واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اگر «فاجعه» مهران رقم میخورد... جامعه > شهری - محمدعلی بدری *
«فاجعه در مهران»! این عبارت سه کلمهای میتوانست تیتر نخست اخبار در رسانههای ایرانی و منطقهای در روزهای اخیر باشد؛ چنان که خبر «فاجعه در منا» شد و هنوز گهگاه به صدر اخبار برمیگردد. سه روز مانده به اربعین بنا بر تقویم ایران و چهار روز مانده به این روز بر اساس تقویم عراق، دهها هزار نفر از ایرانیانی که به قصد زیارت اربعین خود را به مرز مهران رسانده بودند، با شکسته شدن حصار مرز، صدمه به مرزبانان و تجهیزات کنسولی مرزبانی، بدون روادید و حتی برخی بدون گذرنامه از ورودی مرزی زرباطیه در خاک عراق وارت این کشور شدند. وزارت کشور عراق اعلام کرده است که «طرف ایرانی» را مسوول وضعیت اتفاق افتاده در مرز مهران میداند. اگرچه پلیس عراق میتواند بر اساس قانون این کشور مسافران «غیرقانونی» را بازداشت کند و برای اجرای حکم 2 تا 6 سال حبس به دستگاه قضایی این کشور بسپارد اما در «حادثه» مهران کشتهای گزارش نشده و اگر خویشتنداری و تدبیر لحظهای مسوولان به کار نمیرفت، شاید اکنون سزاوارتر بود به جای حادثه از واژه «فاجعه» استفاده شود. در دو رویداد مهران و منا، گذشته از این موضوع که گناه حادثه بر گردن مردم بیافتد یا بیتدبیری برگزارکنندگان و مسوولان عامل قویتری شمرده شود، رد عاملی بزرگتر و قویتر را در این نوع رویدادها میتوان یافت؛ رویکرد و روحیهای که در آن عظمت یک رویداد به «جمعیت» حاضر در آن، عظمت یک مکان به «مساحت» و جلالت آن و عظمت یک باور به «تعداد» باورمندان آن گره خورده است. آنچه در فاجعه منا بیش و پیش از هر علتی زمینه را برای «فاجعه» فراهم کرد، همین رویکرد و همین روحیه بود؛ رویکرد و روحیهای که هرکس به آن مبتلا شود، همان نتیجهای را خواهد گرفت که مبتلایان پیشین و کنونی آن گرفتهاند و هیچکس به هیچدلیلی از این ابتلا بیمه نیست و مثلا چنین نیست که اگر رویدادی برای نمایش بندگی و تقرب برپا شده باشد، دستی از غیب فرومیآید و جلوی تبعات طبیعی بیتدبیریها و آثار وضعی کمیانگاریها را میگیرد؛ چنان که در فاجعه منا هم چنین نشد. کمیانگاری در رویدادی که قرار است بزرگترین رویداد انسانساز جهان باشد، در 8 دهه اخیر رفتهرفته با سوداگریهای اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک درآمیخت و ضرورتهایی را وضع کرد که در آن یکی از مهمترین منظرهای فرهنگی زنده جهان با قدمت آیینی بیش از 4000 سال (از زمان حضرت ابراهیم علیهالسلام تا کنون) و قدمت کالبدی حدود 1500 سال (از سال فیل: حمله ابرهه به کعبه) قربانی توسعهای افسارگسیخته و وارداتی شد تا بتواند حاجیان «بیشتری» را در خود بگنجاند. در این توسعه، بافت تاریخی مکه و مدینه، خانههای پیامبر و خاندان گرامی و صحابه محترم ایشان، بقعههای متبرک قبرستان بقیع و دهها اثر بینظیر دیگر که از صدر اسلام تا یک قرن پیش در حیاتی پیوسته تکوین یافته بودند، فدای سودانگاری اقتصادی، سیاسی و یا قدر مسلم ایدئولوژیک گروهی شدند که به جای میراثداری این میراث جهانی ابراهیمی (علیهاسلام) و محمدی (صلواةاللهعلیهوآله)، مانند ارث پدری در آن تصرف کردند، چنان که پس از فروپاشی حکومت عثمانی، حکومت را ارث غصبشده پدری خود (خاندان قریش) مینامیدند. این بلاها، البته ضمانتی وجود ندارد که مخصوص تصمیمگیرندگان سعودی و فقط مربوط به سرزمین حجاز و نجد باشد. خاطرم هست در روزگار نوجوانی جمعیت نمازگزار مسجدی که از اهل آن شناخته میشدم، یک موج سینوسی در طول سال داشت. زمستانها که آفتاب زودتر فرومینشست، صفهای نماز تا در شبستان میرسید و تابستانها -جز در ایام محرم و ماه مبارک رمضان- به زحمت یک سوم شبستان پر میشد و در هر دو سوی سال، حیاط سقفپوش مسجد خالی از نمازگزار میماند. آن مسجد هم مانند هر مسجد دیگر تصمیمگیرندگانی داشت که سودای توسعه فضای فیزیکی مسجد را در سر داشتند و هرچندوقت یکی از املاک مجاور مسجد را نامزد خرید و الحاق به فضای مسجد میکردند. این میل به توسعه اگرچه از سر خیرخواهی بود اما در حالی از دلها تا زبانها میجوشید که از محله پرجمعیت پیرامون مسجد، نمازگزار چشمگیری به مسجد اضافه نمیشد. همین میل را میتوان در بقعههای متبرک و حرمهای شریف دیگر در ایران هم دید. زیارت حضرت رضا (علیهآلافتهیةوالثنا) جان را به یکی از مراکز برکات زمین متصل میکند، اما گاهی در گرداگرد ضریح آن صافی جان، رفتارهایی روی میدهد که نقض غرض زیارت آن بزرگ و بلکه نقض غرض آیین محمدی (صلواةاللهعلیهوآله) است که فرمود: چنین است که من برانگیخته شدهام برای به حد نصاب رساندن بزرگیهای اخلاق. در مقیاسی کلانتر، میتوان رفتارها و تصمیمگیریهایی که به مرور اما با یک رویکرد مشابه در کالبد پیرامون این اماکن مبارک رقم خورده است، در ترازوی سود و زیان فرهنگی و اخلاقی گذاشت و در گفتوگویی با خود پرسید که نابودی آثار و فضاهایی که صدها سال در جوار بقاع متبرک با آنها مانوس بودهاند و تکوین یافتهاند و یک کالبد واحد (و شاید بسیط) را ساختهاند، با انگیزه توسعه بقعه، چنان که در مشهد و شیراز و یزد و اهواز و ... و اخیرا نجف و کربلا رخ داده و میدهد، چه آوردهای با خود داشته و چه چیزهای را برای همیشه از صفحه حیات تکوینی آن اثر محو میکند؟ اکنون بار دیگر به مرز مهران بازگردیم و همین طور که در کاروان زایران حضرت سیدالشهدا(ع) پیش میرویم به نیتهای خالص مردمی نگاه کنیم که حجاب معاش و مال را کنار زدهاند، عدهای کولهبهدوش رو به مرکز تاریخ کردهاند و پیاده و سواره با پاهایی خسته و گاه برهنه عزم زیارت سیدشهیدان را کردهاند و عدهای دیگر، زندگی و خود و خانواده خود را وقف خدمت به زایران کردهاند. برای مردی که گفت «نه» و به سبب آن «نه» هرکس با هرچه میتوانست از زبان و قلم و تیغ و سنگ به آبرو و حرم و جان و مال او جرات یافت، اکنون هرکس با هرچه میتواند از آب و غذا و محل استراحت تا ماساژ و اینترنت و ... به زایرانش خدمت میرساند تا مبادا کسی در این راه آزار ببیند. در این سنت چندصدساله مردم این سوی زمین که در سالهای پس از صدام به پرجمعیتترین رویداد مذهبی جهان و میراث معنوی بیقیمتی تبدیل شده نیک بنگریم و بیاندیشیم که کمیانگاری صرف در قبال عظمت این رویداد و آن کسی که این رویداد عظیم برای آن برگزار میشود، حتی با نیت خیر و حتی برای نمایش بندگی و به قصد تقرب هم که باشد، با ما همان کاری را خواهد کرد که با گذشتگان کرده است. * کارشناس ارشد حفاظت و مرمت آثار تاریخی و فرهنگی ۴۷۴۷
سه شنبه 10 آذر 1394 - 22:14:04
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]