتماعى را در دست گرفتند و در نخستین گام، اقدام به ترور شخص یا شخصیت علماء و روحانیان حامی مشروطه نمودند. در نخستین گام، از حضور فعّال مرحوم بهبهانى در امور سیاسى ممانعت به عمل آوردند. در آستانه ورود آیتاللّه بهبهانى به تهران جمعى از فرنگیمآبان گفتند: «اگر آقا بیایند، اصلا نباید مداخله در امور داشته باشند چون این ترتیباتى که پیش آمد، همه به واسطه عدم رفتار به قانون بود. در افتتاح ثانوى مجلس، اصلا نخواهیم گذاشت که آقاى بهبهانى مداخله در امور داشته باشند.»28 به علاوه، با ترتیب اثر ندادن به دستورها و رهنمودهاى علماى نجف و ارائه شعارها و سخنان و عملکرد تند علیه اسلام و رهبران اسلامی، نجف اشرف و تهران را وادار به واکنش نمودند. یکى از خطوطى که از این پس علماى نجفى آن را تعقیب میکردند، جداکردن مرز مشروطه مورد نظرشان از مشروطه سکولار بود. آنها سعى نمودند از این طریق به مردم بفهمانند سکوت و همراهى اولیه آنها دلیل بر حمایت و همدلى آنان با مشروطهخواهان غربگرا نبوده، بلکه از روز نخست این اختلاف وجود داشت است، ولى به خاطر مصالح مهمتر، تاکنون سکوت کردهاند تا شاید بتوان لجاجت آنها را نسبت به مذهب و روحانیت از بین برد. ولى وقتى مدارا ثمر نبخشید، نوبت به افشاگرى و مخالفت رو در رو رسید. مرحوم آیتاللّه مازندرانى در نامه 29 جمادى الثانى 1328 ق در این باب چنین مینویسند: «اول اینکه در قلع شجره خبیثه استبداد و استوار داشتن اساس قدیم مشروطیت یک دسته مواد فاسده مملکت هم به اغراض دیگر داخل و با ما مساعده بودند. ماها به غرض حفظ بیضه اسلام و صیانت مذهب، سدّ ابواب تعدّى و فعّال مایشاء و حاکم ما یرید بودن ظالمین در نفوس و اعراض فاسده دیگر، و... بعض مقدّسین خالى الغرض از مشروطیت هم به واسطه دخول همین مواد فساد در مشروطهخواهان و از روى عدم تمیز این دو امر از همدیگر، به وادى مخالفت افتادند.» على کل حال، مادامیکه اداره استبدادیه سابقه طرف بود، این اختلاف مقصد بروزى نداشت. پس از انهدام آن اداره ملعونه، تباین مقصد علنى شد. ماها ایستادیم که اساس را صحیح و شالوده را بر قوایم مذهبى، که ابداله خلل ناپذیر است، استوار داریم. آنها هم در مقام تحصیل مراودات خودشان، به تمام قوا برآمدند. هرچه التماس کردیم که «اِن لم یکن [لکم] دینٌ و کنتم لا تخافونَ المعادَ»، براى حفظ دنیاى خودتان هم اگر واقعاً مشروطهخواه و وطن خواهاید، مشروطیت ایران جز بر اساس قدیم مذهبى ممکن نیست استوار و پایدار بماند، به خرج نرفت. وجود قشون همسایه را هم در مملکت اسباب کار خود دانسته، اسباب بقا را فراهم و به کمال سرعت و فعالیت در مقام اجراى مقاصد خود برآمدند. دوم اینکه چون مانع از پیشرفت مقاصدشان را، فیالحقیقه ـ ما دو نفر یعنى حضرت حجتالاسلام آقاى آیتاللّه خراسانى ـ دام ظله ـ و حقیر منحصر دانستند، از انجمن سرّى طهران بعض مطالب طبع و نشر شد و جلوگیرى کردیم. بهذا، انجمن سرّى مذکور، که مرکز و به همه بلاد شیعه دارد، و بهائیه ـ لعنهماللّه ـ هم محققاً در آن انجمن عضویت دارند و هکذا ارامنه و یک دسته دیگر مسلمان صورتاً غیر مقیّد به احکام اسلامی، که از مسلک فاسده فرنگیان تقلید کرده اند، هم داخل هستند. از انجمن سرّى مذکور به شیعهاى که در نجف اشرف و غیره دارند، رأى در آمده که نفوذ ما دو نفر تا حالا که استبداد در مقابل بود، نافع و از این به بعد مضر است؛ باید در سلب این نفوذ بکوشند و مجالس سریّه خبر داریم در نجف اشرف منعقد گردیده، اشخاص عوامی که به صورت طلبه محسوب میشوند در این شعبه داخل و به همین اغراض در نجف اشرف اقامت دارند. این گونه اشخاص طریق سلب نفوذ را به نشر اکاذیب دانسته؛ چه کاغذپرانیها به اطراف کردند و در جراید درجه کردند و ظاهراً این شعبه در همه جا مشغول است!»29 همان گونه که ملاحظه میشود، آیتاللّه مازندرانى شیوه برخورد خود و همفکرانش را به دو مرحله همگانى در عین آگاهى از مقصود رقیب و تلاش براى مصادره مشروطیت بر اساس مذهب تقسیم مینماید. ولى سرانجام، نتیجه مطلوب حاصل نشد و مشروطهگران سکولار به ترور شخصیت و حذف آنها از عرصه سیاسى اقدام کردند. از این رو، علما نیز آرام ننشسته، به مقابله رو در رو پرداختند. به رغم برخى دیدگاهها مبنى بر آگاهی نداشتن علماى مشروطهخواه از نیّات عناصر منحرف، صدور نامه مرحوم مازندرانى حکایت از علم و آگاهى آنان به فساد برخى از نیروهاى حامی مشروطه از روزهاى آغازین نهضت دارد. ولى ـ همانگونه که گذشت ـ از منظر علماى مشروطهخواه متقاعد نمودن منوّرالفکران به پذیرش مشروطه مشروعه امرى ممکن بود، اما از منظر شیخ شهید این امر غیرقابل وقوع مینمود. به هر تقدیر، با علنى شدن دشمنى مشروطهخواهان فرنگى با اسلام و روحانیت و اصرار بر محو ظاهر شریعت، علماى مشروطهخواه به همان نقطهاى رسیدند که شیخ شهید سه سال قبل بدان رسیده بود؛ یعنى کاملا از آنها قطع امید کردند و اعلامیههایى علیه آنها صادر نمودند. در یکى از این نامهها، که از سوى آیات عظام مراجع نجف اشرف، مرحوم آخوند خراسانى و شیخ عبدالله مازندرانى، براى عضدالملک نایبالسلطنه ارسال گردیده، آمده است: «بحمداللّه تعالى، ایران مملکتى است اسلامی و قاطبه امر و سرداران عظام ملّى و مجاهدین غیور و فداییان اسلام و قاطبه ملت با اتحاد عنصر غالب بر دیانت حقّه اسلامیه ثابت و راسخ و امتیاز مشروطیت و آزادى این مملکت جز بر اساس قویم مذهبى، که ابدالدهر خلل ناپذیر است، غیر ممکن و حفظ بیضه اسلام و صیانت وطن اسلامیهمان تکلیفى را که در هرم اساس استبداد ملعون سابق مقتضى بود، در هرم مقتضى و عشّاق آزادى پاریس قبل از آنکه تکلیف اللّه ـ عزّ اسمه ـ درباره آنها طور دیگر اقتضا کند، به سمت معشوق خود رهسپار و خود و ملتى را آسوده و این مملکت ویران را به غمخوارانش واگذارند، تا جبران شکستگى و تدارک خرابى و سد ثغورش [حفاظت از مرزهایش] بپردازند.»30 سپس به نمایندگان ملت در مجلس توصیه میفرمایند تا به غوغاسالارى منوّرالفکران سکولار و تهدیدهاى آنان اعتنایى نکرده، مشکلات مردم را حل نموده، عناصر خرابکار و فساد برانگیز را از کشور خارج کنند و مصوّبات مجلس را با نظرات شوراى نگهبان و بر مبناى مذهب سامان دهند: «نمایندگان ایران و مبعوثین دین پرست مرغوبیت از هیاهوى این دسته دشمنان دین و وطن را به کلى کنار گذارده، به اتفاق و اتحاد کلمه، عموم آقایان اعلام و امراء و سرداران عظام و مجاهد با همّت و غیرت وطن و قاطبه ملت ایران مستظهر و مجدّانه بدون هیچ پروا در مقام شستوشوى و اصلاح این مفاسد برآمده، تمام این ترتیبات مفسده و اداره سازى ها و معایبهاى دین پرور را الغا و تحمیلات خارجه از تحمّل ملت را اسقاط و ایادى فساد این دسته اعادى دین و وطن را از مداخله در امور مملکت به کلى مقطوع و هرکس را از فسادش کاملا ایمنى حاصل نباشد، وجوباً به سمت معشوقش گسیل داشته، قوانین مملکتى را با حضور هیأت مجتهدین عظام نظّار، که سابقاً به مجلس محترم معرفى شدند، مطابق قانون اساسى عاجلا مرتّب و از منکرات اسلامیه و منافات مذهب به کمال شدت و سختى جلوگیرى فرموده... .»31 آن گاه براى جلوگیرى از فتنه گریها و توطئهها و اشاعه منکرات، به بهانه آزادى بیان، به نایبالسلطنه راهکار کنترل مطبوعات را چنین پیشنهاد میفرمایند: «هیأت نظّارى از عارفین به شرعیات و سیاسیّات براى نظر در مطبوعات قبل از طبع هم ـ چنانچه فعلا در ممالک عثمانى مرسوم است ـ مقرّر، و اصل طبع را بدون امضاى هیأت مجتهدین عظام نظّار براى خود و اعیان ارسال فرمایند تا انظار خواهان را هم در این باب، که مفتاح سعادت دین و دنیاى ملت آینده است، مدخلیت دهیم.»32 این نامه، که به تاریخ 29 جمادى الثانى 1328 هـ.ق نگاشته شده، نشانگر آن است که علماى نجف دیگر از عناصر تندرو ناامید شده، بناى قطع دست آنان در امور سیاسى کشور را دارند. نکته قابل توجه دیگر اینکه علماى نجف در این نامه، عضدالملک را، که از خاندان قاجار و نایب السلطنه به حساب میآمده، مخاطب قرار دادهاند و این نشانگر آن است که آنان مانند مرحوم شیخ شهید به این نتیجه رسیده بودند که استبداد منوّرالفکران به دلیل تضاد با معنویت و دیانت، افسار گسیختهتر و مرزنشناستر از استبداد قاجار میباشد. از این رو، براى تحقق اصلاحات، ابتدا باید ریشه آنها را کند و در مرحله بعد، باقیماندگان قاجاریه را کنار زد. نکته دیگر در نامه مزبور، عزم جدّى علماى نجف براى شرکت و دخالت فعّال در مسائل ریز و درشت حوادث انقلاب میباشد، به گونهاى که راهکارهایى براى نظارت بر روند چاپ مطبوعات ارائه کردهاند و یا وقتى تقى زاده، رهبر تندرو و دینستیز و فرنگیمآب در مشروطه دوم با اعمال تند و با چهره بینقاب به جنگ دیانت آمد، آن دو عالم بزرگوار نجف در تاریخ 12 ربیع الثانى 1328 به طور صریح، او را فردى فاسدالعقیده معرفى کرده، خواهان اخراجش از کشور شدند. متن حکم آیات عظام خراسانى و مازندرانى در مورد فساد مسلک سیاسى تقیزاده به شرح ذیل میباشد: از قصر [شیرین] به طهران. مقام منیع نیابت سلطنت عظمی، حضرات حجج اسلام ـ دامت برکاتهم ـ مجلس محترم ملّى، کابینه وزارت، سرداران اعظم! چون ضدیّت مسلک سیدحسن تقیزاده، که جدّاً تعقیب نموده است، با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدّسه بر خود داعیان ثابت و از مکنونات فاسدهاش علناً پرده برداشته است، لذا از عضویت مجلس مقدّس ملّى و قابلیت امانت نوعیه لازمه آن مقام منیع بالکلیه خارج و قانوناً و شرعاً منعزل است. منعش از دخول در مجلس ملّى و مداخله در امور مملکت و ملت بر عموم آقایان علماء اعلام و اولیاء امور و امناء دارالشوراى کبرى و قاطبه امرا و سرداران عظام و آحاد عساکر معظّمه ملّیه و طبقات ملت ایران ـ ایدهم اللّه بنصره العزیز واجب و تبعیدش از مملکت ایران فوراً لازم و اندک مسامحه و تهاون حرام و دشمنى با صاحب شریعت. به جاى او، امین دینپرست و وطنپرور ملتخواه صحیحالمسلک انتخاب فرموده، او را مفسد و فاسد مملکت شناسند و به ملت غیور آذربایجان و سایر انجمنهاى ایالتى و ولایتى هم این حکم الهى ـ عزّ اسمه ـ را اخطار فرمایند و هرکس از او همراهى کند، در همین حکم است. ولا حول ولا قوّه الاّ باللّه العلى العظیم، و بجمیع ما رقم. قد صدر الحکم من الاحقر عبداللّه مازندرانى، قد صدرالحکم من الاحقر الجانى محمدکاظم الخراسانى بذلک.»33 گرچه حکم مزبور با اعمال نفوذ علیقلى خان سردار اسعد همفکر و هممرام ماسون تقیزاده افشا نشد، یعنى او از نایبالسلطنه، علیرضا خان عضدالملک، خواست که از ابلاغ حکم آیات عظام نجف اشرف خوددارى ورزد،34 اما نشان داد که علما مشروطه را انقلابى برخاسته از ایمان مذهبى مردم در راه ظلم و ستم دانسته و خود را به عنوان ولى و حاکم الهى حاکم بر جامعه اسلامیمیبینند و از این رو، حکم اخراج تقیزاده را از مجلس به عنوان یک حکم قانونى و شرعى صادر کردهاند. و از سوى دیگر، منعکس کننده جدّیت علماى نجف به درگیرى و مقاومت در مقابل کسانى است که با غوغاسالارى و تهدید و تطمیع میخواهند مشروطیت را به نفع استعمار مصادره کنند. در ابتداى نهضت، مانند سایر علما، شیخ شهید دنبال عدالتخانه بود و همراهىاش با انقلابیان به انگیزه لگامزدن بر مرکب چموش و خودمحور درباریان آغاز گردید، ولى وقتى با اصرار منوّرالفکران و روحانینمایان خودباخته براى برقرارى مشروطیت و مجلس شورا مواجه شد، آن را پذیرفت. طبق نقل ناظمالاسلام، آیتاللّه بهبهانى در پاسخ سید جمال واعظ، که خواهان برقرارى مجلس شورا به جاى عدالتخانه بود، فرمود: «این لفظ هنوز زود است و به زبان نیاورید. فقط به همان لفظ عدالتخانه اکتفا کنید تا زمانش برسد.»35 مرحوم طباطبایى نیز در مراحل آغاز نهضت، از حکومت مشروطه دفاع میکرد؛ نخستین بار در مهاجرت کبرا وى به طور رسمی در جمع علما در حمایت از مشروطیت سخن گفت که با مخالفت شیخ شهید مواجه گردید. البته به نظر میرسید وجه حمایت مرحوم طباطبایی با مرحوم بهبهانى از حکومت مشروطه متفاوت بود، سخنان مرحوم طباطبایی نشانگر آن است که او قدرى به حکومت مشروطه به عنوان یک حکومت نجاتبخش ملت اعتقاد پیدا کرده بود، ولى مرحوم بهبهانى از روى ناچارى به حکومت مشروطه تن داد. البته هر دو خواهان مشروطه بودند. اما مرحوم شیخ شهید از همان آغاز با طرح شعار مشروطه مخالف بود. به هر تقدیر، هم بهبهانى و هم طباطبایی در مجلس اول حضور فعّال پیدا کردند و هر دو قانون اساسى را امضا نمودند. شاید آنها مانند علماى نجف گمان میکردند با مدارا و همراهى با مشروطهگران سکولار میتوان از عناد آنان با دین و روحانیت کاست و حکومتى با ساختار ظاهرى مشروطه، ولى با محتوا و پایههاى دینى تشکیل داد، ولى به مرور زمان در مشروطه دوم، یعنى پس از استبداد صغیر، هر دو مغضوب مشروطهخواهان سکولار واقع شدند. و به این نتیجه رسیدند که کینه منوّرالفکران با دین و روحانیت به سبب دلدادگى به تمدن الحادى غرب، ریشهدارتر از آن است که با مدارا و همراهى درمان شود. از این رو، مرحوم آیتاللّه بهبهانى نیز در مشروطه دوم با تأسّى از علماى نجف اشرف، به مقابله با عناصر دموکرات مجلس و بیرون مجلس پرداخت و از نفوذ سیاسى و دینى اجتماعى خود در میان جناح اعتدالى براى مبارزه با سیاستهاى عناصر سکولار بهره گرفت و به همین دلیل، مغضوب آنها واقع و ترور گردید. ایشان در یکى از پیغامهاى خود، پس از بازگشت به تهران در مشروطه دوم به سردار اسعد بختیارى، که از رهبران نظامی مشروطه غربى به حساب میآید و در فتح تهران و تحولات به وجود آمده در مشروطه دوم نقش شایانى ایفا نموده، میفرماید: «به سردار اسعد بگو: تو آنقدر که به قول خودت شرافت تحصیل کردى، صد مقابل آن براى مملکت و مسلمانى خرابى بار آوردى! بگو: تو آخر کجا شعور وکالت را دارى؟ تو چه میفهمی وکالت [چه] چیز است؟! تو باید به قوّه سرنیزه کار بکنى. میبینم عنقریب صاحب شریعت از تو انتقامها بکشد. شماها نمیدانید [نمیتوانید] مسلمانى را از بین ببرید.»36 آرى! علمایى که با روش ملایم از طریق مدارا با مشروطه گران غربى معامله میکردند، نتوانستند آنها را به پذیرش مشروطه مشروعه وادار نمایند. از این رو، به سیاست مقابله صریح متوسّل شدند که به قتل آیتاللّه سید عبدالله بهبهانى و مرگ مشکوک مرحوم آیتالله العظمی آخوند خراسانى انجامید. درگیرى و مقابله این گروه از علماى مشروطهخواه با جناح تندرو و سکولار مشروطه، مشروعیت و مقبولیت آنان را از بین برد و جناح مذهبى و نیروهاى دیندار را به طور یکپارچه در مقابل آنان قرار داد. مرز میان مشروطه مشروعه و مشروطه غربى روشن گردید و بسیارى از چهرههایى که پشت پردههاى نفاق پنهان شده بودند، ماهیت خود را نشان دادند. در چنین فضایى، اگر نیروهاى مذهبى و روحانیت به طور فعّال در صحنه حضور داشتند و برخوردهاى تهاجمی و فعّال خود را استمرار میبخشیدند زمینه پیروزى فراهم بود، ولى ظاهراً تاریخ نشانگر آن است که برخورد نیروهاى مذهبى با موج مشروطه غربگرا پیش از آنکه یک برخورد فعّال باشد، یک برخورد انفعالى بود. از این رو، رنگ مقاومت در برابر جریان سکولار بیشتر به صورت نفى و انکار زبانى و نوشتارى بود، و حال آنکه انقلاب در آن مقطع نیازمند حضور فعال رهبران دینى و نیروهاى مذهبى در صحنه بود. پس از فتح تهران و اعدام شیخ شهید و سخنان کفرآمیز امثال تقىزاده، مردم مسلمان مرز حق و باطل را تشخیص دادند. در چنین شرایطى، اگر علما و روحانیان به صورت فعّال در صحنه حضور پیدا میکردند، به یقین اوضاع را به دست میگرفتند و نیروهاى سکولار را سخت سرکوب میکردند، ولى متأسفانه بسیارى از نیروهاى مذهبى به دلیل نومیدى از اصلاح امور، از میدان مبارزه کنار کشیدند و همین امر زمینه را براى جولان دادن و ابستگاه استعمار انگلیس و فراماسونرها و پیروان فرق ضالّه فراهم آورد. آن گروه از علمایى نیز که از نجف اشرف به سوى تهران در حرکت بودند، در میان راه با مرگ مشکوک آیتالله العظمیآخوند خراسانى از ادامه مسیر منصرف شدند و بدین سان، کانونهاى رهبرى نهضت در نجف اشرف و تهران به شهادت و رحلت دو شخصیت بزرگ و دو رهبر خبیر و بیدار نهضت، یعنى مرحوم آخوند خراسانى و شهید شیخ فضلاللّه نورى بى فروغ گردید و انقلاب به دست نااهلان افتاد. جمع بندى در یک نگاه کلى، میتوان گفت: روحانیت و رهبران دینى در نهضت مشروطه مانند یک پیکر واحد و یک لشکر به حساب میآمدند که به دنبال رفع ظلم و خودکامگى و برپایى عدالت و قسط در جامعه بودند. از این رو، در ابتداى نهضت براى رسیدن به این هدف مقدّس وارد میدان شدند، ولى پس از پیروى نهضت وقتى با تهاجم جریان بیمار منوّرالفکران دین گریز مواجه گردیدند، ابتدا نیروهاى رده دوم روحانیت به مقابله با آن برخاستند و سپس نهاد فرماندهى کل نهضت، یعنى مرجعیت شیعه دست به کار شد. دلیل درگیرى دو مرحلهاى علما با موج استحاله نهضت هم نقابدار بودن رجال مشروطه غربى بوده، بهطوریکه مقابله همگانى و همهجانبه با آنها در مرحله نخست، براى افکار عمومی قابل توجیه نبود و سکومت محض و مداراى همگانى نیز موجب تسریع عملیات استحاله نهضت و از کف رفتن فرصت مقابله میشد. از این رو، مرحوم شیخ فضل الله نورى و اطرافیانش در مرحله نخست، در مقابل موج انحراف ایستادگى کرد و با مشروطهاى که موجب زوال دین در جامعه میشد، دست به گریبان شد و به رغم متهم شدن به استبداد و خودکامگى، دست به مقاومت زد و تا پاى دار ایستادگى کرد و سرانجام روند استحاله نهضت را به تأخیر انداخت. و در مرحله دوم، پس از فاش شدن نیّات شوم و ماهیت پوشالى رهبران مشروطه غربى، سایر رهبران دینى نهضت به پا خاسته، مشروعیت و مقبولیت مشروطه و فساد مسلک سیاسى سردمدارانشان را اعلان کردند و بدین سان، عملیات سکولاریزه کردن نهضت را متوقف ساختند و منوّرالفکران خودباخته غرب را در غربى کردن ایران در فضایى آرام و در حال خفتگى ملت مسلمان ناکام گذاردند و این سیر به پیش میرفت تا با حضور فیزیکى فعّال در صحنه سیاسى ایران، ابتکار عمل را از دست دشمن مکار بگیرد. اما در میان راه، با ترورها و توطئههاى مشروطه چیان لامذهب رهبران مؤثر روحانیت به شهادت رسیدند و یا به طرز مشکوکى رحلت نمودند و انقلاب به دست نااهلان افتاد. پی نوشت ها: 28. محمدمهدى شریف کاشانى، واقعات اتفاقیه در روزگار، تهران، نشر تاریخ ایران، ج 1، 1362 ش، ص 418. 29. موسى حقّانى، مقاله «تهران و تبریز دو کانون پر التهاب مشروطیت»، فصلنامه تخصصى تاریخ معاصر ایران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سال سوم، ش 10 (تابستان 1378)، ص 245ـ246. 30 الى 32. همان، ص 242ـ243 / ص 243ـ244 / ص 244. 33. اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقىزاده، به کوشش ایرج افشار، جاویدان، ج 1، 1359 ش، ص 207 و 208. 34. همان، ص 538، نقل از فصلنامه تخصصى تاریخ معاصر ایران، پیشین، ص 239. 35. ناظم الاسلام کرمانى، پیشین، ج 1، ص 373. 36. مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ش 32 ق، نقل از فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال سوم، ش 10، ص 228. حجتالاسلام دکتر جواد سلیمانى. فصلنامه فرهنگ پویا 27-26. انتهای متن/
http://fna.ir/RJZWW5
94/10/10 - 01:38
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]
صفحات پیشنهادی
استراتژی روحانیت در برابر انحراف مشروطیت - بخش اول افشای مشروطه چیان دین ستیز
استراتژی روحانیت در برابر انحراف مشروطیت - بخش اولافشای مشروطه چیان دین ستیزگروهی از علما سعى میکردند با تأیید اساس مشروطیت و نفى آموزههاى الحادى بانیان مشروطه غربى مؤلّفههاى اساسى نهضت عدالتخانه را به نفع خود مصادره کرده آن ها را از نیل به اهداف شومشان باز دارند پیشارتباط مفهومِ علم الکتاب و ولایت تکوینی اهل بیت علیهم السلام - بخش دوم و پایانی ارتباط علم به اسم اعظم و علم ب
ارتباط مفهومِ علم الکتاب و ولایت تکوینی اهل بیت علیهم السلام - بخش دوم و پایانیارتباط علم به اسم اعظم و علم به الکتابعلم الکتاب از سنخ علوم انفعالی و عادی نیست بلکه علمی خاص است که علم و قدرت در آن تفکیک پذیر نیستند بااین حال این قدرت به معنای الزام و مکلف بودن به انجام آن نیستخبر گزاری فارس - نقدی بر مهم ترین مستمسکات بهاییان در ایراد شبهات کلامی درباره ختم نبوت - بخش دوم و پایانی شبه
نقدی بر مهم ترین مستمسکات بهاییان در ایراد شبهات کلامی درباره ختم نبوت - بخش دوم و پایانیشبهه بهاییان با استناد به نظریه ضرورت تجدید دینتعبیر کودکی جوانی و پیری درباره دین و تشبیه دین به یک انسان هرچند از نظر ادبی جالب توجه باشد در نگاه واقعی لزوماً نمی تواند به معنای دقیق فلسدیپلماسی صلحآمیز پیامبر اسلام(ص) - بخش دوم و پایانی جایگاه اصل دعوت در دیپلماسی صلحآمیز پیامبر اسلام(ص)
دیپلماسی صلحآمیز پیامبر اسلام ص - بخش دوم و پایانیجایگاه اصل دعوت در دیپلماسی صلحآمیز پیامبر اسلام ص عملکرد و سنت حضرت رسول ص میتواند الگوی مناسبی برای دولتمردان دولت اسلامی باشد تا در مواجهه با بحرانها و فشارها و تهدیدات خارجی دشمنان اسلام در زمینههای مختلف از جمله سیاسی وخبر گزاری فارس - آرمانگرایی شیعی و نقش آن در تحقق نظام سیاسی ـ اجتماعی مطلوب - بخش دوم و پایانی عبور از سلطنت
آرمانگرایی شیعی و نقش آن در تحقق نظام سیاسی ـ اجتماعی مطلوب - بخش دوم و پایانیعبور از سلطنت و تحقّق ولایتاصولاً ایرانیان تحصیلکرده به خصوص اگر چند اثر فلسفی اروپایی را خوانده باشند و با ادبیات کشورشان نیز آشنا باشند خود را به مراتب بالاتر از هر روشنفکر اروپایی تصور میکنند &آزادی بیان و مبانی و گستره آن از دیدگاه فقه و حقوق - بخش دوم و پایانی مبانی و گستره حقوقی آزادی بیان
آزادی بیان و مبانی و گستره آن از دیدگاه فقه و حقوق - بخش دوم و پایانیمبانی و گستره حقوقی آزادی بیانلازم است مرز آزادی بیان مشخص شود تا به بهانه آزادی بیان به مقدسات اسلامی اهانت نشود زیرا بسیاری از مباحثی که بیان می شود فکر و عقیده نیست بلکه اهانت است قسمت دوم گستره فامر به معروف و نهی از منکر و روشهای تأثیرگذار آن از منظر امام رضا(ع) - بخش دوم و پایانی استعلایی بودن حالت ام
امر به معروف و نهی از منکر و روشهای تأثیرگذار آن از منظر امام رضا ع - بخش دوم و پایانیاستعلایی بودن حالت امر و نهی در امر به معروف و نهی از منکردر امر به معروف و نهی از منکر پیش از هر اقدامی باید اندیشه کرد و شیوه صحیح را با توجه به ویژگی های مخاطب و نوع عمل پیدا نمود 7حقیقت و چگونگی سلوک باطنی در قرآن - بخش دوم و پایانی رابطه عبادت ظاهری با سلوک باطنی
حقیقت و چگونگی سلوک باطنی در قرآن - بخش دوم و پایانیرابطه عبادت ظاهری با سلوک باطنیحقیقت سلوک نوعی حرکت باطنی است که از عالم ماده آغاز و به لقای حق تعالی منتهی می شود 2 نحوه سلوک حقیقی در قرآن پس از تثبیت اصل سلوک باطنی در آیات قرآنی مطابق دیدگاه علامه طباطبایی به پرسبررسی تطبیقی دلالت معجزه بر صدق ادعای نبوت - بخش دوم و پایانی دلالت منطقی معجزه بر صدق نبوت
بررسی تطبیقی دلالت معجزه بر صدق ادعای نبوت - بخش دوم و پایانیدلالت منطقی معجزه بر صدق نبوتپدیده معجزه امری خارق عادت است که آن را انبیای الهی به منزله دلیلی بر صدق نبوت خود به مخاطبان نشان می دهند نقد و بررسی دیدگاه ابن رشد هرچند هدف اصلی این پژوهش بررسی تطبیقی دیدگاه ابنبرتری کارا شیراز برابر شهرداری جویبار مازندران در فوتبال دسته دوم کشور
شیراز- ایرنا- تیم فوتبال کارا شیراز در هفته یازدهم مسابقات فوتبال دسته دوم باشگاه های کشور برابر شهرداری جویبار مازندران در یک بازی پر گل به برتری رسید به گزارش ایرنا در این بازی که سه شنبه در ورزشگاه بعثت شیراز برگزار شد تیم کارا با نتیجه سه بر دو حریف خود را مغلوب کرد هردو تی-
گوناگون
پربازدیدترینها