واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری پانا: جواد طوسی: نگاه آرتور پن به عدالت اجتماعی و مطرودین جامعه است فیلم «بانی و کلاید» در خانه هنرمندان ایران به نمایش در آمد.
۱۳۹۴ چهارشنبه ۹ دي ساعت 10:39
به گزارش سرویس فرهنگی پانا، در یکصد و چهل و دومین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران که دوشنبه 7 دی در تالار استاد ناصری برگزار شد، فیلم «بانی و کلاید» به کارگردانی آرتور پن به روی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور جواد طوسی و کیوان کثیریان برگزار شد.
در ابتدای این نشست کثیریان از اهمیت فیلم پرسید و طوسی پاسخ داد: آرتور پن فیلمسازی است که بدون تظاهر دست به ساختارشکنی در مضامین موجود میزند. او این پرسش را مطرح میکند که قانونمندیهای عرفی و اجتماعی تا چه حد میتوانند در ایجاد عدالت موثر باشند. او نشان داده که نسبت به این موضوع بدبین است و این بدبینی را در دیگر فیلمهایش مانند «تعقیب» هم میتوان مشاهده کرد. در «بانی و کلاید» میبینیم کلانتر که به ظاهر حافظ امنیت است، دو آدم را که معلول شرایط اجتماعی هستند گلوله باران میکند.
وی ادامه داد: «بانی و کلاید» ادای دینی به تاریخ سینما است و ترکیبی از چند گونه شاخص سینمایی به شمار میرود. آرتور پن مضامین را وارد روایتپردازی غیرمتعارف خود میکند؛ این جنس سینما به روایت غیرخطی سینمای اروپا نیز نزدیک میشود. فیلم «بانی و کلاید» را قرار بود گدار و تروفو بسازند اما در نهایت پن آن را کارگردانی کرد و بهعنوان مثال میتوان به شباهتهایش با فیلم «از نفس افتاده» گدار اشاره کرد.
سپس کثیریان به طرح این موضوع پرداخت کرد که فیلم اگرچه جنایی است اما پس زمینهای عاشقانه دارد. طوسی در خصوص تعارض ظاهری میان رویه خشن ماجرا و عاطفه موجود در عمق آن گفت: نوع مواجهه دوربین با بانی و کلاید بهگونهای است که آنها را مانند کودکان میبینیم. پن از همان ابتدا نگاهی روانشناسانه به این دو شخصیت دارد؛ بانی فردی مضطرب است و دنیایی را جستجو میکند که تحقق نمییابد. قرار گرفتن این دو شخصیت در کنار هم نیز، فاقد عقلانیت و حساب کتابهای مرسوم است. در ادامه هم شاهد ترکیبی از فانتزی و رویا و کودکانگی در زندگی آنها هستیم و این دو شخصیت، حتی مرگ در کنار یکدیگر را نیز پذیرفتهاند. پن نگاهی سمپاتیک نسبت به این افراد بهظاهر نابهنجار دارد و در مقابل، رویکرد مثبتی نسبت به حامیان ظاهری قانونمداری ندارد. او نسبت به افراد بورژوا و اخلاقیات آنها و همه کسانی که به عدالت اجتماعی توجهی ندارند، نگاهی مسخرهکننده و هجوآمیز دارد.
در ادامه کثیریان نیز به بحران اقتصادی آمریکا در آن دوران اشاره کرد و گفت: افراد مطرودی که در فیلم میبینیم در واقع محصول این بحران اقتصادی و شرایط اجتماعی هستند. فیلم هم نسبت به آنها نگاه جانبدارانه دارد و بانی و کلاید نیز همچون قهرمانان جامعه نگریسته میشوند. صحنه مرگ آنها نیز شکلی تراژیک و تکاندهنده دارد.
طوسی در ادامه صحبتهای کثیریان گفت: موتیف اصلی فیلم، افراد طرد شده از جامعه هستند. افرادی مانند بانی و کلاید که با همدلی بیخانمانها، سیاهپوستان و.. مواجه میشوند. در یک سر طیف افرادی که میتوانند در موقعیت عدالتخواهی قرار بگیرند، بانی و کلاید جای میگیرند. در آن سر طیف هم افرادی را میبینیم که صرفا ناظر هستند و دارای شجاعت و فاعلیت این دو نفر نیستند. حتی در صحنه پایانی و گلولهباران بانی و کلاید هم شاهد حضور دو ناظر از جمع مطرودین جامعه هستیم. فاصلهای که دوربین در صحنه پایانی از قهرمانان فیلم میگیرد، معصومیت آنها را به بیننده منتقل میکند. حتی کسانی که معتقد به قانونمندیهای عرفی و اجتماعی هستند نیز در این صحنه نمیتوانند از کشته شدن آنها دفاع کنند. در واقع نگاه روانشناسانه پن به بانی و کلاید بهشکلی است که معصومیت و کودکانگی با خشونت کلاژ شده و آن دو را نمیتوان مورد تخطئه قرار داد. کارگردان فیلم نگاهی متفاوت به مولفههای کلاسیک فیلم نوآر دارد.
این منتقد سینمایی افزود: پن نگاهی بدبینانه به سیستم حاکم بر کشور آمریکا دارد؛ نگاهی غیرقابل اعتماد نسبت به افرادی از این جامعه که برای رسیدن به اهداف خود، مثلا از مذهب استفاده ابزاری میکنند. در مقابل، این بانی و کلاید هستند که در آخرین گفتگوهای خود از معجزه و بخشیده شدن گناهان حرف میزنند. اگرچه معجزهای که انتظارش را میکشند به گلولهباران شدن و به نوعی رستگاری منتهی میشود. عمل این دو نفر خارج از عرف جامعه است اما این سوال را در ذهن بیننده پدید میآورد که آیا حکومتی که عوامل این شرایط را نادیده میگیرد و در عوض افراد معلولِ شرایط را گلولهباران میکند، قابل دفاع است؟ در همین شرایط بحرانزده، باز هم افراد بیخانمان و بانی و کلاید هستند که بارقههای عاطفی را در وجود خود حفظ کردهاند. پن این سوال را پیش میکشد که چرا یک طبقه از جامعه از اینهمه امکانات برخوردار است و طیف انبوهی از مردم از حداقل امکانات معیشتی محروم هستند. او مانند کارگردانانی همچون اولیور استون نگاهی نقادانه به حکومت آمریکا دارند و نمیتوانند نسبت به سیستمی اطمینان داشته باشند که ظاهرا مسئول برقراری نظم در جامعه است، اما در معاملات پنهانی خود حاضر است چشمش را بر هر چیزی ببندد.
طوسی در پایان اضافه کرد: بانی و کلاید مبتنی بر غریزه با هم همراه و همدل میشوند و مسیری مشترک را طی میکنند. آدمهای غریزی بهدنبال نقطه اتکایی هستند که خلاهایشان را پر کرده و با آنها همراه شود. دو شخصیت اصلی فیلم نیز از هم موج گرفته و با هم به تکامل میرسند. مسیر طی شده به نوعی عارفانگی و رستگاری منتهی میشود که در آن جسم کنار میرود و دو نفر یکی میشوند. وارستگی نیاز به تاوان دادن دارد و لازم است مسیری طی شود تا به رهایی رسید. فصل عنوانبندی فیلم که عکسهایی از دوران کودکی آنها را نشان میدهد، از همان ابتدا این موضوع را القا میکند که این افراد قرار نیست بزرگ شوند بلکه در معصومیت کودکانه خود باقی میمانند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری پانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]