تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خنديدنِ بى تعجّب [و بى جا] يا راه رفتن و سخن گفتنِ بى ادبانه بپرهيز.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833823476




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نسبت تصوف و عرفان با تشیع و خاستگاه شیعی عرفان - بخش اول بعد معنوی و عرفانی شیعه


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نسبت تصوف و عرفان با تشیع و خاستگاه شیعی عرفان - بخش اول
بعد معنوی و عرفانی شیعه
علّامه طباطبائى با زبانی ساده و با استدلال‌های بسیار روشن، جنبه معنوی و عرفانی شیعه و وجوهی از ارتباط تاریخی تشیع و تصوف را بیان می‌کند.

خبرگزاری فارس: بعد معنوی و عرفانی شیعه



  چکیده امروزه پس از گذشت نزدیک به دو قرن از پژوهش‌های تاریخی، دیگر تردیدی درباره خاستگاه اسلامی عرفان و تصوف نیست؛ اما اثبات خاستگاه شیعی عرفان نیازمند ژرف‌کاوی بیشتری است که این هدف دستیابی به شواهد تاریخی و ماهویِ روشن‌تری می‌طلبد. بررسی دقیق و همه‌جانبه پیوندهای ماهوی و تاریخی تشیع و تصوف می‌تواند ابعاد گوناگون این ارتباط را آشکارتر سازد.     علّامه طباطبائى با زبانی ساده و با استدلال‌های بسیار روشن، جنبه معنوی و عرفانی شیعه و وجوهی از ارتباط تاریخی تشیع و تصوف را بیان می‌کند. مفهوم و معنای باطنی امامت، تعلیم اسرار و معارف باطنی در محیط شیعه، مقاومت اهل‌بیت(ع) و شیعیان در‌برابر اکثریت به منظور حفظ معنویت اسلام، جلوگیری از سقوط معنوی جامعه در پی به وجود آمدن انحراف از تعالیم پیامبر اکرم(ص)، تأثیر عمیق تصوف از تعالیم اهل‌بیت(ع) و پیروانشان ایشان، انحطاط تصوف و سرایت این انحطاط به برخی عرفای شیعه، از مباحث مهمی است که علّامه طباطبائی در تبیین ارتباط تشیع و تصوف بدانها پرداخته است. کلیدواژه‌ها: تشیع، عرفان، تصوف، اهل‌بیت (ع)، خلافت، انحطاط تصوف.  مقدمه امروزه، یافتن یک منشأ غیراسلامی برای عرفان اسلامی که مدت ها ذهن چندین نسل از مستشرقان را به خود مشغول ساخته بود، پایان یافته است. برای محققان و عرفان پژوهان این نکته آشکار گردیده که اسلام، منشأ و خاستگاه عرفان اسلامی است و این فرضیه که منشأ عرفان و تصوف در منابع غیراسلامی است، دیگر موجه و معقول نیست (زرین کوب، 1384، ص25). البته این به معنای انکار هر نوع تأثیر و تأثر میان عرفان اسلامی و دیگر مکاتب عرفانی نیست (مطهری، 1382، ج 2، ص 30)؛ بلکه، نیازمند یافتن پاسخ برای پرسش های دیگری هستیم: آیا علاوه بر قرآن و سنت نبوی، تعالیم معنوی اهل بیت علیهم السلام نیز خاستگاه و منشأ عرفان بوده است؟ عرفان اسلامی تا چه اندازه مستقل از جریان تصوف و با خاستگاه شیعی تبلور می یابد؟ نحوه تعامل اهل بیت علیهم السلام و شیعیان با تصوف رسمی چگونه بوده است؟ ارتباط تصوف و تشیع مسئله پیچیده ای نیست. بررسی پیوندهای ماهوی و تاریخی این دو می تواند تا اندازه فراوانی زوایای پنهان این ارتباط را آشکار سازد. در این نوشتار خاستگاه و منشأ عرفان و تصوف را از منظر علّامه طباطبائی بررسی خواهیم کرد. با این بررسی به بخشی از پرسش های یادشده پاسخ خواهیم داد و تا اندازه ای زوایای پنهان پیوند تاریخی و ماهوی تشیع و عرفان آشکار خواهد شد. مرحوم علّامه در تبیین منشأ شیعی عرفان، این هدف را بدون اهانت به صوفیه اهل سنت، بررسی می کند و می کوشد، تا نشان دهد که معنویت تشیع جنبه اى کاملاً اصیل از اسلام است؛ ایشان بدون اینکه کوچک ترین مقصودى در ایجاد تفرقه یا شکاف میان مسلمانان داشته باشد، در حفظ میراث معنوی اسلام اهتمام می ورزد و با دفاع از اصالت شیعه گفت وگوى میان دو بخش اصلى اسلام را آسان تر می سازد. بعد معنوی و عرفانی شیعه از آنجا که همواره تعالیم شیعه از منظر بُعد سیاسی و فضای حاکم بر زمانه نگریسته شده و کارکردهای معنوی و عرفانی آن تاکنون جایگاه شایسته خود را نیافته و تا اندازه ای ناشناخته مانده است؛ ازاین رو، پرداختن به بُعد معنوی و عرفانی شیعه و دستاوردهای آن، به ویژه در زمانه حاکمیت سیاسی شیعه ضرورتی انکارناپذیر است. متأسفانه ارزیابی های انتقادی از شیعه که بیشتر اهداف سیاسی دارند، سهم بزرگ و بی بدیل اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان را در تکوین نهضت معنوی اسلام تحت الشعاع قرار داده است. آنچه باید روشن شود این است که تاریخ شیعه فقط جنبه های سیاسی نیست. نقش انکارناپذیر شیعه در گسترش معنویت و عرفان اسلام بیش از آن است که تاکنون به آن پرداخته اند؛ درواقع این جنبه تفکر شیعه همواره مغفول واقع شده است. برخی نیز با نادیده گرفتن حقیقت تشیع، از شیعه به حرکتی انحرافی و عمدتاً با انگیزه های سیاسی یاد می کند و با این کار ستمی تاریخی و جبران ناپذیر بر شیعه وارد می سازند. یکی از اشتباهات این گونه افراد آن است که گناه برخی تندروی های غلات را که در مذاهب دیگر نیز بی سابقه نیست، بر گردن شیعه می نهند (خضری، 1384، ج 1، ص3). البته دانشمندان مسلمانی همچون محمد حسین کاشف الغطاء، آقا بزرگ تهرانی، محسن امین، علّامه طباطبائی و برخی شرق شناسان مانند یولیوس ولهاوزن، ویلفرد مادولونگ و هانری کربن، درباره ابعاد گوناگون و حقیقت وجودی آثار شایسته و درخور توجه ای پدید آورده اند. ولهاوزن شرق شناس و شیعه پژوه معاصر گوید: اگر تشیع نبود اسلام در قالب های خشک و بی روح منجمد می شد و نمی دانم در چنان حصارهایی چه سرنوشتی به سراغش می آمد. شگفتا که محققان به این امر، یعنی نقش معنوی ای که شیعه در ایجاد محتوای عقیدتی اسلام داشته است آنچنان که سزاوار است توجه نکرده اند، علت آن این است که جنبه سیاسی شیعه انظار را بیش از جنبه های دیگر آن به خود جلب کرده است؛ در صورتی که بُعد سیاسی شیعه تنها یکی از ابعاد آن به شمار می آید و از نظر ارزش ذاتی پایین ترین مقام را در این مذهب داراست (ولهاوزن، 1375، ص137). به باور هانری کربن به حقایق و معنویات اسلام از دریچه چشم شیعه، که درباره اسلام جنبه واقع بینی دارد، باید نگریست. هرگونه مشکلی که برای سوق دادن انسان ها به سوی