تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 21 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814952934




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شعار با عطر خيار


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شعار با عطر خيار
25 سال از پایان جنگ تحميلي مي‌گذرد، اما داستان‌هاي آن به پايان نرسيده و قرار هم نيست هرگز تمام بشود.
نویسنده : احمدرضا حجارزاده 


25 سال از پایان جنگ تحميلي مي‌گذرد، اما داستان‌هاي آن به پايان نرسيده و قرار هم نيست هرگز تمام بشود.
هر از گاهي رويدادي، ماجرايي، خبري بهانه‌‌اي دست مي‌دهد تا اهل اين ديار، دوباره يادآوري بكنند چه بر سر اين آب‌وخاك آمد و چه كساني براي دفاع از آن سينه سپر كردند.
هنرمندان نيز به سهم خود از پرداختن به اين موضوع غافل نمانده‌اند. تفحص پیکر 175 غواص شهيد بار ديگر آنها را به توليد آثاري در حيطه جنگ واداشته است. نيما دهقان كه در اغلب نمايش‌هاي خود توجه ويژه‌اي به مسئله جنگ در سطح گسترده آن دارد، اين‌بار جنگ را از منظر 175 غواص شهيد واكاوي كرده اما در نمايش تازه‌اش به بهانه جنگ، نظري بر بحران‌هاي اجتماعي روز و درگيري آدم‌ها با آنها نيز داشته، و براي اين منظور، از نويسنده جوان و كاربلدي مانند هاله مشتاقي‌نيا بهره برده، ولي اشكال كار درست از همين‌جا ناشي مي‌شود، كه مشتاقي‌نيا چون تجربه نوشتن در زمينه جنگ ندارد و بيش‌تر به عنوان نمايشنامه‌نويس اجتماعي شناخته مي‌شود، ناخواسته در نگارش متن نتوانسته چندان موفق عمل بكند و هنگامي كه مي‌كوشد شش داستان كوتاه را در زمان معاصر و با نگاه روح يكي از شهدا روايت بكند، به صحنه‌ها و شخصيت‌هايي تكراري، شعاري و سرگردان ميان وضعيت خود و امروز مي‌رسد.
غالب شخصيت‌هاي نمايش، افرادي هستند كه نمونه‌هاي كامل‌ترشان را پيش‌تر در نمايش‌هاي خود دهقان ديده‌ايم و حرف‌هایشان همان‌هايي است كه در كارهاي بهتري مانند «خنكاي ختم خاطره» و «ترن» بازگو شده بود.
بد ماجرا اين‌كه حالا در «جان‌گز» جوان‌ترها به ميدان آمده‌اند و چيزهايي مي‌گويند كه كسي جز خودشان سر درنمي‌آورد. زبان مفهومي در جان‌گز ناقص و الكن است و در اين سرگشتگي مطلق معلوم نيست حرف حساب نمايش چيست. نويسنده و كارگردان در اين همكاري مشترك، يكي به نعل مي‌كوبند و يكي به ميخ. تناقض ميان دل و زبان نمايش بيداد مي‌كند و همين است كه تماشاگر را پس مي‌زند و مانع از ارتباط حسي او با كار مي‌شود؛ اين‌كه در يك لحظه نمايش دهان انتقاد مي‌گشايد و بيداد راه مي‌اندازد از وضع وخيم جامعه و جوانان و بي‌اعتقادي و بي‌تفاوتي بسياري از آنها به جنگ و جانفشاني شهدا، و يك دقيقه بعد سنگ دست‌بسته‌ها و جانبازان و خانواده‌هايي را به سينه مي‌زند كه سال‌هاست خون جگر مي‌خورند و كسي فريادرس‌شان نيست اما مگر همين حرف‌ها و انتقادها بارها و حتي تندتر از آنچه اكنون مي‌شنويم، گفته نشده؟ و آيا تأثيري در تغيير اين وضعيت نابسامان داشته؟ پاسخ منفي است، چون آن مقام بالاتري كه پيش از بازمانده اپيزود پاياني، زيردستش را از پرداخت كمك‌هزينه سفر پزشكي به آلمان منع كرده، سال‌هاست چشم و گوشش را به روي چنين مشكل‌هايي بسته است.
به خاطر بياوريد مسئولی را كه بي‌توجه به ضجه‌هاي يكي از بازماندگان جنگ، سر دل و فرصت خيار پوست مي‌كند و مي‌خورد و خطاب به او مي‌گويد «آقاجان، من گوشم پُره از اين حرف‌ها».
در حقيقت دست‌بسته اصلي اوست كه كاري از دستش ساخته نيست، زيرا آن مقام بالاتر هم خود از مقام بالاتري دستور مي‌گيرد، و اگر در مواردي استثنايي ناگزير به پرداخت مبلغ ناچيز 15 ميليون تومان مي‌شود، براي خفه‌كردن صدايي است كه مي‌تواند به ضرر قدرت و منافع بيش‌تري باشد.
نمايشي كه موضعي انتقادي و حتي سياسي نسبت به يك مسئله حساس پيش مي‌گيرد، زماني ارزش پيدا مي‌كند كه حرفش تأثيري در تغيير شرايط داشته باشد، وگرنه كيست كه اين‌روزها از احوال ناخوش جامعه بي‌خبر باشد و سر و كارش با يكي از همين مسئولان خونسرد و خيارخور(!) نيفتاده باشد و به طنز و جدي، جوك و متلك‌هايي بارشان نكرده باشد؟! اگر اين تندگويي‌هاي تكراري نتوانند گره‌اي بگشايند، مي‌شوند شعارهايي كه بوي خيار مي‌دهند.
غير از محتواي نمايش، ايده پيوستگي اپيزودها به يكديگر هم ايده چندان درخشاني براي «جان‌گز» نيست و چه بسا اگر داستان‌ها مستقل از يكديگر روايت مي‌شدند، مخاطب را بيش‌تر جذب خود مي‌كردند.
اپيزود دوم نمايش ـ علي‌اوراقچي ـ ضعيف‌ترين و بي‌ربط‌ترين بخش كار است كه ايده‌اش از فيلم مكزيكي «مارياي پُربركت» ـ Maria full of Grace ـ به كارگرداني «جوشوا مارستون» مي‌آيد. همچنين روح سرگردان بازمانده در تمام اپيزودها و طراحي لباسش، به‌شدت يادآور كاراكتر «دني دوكت» در فصل چهارم سريال موفق «آناتومي گري» ـ Greys Anatomy ـ است.
با اين همه، اپيزود پنجم ـ مادر ـ بهترين صحنه نمايش است كه شايد به دليل مستندبودن آن بر اساس خاطره يكي از مادران غواصان شهيد تا اين حد درست و باورپذير نوشته و اجرا شده است. بازي‌هاي نمايش در حد رفع تكليفند و نوعي ناهماهنگي در كيفيت آنها به چشم مي‌خورد اما در همين نمايش ضعيف، مي‌توانيد از بازي‌هاي خوب و ديدني ناهيد مسلمي، رؤيا ميرعلمي، فرزين صابوني و حسين مسافرآستانه لذت ببريد.

منبع : روزنامه جوان















تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۵۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 114]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن