واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: حکایت ضربالمثل «تا بوق سگ» چیست؟
در باشگاه ضربالمثل امروز حکایت کوتاهی را از ضربالمثل «تا بوق سگ» میخوانید.
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ضربالمثلها که جزئی از فولکلور یا دانش عامیانه را تشکیل میدهند، در هر زبان و فرهنگی کم و بیش دیده میشوند. شکلگیری ضربالمثلها بر اساس موازین علم و منطق نبوده و دارای هیچگونه پشتوانه و استدلال منطقی نیست. از آنجا که نمیتوان جامعهای را یافت که تمام اعمال و رفتار افرادش منطقی و حساب شده باشد، بنابراین جامعهای را نمیتوان یافت که در آن ضربالمثل شایع نباشد. باید گفت افراد هر جامعه هرچه از مراحل رفتارهای سنتی و غیرمنطقی به طرف رفتارهای منطقی و حسابشدهتر متمایل میشوند، از رواج امثال و حکم کاسته میشود و افراد در تایید یا نفی امری کمتر به ضربالمثل استناد میکنند؛ زیرا در اثبات یا رد موضوع مورد نظر خود بهتر و بیشتر میتوانند از استدلالات منطقی استفاده کنند. اما آنچه مسلم است این است که موضوعات دربرگیرنده ضربالمثلها در جوامع متفاوت بوده و بیانگر مسائل مورد علاقه یا انزجار مردم و در واقع انعکاسی از فرهنگ اصیل و شایع هر جامعه است (کلهر، 1380).
با این وصف در باشگاه ضربالمثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضربالمثل «تا بوق سگ» میپردازیم.
**************************
این ضرب المثل را امروز در مورد افرادی به کار می برند که تا دیروقت کار میکنند و یا تا دیروقت بیرون از خانه میمانند.
در اصل این عبارت به معنای انجام کاری در مدت زمان طولانی و دیر وقت است. مثلا می گوییم فلانی تا بوق سگ کار می کند.
و اما ریشه آن:
بازار در ایران نقش مهمی داشته و دارد. بازارهای ایرانی به شکل سنتی دارای چهار مدخل هستند که در دو انتهای دو محور اصلی واقع بوده که با درهای بزرگ چوبی بسته میشد.
مراقبت از این بازارها کار سخت و مهمی بود. درست است که هر حجره و مغازهای با استفاده از درهای چوبی بسته میشد؛ اما این درها از امنیت بالایی برخوردار نبودند.
از همین رو امنیت اصلی بازار بسته به درهای اصلی و نگهبانان بازار بود. نگهبانان درهای اصلی بازار از اذان مغرب تا اذان صبح در بازار مشغول کشیک دهی بودند.
اما از آنجا که بازار بزرگ و امکان بازبینی همه جای آن غیرممکن بود، نگهبانان، همراه خود سگ هایی درنده هم داشتند. این سگ ها به سگ های بازاری معروف بودند که به غیر از مربی خود هر جنبنده ای را می دیدند، مورد هجوم قرار می دادند.
از همین رو با نزدیک شدن به مغرب، نگهبانان سگ ها را در بازار رها می کردند و در همان هنگام در بوقی که از شاخ قوچ ساخته شده بود، می دمیدند. این کار برای این بود که هر فردی که در بازار بوده، حجره اش را ببندد و بازار را ترک کند.
این بوق چندبار به صدا در می آمد و دیگر حتی مشتری آخر وقت هم حساب کار خودش را می کرد و می دانست که اگر دیروقت برای خرید به بازار برود شاید جان سالم به در نبرد.
گزارش از: مریم محمدی
برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.
انتهای پیام/
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
حکایت ضربالمثل «هرچه کنی، به خود کنی/گر همه نیک و بد کنی» را میدانید؟
حکایت ضربالمثل «حساب به دینار، بخشش به خروار» را میدانید؟
حکایت ضربالمثل «فلانی خالی بسته» را میدانید؟
حکایت ضربالمثل «کوه به کوه نمیرسد، ولی آدم به آدم میرسد» را میدانید؟
حکایت ضربالمثل «جیکجیک مستونت بود، فکر زمستونت نبود» چیست؟
حکایت ضربالمثل «نه شیر شتر، نه دیدار عرب» چیست؟
حکایت ضربالمثل «آب پاکی را روی دست دیگری ریختن» را میدانید؟
حکایت ضربالمثل «خروس بیمحل» چیست؟
حکایت ضربالمثل «از این ستون به آن ستون فرج است» را میدانید؟
حکایت ضربالمثل «پا را از گلیم خود درازتر کردن» چیست؟
۱۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۰۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]