معنویات و رسیدن به هدف حقیقی یک دین واقعی بر عهده اسلام است، با اصول و مبانی شیعه و شیوه تفکر این طایفه حل شدنی است. تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهیه را میان خدا و خلق از طریق استمرار و پیوستگی ولایت برای همیشه زنده نگه داشته است (طباطبائی، 1382، ص11). عبدالرحمان بدوی پژوهشگر معاصر عرب واژه شیعه را به موجی معنوی اطلاق می کند که در اعماق درونی هسته اولیه اسلام نفوذ کرده، ارزش های برخاسته از متون برجسته این دین را شکوفا می سازد (ر.ک: بدوی، 1917م، ص ی). سیره قولی و عملی ائمه علیهم السلام به خوبی بر اصالت بُعد باطنی و معنوی ولایت و خلافت که همان دستگیری و هدایت انسان ها به سوی درجات نهایی قرب الی الله تأکید می کند. خلافت ظاهری نیز ابزاری در جهت همین هدف و همسو با معنویت است. در مقابل زیر بنای خلافت انتخابی، یعنی اعتباری و قراردادی کردن مقام خلافت، مادیت محض است و در نقطه مقابل معنویت و سیر و سلوک معنوی قرار دارد (طباطبائی، 1382، ص237). اهل بیت علیهم السلام و حفظ معنویت اسلام بی شک، اعتقاد به ولایت و خلافت امامان معصوم از جانب خداوند، از مهم ترین ویژگی ها و ارکان اعتقادی تشیع است که دو بُعد معنوی و سیاسی ـ اجتماعی دارد. ولایت، کمال والای انسان و راه دستیابی به بواطن و حقایق عالم، و سرانجام رسیدن به سرمنزل مقصود، یعنی توحید تام است (طباطبائی، 1423ق، ص148). هر نوع انکار، سوء برداشت یا تحریف در حقیقت ولایت و خلافت، به خلل و حتی سقوط معنویت و عرفان در جامعه اسلامی می انجامد؛ بر این اساس یکی از ادله اصلی مخالفت اهل بیت علیهم السلام و پیروانشان با جریان انحراف خلافت، بُعد معنوی و غیرسیاسی آن بود. سیره عملی همه ائمه اطهار علیهم السلام این مطلب را تأیید می کند که بُعد معنوی و الهی خلافت به مراتب مهم تر از بعد ظاهری خلافت است. مرحوم علّامه معتقد است، آنچه شیعه را از موافقت با خلافت انتخابى بازداشت، ترس از پیامدهای ناگوار آن بود؛ یکی از این پیامدها انحطاط، فساد و سرانجام سقوط ولایت و حکومت اسلامى و انهدام اساس تعلیمات عالیه دین بود (طباطبائی، 1382، ص237).  اتفاقاً، حوادث به وجود آمده نیز این عقیده یا پیش بینى را روز به روز روشن تر ساخت. تغییر پاره ای از مواد دینی بر اساس مصلحت سنجی خلیفه یا دیگر متولیان حکومتی، فساد اخلاقی در اندرونی دستگاه خلافت و حاکمان و سرایت آن به جامعه و سرانجام فراموش شدن معارف اعتقادی و معنوی اسلام و نوع پذیرش این حقایق، یعنی سیر و سلوک معنوی، شیعه را بر عقیده خود استوارتر ساخت و با اینکه در ظاهر با عده ای انگشت شمار به هضم اکثریت رفته بود، در باطن به اخذ تعالیم اسلامى از اهل بیت علیهم السلام و دعوت به طریقه خود، اصرار می ورزیدند؛ به بیان دیگر، مشاهده انحطاط و سقوط معنوی و اخلاقی جامعه، به سبب بسته شدن درِ خانه اهل بیت، ایمان شیعه را به دستور قطعی پیامبر اسلام در خصوص ملازمت با اهل بیت علیهم السلام و تعالیم ایشان محکم تر کرد (همان، ص40). خلافت