تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس كار نيكى انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820431813




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

معروف‌ترین آبدارچی ایران


واضح آرشیو وب فارسی:الف: معروف‌ترین آبدارچی ایران

تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۱
کاظم عقلمند آبدارچی است؛ آبدارچی‌ای که در بچگی آرزو داشت دامپزشک شود و این روزها آرزو دارد فقط یک روز جایش با مهمان‌هایش عوض شود؛ یعنی او بنشیند و بدون اینکه بگوید، کسی برایش چای بیاورد؛ آرزوهایی که هنوز برآورده نشده‌اند.به گزارش همشهری، او ۳۱ساله است و تا سوم راهنمايي درس خوانده. ۲ سالي است كه ازدواج كرده و در عبدل‌آباد زندگي مي‌كند؛«جايي كه مردمش زياد نذري مي‌دهند»... به‌نظرتان چيز عجيبي در اين بيوگرافي وجود دارد؟ احتمالا پاسخ مي‌دهيد: نه. اما وقتي به صفحه آقاي عقلمند در يكي از شبكه‌هاي اجتماعي سربزنيد و ببينيد ۸ هزار نفر دارند زندگي او را دنبال مي‌كنند، حتما نظرتان عوض مي‌شود.«يه دونه باشي كاكو كاظم.اينم از طرف يه شيرازي واسه شما (آيكون چاي) تازه توش بهار نارنج هم هست...» در دنياي واقعي كه نه، اما در دنياي مجازي، آقا كاظم (اين لفظي است كه اكثر مخاطبانش به او مي‌دهند) با اين كامنت زير يكي از پست‌هايش، به يكي از آرزوهايش رسيد؛ اينكه او بنشيند و بي‌آنكه بگويد، كسي برايش چاي بياورد. در صفحه او كه بچرخيد از اين دست كامنت‌هاي پرمحبت زياد مي‌بينيد. يك نفر برايش نوشته:«اميدوارم به بالاترين سمت شركت‌تون برسيد» ديگري نوشته: «ايشالله يه روز قسمت شه بيام تهران ببينمت. اونم روزي كه دربي سرخابي تهرانه. باهم بشينيم ببينيم» و يك نفر به شوخي گفته:«درد و بلات بخوره تو سر مردهاي تنبلي كه هيچ كاري نمي‌كنن.». بعضي‌ها سرش قسم مي‌خورند؛ بعضي پيجش را به ديگران معرفي مي‌كنند و از انرژي مثبت صفحه‌اش مي‌گويند و بعضي به طرز عجيبي در بين فالوئينگ‌هايشان فقط يك پيج وجود دارد: «روزمرگي‌هاي يك آبدارچي».كاظم در صفحه اينستاگرامش مثل خيلي‌هاي ديگر از اتفاق‌هاي روزانه زندگي و محل كارش مي‌نويسد؛ از خانه‌اش كه در طبقه بالاي خانه پدري است، از همسرش فريبا، از خانواده و خواهرزاده و برادرزاده‌هايش، از نان سنگكي‌اي كه ازش نان مي‌گيرد، از همسايه‌هايي كه دائم نذري مي‌آورند و از جايي كه در آن هر روز لااقل براي ۱۵نفر چاي دم مي‌كند. پس چه چيزي صفحه‌اش را اينقدر پرمخاطب كرده؟ شايد صداقت و توانايي‌اش در تعريف كردن اتفاقات و البته خلاقيت و دقتش در نوشتن. كاظم در نوشته‌هايش غلط املايي ندارد. او حتي «بگذار» را به عادت دوستان دنياي مجازي به غلط «بگزار» يا «بزار» نمي‌نويسد. جذاب مي‌نويسد و درست مي‌نويسد و همه اينها براي كسي كه تازه چند وقتي است تصميم به ادامه تحصيل گرفته و سال اول دبيرستان است، حسابي عجيب به‌نظر مي‌رسد. نوشته‌هاي او طوري است كه اگر كسي او را نشناسد حتما فكر مي‌كند لااقل با يك ليسانسه آن هم با استعداد ادبي روبه‌رو است. همانطور كه يكي از مخاطب هايش نوشته: «اولين باري كه اومدم توي پيجتون و صحبتاتونو خوندم فكر كردم پزشكيد».صفحه او البته چيز عجيب و غريبي ندارد. در اينجا حتي با عكس‌هاي رنگ و وارنگ و ژانگولر با چاي و... مواجه نيستيد. كسي هم هر روز با يك عكس شاد خوشمزه، بهتان صبح بخير و عصر بخير نمي‌گويد. منتها هنر او دقيقا همين است؛ اينكه بدون رنگ و لعاب و دوربين فلان و صحنه فلان، توانسته مخاطب جذب كند. آن هم فقط با قصه گفتن. البته از جايگاهي كه پيش از اين تجربه نشده بود. اين را ببينيد: «هوا خوب و عالي بود. تصميم گرفتيم بريم بيرون..... يك ساعته تو راه پله منتظرم تا فريبا ۵دقيقه‌اي آماده بشه». يا اين يكي؛ « خدا بهم ۲ تا هنر داده؛ يكي چاي دم كردن تو شركت كه واقعا خودم عاشق طعم چاييم هستم. يكي هم پختن نيمرو توي خونه. كه نصف طعم نيمرو به اينه كه لقمه‌ات رو مستقيم از توي ماهي تابه برداري و تو بشقاب نخوري.»كاظم ۴سال است كه با دنياي مجازي آشنا شده. او از وبلاگ‌نويسي آن هم با مطالب طنز و داستان و... به اين دنيا آمده و حالا چند ماهي است به اينستاگرام پا گذاشته. اما ورود او به دنياي مجازي به‌خاطر عشق او به تكنولوژي و ياعلاقه‌اش به كشف دنياهاي تازه‌ترنبوده است. او به اين خاطر كار در فضاي مجازي را ياد گرفت تا بتواند غم از دست دادن خواهرش را تحمل كند. خواهري كه ۸-۷سال از او بزرگ‌تر بود و حكم الگو را براي كاظم داشت. وبلاگ‌هاي او هم («من، بي‌تو» و «اين منم، بي‌تو») هر دو به ياد خواهرش نوشته مي‌شدند. جالب اينكه كاظم حتي در وبلاگ نويسي‌اش هم خلاقيت داشت. فكرش را بكنيد... او پست‌هايش را صلواتي كرده بود! يعني از مخاطبينش خواسته بود كه اگر پستي را برداشتند براي خواهرش صلوات بفرستند؛ براي خواهري كه كاظم، ايستادگي و سر خم نكردن در مقابل مشكلات را از او ياد گرفت؛ شايد از همان روزهاي ۲۴سالگي كه از سربازي برگشته بود و به جز آبدارچي شدن، كاري برايش وجود نداشت. خودش مي‌گويد: «يه روز به اين فكر كردم كه من ۳راه دارم؛ اول اينكه بي‌خيال كار بشم و دنبال يه كار جديد باشم كه با سوادي كه من داشتم كار بهتري نمي‌تونستم پيدا كنم. دوم اينكه با نفرت كار كنم و از زمين و زمان شاكي باشم. سوم اينكه قبول كنم كارم خيلي مناسب نيست ولي باهاش بسازم و با عشق كار كنم. من راه سوم را انتخاب كردم».










این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن