واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اعتراض میکنم پس هستم!/ در نقد اعتراضات گروهی به «در حاشیه»، «فیتیلهایها»، «شهرزاد» و ... جامعه > آسیبها - آرش رازانی
این روزها شاهد پدیده گسترده اجتماعی هستیم که شامل انواع اعتراض های قومی، صنفی و نظایر آنهاست نسبت به آنچه "توهین" خوانده می شود؛ از پزشکان تا شهروندان شهری خاص یا هنرمندان یک رشته هنري. در همه موارد، این گروه اجتماعی، معترض به هتک حیثیت خود به دلیل انواعی از طنز یا مطالب بازتاب دهنده مشکلاتی است که به آنها نسبت داده می شود. در این اعتراضات با وجود وجوه افتراق ظاهری، اشتراک های قابل توجهی دیده می شود. این اعتراض ها، در برابر توهین به یک هویت جمعی مفروض انجام می شود؛ یعنی همه معترضین خود را واجد هویت جمعی می یابند که از وجوه مشترک قسمتي از هویت شخصی آنها گرفته می شود. اما به راستی، هویت انسانها، ولو هم شهری یا هم صنف، واجد این درصد از اشتراکات است؟ اصلا هویت هر فرد شامل چه مشخصاتي است؟ آیا شغل، مدرک تحصیلی یا محل تولد و گویش قسمت مهمی از هویت افراد است؟ در پاسخ به این سوال، نکات تاسف باری رخ می نمایند. اینکه افراد بخش مهم هویت خود را یکی از موارد مذکور دانسته و بر اساس این مفروض دست به اعتراض جمعی بزنند، بیش و پیش از هر چیز نشانه جهل آنها نسبت به گوهر اصلی ذات خود است. مگر نه اینکه "آدمی را آدمیّت لازم است"؟ آیا به راستی مواردي مانند محل تولد یا گویش که انسان ابدا دخل و تصرفی در آن ندارد و جبری است، قسمت مهمی از هویت ماست؟ اینکه فرد به چه گویشی محاوره می کند به راستی چقدر در انسان بودن او دارای جایگاه و قدر و اعتبار است؟ آیا می توان همه جنایتکاران و مصلحان زاده شده در یک منطقه را همپایه و دارای هویت مشترک محسوب کرد؟ ایا این افراد به صرف گویش مشترک به یک اندازه انسانند؟ از این موضوع تاسفبارتر، اعتراض جمعی صنوفی است که به واسطه مدرک تحصیلی یا هنرشان خود را صاحب هویت مشترک می دانند. مگر تحصیل علم یا آموختن هنر مستلزم حد خاصی از انسانیت است؟ اگر فرد صاحب آن مدرک یا واجد آن هنر خاص در شرایطی به دور از ساختار اجتماعی فعلی اش قرار گیرد، به نحوی که از فن یا هنر خود نتواند بهره ببرد دیگر انسان نیست؟ جامعه پیرامون فرد، چه چیز را ملاک انسانیت وی قرار خواهد داد؟ آیا جز آنچه در رفتار و گفتار وی جاری است؟ آیا این ویژگیهای شخصیتی به واسطه تحصیل یا هنر وی اکتساب شدهاند؟ مسلما خیر. تربیت انسان و کمال و تعالی روحی و شخصیت وی متاثر از عوامل دیگری است. اینکه فرد در چه فضای فکری بالیده است و چه ویژگی هایی از انسانیت، تعامل با دیگران، آزادگی، فروتنی، انصاف، نرمخویي، آزادگی و حس مسئولیت نسبت به همنوع و ... در او وجود دارد. این ویژگیها نه قابل اندازه گیری هستند و نه قابل تفاخر و تبختر؛ و نه اصلا کسی که برای رسیدن به این ویژگیها تلاش کرده، خود را در مرتبه ای چنان نازل می یابدکه مثلا محل تولد خود را به عنوان ویژگی اصلیاش به عنوان انسان ببیند. بدین لحاظ، اگر کسی از درون تهی از ویژگی های انسانی نباشد، بانگ دهلی از درون تهياش به گوش نخواهد رسید. جنبش اجتماعی "من اعتراض می کنم، پس هستم" نشانه بیماری مشترک شخصیتی در اجتماع ماست. بیماری میانمایهگی و جهل و ضعف شخصیت، که با آوای دهل اعتراضهای بی معنی جمعی خود را در معرض دید جامعه میگذارد. جامعهای که انرژی جمعی خود را به جای اصلاح دردهای واقعی مانند فقر، اختلاف ثروت بین افراد جامعه، ضعف مفرط زندگی اقتصادی، جهل، توسعه نیافتگی فکری و ضعف فرهنگ عمومی، صرف اعتراض های بیمایهای کند که صرفا نشانه اعلام هویتی موهوم و نا موجود است، مبتلا به ناهنجاریهایی به مراتب بزرگتر و حاد تر است. "من اعتراض می کنم، پس هستم" رنگ تعصب و جهل دارد، نه شعور و دانایی و فرهیختگی. *پژوهشگر اجتماعي 47234
کلید واژه ها: آسیب اجتماعی - جامعهشناسی -
جمعه 27 آذر 1394 - 16:08:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]