واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: چهارشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۴
فرزام شیرزادی با بیان اینکه جامعه ما ادبیاتی نیست میگوید: خیلی از داستاننویسان ایرانی بسیار کم مطالعه میکنند و از این جهت است که برخی از واژههای بهکاررفته در داستانها را بلد نیستند. این داستاننویس و روزنامهنگار که به تازگی مجموعه داستان «مرگ در 9:23» را منتشر کرده است درباره اینکه مبنای داستانهایش از کجا میآیند، به خبرنگار ادبیات و نشر ایسنا گفت: در همه جای دنیا همه نویسندگان در خلأ کار نمیکنند و من هم همینگونه هستم. بخشی از داستانها تجربه زیستی است و بخشی از آنها نیز به نگاه هستیشناسانه خود من برمیگردد. به طور کلی میتوانم بگویم مجموعه کارهایم برگرفته از دنیای اطراف، آدمها و جامعهای است که در آن زندگی میکنم. همه داستانها مابهازای بیرونی دارند و نتیجه نگاه من به جامعه و جهانی هستند که در آن زندگی میکنم. او در پاسخ به اینکه به نظر میرسد در بیشتر داستانهای این مجموعه نوعی مرگاندیشی وجود دارد و آیا حضور این مفهوم در داستانها با فکر قبلی بوده است گفت: این اتفاق ناخودآگاه رخ داده است. البته منهای داستان اول که مرگ در آن به شکل فیزیکی رخ نمیدهد. در داستانهای دیگر این مجموعه نوعی مرگ رخ میدهد و شخصیتها و موقعیتها به سمت پایان زندگی میرود. دلیل این مرگاندیشی در داستانهایم این است که برای من و خیلی از انسانهای دیگر از اول خلقت، مرگ موضوع سوالبرانگیزی بوده است. ضمن اینکه شاید در آن مقطع که من در حال نوشتن این داستانها بودم ذهنم درگیر موضوع مرگ بوده است. او درباره این که در داستانهایش از نوعی اصطلاحات و واژههای نامأنوس استفاده کرده است گفت: زبان داستانی من همین گونه است. من برای به کار بردن این واژهها ادا درنیاوردهام. این نوع زبان حتی در یادداشتهای روزانه من در روزنامهها هم وجود دارد و من بسیاری از این واژهها را که به کار میبرم در آثار دیگر نویسندگان پیشکسوت دیدهام. ضمن اینکه فاکنر میگوید اگر داستانی بخوانی که برای خواندن آن حتی لازم نباشد یک بار به فرهنگ لغت مراجعه کنی بهتر است اصلا آن کتاب را نخوانی. در این زمینه فکر میکنم خیلی از کسانی که در داستانهایشان از اینگونه واژهها استفاده نمیکنند اصلا اطلاعی از وجود آنها ندارند. در حالی که به نظر من نویسنده باید این واژهها را بداند. شیرزادی درباره اینکه آیا استفاده از اینگونه واژهها و اصطلاحات که تا حدودی برای خواننده امروزی نامأنوس است، به روند پیگیری داستان از سوی مخاطب لطمه نمیزند، گفت: اگر خود داستان جذاب باشد فکر نمیکنم ضربهای به کار وارد کند. بهنظرم دلیل اینکه این واژهها در جامعه استفاده نمیشوند به این برمیگردد که جامعه ما ادبیاتی نیست. حتی خیلی از داستاننویسان ما بسیار کم مطالعه میکنند، بسیاری از آنها «هزار و یک شب» و سعدی نخواندهاند. با تئوری هم نمیشود داستان نوشت. داستانهایی که تنها با تئوری نوشته شدهاند محکوم به مرگ هستند و خیلی از آنها اندیشهای در پشت سرشان وجود ندارد. بسیاری از داستانهایی که فقط با تئوری نوشته شدهاند نهایتا یک گزارش درجه دو روزنامهای هستند که در قالب فرم پیچیده شدهاند. او سپس درباره اینکه چرا قالب مجموعه داستان را برای نوشتن انتخاب کرده است، گفت: دغدغهام فعلا داستان کوتاه است. یکی از دلایل انتخاب این فرم هم این بوده است که فرصت کمی داشتهام و داستان کوتاه بستری بوده که به واسطه آن بتوانم نگاه و نظرم را درباره جامعه به روشهای گوناگون عرضه کنم. با این حال در حال آماده کردن یک رمان به نام «وقتی بدبختی قاپم را دزدید» هستم. داستان این رمان را سالها پیش به صورت داستانهای دنبالهدار منتشر کردهام. ضمن اینکه یک مجموعه داستان دیگر با نام «رادیولوژی یک شهر» را در حال آماده کردن دارم که دربرگیرنده 140 داستان کوتاه کوتاه 500 تا 700 کلمهای است. او افزود: از صبح که از خواب بلند میشوم به نوشتن داستان فکر میکنم و شبها خواب داستان میبینم. در واقع نوشتن و خواندن داستان پراهمیتترین کار من است. شیرزادی همچنین با اشاره به فعالیت روزنامهنگاری خود و نقش آن در داستاننویسیاش توضیح داد: فکر میکنم در دنیا بسیاری از کسانی که روزنامهنگار هستند قابلیت داستاننویس شدن را دارند و در واقع روزنامهنگاری برای افراد مستعد سکوی پرشی برای داستاننویس شدن است. با این حال ممکن است کسانی در حرفه روزنامهنگاری استعداد داستاننویس شدن را داشته باشند اما نوشتن چند گزارش و یادداشت باعث شود که حس نویسندگیشان ارضا شود به همین خاطر دیگر به سراغ نوشتن داستان و شعر نروند. مجموعه داستان«مرگ در 9:23» شامل 10 داستان با این عنوانهاست: «مرگ در 9:23»، «از پاافتادههای از پانیفتاده»، «عاقبت مهندس»، «همه ما»، «مرگ پیش پاافتاده»، «لنگه به لنگه»، «دیالکتیک در فاصلهای برای کشیدن پنج سیگار»، «توهم تلخ»، «تب احشام» و «ششم عید». این مجموعه اخیرا از سوی انتشارات ثالث به چاپ رسیده است.
کتاب
انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]