تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 23 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگز زمين باقى نمى ماند مگر آن كه در آن دانشمندى وجود دارد كه حق را از باطل مى شن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806430148




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حکایت غم انگیز از فساد اداری یک مدیرکل در قم


واضح آرشیو وب فارسی:قم پرس: توصیه مدیرکل به نقل از دعانویس : من یکسال دیگر رئیس می شوم ... این دعا را در چهارگوشه زمین آتش بزن /شما کپی شناسنامه از من گرفتید، ولی هنوز از ماشین خبری نشده، کارهای ماشین را تمام کنیدپایگاه خبری تحلیلی قم پرس ;اقتصاد آینده در شماره اخیر خود نوشت : امیم قاسمی از جوانانی است که در سن 23 سالگی با توجه به مطالبی که در زمینه ***شنیده بود، با سرمایه پدر خود که دستی در کار خرید و فروش ساختمان داشت، به قصد ورود به شغل و حرفه ای به اداره *** قم مراجعه کرد. وی تجربه تلخ شروع کسب و کار خود را با مراجعه به اداره *** حکایت می کند و می گوید: برای شروع و دریافت پاسخ در زمینه سوالات خود به اداره *** مراجعه کرده و آنجا مطرح کردم که زمینی در قم روبروی لنگرود دارم، می خواستم بدانم آیا ظرفیت ورود به سرمایه گذاری دارد. آقای « ن » در این اداره کارشناسی خوبی ارائه داد و راهنمایی کرد و موافقت اصولی را آسان و قانونی دریافت کردیم، به محض اینکه موافقت اصولی زمین را از اداره *** دریافت کردم، آقای ( نام محفوظ )، معاون اداره *** شب به گوشی من پیامک داد. با آقای ( نام محفوظ )آشنایی نداشتم، خودشان را از اداره *** معرفی کردند، خواستار ملاقات با من شد تا مواردی را با من درمیان بگذارد، بنابراین فردای آن روز قرار ملاقات گذاشتیم، به محض اینکه رفتم داخل اداره گفت شما بروید، شاید اینجا صلاح نباشد، صحبت کنیم. من برای موافقت اصولی پشتوانه مالی را در قالب فیش بانکی، میزان سرمایه در حساب و پرینت حساب به اداره *** معرفی کرده بودم که در پاسخم گفت من معاون این اداره هستم، دوست دارم سرمایه گذار در مکانی مناسب در قم سرمایه گذاری کند تا آبروی قم حفظ شود، من از راهنمایی وی تشکر کردم که از خطا نجات پیدا کردم. گفتم در چه زمینه ای فعالیت کنیم که در پاسخ گفت همین زمینه ولی در زمین های اداره *** انجام شود، البته چندین مرتبه تاکید کرد که سند شش دانگ است و نماینده اداره *** تحویل می دهد. من تا آن زمان از قوانین اداره *** و نحوه واگذاری زمین ها اطلاع نداشتم، زمین جاده **** را نشان داد ولی قبول نکردم و چند وقت بعد تماس گرفت، 6 ماه با من گفت وگو داشت تا در نهایت من را قانع کرد که اینجا به صلاح من است. توافق با مبلغ 840 میلیون تومان پس از 6 ماه از 150 میلیون تومان به 850 میلیون تومان رسید، این اختلاف قیمت به وجود آمده بود، برای نخستین بار می خواستم سرمایه گذاری موفقی داشته باشم، بالاخره کسی است که موی سفید و تجربه دارد و معاونت اداره است. در نهایت با تخفیف آقای ( نام محفوظ )840 میلیون زمین در توافق با شخصی به نام ( نام محفوظ ) با عنوان نماینده اداره *** در ارگ سالاریه قم صورت گرفت، البته پیش از آمدن مردد بودم و در پرداخت پولش مشکل داشتم، ولی آنها گفتند بیا صحبت کنیم، اگر توافق شد، قرارداد می نویسیم ولی آقای ( نام محفوظ )واقعا من را فریب داد، گفت اگر آقای ( نام محفوظ )از اینجا برود، می خواهد جای دیگری قرارداد ببندد، این فرصت از دست می رود. دسته چک همراهم نبود، گفتم بروم مشورتی با پدرم کنم، به قدری اصرار کرد که با پسرخاله ام که اصفهانی است ولی به قم آمده بود، تماس گرفتم، دسته چک آورد تا بتوانیم قرار داد بنویسیم، پسرخاله ام یک چک 730 میلیون تومانی و یک چک 110 میلیون تومانی به آقای ( نام محفوظ )داد و رفت. بنا شد بعد از چند روز چک خودم را به آقای ( نام محفوظ ) بدهم و چک پسرخاله ام را برگردانم، پس از اینکه قرارداد تکمیل شد، گفتم اگر آقای ( نام محفوظ )امضا نکند، چیزی در آن نمی بینم که بخواهم این اندازه پول پرداخت کنم، ( نام محفوظ ) به عنوان مشاور و امین قرارداد امضا کرد، پرسید به عنوان امین قبول داریم، من نمی دانستم برنامه آنها چیست، بنابراین با اعتماد به آنها قبول کردم. پیشنهاد دادند که قراردادها، چک ها و مدارک زمین پیش آقای ( نام محفوظ )بماند تا زمانی که چک ها وصول شود، تا مدارک زمین را تحویل دهند و به نام من بزند، آن شب من تقاضای سند شش دانگ زمین را کردم که آن را ببینم که آقای ( نام محفوظ )به من گفت من آن را داخل صندوق گذاشتم، شما به من اعتماد دارید، خیالتان راحت باشد. آقای ( نام محفوظ )از اعتماد من خیلی سوء استفاده کرد، کمی شک داشتم، ولی ناچار قبول می کردم که وی با توجه به اداره ای و امین بودن راست می گوید. تعویق قضیه سند زمین پس از پرداخت چک ها به ( نام محفوظ )بابت سند چندین مرتبه مراجعه کردم که بهانه های مختلف در زمینه مشغله کاری عقب انداختند، نوعی اجبار به دلیل اعتماد برای ادامه کار وادارم می کرد. ( نام محفوظ )در برابر اینکه این معامله را هماهنگ کرد مطالبه حق الزحمه کرده بود، آقای ( نام محفوظ )تقاضای 100 میلیون از هر دو طرف قرارداد کرد در اینجا سوال پیش آمد، چرا آقای ( نام محفوظ ) باید کمیسیون بدهد، تا آن موقع فکر می کردم ( نام محفوظ )وابسته به اداره ****است و نخستین شک من در این بخش آغاز شد. در نهایت گفت از ( نام محفوظ )50 میلیون و از من نیز 50 میلیون دریافت می کنم، گفتم از طرف خودت نیز کمیسیون دریافت می کنی?، گفت یک اداره زمانی که به بنگاه مراجعه می کند، بالاخره پول را باید پرداخت کند، غیرعادی نیست. با آنکه معقول نبود به حساب اینکه تجربه دارد و کارمند *** است، به وی اعتماد کردم، پس از چند روز 50 میلیون را تقاضا کرد که گفتم ندارم بدهم اگر ماشینی می خواهید فردی از آشنایان ما هست و با هم معامله و داد و ستد داریم می توانم یک ماشین برای شما بگیرم. گفت من یک ویتارا می خواهم، به آقای ( نام محفوظ )گفتم، من تقاضای ویتارا می دهم و کارهایش را انجام می دهم، شما همان لحظه که می خواهید سند زمین را به من بدهید، من سند ماشین را به شما می دهم تا شما نیز کارت تمام شده باشد و حق کمیسیون را به شما تقدیم کنم. آن زمان تحویل ویتارا مقداری به زمان نیاز داشت تا بیاید، فوری تحویل نمی دادند، به فرد آشنای خود گفتم یک طوری تنظیم کنید که سه ماه دیگر بیاوری، گفتم برای آقای ( نام محفوظ )می خواهم که واسطه قرارداد بوده است، درخواست را به وی سپردم تا سه ماه دیگر ویتارا به آقای ( نام محفوظ )تحویل داده شود. تعویض چک ها و پرداخت یک میلیون و 100 تومان با پسر خاله ام پس از چند روز رفتیم، چک ها را تعویض کنیم که آقای ( نام محفوظ ) گفت به من پول بدهید تا ماشین بیاید، گفتم الان پول همراه ندارم، پسر خاله ام مبلغ یک میلیون و 100 در کیفش داشت که این میزان را تحویل داد. در ورودی در خانه ( نام محفوظ ) واقع در زنبیل آباد، 20 متری امام حسین(ع)، ساختمان **** بود، نخستین قرار در سفره خانه صبا در زمینه معرفی زمین برگزار شد و قرارهای دیگر در سفره خانه و قهوه خانه ها بود. آقای ( نام محفوظ )هیچگاه نمی گذاشت به اداره ای بدون هماهنگی مراجعه کنم، بیان می کرد از من بپرس تا بهترین مسئول را معرفی و هماهنگ کنم، هر اداره ای مانند شرکت نفت و آب بدون درخواست کار را انجام شده، تحویل می گرفتم، زیرا آقای ( نام محفوظ )تماس گرفته بود، خودش نیز بیان می کرد، هزینه کمیسیون از شما بابت این کارها است. خودروی ویتارا تنها به خاطر قرارداد نیست، بلکه تا پایان قرارداد شما را از نظر فکری و اداری همراهی می کنم، همراه آقای ( نام محفوظ ) برای بحث تقاضای *** و **** به شرکت *** مراجعه کردیم، فردی راهنمایی کرد که تقاضا بدهید و 2 میلیون فیش واریز کنید و کارها را انجام دادیم و جوازش را گرفتیم به نام ( نام محفوظ )یعنی فیش ها را من واریز می کردم و تقاضا می دادم ولی *** به نام آقای ( نام محفوظ )بود. 400 میلیون تومان از مبلغ 840 میلیون تومان بر اساس تقاضای آقای ( نام محفوظ )به حساب چک ها واریز نکردم، گفت به حساب ( نام محفوظ )واریز کن زیرا شهرستان است و چک ها در دسترس من است و من زمان لازم را ندارم چک ها را وصول کنم، به حساب او واریز کنم. با اینکه جوان خام هستم و تجربه چندانی ندارم، اگر به شخصی هر اندازه اعتماد داشته باشم، این کار را نمی کنم به حساب چک می ریزم. تعیین مدت زمان 6 ماه برای بهره برداری از این مکان من به شما اعتماد کردم، احترام موی سفید شما را نگاه داشتم، در این مدت دلهره داشتم و از طرفی دیگر هزینه کرده بودم، بر اساس فشاری که آقای ( نام محفوظ )به من وارد کرده بود و قرارداد گفته بود، موافقت اصولی یک مدت زمانی دارد و شما باید بر اساس مدت زمان این مکان را به بهره برداری برسانید و اگر به بهره برداری نرسد، موافقت اصولی باطل می شود و باید خسارت آقای ( نام محفوظ )داده شود. حداکثر در قراردادی ذکر شده، ظرف مدت 6 ماه باید *** را تکمیل شود، بعدها متوجه شدم که این فشارها برای چه منظور بود، موافقت اصولی و ماهیت آقای ( نام محفوظ )و آقای ( نام محفوظ )فریب و بازی بوده ولی کار از کار گذشته بود، من حداقل 600 میلیون در همین یک یا دو ماه اول هزینه کرده بودم. هیچ پروژه ای در جاده *** تا این اندازه پیشرفت کار نداشت، شبانه روز کار کردم، در مدت سه ماه 240 میلیون تومان تنها صاف کردن، خاکبرداری و خاکریزی زمین شد. با توجه به فشار در مدت یک یا دو ماه اول 600 میلیون هزینه کرده بودم و 400 میلیون تومان به آقای ( نام محفوظ )پرداخت کرده بودم، چاره ای دیگر نداشتم و از اینجا به بعد من مجبور بودم. شروع اختلافات با رد درخواست واریز پول آقای ( نام محفوظ )گفت پول را به حساب ( نام محفوظ )واریز کن، ولی من جواب منفی دادم و گفتم پول را زمانی پرداخت می کنم که شما در دفترخانه سند را به نام من کنید، چک بین بانکی به ایشان می دهم، آقای ( نام محفوظ )ناراحت شد که چرا این سخن را می گویم و چرا اعتماد نمی کنم. از این بخش اختلاف بین من و آقای ( نام محفوظ )و آقای ( نام محفوظ )آغاز شد، خارج از قرارداد چک می خواستند، بنابراین زمانی که مشاهده کردم یک چیز غیرمعقول از من می خواهند، سریع پروژه را متوقف کردم تا ضرر بیشتری ندهم و به آقای ( نام محفوظ )شک کردم. زمانی که به آقای ( نام محفوظ )گفتم برای پیگیری این برنامه به استانداری مراجعه می کنم، من را تهدید کرد که قرارداد نداری، شما به عنوان پیمانکار و آقای ( نام محفوظ )به عنوان وکیل است. وعده وام و بدهکاری قرارداد را به دلیل اعتماد پیش امین گذاشتم، بنابراین زمانی که امین بخواهد تخلف کند، من دیگر نمی توانم ثابت کنم، این طور بوده، به جز کارگرانی که برای من کار کردند، البته من نیز همراه و همپای کارگران کار می کردم و کسی نبودم که نظاره گر پروژه باشم. در این مدت گفتم پول من جوابگوی اینجا نیست، ( نام محفوظ )گفت: خیالت راحت، در این مدت وعده وام داده بود و با درخواست کتبی که از من گرفت، به اداره *** اجازه دهم، ( نام محفوظ )از سوی من نماینده برای امور وام باشد. ( نام محفوظ )می گفت وام دو هفته دیگر آماده می شود، شما کار را با سرعت ادامه بده، مشکلی ندارد، بنابراین با وعده وعید وام من را در بدهی بزرگی برده بود. تهدیدات مستقیم در زمینه کشتن پدرم ( نام محفوظ )به طور مستقیم و شدید من را تهدید کرد، که گفت اگر پدر شما در زمین بیاید، سر باباتو می برم، مکالمات تلفنی را ضبط کردم، زیرا تنها راه و امیدی که می توانست گفته های من را تایید کند، همین بود. تهدیدات ادامه داشت، می گفتند اگر شما بخواهید این حرف ها را بزنی و آبروی ما را ببری، ما دست نگاه نمی داریم، پیشنهاد داد اگر زمین را با این شرایط نمی خواهی و نمی توانی بقیه پول را پرداخت کنی، مشکلی ندارد ما زمین را می فروشیم، هزینه ای که پرداخت کردی، بردار. به تدریج با امور اداری آشنا شده و متوجه شدم متولی این زمین اداره حمل و نقل و پایانه ها است که کلا عکس برداری می کرد و نظاره گر پیشرفت ما بود. یک سال من آقای ( نام محفوظ )را معاون می دیدم زمانی فهمیدم رئیس شده که دیگر طاقتم تمام شده بود، گفتم می روم جلو شکایت می کنم، خالی از مدارک نیستم. بدهی بزرگ و زندان 6 روزه به دلیل چک هایی که در دست مردم داشتم، در بدهی بزرگ افتاده بودم و از طرفی با دو نفر آدم در افتاده بودم، یک سال زمان برد، آقای ( نام محفوظ )گفت وامی در کار نیست و فهمیدیم آقای ( نام محفوظ )وکیل است و من چک ها را به مردم داده بودم. به ( نام محفوظ )گفتم این زمین را به چگونه می خواهید بفروشید، چه قدر زمان می خواهید، مردم پولشان را می خواهند، وی گفت با توجه به اینکه فروش زمین به زمان نیاز دارد، من وکیل هستم، کارهای دادگاهی را انجام می دهم، نخستین درخواستش بود که دادگاه نروم. در آن زمان حتی کرایه ماشین نداشتم که خود را به دادگاه برسانم، این دو نفر به خواسته های خود ادامه می دادند و من مجبور بودم قبول کنم. در دادگاه به کسانی که از من طلب داشتند، گفته بود ایشان کلاهبرداری کرده و فراری است، به همین دلیل مردم هجوم آورده بودند تا به دادگاه شکایت کنند، این آقای ( نام محفوظ ) وکیل به من گفت، ابلاغیه آمد، به من اطلاع بده و من ابلاغیه ها را به او می دادم ولی به دادگاه نمی رفت، مردم باورشان شده بود، من کلا هبرداری کردم. بالاخره طوری شد که من را در زندان انداختند، 6 روز در زندان ساحلی بودم، در این هنگام بغض به گلوی قاسمی فشار آورد و با چشمانی اشک آلود گفت مادرم سکته کرد، با طلبکاران تماس گرفتم، با توجه به شناختی که از من داشتند، حرف من را باور کردند که من فریب خوردم.  