و حاکمیت امامان معصوم علیهم السلام دربردارنده آثار معنوی فراوان و زمینه ساز بسیاری از شکوفایی های معنوی است. بیشترین تأسف شیعه از انحراف مسیر خلافت، ابعاد اعتقادی و معنوی آن است. مرحوم علّامه درباره ثمرات معنوی و عرفانی خلافت على علیه السلام در خلافت چهار سال و نُه ماهه شان، این موفقیت ها را برمی شمارد: ارائه چهره جذاب سیره نبوی به مردم، خاصه به نسل جدید با روش و سیره عادلانه، زاهدانه و معنوی خود؛ به یادگار گذاشتن ذخایر گران بهایى از معارف الهیه و اسرار معنوی در میان مردم و در نهایت، تربیت گروه انبوهى از رجال دینى و عرفانی که در میان ایشان جمعى از زهاد و اهل معرفت مانند اویس قرنى و کمیل بن زیاد و میثم تمار و رشید هجرى وجود دارند که در میان عرفاى اسلامى، مصادر عرفان شناخته می شوند (طباطبائی، 1388، ص 45). امامت باطنی امام یعنی کسی که متصدى حفظ و نگه دارى دین اسلام است و او را برای این کار برگزیده است؛ چنان که نبی حامل روح وحى و نبوت و متصدى اخذ و دریافت احکام و شرایع آسمانى از جانب خداست. باید دانست که این دو معنا بدون عصمت و مصونیت خدایى ممکن نیست. بنابراین یکی از ابعاد وجود امامت در شیعه، هدایت ارشادی امام به باطن و اسرار احکام و عقاید شریعت اسلام است. این معنا مستلزم و متضمن معرفت و محبت به امامان معصوم بوده، نوع خاصی از سرسپردگی معنوی و روحانی را همراه با معرفت و محبتِ برخاسته از آن متبلور می سازد. عّلامه طباطبائی در کتاب رساله الولایه (جوادی آملی، 1386، ص 272) راه دستیابی به بواطن و حقایق عالم را که زمینهساز دسترسی آدمی به سرمنزل مقصود عرفان عملی (توحید تام) است، راه ولایت میداند. راه ولایت با شناخت نفس آغاز میشود و با فنای انسان در وجود سرمدی خدای سبحان استمرار مییابد. این دو نکته، یعنی شناخت نفس و فنای انسان که خود نتیجه شناخت واقعی روح است، معنای ولایت را تشکیل میدهند. دستیابی به این ولایت تنها از سر منشأ آن، یعنی ولایت مطلقه الهیه که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و وارثان او دارند امکان پذیر است (طباطبائی، 1423ق، ص150). علّامه طباطبائی با اشاره به بُعد باطنی امامت، علاوه بر بُعد ظاهری آن، می گوید: امام چنان که نسبت به ظاهر اعمال مردم، پیشوا و راهنماست، همچنان در باطن نیز سمت پیشوایى و رهبرى دارد و اوست قافله سالار کاروان انسانیت که از راه باطن به سوى خدا سیر می کند؛ سپس در تبیین آن می گوید: انسان در باطن این حیات ظاهرى، حیات باطنى دیگرى (حیات معنوى) دارد که از اعمال وى سرچشمه می گیرد و خداوند برای رسیدن به این حیات، انسان ها را از طریق پیغمبران و امامان که هدایت و رهبری شان به امر خداست، به سوى حیات معنوى سوق می دهد، و اینان خودشان نیز داراى همان حیات معنوى می باشند؛ زیرا خدا تا کسى را خود هدایت نکند، هدایت دیگران را به دستش نمى سپارد و کسی که رهبرى امتى را به امر خدا به عهده دارد، چنان که در مرحله اعمال ظاهرى رهبر و راهنماست، در مرحله حیات معنوى نیز رهبر و حقایق اعمال با رهبرى او سیر می کند (طباطبائی، 1388، ص11). شیعه کانون تعلیم اسرار و معارف باطنی تشیع به خودی خود راه آشنایی با اسرار و معارف باطنی است. در حقیقت، شیعه محیط تعلیم این گونه اسرار و معارف است. مرحوم علّامه تصریح می کند که عامل مؤثر در شکل گیری گرایش های معنوی و عرفانی در میان شیعه و به وسیله شیعه در میان دیگران، ذخایر معنوی و عرفانی ای است که از پیشوایان شیعه به یادگار مانده بود، ذخایر علمى ای که پیوسته شیعه به آنها با نظر تقدیس و احترام می نگریست. این ذخایر معنوی که حتی در مقیاس های بسیار کوچک، در هیچ یک از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و تابعین او وجود نداشت و فقط از میان این جمع، که نزدیک به دوازده هزار نفر از ایشان در کتاب های رجال ضبط و شناخته شده اند، على علیه السلام بود که با بیان بلیغ خود شیعیان را از ذخایر بیکران حقایق عرفانى و مراحل حیات معنوى بهره مند می ساخت. ایشان در میان یاران و شاگردان خود کسانى همچون سلمان فارسى، اویس قرنى، کمیل بن زیاد، رشید هجرى و میثم تمار را پروراند که هریک از آنان، پس از على علیه السلام، سر سلسله عارفان پس از خود قرار گرفتند (طباطبائی، 1388، ص15). منشأ شیعی عرفان بیشترین شواهد تاریخی برای اثبات منشأ شیعیِ عرفان، از صدر اسلام تا اواسط سده دوم هجری، یعنی قبل از ظهور نحله ای تصوف قابل اصطیاد است. بررسی وضعیت معنویت و عرفان در این دوره، جایگاه اهل بیت و پیروانشان را در بالندگی عرفان و معنویت اسلامی روشن می سازد. بهتر است این دوران را دوران رشد و نمو عرفان اسلامی بنامیم، همان گونه که دوران پس از آن، یعنی از اواسط قرن دوم تا اواسط قرن سوم هجری را دوران آسیب زدایی از عرفان توسط امامان شیعه می دانیم. علّامه طباطبائی با تحلیل وقایع صدر اسلام و تبعات انحراف از ولایت و خلافت انتصابی، بیان می کند که وضعیت بیشتر مسلمانان صدر اسلام تا اواخر سلطنت امویان، به گونه ای بود که در میان آنان از روش باطنی و سیر و سلوک معنوی خبری نبود و جز عده ای از زهاد و عُبّاد که تنها به عمل صالح معروف بودند، کسی با عنوان دیگری تظاهر نکرده است؛ در نتیجه این وضع، معارف اعتقادی و عرفانی اسلام روز به روز رو به سقوط می رفت و راه های درک این حقایق، یعنی سیر و سلوک معنوی، به فراموشی سوق داده می شد. مرحوم علّامه در رساله علی و فلسفه الهی درباره میراث معنوی برجای مانده بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می گوید: اگر کسى در آثار اسلامى و احادیث راجع به یاران و اصحاب پیغمبر، دقت و تأمل کند و اخبارى را که راجع به آنان به دست ما رسیده و اقوال و رفتارشان را بهطور مبسوط منعکس ساخته، بررسى نماید، به رأى العین و به وضوح، تمام این حقیقت را درک خواهد کرد که... احادیثى که به معارف حقّه و فلسفه الهى اشاره مىکند و به رموز و دقایق علوم عالیه که دل ها را شیفته و قلب ها را با بارگاه عظمت و جلال و ابّهت آفریدگار هستى مرتبط مىسازد، این رشته از مطالب بسیار اندک است و شاید احادیث وارده در این باب با پیچیدگى و غرابتى که دارد، از چند حدیث تجاوز نکند، بلکه به چند عدد هم نرسد. اصولاً آنچه در مورد معارف الهى از اصحاب پیامبر براى ما باقى مانده، چیزى نیست جز یک سلسله اخبار در زمینه تجسیم و تشبیه و یا احیاناً تنزیه بارىتعالى. پارهاى نیز شامل معلومات بسیار سطحى و ساده و عوامانه است؛ درحالىکه تعداد و شماره صحابهاى که ترجمه و شرح حال آنان در کتب تراجم و رجال آمده، بالغ بر دوازده هزار نفر مىباشند... مگر سخنان امام على بن ابى طالب علیه السلام که از معارف الهى مىجوشد و بر حیرت و شگفتى عاشقان فلسفه الهى مىافزاید و افکار والاى جویندگان حقیقت را در اقیانوس بىکران الوهیت به منتهاى اوج و ترقى مىرساند، تا آنجا که همگى خسته و کوفته از پیشرفت بیشتر، بازمىمانند؛ اما امام على بن ابى طالب علیه السلام مثل بارز و اعلاى الهى است که به تنهایى پیش مىرود و کسى به گرد او هم نمىرسد (طباطبائی، 1431ق، ص40). در دوران یادشده اقلیت شیعه، بر اساس وصیتی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله که در آن اهل بیت علیهم السلام خود را حافظ و مُبین معارف اسلامی و پیشوای معنوی مسلمانان معرفی می کنند، به ائمه اهل بیت علیهم السلام روی آوردند و به تحصیل معارف اعتقادی و معنوی پرداختند و از همان روزهای نخست، به مخالفت با تفکر اکثریت برخاستند؛ اما از آنجا که نیروی کافی برای در هم شکستن وضع موجود و نجات جامعه از سقوط معنوی و باز گرداندن اسلام و خلافت ظاهری و معنوی به مسیر حقیقی خود را نداشتند، ناگزیر دست از رویارویی مستقیم برداشته، از راه دیگر دست به کار شدند و با ترس و لرز و با تقیه کامل، کوشیدند از هر راه ممکن، معارف اعتقادی و معنوی اسلام را حفظ و ضبط نمایند و زنده نگه دارند. امیرمؤمنان علیه السلام در دوران بیست و پنج ساله گوشه گیری و نیز پنج سال خلافت پر محنت خود، به نشر معارف و احکام اسلام پرداخت و برخی مردان خدا را، از صحابه و تابعین، مانند سلمان و کمیل نخعی و اویس قرنی و رشید هجری و میثم کوفی پرورش داد. پس از شهادت پیشوای نخست شیعه، خلفای اموی با خشونتی وصف ناپذیر و همه توان، برضد شیعه به مبارزه پرداختند و هرجا فردی از شیعه می یافتند، حتی آنان که به تشیع متهم بودند، شهید می کردند. با این همه، در این مدت، پیشوای دوم و سوم و چهارم شیعه، در حفظ معارف اعتقادی و معنوی اسلام، فرو گذار نکردند و در محیطی پر محنت و زیر رگبار شمشیر و تازیانه و زنجیر، با تقیه کامل حقیقت تشیع را روز به روز توسعه دادند. گواه این مطلب آنکه پس از این دوره، در زمان پیشوای پنجم و ششم شیعه که سلطنت اموی ضعیف شده و سلطنت عباسی هنوز قدرت نیافته بود، در مدتی بسیار اندک، دستی که گلوی شیعه را فشار می داد، قدری سست شد و شیعیان راه گریزی یافتند، رجال و علما و محدثان، مانند سیل خروشان به سوی این دو پیشوا بزرگوار سرازیر شدند و به فراگیری علوم و معارف اسلامی پرداختند. این جمعیت گسترده، غیرشیعی ای نبودند که نخست به دست امام، شیعه شده باشند و پس از آن به فراگیری علوم و معارف بپردازند؛ بلکه شیعیانی بودند که در پس پرده اختفا می زیستند و با اندک فرصتی، پرده را کنار زده، بیرون آمدند. نکته مهم این است که حقیقت و معنویت توسعه یافته به دست اهل بیت علیهم السلام و اقلیت شیعه، در کالبد اکثریت جامعه، نفوذپذیر بود و حقیقت و معنویت را در اذهان و قلوب آنان، کم و بیش جلوه گر می ساخت و پیام معنویت اسلام را به گوش هوش همگان می رساند و فطرت انسان های دین دار و مؤمنان حقیقی را با ذوق و محبت به سیر و سلوک معنوی رهنمون می گشت. نفوذ و سرایت تعلیمات معنوی اهل بیت علیهم السلام و در رأس آنان بیانات علمی و تربیت عملی پیشوای نخست شیعه، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام، جمعی از مردان خدا که تربیت یافتگان این مکتب بودند و درحال تقید و تستر می زیستند، در زمان مناسب، به دفاع از حق و حقیقت کشاند؛ اینان با روش معنوی و ذخایر معارف علومی که از آن بهره مند بودند، تأثیر بسزایی در نشر معارف و معنویت اسلامی در جامعه داشتند (طباطبائی، 1382، ص239). ظهور تصوف (روش معنوی و سیر و سلوک باطنی) در عین حال که بیشتر انسان ها سرگرم تنظیم امور معاش و تلاش در رفع حوایج زندگى روزانه اند و به معنویات نمى پردازند، برخى افراد بر اساس هدایت های باطنی و فطری، به رشته ای از اعمال و گرایش های معنوی تمایل یافته، به دسته ای از درک هاى معنوى دست می یابند. هر یک از مذاهب خداپرستى و حتى وثنیت، پیروانى دارند که از این راه سلوک مى کنند. وثنیت، یهودیت، مسیحیت، مجوسیت و اسلام عارف دارند و غیر عارف (طباطبائی، 1388، ص 108). در جامعه اسلامی نیز مجموعه ای از عوامل، جریانی معنوی و باطنی را در جامعه بنیان نهاد، به طوری که در قرن دوم هجری، مکتبى در میان مسلمانان خودنمایى کرد که تصوف نام گرفت و در اوایل حکومت بنى عباس با پیدا شدن رجالى همچون با یزید بسطامى و جنید و شبلى، رسماً به عنوان یک مکتب ظاهر گردید (طباطبائی، 1371، ج 5، ص 280). این گروه با مجاهدت های باطنی و تصفیه نفس، در مسیر سیر و سلوک گام نهادند. برخی دیگر از عامه مردم، به ارادت آنها برخاستند، و با اینکه در همان اوایل ظهور، تا مدتی مبتلا به کشمکش های شدید بودند و در این راه هر گونه فشار، از قبیل قتل و حبس و شکنجه و تبعید را متحمل می شدند، از مقاومت دست برنداشتند و پس از دو سه قرن، در همه سرزمین های اسلامی ریشه دوانیدند و جمعیت های انبوه دهشت آوری را به وجود آوردند (طباطبائی، 1382، ص235). بنابراین، از نظر تاریخی، ظهور نحله های تصوف در اواسط قرن دوم و پس از دوران رشد عرفان اسلامی در مکتب اهل بیت علیهم السلام و هم زمان با دوران آسیب زدایی از عرفان به دست دیگر امامان شیعه بود. در میان یاران و شاگردان امامان ـ شیعه تا اواسط قرن دوم، یعنی پیش از زمان امام صادق علیه السلام ـ کسانى مانند سلمان فارسى، اویس قرنى، حذیفه بن یمان، کمیل بن زیاد، رشید هجرى و میثم تمار یافت می شوند که عامه عرفا و صوفیه ای که در اسلام پدید آمدند، آنان را به منزله طبقه ای از عرفا، صحابه و تابعین گرام می داشتند. پس از این طبقه و در قرن دوم هجری کسان دیگرى مانند طاووس یمانى و مالک بن دینار و ابراهیم ادهم و شقیق بلخى پدید آمدند که بدون تظاهر به عرفان و تصوف، در زىّ زهاد و پیش مردم، اولیاى حق و مردان وارسته بودند، ولى هیچ گاه ارتباط تربیتى خود را با طبقه پیشین نمى پوشاندند. سپس طایفه دیگرى در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم به وجود آمدند مانند بایزید بسطامى، معروف کرخى، جنید بغدادى، شبلی، حلاج که به سیر و سلوک عرفانى پرداختند و به عرفان و تصوف تظاهر نمودند و سخنانى به عنوان کشف و شهود زدند که به سبب ظواهر زننده اى که داشت، فقیهان و متکلمان زمان خود را شوراند؛ در نتیجه، مشکلاتى برایشان پدید آمد و بسیارى از ایشان را به زندان یا شکنجه یا چوبه دار کشاند. با این همه، در طریقه خود در برابر مخالفان خود سماجت کردند؛ بدین ترتیب، روز به روز طریقت در حال توسعه بود تا در قرن هفتم و هشتم هجرى به اوج وسعت و قدرت خود رسید. پس از آن نیز گاهى در اوج و گاهى در حضیض بود، اما تا کنون به هستى خود ادامه داده است (طباطبائی، 1371، ج 5 ص281) منابع آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، انستیتو ایران و فرانسه پژوهش های علمی. بدوی، عبدالرحمن،1917، شخصیات قلقه فی الاسلام، قاهره. جوادی آملی، عبدالله، 1386، شمس الوحی تبریزی، سیره علمی علّامه طباطبائی، قم، اسراء. خضری، سیداحمدرضا، 1384، تاریخ تشیع، تهران، سمت. زرین کوب، عبدالحسین، 1384، جستجو در تصوف ایران، تهران، امیر کبیر. شیبی، کامل مصطفی1982م، الصله بین التصوف والتشیع، بیروت، دار الاندلس. صدوقی سها، منوچهر و کیوان سمیعی،1370، دو رساله در تاریخ جدید تصوف ایران، تهران، پاژنگ. طباطبایى، سیدمحمد حسین، 1371، المیزان فى تفسیر القرآن، چ دوم، قم، اسماعیلیان. ـــــ ، 1382، شیعه؛ مذاکرات و مکاتبات، پرفسور هانری کربن و علامه طباطبائی، تهران، بوستان کتاب. ـــــ ، 1387، رسالت تشیع در دنیاى امروز، چ دوم ، قم بوستان کتاب. ـــــ ، 1388، شیعه در اسلام، قم: موسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ پنجم. ـــــ ، 1423ق، طریق عرفان، ترجمه و متن رساله الولایه، ترجمه صادق حسن زاده، قم، بخشایش. ـــــ ، 1430ق، بررسى هاى اسلامى، قم، بوستان کتاب. ـــــ ، 1431ق، على و فلسفه الهى، قم، جامعه مدرسین. مجلسی، محمدباقر، بی تا، بحارالانوار، بیروت، دارصادر. مطهری، مرتضی، 1382، مجموعه آثار ج نهم، تهران، صدرا. ولهاوزن، یولیوس، 1375، تاریخ سیاسی صدر اسلام، تشیع و خوارج، ترجمه محمود افتخارزاده، قم، دفتر نشر معارف اسلامی. اصغر نوروزی: دانشجوی دکتری عرفان اسلامی ادیان و مذاهب. حکمت عرفانی – شماره 6 - سال دوم، شماره دوم، ادامه دارد...

http://fna.ir/DOROLN





94/09/14 - 04:51





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن