واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
طبقه متوسط در ایران از بین رفت!
تضاد و فاصله طبقاتی که به معنای تفاوت در میزان برخورداری افراد یک جامعه از منابع ثروت است تقریبا در همه جوامع وجود دارد. با این حال عاملی که سبب میشود افراد بتوانند پایین بودن طبقه اقتصادی خودشان را به نسبت دیگران قبول کنند، متفاوت بودن سطح لیاقتهاست.
روزنامه آرمان: تضاد و فاصله طبقاتی که به معنای تفاوت در میزان برخورداری افراد یک جامعه از منابع ثروت است تقریبا در همه جوامع وجود دارد. با این حال عاملی که سبب میشود افراد بتوانند پایین بودن طبقه اقتصادی خودشان را به نسبت دیگران قبول کنند، متفاوت بودن سطح لیاقتهاست.
در جوامعی که افراد با سازوکارهای درست و اصولی و بر اساس شایستگی و طی سلسله مراتب به جایگاههای روشن دست مییابند داراتر بودن برخی افراد از برخی دیگر نمیتواند الزاما مشکلآفرین باشد. روانشناسان اجتماعی مشکلات روانی اعضای یک جامعه را در خلال رخدادهای خرد و کلان اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بررسی میکنند و سعی میکنند در تلاطم مشکلات ریز و درشت اجتماعی و فردی برای او یک پناهگاه عمیق فکری ایجاد کنند.
اینکه چطور ممکن است فقر و نداری باعث سرخوردگی و رقابت ناسالم نشود مساله مهمی است که حسن عشایری، پژوهشگر مسائل اجتماعی به واکاوی آن پرداخته است. او معتقد است در حال حاضر در وضعیت نامطلوب فاصله طبقاتی اقتصادی در کشور هستیم.
تضاد طبقاتی به چه معناست و آیا این واژه فقط بیانگر شکاف اقتصادی است؟
فاصله طبقاتی تنها به معنای فاصله اقتصادی افراد نیست، بلکه فرهنگ و سایر شئون زندگی نیز میتواند مورد تضاد و فاصله عمیق قرار بگیرد. طبقه متوسط در کشور ما سالهاست که روبه اضمحلال رفته است در حالی که این طبقه عامل اصلی پاسداشت و نگهداشت فرهنگ یک جامعه است. در بعد اقتصادی شاهد این مسأله هستیم که اقلیت ناچیزی از مردم در رفاه کامل به سر میبرند و در رفاه اقتصادی بسیار مطلوبی به سر میبرند، در مقابل افراد زیادی که متاسفانه بخش وسیعی از مردم را تشکیل میدهند و تعدادشان قابل مقایسه با آن جمعیت محدود نیست در وضعیت معیشتی مطلوبی به سر نمیبرند و شاید به سختی بتوانند امرار معاش کنند. نوسانات و تنشهای اقتصادی در این چند سال اخیر نیز برخیها را از آن چیزی که بودند فقیرتر کرد، در حالی که در مقابل برخی دیگر از این تنشها به نفع خود استفاده کردند و پولهای بادآورده بیشتری کسب کردند. فقیرتر شدن برخیها در اثر فشارها تعبیر فقر را عوض کرده و مفهوم آن را از زندگانی به زندمانی تغییر داده است.
آیا تضاد طبقاتی میتواند باعث افزایش خشونت در جامعه شود؟
مشکل کار این نیست که فقر و فاصله طبقاتی رقابت ایجاد میکند بلکه مشکل اساسی خشونتی است که در پس این رقابت ایجاد میشود، در حالی که این خشونت برای خود فرد، خشونتی توجیهپذیر است. وضعیتی را تصور کنید که در آن یک جوان که تازه به سن بلوغ رسیده و در جستوجوی یافتن هویت است فرد یا افرادی را در نزدیکی محل زندگی خود یا کمی بالاتر ببیند که خودروهای میلیاردی سوار هستند در حالی که خود او شاید توان خرید یک موتورسیکلت یا دوچرخه را هم نداشته باشد.
در ذهن این جوان این تفاوتها و تعارضها خشونتی را ایجاد میکند که برای خود او و به ویژه برای جامعه بسیار خطرآفرین است. شاید روانشناسان از این افراد تحت عنوان عقدهای نام ببرند یا آنها را افرادی بدانند که احساس حقارت میکنند اما ایجاد چنین وضعیتی در روان یک جوان طبیعی است. مشکل اینجاست که آن فرد متمول، همه امکانات را در اختیار دارد. امکانات پزشکی، مسافرت به خارج و حتی دور زدن قانون در اختیار این افراد است و گویی میتوانند با ثروت و دارایی خود همهچیز را به نفع خودشان رقم بزنند.
نوکیسگی و دستیابی برخی افراد به منابع ثروت به صورت یکشبه چه مشکلاتی را ایجاد میکند؟
کسانی که به مقاطع بالای اقتصادی میرسند الزاما فرهنگشان نیز به تناسب افزایش دارایی رشد نمیکند و برای همین از این افراد تحت عنوان نوکیسه یاد میشود. فرهنگ افراد نوکیسه یک فرهنگ مخصوص به خودشان است که این فرهنگ مورد تمسخر بخش بافرهنگ جامعه مانند معلمان، دانشگاهیان و اصحاب اندیشه است. در سالهای اخیر در کنار فاصله طبقاتی در بعد اقتصادی شاهد فاصله فرهنگی و تضاد فرهنگی در کشور نیز هستیم که این پدیده تا حدودی نشات گرفته از فاصله اقتصادی است.
طبقه جوان کشور ما در حال حاضر در اثر این تضادها و فاصلههای بیدلیل طبقاتی و اقتصادی دچار سردرگمی شده است و نمیداند کدام روش را باید برای خودش برگزیند. برای جوان امروزی رسیدن به پایگاه اقتصادی بالا، مشابه آن کسانی که حسرتشان را میخورد مقدور نیست در حالی که نمیتواند و راضی نیست در طبقهای که خودش در آن زندگی میکند برای همه عمر باقی بماند و این بزرگترین تضاد را در ذهن او ایجاد میکند. افرادی که در جوامعی زندگی میکنند که در آن تحت تاثیر فشارها و تضادهای طبقاتی و اقتصادی هستند به طور حتم رفتارهای ضد اجتماعی خواهند داشت. این افراد دیگر جامعهای که در آن زندگی میکنند و مردم آن را دوست خود نمیدانند و حتی در بسیاری از موارد دنبال ضربه زدن و انتقام گیری از اجتماعی هستند که آن را مسبب توزیع ناعادلانه ثروتها و داراییها میدانند.
در بین افراد و به ویژه نسل جوانی که شاهد و درگیر تضادهای طبقاتی هستند جرم و ارتکاب آن معنایی متفاوت دارد. برای این افراد جرائم مختلف از قبیل دزدی تعریفی متفاوت دارد چون آن را راهی برای گذران زندگی خود میدانند که از آن گریزی نیست. از دزدیهای خرد گرفته تا سرقتهای کلان در کنار انجام انواع و اقسام کارهای خلاف و غیرقانونی نظیر قاچاق مواد مخدر برای کسب پول در این نگاه و سیستم فکری توجیهپذیر است و ممکن است از هر فردی که در معرض چنین تضادهای اجتماعی و اقتصادی قرار دارد، سربزند در حالی که نباید چنین باشد و این موضوع نیازمند آسیبشناسی جدی است.
آیا فقر میتواند مانع از تحقق تواناییها و استعدادهای فردی شود؟
تنها راه علاج تضادهای طبقاتی آن است که برای توزیع عادلانه ثروت در کشور تمهیداتی اندیشیده شود. اگر دنبال توزیع عادلانه ثروت در جامعه هستیم باید برای طبقه متوسط سرمایهگذاری کنیم تا بتواند دوباره احیا شود و بالندگی داشته باشد. طبقه متوسط ارتباطدهنده طبقات بالا و پایین اقتصادی است و اجازه نمیدهد شکافهای اقتصادی به خلأهای عمیق و غیرقابلجبران تبدیل شود. از سوی دیگر طبقه متوسط تربیتکننده نخبگان و افراد فرهیخته در همه جوامع است.
پول و ثروت برای خیلی از افرادی که یکشبه به آن دست یافتهاند عاملی برای رشد اجتماعی میشود و آنها تلاش میکنند با کارهای مختلفی نظیر خرید مدرک یا صندلی دانشگاهی در حقیقت با پول موقعیت و تحصیلات برای خود ایجاد کنند در حالی که افرادی که پول ندارند نمیتوانند به خوبی تحصیل کنند و از تواناییها و استعدادهای خود استفاده کنند؛ به این وضعیت تاخیر فرهنگی و اجتماعی گفته میشود. در واقع فقر و نداری از سویی چرخه فقیرتر شدن برخی را تسریع میکند در حالی که به همان میزان باعث افزایش فاصله فرهنگی و اجتماعی نیز میشود.
امکان تحصیل در خارج از کشور و بهترین دانشگاههای جهان برای هر کسی مطلوب است، اما یک فرد فقیر نمیتواند حتی تصور کند که به این دانشگاهها پاگذاشته و بتواند در این کشورهای زندگی کند در حالی که برای فرد متمول این امکانات فراهم است در حالی که شاید استعدادها و تواناییهای آن فرد فقیر بسیار بیشتر از فرد متمول باشد. تاخیر فرهنگی وضعیتی است که در آن شایستهسالاری به حداقل میرسد.
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۴ - ۱۷:۴۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]