وعده زمینی در *** پس از فهمیدن ماجرا با آقای ( نام محفوظ ) زمانی که رئیس شده بود، با وجود آنکه فرصت نداشت، قرار ملاقات گذاشتیم، زمانی که متوجه شد من همه چیز را فهمیدم، به وعده و وعید پرداخت که در *** هزار متر زمین به شما می دهم، ولی دیگر فایده نداشت، به او گفتم من مالم را داده و زحمت کشیده بودم، ولی به اینجا ختم شده بود، بنابراین از حالا به بعد نیز طوری دیگر است. زمانی که مشاهده کرد، از این راه نمی تواند وارد شود، به تهدید کردن پرداخت و به من گفت به اداره ها مراجعه نکنم و آقای وکیل ( نام محفوظ ) نیز به تهدید کردن پرداخت. آقای مدیرکل( نام محفوظ ) نیز گفت تو قراردادی نداری اگر بخواهی کاری کنی دستت به هیچ جا بند نیست، فکر کردم نمی توانم حریف اینها شوم یکی رئیس یک اداره و یکی دیگر وکیل پایه یک دادگستری است. من تمام زندگی ام را دادم و وعده وام آقای مدیرکل( نام محفوظ )من را بدهکار کرده بود، وعده فروش زمین نیز یک سال زمان برد، سپس گفتند اصلا فروش نمی رود، من دیگر صبرم لبریز شد، از آقای وکیل شکایت کردم، از آقای مدیرکل( نام محفوظ ) نیز به استانداری، … و بازرسی شکایت کردم . آقای مدیرکل( نام محفوظ )با وکیل( نام محفوظ ) درگیر بود، زیرا شریک یکدیگر بود، خود آقای مدیرکل( نام محفوظ )زمانی که همه چیز مشخص شد، گفت من با وکیل( نام محفوظ )شریک هستم. هزینه های پرداخت شده به مدیرکل به تدریج پاسخ های مدیرکل( نام محفوظ )به من کاهش پیدا کرد و اکنون به هیچ عنوان پاسخی به من نمی دهد. وی در پاسخ به سوالی که در این مدت چه هزینه هایی را آقای مدیرکل( نام محفوظ )مطالبه کردند، می گوید: زمان تعویض چک ها یک میلیون و 100 هزار تومان پرداخت کردم که پسرخاله ام شاهد این امر هستند. هزینه تعمیر ماشین وی از هزینه های دیگر بود، به دلیل آنکه درخواست کمیسیون 50 میلیونی کرد و من گفتم نقدی ندارم ولی ایران خودرو آشنا دارم، می توانم ماشین تهیه کنم، تقاضای ویتارا کرد. آقای مدیرکل( نام محفوظ )گفت می خواهم ماشینم را تعمیر کنم که من گفتم می برم برایتان تعمیر می کنم، چهار یا پنج روز ماشین وی پیش من بود که 50 تا 100 هزار تومان در جاده گرمسار جریمه شدم، آقای مدیرکل( نام محفوظ )نیز با ماشین من جریمه شده بود که خودشان پرداخت کردند. ماشین من پژو پارس و ماشین آقای مدیرکل( نام محفوظ )206 صندوق دار بود، من فاکتور برای تعمیر ماشین وی را دارم و کپی شناسنامه آقای مدیرکل( نام محفوظ )و کپی کارت ملی پسرشان نیز را دارم. پیامک های موجود از آقای مدیرکل( نام محفوظ ) برخی پیامک هایی که ایشان به من داده در تلفن همراهم موجود است «سلام جناب قاسمی مدیرکل( نام محفوظ )هستم از *** لطفا تماس بگیرید» این پیامک نخست وی است. «آقای قاسمی فردا شب با آقای وکیل( نام محفوظ ) قرار گذاشتم، چک فراموش نشود» که پس از این پیامک با وی تماس گرفتم که با این مبلغ رضایت ندارم، گفت بیا صحبت می کنیم. «شما کپی شناسنامه از من گرفتید، ولی هنوز از ماشین خبری نشده، کارهای ماشین را تمام کنید، من خودم با مدیرکل( نام محفوظ )صحبت می کنم، مدارک را به شما بده» از پیامک های دیگر است. در پیامک دیگر گفته بود، «شب هماهنگ می کنم بیا زنبیل آباد صحبت می کنیم» «داخل کوچه نیا سرکوچه اداره متتظر باش، میام» بارها و بارها این پیامک را زمانی که در وقت اداری قرار داشتم، به من می داد و نمی گذاشت وارد اداره *** شوم. در این مدت نیز هزینه های جزئی را نیز برای ماشینش کردم، که دیگر فیش و فاکتور در دسترس ندارم، قرار بود ماشین را سه ماه دیگر تحویل دهیم، تا کار تمام شده باشد و حق کمیسیون انجام می گیرد، بنابراین به ایران خودرو گفتم برای سه ماه دیگر ماشینی در دسترس داشته باشیم تا به اقای مدیرکل( نام محفوظ )بدهیم که هنوز دو ماه نشده بود، فهمیدم اصل قضیه چیست. ردپای دعانویس در این پرونده وی از دعانویسی می گوید که آقای مدیرکل( نام محفوظ )به او معرفی کرده بود و می افزاید: آقای مدیرکل( نام محفوظ )گفت کسی به نام **** در مشهد است که دعا می نویسد گفتم من به این چیزها اعتقادی ندارم، که در پاسخ من ادامه داد، این یکی کارش خوب است به من گفته یک سال دیگر رئیس می شوی. زمانی که رفتم و وی را در دفتر مدیریت مشاهده کردم، تعجب کردم، زیرا کسی که می خواهد رئیس شود، یک ماه قبل به او اعلام می کنند. زمانی که با وی به مشکل برخوردم و ایشان گفت من زمین را می فروشم، گفتم این زمین را کسی خریداری نمی کند، تنها من بودم که فریب شما را خوردم. آتش زدن چهار دعا در چهار گوشه زمین من دیدم زندگی ام از دست رفته، بنابراین هر چه آقای مدیرکل( نام محفوظ )می گفت گوش می کردم، چهار دعا به من داد و گفت، چهار گوشه زمین آتش بزن، منم خام شدم این حرکت را انجام دادم. از روزی که این اقدام را انجام دادم، شاید باور نکنید، ولی زندگی من مختل شده، شاید اعتقاد نداشته باشم، شاید بگوییم خرافات است، ولی نمی دانم آقای مدیرکل( نام محفوظ )چه کار کرد. تلفن *** را دارم، تماسی که داشتم فرد رمال گفت آقای مدیرکل( نام محفوظ )برای شما طلسم گرفت و گفت من رئیسش کردم ولی پول من را نداده است، دیگر اثنی عشری جوابم را نداد. مدیرکل( نام محفوظ )شماره این رمال را به من داد و به من گفت 2 میلیون تومان پول به حساب وی واریز کنم گفتم دیگر چیزی ندارم. بلاهایی که سرم اومد هیچگاه جبران نمی شود وی به مقامات قضایی و به ویژه از مقام عالی ریاست قوه قضاییه می گوید: اولین و مهم ترین چیزی که می خواهم مجازات آقای مدیرکل( نام محفوظ )است، زیرا دست بردار نیست، مانند من بسیاری از افراد هستند که به دام آقای مدیرکل( نام محفوظ )می افتند. مدارک ناچیزی دارم ولی آن قدر است که بتواند تخلف ایشان را نشان دهد، اکنون بیکار و خانه نشین شدم، در این زمین از روز اول من خاکبرداری و هزینه کردم، 600 و 700 میلیون اسباب و اثاث دارم که به دردم نمی خورد و نمی توانم به سادگی بفروشم، این وضعیت زندگیم است، اگر زمین را از آقای وکیل نام محفوظ می گیرند، در صورت امکان زمین را به من بدهند تا از این اثاث ها استفاده کنم و زندگی ام را نجات دهم، اگر من را قبول ندارند، مدیرکل( نام محفوظ )را مجازات کنند، زیرا بلاهایی که سرم اومد، هیچ وقت جبران نمی شود و با پول نمی توان وضعیت پیشین را برگرداند، من آبرویم رفت و مادرم گوشه نشین شد، زندگی سه خانوار را نابود کرده، باید مجازات شوند.


جمعه ، ۱۳آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: قم پرس]
[مشاهده در: www.qumpress.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن