تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837867421
استراتژی روحانیت در برابر انحراف مشروطیت - بخش اول افشای مشروطه چیان دین ستیز
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: استراتژی روحانیت در برابر انحراف مشروطیت - بخش اول
افشای مشروطه چیان دین ستیز
گروهی از علما سعى میکردند با تأیید اساس مشروطیت و نفى آموزههاى الحادى بانیان مشروطه غربى، مؤلّفههاى اساسى نهضت عدالتخانه را به نفع خود مصادره کرده، آن ها را از نیل به اهداف شومشان باز دارند.
پیش درآمد انقلاب مشروطیت از مقاطع بسیار حسّاس و تأثیرگذار در تحوّلات سیاسى ـ اجتماعى ایران به حساب میآید به گونه اى که بسیارى از نزاعها و چالشها و واکنشهاى میان نیروهاى مذهبى و غیرمذهبى ایران در حقیقت از آن زمان آغاز گردیده اند؛ از جمله، براى نخستین بار تعامل بین جریان روحانیت و جریان روشنفکرى در مشروطه آغاز گردید. در ابتداى نهضت، به ظاهر بین دو جریان مذکور همگرایى صورت گرفت، ولى به تدریج، به جدایى و سرانجام مقابله کشیده شد. در این میان، شیوه برخورد روحانیت در برابر منوّرالفکران از مسائل قابل تأمّل است. از این رو، در این مقال کوتاه سعى شده است تا استراتژى روحانیت در برابر پدیده انحراف در مشروطه مورد بررسى قرار گیرد اما پیش از پرداختن به این مساله و شیوه برخورد روحانیت و عالمان دینى با پدیده انحراف در انقلاب مشروطه، تذکر چند نکته ضرورى مینماید: نخست آنکه مقصود از «روحانیت» و «علماى دینى» در این مبحث، همه علما و روحانیان عصر مشروطه نیست؛ زیرا بررسى و تحقیق در مورد واکنش همه علما و رهبران دینى آن عصر در حد گنجایش یک مقاله کوتاه نیست، بلکه مقصود رهبران یا علمایى است که در جنبش مشروطه حضور و تأثیر چشمگیرتر و پردامنهترى داشته اند. از این رو، در این بخش واکنش نهاد روحانیت در آیینه رفتار شخصیتهایى همچون آخوند خراسانى، شیخ فضل الله نورى، ملاّ عبدالله مازندرانى و سید عبدالله بهبهانى ـ رضوان الله تعالى علیهم اجمعین ـ بررسى میگردد؛ گرچه بزرگانى همچون آقانجفى اصفهانى، سیّد لارى و ملاّ قربانعلى زنجانى ـ قدّس الله أسرارهم ـ در هدایت فکرى و عملى نهضت در اصفهان و لارستان و شیراز و زنجان سهم وافرى داشتهاند، ولى چون دامنه و عمق تأثیر آنان در روند کل نهضت کمتر از عالمان نجف و یا تهران بوده، از آنها صرف نظر شده است. علاوه بر این از مرحوم سیدعبدالله بهبهانى و سیّدمحمّد طباطبایى چندان سخن به میان نیامده؛ چراکه نقش آنان در مقابل جریان استحاله نهضت قابل توجه نبوده است. اهمیت این دو رهبر مشهور و معروف مشروطه بیشتر به دلیل بسیج نیروها علیه استبداد در آغاز نهضت تا روز پیروزى بوده است، نه در مواجهه با عناصر غربزده و دینستیز. دوم آنکه در آستانه انقلاب مشروطه روحانیت شیعه با چند واقعیت اجتماعى، که به صورت همزمان ظهور یافته بودند، مواجه گردید که به برخى از آنها اشاره میشود: 1. استبداد قاجار فشار فراوانى بر مردم اعمال میکرد و ظلم و ستم خوانین و حکّام محلّى مردم را به تنگ آورده بود، به گونهاى که طاقت جامعه از کف رفته و آمادگى یک انقلاب و انفجار اجتماعى علیه ظلم و استبداد فراهم آمده بود. 2. وضع اقتصادى مردم به وخامت گرایید و فقر و تنگدستى و اختلاف طبقاتى و بیعدالتى زمینهساز یک واکنش تند اجتماعى و دگرگونى اوضاع گردید. 3. جریان روشنفکرى از سالیان پیش از انقلاب مشروطه با شعارهاى «مساوات» و «آزادى» و «پیشرفت و ترقى» و با هدف پنهان حاکمیت بخشیدن به لیبرالدموکراسى غرب، در توده فرهنگى کشور، نفوذ و طبل اصلاحات را به صدا درآورده بود. 4. مذهب تشیّع، که پیش از انقلاب مشروطه، یعنى از عصر حضور امامان شیعه در ایران رواج یافته بود، در معرض خطر جدّى قرار گرفت. در چنین شرایطى، اگر روحانیت و عالمان دینى با یک موضعگیرى حساب شده مردم را از چنگ ظلم و ستم استبداد نمیرهانیدند و به فریاد عدالتخواهى آنان پاسخ مثبت نمیدادند، زمینه تبلیغات و بهرهبردارى منوّرالفکران علیه دین و رهبران دینى فراهم میآمد و فکر ناکارآمدى مذهب و روحانیت براى اداره زندگى دنیوى، که شعار افرادى همچون آخوندزاده و طالب اف بود، در جامعه نهادینه میشد. از دیگر سو در چنین شرایطى اگر روحانیت بدون در نظر گرفتن شرایط زمان و عواقب موضعگیریهایش وارد عرصه سیاست میشد، بیدرنگ با شکست مواجه میگردید. از این رو، در ابتداى نهضت، که هنوز منوّرالفکران و عناصر دینستیز قدرت و نفوذى در جامعه نداشتند و در ارکان انقلاب لانه نکرده بودند، رهبران دینى به طور یکپارچه براى مهار نیروى استبداد و نجات مسلمانان از ظلم و ستم دستگاه خودکامه قاجار وارد میدان مبارزه شدند و مردم را علیه استبداد بسیج کردند و حتى پس از پیروزى نهضت، در مجلس اول حضور فعّال داشتند، به گونهاى که سر اسرینگ رایس در گزارش خود به سر ادوارد گرى مینویسد: «مجتهدین بزرگ همیشه در جلسات حاضر هستند؛ با اینکه جزو نمایندگان نمیباشند، اما نقش فعالى بر عهده داشته و در سمت مقابل نمایندگان مینشینند.»1 ولى پس از گسترش نفوذ منوّرالفکران در ارکان انقلاب و رشد روند استحاله نهضت، رهبران دینى مواضع متفاوتى در برابر موج اصلاحات غیردینى اتخاذ کردند که در یک نگاه کلى میتوان موضعگیریهاى مزبور را در قالب دو شیوه برخورد با موج غربى کردن نهضت عدالتخانه بیان نمود: شیوه نخست، شیوه مخالفت صریح و مبارزه رودررو بود که سرانجام، به نفى کامل مشروطه غربى انجامید. این شیوه توسط شیخ شهید فضل اللّه نورى و یاران مذهبیاش در تهران اتخاذ شد و ضربه سختى به مشروطهخواهان غربگرا وارد آورد، گرچه شیخ به شهادت رسید و یارانش نتوانستند افسار قدرت را به دست بگیرند و مشروطهخواهان غربگرا از مصدر قدرت کنار بزنند، ولى با افشاگریها و مقابله رودرروى خویش، ماهیت آنان را فاش کردند، بهگونهاى که پس از اعدام شیخ، بسیارى از مردم مسلمان فهمیدند بانیان آزادى غربى خود افرادى مستبد و دینستیز و مرزنشناس و همگام با استعمار میباشند. البته این شیوه برخورد در موقعیتى که هنوز ماهیت منوّرالفکران دینستیز هویدا نشده بود، یک پیامد منفى داشت و آن اینکه برخى از نیروهاى مردمی به دلیل ناآگاهی از نیّات شوم آزادیخواهان دینستیز، بین رفتار شیخ شهید و خاندان قاجار یک همخوانى و تشابه تصور مینمودند و روحانیت را به همدستى با استبداد متهم میکردند. از این رو، برخى عالمان دینى شیوه دیگرى اتخاذ کردند که کارکرد خاص شیوه اول را نداشت؛ یعنى نتوانست در مدتى کوتاه، ضربه کارایى بر روند استحاله وارد سازد، ولى مانع نومیدى و انحراف بخشى از نیروهاى مردمی کم اطلاع گردید و مشروطه غربى را در درازمدت به چالش کشانید. شیوه مزبور در حقیقت شیوه همکارى و مصادره تدریجى بود که سرانجام، به تبیین مرزهاى مشروطه مطلوب و مرحوم آخوند خراسانى انجامید. آن ها به دلیل حضور در سطح مرجعیت شیعه، سیطره فکرى و شخصیتى و نفوذ اجتماعى بالایى داشتند، به طوریکه نفوذ و رشد فعالیتهاى منوّرالفکران در ایران نمیتوانست کارکرد و نفوذ کلام آنها را زایل کند. از این رو، آنها از آغاز تا دوران اوج قدرت مشروطهطلبان سکولار، همچنان در میان طیف مذهبى و توده مسلمان نفوذ داشتند و به سبب همین نفوذ، پس از اعلام شیخ شهید و وخامت اوضاع در مجلس دوم، مرحوم آخوند و برخى از فقهاى نجف عزم برای اصلاح وضع مشروطه به سمت ایران حرکت کردند که در میان راه، مرحوم آخوند به طرز مشکوکى رحلت نمود. این گروه از علما سعى میکردند با تأیید اساس مشروطیت و نفى آموزههاى الحادى بانیان مشروطه غربى، مؤلّفههاى اساسى نهضت عدالتخانه را به نفع خود مصادره کرده، آن ها را از نیل به اهداف شومشان باز دارند. علاوه بر این، مرز میان عدالت و آزادى و مساوات اسلامی و غربى هویدا گردد و مشروطهچیان دینستیز از چشم ملت مسلمان و توده مذهبى افتادند. اکنون با توجه به این توضیح اجمالى، ابعاد هر یک از دو شیوه مزبور با تفصیل بیشترى بیان میگردد. 1. برخورد صریح و مخالفت رو در رو اگر بخواهیم ریشههاى این برخورد را مورد بررسى قرار دهیم، باید به مبانى فکرى و عملکرد شیخ شهید فضل اللّه نورى، بانى و رهبر این شیوه برخورد مراجعه کنیم. ایشان در ابتداى نهضت، با تأسیس عدالتخانه و محدودساختن خودکامگى رژیم قاجار موافقت نمود و حتى همراه مهاجران به قم مهاجرت کرد. پس از پیروزى نهضت نیز بر مجلس و عملکرد آن نظارت داشت، ولى از همان آغاز، حتى پیش از شروع انقلاب، حسّاسیت خاصى نسبت به شعارها و اهداف انقلاب از خود بروز میداد. وى با استفاده از واژههایى مانند «مشروطه» و «آزادى» مخالفت میکرد و دوستان و همکسوتان خود را از به کارگیرى این واژه ها به عنوان یک هدف و آرمان برحذر میداشت؛ چنانکه یک بار به ناظم الاسلام، که در روزنامه خود سخن از «مشروطه» و «جمهورى» به میان میآورد، فرمود: «مشروطه و جمهورى را در روزنامه اسم بردن و منشأ فساد شدن مشروع نیست.»2 ایشان معتقد بود: استفاده از واژههاى دوپهلو مسیر نفوذ فرهنگ غرب را بر مسلمانان هموار میکند و منشأ فساد و لامذهبى خواهد شد و سرانجامی جز رسوایى نیروهاى مذهبى ندارد. از این رو، در مهاجرت کبرا در مجلسِ علما سخت از استعمال واژه «مشروطه» و «آزادى» به عنوان آرمان نهضت خوددارى کرد و فرمود: «سخنى نگویید و حرکتى نفرمایید که رخنه در دین اسلام وارد آید. آن وقت اجانب بر ما سخریه خواهند نمود... اگر از من میشنوید، لفظ آزادى را بردارید که عاقبت این حرف ما را مفتضح خواهد کرد.»3 اما در عین حال، تا زمانى که مشروطهخواهان به طور علنى به جنگ با برخى از آموزههاى دینى برنخاستند، شیخ شهید به مخالفت با مشروطه نپرداخت، حتى در اوایل نهضت، شخصاً در مجلس حاضر میشد.4 ولى وقتى بوى انحراف و مبارزه با احکام اسلام را از مصوّبات مجلس و قانون اساسى استشمام کرد، بیدرنگ موضعگیرى شدید خود را آغاز کرد. محیط مافى در مورد موضعگیرى شیخ در قبال قانون اساسى، هنگامیکه پیشنویس آن براى امضا به محضر شیخ ارائه گردید، مینویسد: «ایشان از امضا تبرّا کردند، جواب دادند: من بایستى روزى چند در این قوانین غور و دقت کنم. پس از آن اگر از وظیفه شرعى من خارج نباشد، مضایقه از امضا ندارم، والاّ بدون تأمّل امضا نخواهم کرد.»5 آنگاه پس از مطالعه و دقت، به این نتیجه رسید که قانون مذکور در قریب به بیست مورد مخالف حکم صریح اسلام است و هیچ محمل صحّتى ندارد.6 از این پس، مخالفت صریح شیخ با مشروطهخواهى غربگرا آغاز شد و با ابزارهاى گوناگونى همچون تحصّن در حرم حضرت عبدالعظیم حسنى(علیهالسلام) و چاپ روزنامه و انتشار اعلامیه و رساله، به مخالفت با آنها برخاست. البته ناگفته نماند مخالفت صریح شیخ شهید با مشروطیت پس از نومیدى ایشان از اصلاح وضع موجود و تندروى و حملههاى سخت عناصر سکولار به حریم دین و احکام اسلامی آغاز گردید، و گرنه شیخ پیش از این تاریخ، با مشروطهخواهان سر ستیز نداشت و همین امر شاهد گویایى است که حملههاى شیخ به مشروطه غربى باز میگشت، نه به تشکیل عدالتخانه و محدودکردن قدرت پادشاه خودکامه قاجار. شیخ شهید در رساله تحریم مشروطه، که اثرى عمیق و عالمانه در میان رسائل مشروطیت به شمار میآید، انقلاب مشروطیت را نهتنها یک انقلاب ناموفق و خنثا، بلکه فتنهاى بزرگ از فتنههاى آخرالزمان قلمداد کرده است که ملت را از چاله استبداد قاجار برکشیده،7 به چاه لامذهبى و بیهویّتى میافکند. او مشروطه را فتنهاى میخواند که بانیان آن ادیان ساخته شده بشرى و مادیگرایان میباشند. بدین روى، به صراحت مشروطه را تحریم نمود. طبق آنچه شیخ شهید در رساله تحریم مشروطه، ذکر نموده بعضى از دلایل ایشان براى تحریم مشروطیت را میتوان امور ذیل دانست: 1. مساوات و برابرى، که از اصول موضوعه به شمار میآید، یعنى اصلى که میگوید: افراد مملکت متساوىالحقوق هستند [اصل هشتم قانون اساسى]، با تفاوتهایى که در اسلام میان احکام زن و مرد، بالغ و غیر بالغ، پدر و پسر، برادر و خواهر، کافر و مسلمان، ذمی و غیرذمی، مرتد و غیر مرتد قرار داده شده، کاملا متضاد است.8 2. [طبق اصل هجدهم متمّم قانون اساسى] آزادى بیان و قلم تنها در مورد کتب ضلال و موادّ مضرّه به دین مبین، مقیّد گردیده، و حال آنکه افترا بستن به دیگران، تهمت به مسلمان، اذیت و دشنام دادن و اهانت و تحقیر و تهدید نیز مسلّماً از مرزهاى محرّم و قلمروهاى ممنوعهاى است که قلمها نباید بدان مرزها تجاوز کنند.9 3. تعیین مجازات مالى در مورد تخلّفات مطبوعاتى با شریعت اسلام سازگار نیست؛ چراکه در شرع، درباره ارتکاب منهیّات مجازات مالى نداریم. 10 [البته این ایراد شیخ شهید مربوط به زمانى است که افراد بدون اذن فقه چنین مجازاتهایى را جعل نمایند.] شیخ نورى پس از مشاهده تلاش مشروطهگران غربى براى تصویب و اجراى قوانین مبتنى بر عقل خودبنیاد و منقطع از شریعت، اساساً حق قانونگذارى مجلس را امرى خلاف شریعت شمرده و دو اشکال ذیل را مطرح نمود: 4. یکى از دو ایراد شیخ به اصل دوازدهم متمّم قانون اساسى بازمیگشت. طبق فقره مذکور، «حکم و اجراى هیچ مجازاتى نمیشود، مگر به موجب قانون.» شیخ در نقد این اصل میفرماید: «این حکم مخالف مذهب جعفرى(علیه السلام) است که در زمان غیبت امام(علیه السلام) مرجع در حوادث، فقهاى شیعه هستند و مجارى امور به ید ایشان است و بعد از تحقیق موازین، احقاق حقوق و اجراى حدود مینمایند و ابداً منوط به تصویب احدى نخواهد بود.»11 5. دیگر آن که تشکیل قوّه مقنّنه نیز نوعى بدعت به شمار میآید. از منظر شیخ، اگر قوّه مقننه بخواهد قوانین جدیدى در جهت برقرارى نظم و حرکت جامعه در عرض قوانین اسلام جعل نماید، این امر به معناى نقصان احکام اسلام براى اداره زندگى بشر است، و حال آنکه احکام اسلام کامل است و اگر بخواهد احکام موضوعات جدید و مسائل مستحدثه را معیّن کند و در حقیقت در طول احکام اسلام به قانونگذارى بپردازد، باید گفت: این امر تنها شأن نوّاب امام(علیه السلام) است که توانایى استنباط از کتاب و سنّت را دارند، نه کسانى که از بضاعت لازم براى تطبیق اصول احکام اسلام بر فروع آن عاجزند.12 آن گاه آن شهید بزرگوار با تکیه بر دلایل مزبور، حرمت مشروطیت را چنین اعلام میفرماید: «شبهه و ریبى نماند که قانون مشروطه با دین اسلام حضرت خیرالانام ـ علیه آلاف التحیه و السلام ـ منافى است و ممکن نیست که مملکت اسلامی در تحت قانون مشروطگى بیاید، مگر به رفع ید از اسلام. پس اگر کسى از مسلمین سعى در این باب نماید که با مسلمانان مشروطه شویم، این سعى و اقدام در اضمحلال دین است و چنین آدمی مرتد است و احکام اربعه مرتد بر او جارى است، هر که باشد، از عارف یا عامیاز اولى الشوکه یا ضعیف.»13 اما آنچه بیش از دلایل مزبور، شیخ فضل اللّه نورى را به جهاد و مبارزه تا پاى جان با مشروطهچیان غربزده و عناصر تندرو مجلس واداشت، این بود که ایشان به این نتیجه رسید: شعارهایى همچون «عدالت» و «آزادى» و «مساوات» و اساساً طرح مساله مشروطه توطئهاى براى دینزدایى از عرصه سیاسى ـ اجتماعى ایران است. یکى از عوامل مؤثر در مشکوک شدن ایشان نسبت به مشروطه، ورود چهرههاى بدنام و منحرف در جریان دفاع از نهضت مشروطه و دیگرى به کارگیرى شعارهاى لغزنده و موهوم بود. شیخ در این مورد میفرماید: «وقتى که شروع به اجراى این مقصد شد، دیدم دستهاى از مردم که همه وقت مَرمی[متّهم] به برخى از انحراف بودند، وارد بر کار شدند، کم کم کلمات موهمه از ایشان شنیده شد.»14 از دیگر مواردى که موجب مخالفت شیخ شهید نسبت به مشروطه گردید، مخالفت علنى برخى از مشروطهخواهان با احکام اسلام بود. براى نمونه، ایشان به کشتن یک مرد مسلمان به جرم قتل یک زردشتى اشاره میفرماید و معتقد است: این عمل نشانگر آن است که اصل مساوات و برابرى حقوق شهروندى، که جزو اصلى تعالیم مشروطه بوده، در حقیقت در پى یکسان سازى حقوق مسلمان و غیرمسلمان میباشد، وگرنه هرگز طبق تعالیم اسلام، نفس مسلمان با زردشتى همسان نیست. از این رو، اگر مسلمانى یک کافر را بکشد، نباید به قتل برسد.15 شیخ می فرمود: «مگر نمیدانى که لازمه مساوات در حقوق از جمله آن است که فِرق ضالّه و مضلّه و طایفه امامیه نهج واحد محترم باشند... پس اگر مقصود، اجراى قانون الهى بود، مساوات بین کفّار و مسلمین نمیطلبیدند... اگر این جماعت مقصود جز اجراى قانون الهى نداشتند، چرا قانون مجازاتشان تمام برخلاف قانون الهى بود؟»16 چنان که گذشت، حمایت افراد ناباب از مشروطیت از امورى بود که شیخ شهید را به ماهیت پوشالى مشروطیت رهنمون ساخت. از این رو، میفرمود: «اگر این اساس به جهت تقویت اسلام بود، چرا تمام اشخاص لاابالى در دین و فرق ضالّه، از بهائى و ازلى و کلیه اشخاص فاسدالعقیده و دنیاخواهان و جاهل یهودى و نصارا و مجوسى و بت پرستهاى هند و تمام ممالک کفر و کلیه فرق عالم، مگرخواص از مؤمنین، طالب قوّت آن بودند و تقویت آن مینمودند.17 ـ آخر مقبول کدام احمق است که کفر حامیاسلام شود و ملکم نصارى18حامی اسلام باشد. ـ اى عزیز، اگر مقصود حفظ شرع بود نمیگفتند که مشروطه محبوب ماست، نخواهیم راضى شد که کلمه مشروعه نزد او نوشته شود. ـ اگر بناى آن بر حفظ دولت اسلام بود، چرا یک عضو از روس پول میگرفت و دیگر از انگلیس؟19 ـ آیا عاقلى هست که نداند و نفهمد که این اساس را به اندک زمانى به جایى خواهند رساند که به سبب قوانین آن اسمی و رسمی از اسلام باقى نماند؟20 شیخ شهید معتقد بود: مفاسد سیاسى، اجتماعى و فرهنگى پدید آمده پس از تشکیل مجلس، اولا و بالذات مربوط به هدف قرارگرفتن «مشروطیت» به عنوان آرمان نهضت میباشد. از این رو، راه چاره را نفى اساس مشروطیت دید و از بهکارگیرى این عنوان به عنوان یک واژه خطرناک نهى میفرمود. در رساله تذکره الغافل، پس از برشمردن مفاسد اجتماعى پدید آمده بعد از مشروطه مینویسد: «معلوم همه شد که این مفاسد یا از مقتضیات مجلس بوده و یا از لوازم وجودش. لذا، میگفتند: منع آنها مخالف با عنوان مشروطیت است.»21 شاید برخى گمان کنند که شیخ شهید نورى و اطرافیانش موضع تندى در مقابل مشروطه اتخاذ کردند و به جاى بحث و برخورد منطقى، مشروطهخواهان را به کفر و الحاد متهم نمودند، ولى حقیقت آن است که در دو رساله نسبتاً مبسوط باقیمانده از شیخ شهید، حجم زیادى از مطالب مربوط به افشاگرى و تحلیل ماهیت نهضت مشروطه و بیان نشانههاى انحراف در آن میباشد؛ یعنى تکفیر و تفسیقهاى آن مرحوم همواره همراه با دلایل فراوان و شواهد متعدد بوده است. به گونهاى که در میان علماى تهران، احدى به اندازه شیخ شهید در مورد ماهیت مشروطه غربى و ترفندها و اهداف بانیان آن نوشته ندارد. شیخ در بیانات خود، سعى میکرد براى توده مسلمانان این حقیقت را فاش کند که مشروطیت غربى در پی آن است که حاکمیت الهى را محو نموده، عقل خودبنیاد و به تعبیر بهتر، انسان ناقصالعقل را به جاى خدا بنشاند؛ میفرمود: «برادر عزیزم، [بدان] که حقیقت مشروطه عبارت از آن است که منتخبین از بلدان به انتخاب خود رعایا در مرکز مملکت جمع شوند و اینها هیات مقنّنه مملکت باشند و نظر به مقتضیات عصر بکنند و قانونى مستقلا مطابق با اکثر آراء بنویسند، موافق مقتضى عصر، به عقول ناقصه خودشان بدون ملاحظه موافقت و مخالفت آن با شرع اطهر، بلکه هرچه به نظر اکثر آنها نیکو و مستحسن آمد، او را قانون مملکتى قرار بدهند.»22 این جملات کاملا نشان میدهند که شیخ شهید با اصل قانونگذارى و مجلس مخالفت نداشته، بلکه با قانونگذارى بیمبالات به موافقت یا مخالفت با شریعت سرستیز داشته است. مخالفت شیخ با آزادى و مساوات نیز دقیقاً از همین منظر قابل تفسیر میباشد؛ یعنى آن شهید بزرگوار با «آزادى» به معناى رهایى از عبودیّت خداوند و «برابرى» به معناى تساوى حقوق همه اقشار جامعه، اعم از زن و مرد و کافر و مسلمان و بالغ و نابالغ، مخالف بوده است. شیخ شهید براى مردم مسلمانى که به عشق رهایى از استبداد و برپایى عدالت اجتماعى حول محور احکام دین و با نظارت عالمان دینى به عرصه مبارزه آمده بودند، توطئههاى پشت پرده مشروطه گران سکولار را فاش کرد؛ میفرمود: «اگر در اساسیه، محض تدلیس از باب لابدى نوشتند، باید موادش مطابق شرع باشد، ولى باز در همان نوشتند که تمام مواد قانونیه قابل تغییر است و از جمله مواد، ماده موافق شرع بودن اوست.»23 شهید نورى براى فروپاشى ابّهت و نفوذ کلام مجلس شوراى ملى که مشروطهگران سکولار به شدت در پى قداست بخشیدن به آن بودند، اساساً مشروعیت و اعتبار وکالت نمایندگان مجلس براى قانونگذارى در امور عامّه را زیر سؤال میبرد و علتش هم این بود که شیخ میدانست آنها درصدد حذف رهبران دینى هستند. از این رو، نمیتوان آنها را به عنوان نمایندگان و کارگزاران مأذون از سوى نهاد مرجعیت و اجتهاد مشروع دانست. بدین روى، میفرمود: «مگر نمیدانید که در امور عامّه وکالت صحیح نیست و این باب، باب ولایت شرعیه است؛ یعنى تکلّم در امور عامّه و مصالح عمومی ناس، مخصوص است به امام (علیهالسلام) یا نوّاب عام او، و ربطى به دیگران ندارد و دخالت غیر آنها در امور حرام و غصب نمودن مسند پیغمبر(صلیالله علیه وآله) و امام(علیهالسلام) است.»24 البته چنانکه پیشتر اشاره شد، شیخ با اصل قانونگذارى و انتخاب وکیل و تشکیل مجلس مخالفتى نداشت. شاهد گویاى این مطلب آن است که در آغاز تشکیل مجلس، نه تنها با انعقاد آن مخالفتى ننمود، بلکه شخصاً در مجلس حضور پیدا میکرد. مخالفت شیخ از زمانى آغاز شد که فهمید قاطبه نمایندگان مجلس درصدد هدم شریعت و ممانعت از حضور دیانت در عرصه سیاست هستند. بنابراین، باید گفت: چون مشروعیت قانونگذارى نمایندگان به تأیید صلاحیت آنان نزد فقها و مراجعه دینى به عنوان نوّاب عام امام عصر ـ عجلاللّه تعالى فرجه ـ میباشد و بسیارى از نمایندگان عصر مشروطه به علت مخالفت علنى با احکام شریعت، صلاحیت قانونگذارى و مأذون بودن از طرف نوّاب عام را از کف داده بودند، شیخ شهید اساساً مشروعیت وکالت و قانونگذارى را از آنان ساقط شده اعلان فرمود، و گرنه شیخ در آغاز نهضت با تشکیل مجلس عدالتخانه براى محدود کردن خودکامگى دستگاه حاکم کاملا موافق بود و مخالفتش از زمانى آغاز گردید که فهمید بنا بر این است که به جاى دستگاه به ظاهر مسلمان ولى بى مبالات نسبت به دستورات شرعى، رژیمی روى کار بیاید که اساساً اسلام را از ریشه قبول ندارد و درصدد حاکمیت بخشیدن به مکاتب اومانیستى و لیبرالیستى غرب است. از این رو، میفرمود: «تمام مفاسد ملکى و مخاطرات دینى از اینجا ظهور کرد که قرار بود مجلس شورا فقط براى کارهاى دولتى و دیوانى و دربارى، که به دلخواه اداره میشد، قوانینى قرار بدهد که پادشاه و هیأت سلطنت را محدود کند و راه ظلم و تعدّى و تطاول را مسدود نماید. امروز میبینیم در مجلس شورا کتب قانونى پارلمنت فرنگ را آورده و در دایره احتیاج به قانون توسعه قائل شدهاند. غافل از اینکه ملل اروپا شریعت مدوّنه نداشتهاند لهذا براى هر عنوان نظامنامه نگاشته اند.»25 همان گونه که اشاره شد، یکى از اقدامهاى شیخ شهید براى مبارزه با مشروطهخواهان تندرو و فرنگیمآب انتشار روزنامه بود. آن مرحوم به همّت دوستان خود، در ایّام تحصّن در حرم حضرت عبدالعظیم(علیه السلام) روزنامهاى منتشر میکرد که همّ و غم آن نفى مجلس و خنثاکردن توطئههاى مشروطهخواهان سکولار بود. این اقدام شیخ در آن شرایط، که بیشتر روزنامهها به وسیله معارضان مذهب و روحانیت منتشر شد، کار مغتنم و مبارکى بود که به سبب چاپ پیگیر و مرتّب و درج مطالب روشنگر و افشاگرانه و بیان ضعف ها و چالشهاى مشروطه غربى با اسلام، افکار بسیارى از نیروهاى مذهبى را به سوى مخالفت و یا دستکم تردید و تجدیدنظر در حمایت از مشروطیت سوق داد. براى اطلاع از محتواى مطالب این روزنامهها و اهمیت مطالب مندرج در آنها و میزان روشنگرى آن ها براى جامعه، محتواى یکى از شمارههاى آن، که سیر انحراف نهضت مشروطیت را به تصویر کشیده و خواننده را در جریان روند استحاله قرار داده است، نقل میشود: نمونهاى از روزنامه شیخ فضل اللّه نورى: مطبوع در آستانه مقدسه حضرت عبدالعظیم سلام اللّه علیه و على آبائه الکرام براى انتباه و رفع اشتباه از برادران دینى روز دوشنبه هیجدهم جمادى الثانیه (1325) بسم الله الرحمن الرحیم شرح مقاصد حضرت حجتالاسلام و المسلمین آقاى حاجى شیخ فضل الله ـ سلمه الله ـ و سایر مهاجران زاویه مقدّسه از علماء عظام و غیرهم آن است که سال گذشته از سمت فرنگستان سخنى به مملکت ما سرایت کرد و آن سخن این بود که هر دولتى که پادشاه و وزراء و حکّامش به دلخواه خود با رعیت رفتار میکنند، آن دولت سرچشمه ظلم و تعدّى و تطاول است و مملکتى که ابواب ظلم و تعدّى و تطاول در آن مفتوح باشد، آبادانى برنمیدارد و لایزال بر پریشانى رعیت و بیسامانى اهالى میافزاید، تا آنجا که بالمرّه26 آن مملکت از استقلال میافتد و در هاضمه جانورهاى جهانخور تحلیل میرود و گفتند: معالجه این مرض مهلک مفنى، آن است که مردم جمع بشوند و از پادشاه بخواهند که سلطنت دلخواهانه را تغییر بدهد و در تکالیف دولتى و خدمات دیوانى و وظائف دربارى قرارى بگذارند که منبعد رفتار و کردار پادشاه و طبقات خدم و حشم را هیچ وقت از آن قرار تخطّى نکند و این قرارداد را هم مردمان عاقل و امین و صحیح از خود رعایا به تصویب یکدیگر بنویسند و به صحّه پادشاه رسانیده، در مملکت منتشر نمایند و گفتند: نام آن حکمرانى قراردادى «سلطنت مشروطه است» و نام قرارداددهندگان «وکلاء» و یا «مبعوثین» است و نام مذکّر مذاکرات آنها «مجلس شوراى ملّى» است و نام قراردادهاى آنها «قانون» است و نام کتابچهاى که آن قراردادها را در آن مینویسند «نظامنامه» است. سلسله علماء عظام و حجج اسلام چون از این تقریر و این ترتیب استحضار تام به هم رسانیدند، مکرّر با یکدیگر ملاقات نمودند و مقالات سرودند و همه تصدیق فرمودند که این خرابى در مملکت ایران از بى قانونى و ناحسابى دولت است و باید از دولت تحصیل مجلس شوراى ملى کرد که تکالیف دوایر دولتى را معیّن و تصرفاتشان را محدود نماید، تا آنکه ـ بحمداللهتعالى ـ پادشاه مرحوم موفق و مساعى علماء عظام مشکور و مجلس دارالشوراى کبراى اسلامیمفتوح شد. و اعلى حضرت اقدس شاهنشاه عصر ـ خلداللّه سلطانه ـ هم به این سعادت مساعدت که مبذول میفرمایند فائز گردید. پس عنوان سخن و مبدأ مذاکرات بیقانونى دوایر دولت بود و حاجت ما مردم ایران هم به وضع اصول و قوانین در وظایف دربارى و معاملات دیوانى انحصار داشت و بعد همین که مذاکرات مجلس شروع شد و عناوین دائر باصل مشروطیت و حدود آن در میان آمد، از اثناء نطقها و لوائح و جرائد امورى به ظهور رسید که هیچ کس منتظر نبود و زائدالوصف مایه وحشت و حیرت رؤساء روحانى و ائمه جماعت و قاطبه مقدّسین و متدیّنین شد. از آن جمله در منشور سلطانى، که نوشته بود مجلس شوراى ملّى اسلامیدادیم، لفظ «اسلامی» گم شد و رفت که رفت. این فقره سند صحیح دارد، عندالحاجه مذکور و مشهود میشود. و دیگر در موقع اصدار دستخط مشروطیت از اعلى حضرت اقدس شاهنشاه عصر ـ دام ظلّه المدود ـ در مجلس در حضور هزار نفس، بلکه بیشتر صریحاً گفتند که ما مشروعه نمیخواهیم. و دیگر به رأىالعین همه دیدیم و میبینیم که از بدو افتتاح این مجلس، جماعت لاقید لاابالى لامذهب از کسانى که سابقاً معروف به «بابى بودن» بودهاند و کسانى که منکر شریعت و معتقد به طبیعت هستند، همه در حرکت آمده و به چرخ افتادهاند. سنگهاست که به سینه میزنند و جنگهاست که با خلق خدا میکنند. و دیگر روزنامهها و شبنامهها پیدا شد، اکثر مشتمل بر سب علماء اعلام و طعن در احکام اسلام و اینکه باید در این شریعت تصرفات کرد و فروعى را از آن تغییر داده، تبدیل بهاحسن و انسب نمود و آن قوانینى که به مقتضاى یکهزار و سیصد سال پیش قرار داده شده است، باید همه را با اوضاع و احوال مقتضیات امروز مطابق ساخت، از قبیل اباحه مسکرات و اشاعه فاحشهخانهها و افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزگان و صرف وجوه روضهخوانى و وجوه زیارات مشاهد مقدّسه در ایجاد کارخانجات و در تسویه طرق و شوارع و در احداث راههاى آهن و در استجلاب صنایع فرنگ و از قبیل استهزاء مسلمانها در حواله دادن شمشیر حضرت ابوالفضل و یا به سر پل صراط و اینکه افکار و گفتار رسول مختار(صلیالله علیه وآله) ـ العیاذ باللّه ـ از روى بخار خوراکیهاى اعراب بوده است؛ مثل شیر شتر و گوشت سوسمار و اینکه امروز در فرنگستان فیلسوف هستند خیلى از انبیاء و مرسلین آگاهتر و داناتر و بزرگ تر و ـ نستجیربالله ـ حضرت حجهبن الحسن ـ عجل الله تعالى فرجه ـ را امام موهوم خواندن و اوراق قرآن مجید را در مقواهاى ادوات قمار به کار بردن و صفحات مشتمل بر اسم جلاله و آیات سماویه را در صحن مجلش شورا دریدن و پاشیدن. و انگارى اینکه مردم بى تربیت ایران سالى بیست کرور تومان میبرند و قدرى آب میآورند که زمزم است و قدرى خاک که تربت است و اینکه اگر این مردم وحشى و بربرى نبودند، این همه گوسفند و گاو و شتر در عید قربان نمیکشتند و قیمت آن را صرف پلسازى و راه پردازى میکردند و اینکه تمام ملل روى زمین باید در حقوق مساوى بوده، ذمی و مسلم خونشان متکافو باشد و با همدیگر درآمیزند و به یکدیگر زن بدهند و زن بگیرند. (زنده باد مساوات!) و دیگر ظهور هرج و مرج در اطراف ممالک محروسه و سلب امنیت و خلاف نظم و شیوع خونریزى و تاخت و تاز و اثاره فتن و مفاسد در هر صقع [منطقه] و هر ناحیه و رواج رقابت و خصومت و معادات در میان اهالى شهرهاى بزرگ، خصوصاً حوادث و سوانحى که در صفحه آذربایجان و سرحدات آن اتفاق افتاده و کشتارها که در کرمانشهان و فارس و حدود نهاوند و غیرها واقع شده است. و دیگر تجرّى طبقات مردم در فسق و فجور و منکرات، میفرمایند: چون ما و شماها همگى در طهران هستیم، فقط طهران را از شما میپرسیم: آیا از وقتى که اسم «آزادى» در این شهر شایع شده است، سستى عقاید اهالى و درجه هرزگیها و بیباکیها از کجا به کجا رسیده است؟ هیچ وقت شنیده بودید که یهودى با بچه مسلمان لواط کرده باشد؟ از گذر لوطى صالح بپرسید. و هیچ وقت دیده بودید که یهودى علیالرأس دختر مسلمان را کشیده باشد؟ امسال همگى دیدید. یا مستحضر شدید ذاکرین و وعّاظ میگویند که امسال مجالس روضهخوانى و تکایاى عزادارى و اهتمام مردم در این عبادت، که از شعائر بزرگ شیعه خانه است، نزدیک به نصف به تعطیل گذشت و متروک شد. آیا هیچ انتظار چنین نتیجه را داشتید و هیچ شنیده بودید تا این تاریخ که یک آدمیدر دنیا گفته و یا نوشته و پراکنده کرده باشد که الوهیت خدا مشروطه است؟ «و لقد قالوا کلمه الکفر.» و هیچ شنیده بودید در این یک هزار و سیصد و چند سالى که از عمر اسلام ـ ایداللّه انصاره ـ گذشته است، صورت یکى از مجدّدین دین را که در عداد کلینى و علم الهدى و محقق و شهیدین شمرده شود، به شکل حیوانى بارکش کشیده و تشهیر کرده باشند؟ و دیگر افتتاح رسوم و سیر معموله بلاد کفر در قبه الاسلام، تاریخ هجرى هیچ خبر نمیدهد که در ممالک اسلامیه مجلس ترحیم و ختم قرآن را به دستور فرنگستان تشکیل داده باشند. مسجد جامع پایتخت اسلام فاتحه و زارى صدیقه طاهره ـ سلام اللّه علیها ـ به سیره خاصه فرنگان گلریزى کردن و دستمالهاى مشکى بر بازوى دستجات اطفال مسلمین بستن و جماعات زردشتیها را در خانه خدا وارد ساختن و در مجلس فاتحه مخصوصاً آلافرنگها و پاریس پرستها را مستخدم قراردادن و ارباب عمایم و بزرگان شریعت را طوع یا کرهاً به آن محضر مطّهر کشیدن. اى پیروان دین اسلام! هیچ ختمی به این شکل دیده و یا شنیده بودید و هیچ شنیده بودید که رؤسای روحانى شما را عنفاً در مجلس در قطار مادامهاى فرنگان کشیده و در ازدحامی که سراپا علیرغم اسلام و اسلامیان است، حاضر و مستبشر داشته باشند. آن بازار شام، آن شیپور سلام، آن آتشبازیها، آن ورود سفرا، آن عادیات خارجه، آن هوراکشیدنها و آن همه کتیبههاى «زنده باد»، «زنده باد»، «زنده باد» و «زنده باد مساوات» و «برادرى ـ برابرى.» میخواستید یکى را بنویسید: «زنده باد شریعت»، «زنده باد قرآن»، «زنده باد اسلام.» حقیقتاً چشم خاتم انبیاء روشن و خاطر خاتم اوصیاء خرسند، قرّه الاعین سرّه الانفس! شما را اى مسلمانها! اى اهل طهران! به قرآن مجید، به امیرالمؤمنین، به سیدالشهداء، به امام زمان ـ ارواحنا لهم الفداء ـ قسم میدهیم که اگر پیغمبر شما حاضر بود و آن هنگامه جلو خان نگارستان را میدید، چه میفرمود؟ آیا نفرین میکرد یا تبریک میگفت؟ و آیا میفرمود: خوب جشنى براى مجلس گرفتهاید، یا میفرمود: خوب ختمی براى اسلام گذاشتهاید؟ آیا میفرمود: زنده باد مشروطه، یا میفرمود: أهکذا تخلفون محمّداً فى امّته؟ الها که نعمت مجلس شوراى ملّى اسلامی خصم لامذهبان باد. از طرف هیات مهاجرین الى اللّه به جماعت آزادیخواه اعلان میشود که اگر هزار از این حقّه ها بزنید و ساعتى صد سحر بابلى بکنید، به هیچ نتیجه نایل نخواهید شد و سحر با معجزه پهلو نخواهد زد و ما تن به تضعیف اسلام و تحریف احکام نخواهیم داد، مادام منّا الروح فى الجسمان. و دیگرهاى دیگر هم هست، بلکه بسیار است؛ زیرا که این طفل یک ساله ره صد ساله پیموده است، ولى از تذکار و تعداد آنها میترسم برخى از صنادید سلسله و عظماء علماء عصر ـ و فّقهم الله ما یحبّ و یرضى ـ آزرده شوند ورنه سخن بسیار است. قومیهم قتلوا امیم اخى فاذا رمیتُ یصیبنى سهمی حالا از برادران پاکیزه نهاد و همکیشان ایرانینژاد سؤال میکنیم که آیا این فتنههاى عجیب و این مفسدههاى عظیم در این مملکت واقع شده است یا نه؟ و آیا این حوادث فوقالعاده بعد از تأسیس این وضع جدید تولید گردیده است یا نه؟ احترام میکنیم و نمیگوییم: این شرور و مفاسد از مجلس متولّد شده و این ها اولاد اوست، میگوییم این ها همزاد اوست. آیا مجلس دارالشوراى کبراى اسلامی به چه جهت و به کدام دلیل، باید این همه فتنه و فساد و آشفتگى بلاد و عباد همزادش بوده باشد؟ از آنجا که همه کس از حقیقت حال مطلّع نیست و از اوضاع عصر و اخبار عالم استحضار ندارد. جهت و دلیل را هم حسب التکلیف، ما خود شرح میدهیم؛ زیرا که فرمودند: چون بدعت ها ظاهر بشود، بر عالم است که اطلاع خود را اظهار کند. (برادران دینى ما) در این عصر ما فرقه ها پیدا شده اند که بالمرّه منکر ادیان و حقوق و حدود هستند. این فرقه مستحدثه را بر حسب تفاوت اغراض، اسمهاى مختلف است: «انارشیست»، «نیهلیست»، «سوسیالیست»، «ناطورالیست»، «بابیست» و اینها یک نحو چالاکى و تردستى در اثاره فتنه و فساد دارند و به واسطه ورزشى که در این کارها کردهاند، هرجا که هستند، آنجا را آشفته و پریشان میکنند. سالهاست که دو دسته اخیر از اینها در ایران پیدا شده و مثل شیطان مشغول وسوسه و راهزنى و فریبندگى عوام اضل من الانعام هستند: یکى فرقه بابیه است و دیگرى فرقه طبیعیه. این دو فرقه لفظاً مختلف و لبّاً متفق هستند و مقصد صمیمی آنها نسبت به مملکت ایران دو امر عظیم است: یکى تغییر مذهب و دیگرى تبدیل سلطنت. این اوقات این دو فرقه از سوءالقضاء هر دو در جهات مجلس شوراى ملّى ما مسلمانها وارد و متصرف شدهاند و جدّاً جلوگیرى از اسلامیت دارالشوراى ایران میکنند و میخواهند مجلس شوراى ایران را پارلمنت پاریس بسازند. و اینکه حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقاى حاجى شیخ فضلاللّه ـ ایدهاللّه ـ طرف بیارادتى این جماعت واقع شده و مستوجب چندین ناسزا و سب و تهمت در روزنامهها و شبنامهها و لوایح و منابر گردیدهاند، سگهاى جهنم بر او بانگ میزنند و بابیها مسلم ازو سخت میرمند، براى همین است که ایشان کما هو حقّه بیدار این دو دسته دزد شدهاند و در تنزیه مجلس شوراى از این دو فرقه پلید جدّاً ایستادهاند و به توفیق الهى تقصیر نخواهند فرمود و از جان و مال دریغ نخواهند داشت تا به جمیع علماء مذهب جعفرى، از عرب و عجم، جمیع این مطالب را محقق و مسلّم بکنند و تمام تکالیف حتمیه الهیه این مقام را بر وجه اکمل و اوفى بپردازند. تهدید آن حضرت به غوغاى سفله و اراذل از این جهت است و ارجاف گرفتن مبلغ گزاف از سفارت یا دولت یا دیگرى از این بابت است، و الاّ همه کس میداند که خراسان بزرگتر از قاین است و وزارت جنگ مهمتر از حکومت سیستان است و وکلاء مجلس هم امناء ملت هستند و آن تلگرافى که یک لخت کذب صریح و جعل قبیح است، از امناء ملت شایسته نبود و چنین خلاف با قسم و خیانت بر موکلّین موجب انعزال است از وکالت، مگر کسانى که هیچ مستحضر نبودهاند و هم الاکثرون بالجمله. تمام مفاسد ملکى و مخاطرات دینى از اینجا ظهور کرد که قرار بود مجلس شورا فقط براى کارهاى دولتى و دیوانى و دربارى، که به دلخواه اداره میشد، قوانینى قرار بدهد که پادشاه و هیات سلطنت را محدود کند و راه ظلم و تعدّى و تطاول را مسدود نماید. امروز میبینم در مجلس شورى کتب قانونى پارلمنت فرنگ را آورده و در دائره احتیاج با قانون توسعه قائل شدهاند، غافل از اینکه ملل اروپا شریعت مدوّنه نداشتهاند. لهذا، براى هر عنوان نظامنامهاى نگاشتهاند و در موقع اجرا گذاشتهاند. و ما اهل اسلام شریعتى داریم آسمانى و جاودانى که از بس متین و صحیح و کامل و مستحکم است، نسخ برنمیدارد. صادع آن شریعت در هر موضع، حکمی و براى هر موقع، تکلیفى مقرّر فرموده است. پس حاجت ما مردم ایران به وضع قانون منحصر است در کارهاى سلطنتى که بر حسب اتفاقات عالم از رشته شریعتى موضوع شده و در اصطلاح فقهاء دولت جائره و در عرف سیاسیین دولت مستبده گردیده است. بارى بعد از بیدار شدن حضرات مؤسّسین مجلس از حجج اسلام و سایر مسلمین به ظهور این فتن و بروز این مفاسد و اینکه تولّد این نتایج سوء از دخالت دو دسته دشمنان دین و دولت، که بابیه و طبیعیه هستند، شده است، قرار قاطع بر جلوگیرى ابدى از تصرفات لامذهبان در این اساس متین داده شد و جلوگیرى از دخالت و تصرفات این فرقههاى فاسده مفسده به نگاشتن و ملحوظ داشتن چند فقره است در نظامنامه اساسى: یکى آنکه در نظامنامه اساسى مجلس بعد از لفظ «مشروطه» لفظ «مشروعه» نوشته شود. و دیگر آنکه فصل دائره به مراعات موافقت قوانین مجلس با شرع مقدّس و مراقبت هیاتى از عدول مجتهدین در هر عصر بر مجلس شورى به همان عبارت که همگى نوشتهایم، بر فصول نظامنامه افزوده شود. و هم مجلس شورى را به هیچ وجه حق دخالت در تعیین آن هیات از عدول مجتهدین نخواهد بود و اختیار انتخاب و تعیین و سایر جهات راجعه به آن هیأت کلیه با علماء مقلّدین هر عصر است، لاغیر. و دیگر آنکه محض جلوگیرى از فرق لامذهب، خاصّه مرتدین از دین، که فرقه بابیه و نحو آن است، حضرت حجتالاسلام و المسلمین آقاى آخوند ملاّ محمدکاظم ـ مدظلاله ـ افزودن فصلى را فرمایش فرمودهاند. حکم ایشان هم معلوم است، باید اطاعت شود و مخصوصاً فصلى راجع به اجراء احکام شرعیه درباره فرقه بابیه و سایر زنادقه و ملاحده در نظامنامه اساسیه منظور و مندرج گردید. و دیگر آنکه چون نظامنامه اساسى مجلس را از روى قانونهاى خارج مذهب ما نوشتهاید، محض ملاحظه مشروعیت و حفظ اسلامیت آن، پارهاى تصرفات در بعضى فصول با حضور همگى حجج اسلامیه شده است. باید آن فصول نیز به همان اصلاحات و تصحیحاتى که همگى فرمودهاند، مندرج شود و هیچ تغییر و ترک به عمل نیاید. براى نمونه آن تصرفات و تصحیحات و اصلاحات، مثلى بیاوریم تا همه برادرهاى دینى بدانند که بدواً چه بوده است و بعد چه شده است؛ از جمله یک فصل از قانونهاى خارجه که ترجمه کردهاند این است که مطبوعات مطلقاً آزاد است؛ یعنى هرچه را هرکس چاپ کرد احدى را حق چون و چرا نیست. این قانون با شریعت ما نمیسازد و لهذا، علماء عظام تغییر دادند و تصحیح فرمودند؛ زیرا که نشر کتب ضلال و اشاعه فحشاء در دین اسلام ممنوع است. کسى را شرعاً نمیرسد که کتابهاى گمراه کننده مردم را منتشر کند و یا بدگویى و هرزگى را در حق مسلمانى بنویسد و به مردم برساند. پس چاپ کردن کتابهاى ولتر فرانسوى، که همه ناسزا به انبیاء(علیهم السلام) و کتاب بیان سید على محمدّ باب شیرازى و نوشتجات میرزا حسینعلى تاکرى و برادر و پسرهایش که خدا یا پیغمبر یا امام بابیها هستند، در روزنامجات و لوایح مشتمل بر کفر و ردّه و سب علماء اسلام تماماً در قانون قرآنى ممنوع و حرام است، لامذهبها میخواهند این در باز باشد تا این کارها را بتوانند کرد. بارى، مهاجرین زاویه مقدّسه را مقصودى جز تمشیت این فقرات مسطوره، که واللّه القاهر الغالب المدرک المهلک محض حراست اسلام و حفظ شریعت خیرالانام ـ علیه و آله الصلوه و السلام ـ است، نیست. هر وقت وکلاء محترم، که همه دم از مسلمانى و دیندارى و خداشناسى میزنند، مضایقه و ممانعت و مزاحمت خودشان را نسبت به این چهار فقره ترک گفتند و اینها را پذیرفتند، احدى از علماء اسلام و طبقات مسلمین را با ایشان سخنى نخواهد بود و مجلس دارالشوراى کبراى ملّى اسلامیهم حقیقه به لقب «مقدّس» و دعاى «شیّداللّه ارکانه» شایسته و سزاوار خواهد گردید. «اِنَّ فى ذلکَ لذکرى لِمَن کانَ له قلبٌ اَو القىَ السَّمعَ و هو شهیدٌ.»27 سرانجام، تلاشها و مبارزات شیخ شهید با جناح تندرو و مشروطیت، که در مجلس اول تأثیر چشمگیرى داشتند، آنها را وادار به پذیرش اصلاحات شیخ در متمّم قانون اساسى نمود. اما این مقدار مرحوم شیخ فضل اللّه نورى و یارانش را قانع نکرد؛ چرا که آنها در کنار گنجاندن مصوّبات موردنظر شیخ مانند اصل «نظارت فقها بر مصوّبات مجلس»، راهکارهایى براى فرار از قیود شریعت و نظارت علما در نظر گرفته بودند که ضمانت اجرایى مواد تضمین کننده اسلامیت مصوّبات مجلس را از بین میبرد. از این رو، مرحوم شیخ شهید به طور کلى، مشروطیت را نفى کرد و آن را مخالف و منافى مبانى و احکام اسلام اعلام نمود. تلاشهاى شیخ نورى موجب بدبینى عده زیادى از نیروهاى مذهبى نسبت به مشروطیت گردید؛ ناامنیها و تندرویها و هرج و مرجها به وجود آمد. پس از تشکیل مجلس اول نیز بر بیرغبتى مردم نسبت به مشروطیت افزوده شد، به گونهاى که زمینه سرکوب مشروطهخواهان توسط محمّدعلى شاه فراهم آمد و او با استفاده از این فرصت پدید آمده، مجلس را به توپ بست. بدین روى، مشروطهخواهان تندرو پس از فتح تهران، به سراغ شیخ نورى آمده، عقدههاى خویش از دوران استبداد صغیر را با به دار کشیدن آن مرد بزرگ، خالى کردند. و این بهترین گواه بر عمق تأثیر مجاهدتهاى شیخ و کارگر بودن ضربه آن شهید به مشروطهگران خودباخته و دینستیز بود؛ چرا که آنها میخواستند در یک فضاى آرام و با یک کودتاى بدون سر و صدا، حاکمیت را به دست بگیرند و عنصر دین و روحانیت را از صحنه بیرون کنند، ولى شیخ شهید با مقاومت خود، روند استحاله نهضت را به تأخیر انداخت و طى این دوران، زمینه آگاهى و بیدارى بخش وسیعى از نیروهاى مذهبى را فراهم نمود؛ ملتى را که چشم بسته به حمایت از اصلاحات مشروطهخواهان سکولار برخاسته بودند، بیدار و به تأمّل و تردید وادار کرد و مقبولیت و مشروعیت آنان را به شدت زیر سؤال برد، به طورى که پس از اعدام مرحوم نورى، چهره سفّاک و خونریز و بیرحم منادیان آزادى غربى روشن گردید. البته این بدین معنا نبود که تمام افراد جامعه به این حقیقت پى بردند؛ اما خیل کثیرى از مردم متدیّن فهمیدند: حکومت آرمانى و عادلانهاى که آن ها به دنبالش بودند، مشروطهاى نیست که امثال بایرم خان ارمنى و تقى زاده از آ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]
صفحات پیشنهادی
گسترش 8برابری بخش آی سی یو بیمارستان شهید رجایی قزوین
جوان از قزوین رئیس دانشگاه علوم پزشکی قزوین گفت بخش بازسازی شده آی سی یو مرکز آموزشی درمانی شهید رجایی شامل 19 تخت فعال است این بخش پیش از این دارای 8 تخت فعال بود منوچهر مهرام گفت برای بازسازی فضای فیزیکی این بخش 10 میلیارد ریال و برای تجهیز آن 30 میلیارد ریال هزینه شده استخبر گزاری فارس - حقیقت و چگونگی سلوک باطنی در قرآن - بخش اول حقیقت سلوک باطنی در قرآن
حقیقت و چگونگی سلوک باطنی در قرآن - بخش اولحقیقت سلوک باطنی در قرآنحقیقت سلوک نوعی حرکت باطنی است که از عالم ماده آغاز و به لقای حق تعالی منتهی می شود چکیده حقیقت سلوک نوعی حرکت باطنی است که از عالم ماده آغاز و به لقای حق تعالی منتهی می شود علامه طباطبایی وجوداولین جلسه ستاد انتخابات بخش گلستان تشکیل شد
اولین جلسه هیئت اجرایی انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری و دهمین دوره مجلس شورای اسلامی شهرستان بهارستان و با حضور بخشدار و هشت عضو اصلی هیئت اجرایی تشکیل شد به گزارش روابط عمومی و کمیته اطلاع رسانی ستاد انتخابات بخشداری گلستان هزارخانی بخشدار گلستان در این جلسه گفت خوشبخخبر گزاری فارس - دیپلماسی صلحآمیز پیامبر اسلام(ص) - بخش اول اصول دیپلماسی صلحآمیز پیامبر اسلام(ص)
دیپلماسی صلحآمیز پیامبر اسلام ص - بخش اولاصول دیپلماسی صلحآمیز پیامبر اسلام ص ه دلیل انسانیبودن مناسبات در روابط دیپلماتیک آزادی اختیار احترام متقابل حسن نیت و صداقت از جمله اصولی است که پیامبر اسلام ص در برخورد با قبایل نمایندگان اقوام و زمامدارانی که به نحوی با آنان اتغییر استراتژی سازمان دربرابر آلودگی هوا
دکتر سعید متصدی با اشاره به اینکه سال گذشته شاخص آلایندگی هوا تا حدودی به شاخص های امسال رسیده بود اما پیش بینی این بود که بالاتر نخواهد رفت گفت امسال دو اتفاق افتاد اول اینکه پیش بینی این است که شاخص آلایندگی بالا می رود دوم اینکه استراتژی عملکردی سازمان حفاظت محیط زیست را تغسازمان حفاظت محیط زیست به دنبال تغییر استراتژی دربرابر آلودگی هوا
عصر خودرو- معاون محیط زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست با اشاره به تغییر استراتژی سازمان در مقابله با آلودگی هوا از اصلاح آیین نامه شرایط اضطرار و فعالیت های اجرایی در زمان هشدار خبر داد به گزارش پایگاه خبری عصرخودرو به نقل از ایسنا سعید متصدی با اشاره به اینکه سال گذشته شاخصاحمدی نژاد از اولیای الهی است / مردم هاشمی را منتظری دوم میدانند / بشکند دست ملتی که دوباره به روحانی رای بدهن
وارش نیوز حجت الاسلام جعفر شجونی در برنامه دید در شب گفت مرحوم تولیت از ملاکان قم پیشنهاد دادند ۲۰۰ الی ۳۰۰ قطعه زمین که در منطقه سالاریه قم را بردارم که من قبول نکردم آقای هاشمی رفسنجانی انجا بود و گفت من بر می دارم مردم هاشمی را منتظری دوم میدانند به بازسازی اشرافیامر به معروف و نهی از منکر و روشهای تأثیرگذار آن از منظر امام رضا(ع) - بخش اول روش های امر به معروف و نهی از
امر به معروف و نهی از منکر و روشهای تأثیرگذار آن از منظر امام رضا ع - بخش اولروش های امر به معروف و نهی از منکردر امر به معروف و نهی از منکر پیش از هر اقدامی باید اندیشه کرد و شیوه صحیح را با توجه به ویژگی های مخاطب و نوع عمل پیدا نمود چکیده با آنکه درباره موضوع «خبر گزاری فارس - نقدی بر مهم ترین مستمسکات بهاییان در ایراد شبهات کلامی درباره ختم نبوت - بخش دوم و پایانی شبه
نقدی بر مهم ترین مستمسکات بهاییان در ایراد شبهات کلامی درباره ختم نبوت - بخش دوم و پایانیشبهه بهاییان با استناد به نظریه ضرورت تجدید دینتعبیر کودکی جوانی و پیری درباره دین و تشبیه دین به یک انسان هرچند از نظر ادبی جالب توجه باشد در نگاه واقعی لزوماً نمی تواند به معنای دقیق فلسعضو جامعه روحانیت مبارز در بیرجند؛ مقام معظم رهبری بارها مانع انحراف دولتها شده اند
عضو جامعه روحانیت مبارز در بیرجند مقام معظم رهبری بارها مانع انحراف دولتها شده اند استانها > خراسان جنوبی - تسنیم نوشت عضو جامعه روحانیت مبارز گفت مقام معظم رهبری تاکنون بارها کمک کرده اند تا دولت ها به موفقیت در جامعه برسند وجلوی انحراف دولت ها را بگیرند حجت ال-
گوناگون
پربازدیدترینها