تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤثّرترين وسيله جلب رحمت خدا اين است كه خيرخواه همه مردم باشى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826826170




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پروفسور مولانا در گفتگوي تفصيلي با فارس: رسانه‌ها در آمريكا مردم را به نفع سياست هاي دولت بسيج مي كنند


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: پروفسور مولانا در گفتگوي تفصيلي با فارس: رسانه‌ها در آمريكا مردم را به نفع سياست هاي دولت بسيج مي كنند
خبرگزاري فارس: كارشناس ارتباطات بين‌الملل گفت: رسانه‌ها در آمريكا به دنبال تفرقه انداختن بين مردم نيستند، آنها مي‌خواهند مردم را در حمايت از سياست‌هاي دولت جمع كنند.


به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، پروفسور حميد مولانا استاد دانشگاه آمريكن واشنگتن پس از نيم قرن مطالعه، تدريس، تحقيق و پژوهش بازنشسته شده و به ايران بازگشته است،او قصد ماندن در ايران را دارد و اعلام كرده كه تمامي مدارك، اسناد و يادداشت‌هاي 50 سال خود و كتابخانه‌اش را از آمريكا به بنياد فرهنگي مولانا در ايران منتقل خواهد كرد.
فرصتي دست داد تا در زمينه جايگاه رسانه، علت سرمايه‌گذاري ويژه غرب در بخش رسانه‌ها و كاركرد آن با وي به عنوان استاد ارتباطات بين‌الملل گفتگويي داشته باشيم.

* سؤال: به نظر شما دليل سرمايه‌گذاري غرب و آمريكا بر روي رسانه‌ها چيست؟

جواب: اينكه آمريكايي‌ها و غرب بويژه در 50 سال گذشته يك سرمايه‌گذاري شديدي در بخش رسانه‌ در تمام نهادهاي دولتي و خصوصي داشته‌اند سه دليل اصلي دارد. دليل اول اينكه آمريكا ادعا مي‌كند يك نظام دموكراسي دارد البته بعقيده من دموكراسي به معناي مشاركت مستقيم مردم و آنچه در كتاب‌ها خوانده‌ايم در دنيا وجود ندارد و امروز در بهترين شرايط، نخبگاني بر بقيه مردم حكومت مي كنند يعني به صورت «اليگارشي»، بنابراين كنترل افكار عمومي و كنترل و مديريت نخبگان يك مسئله بزرگي است.
بزرگترين مسئله آمريكا از جنبه اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي كنترل نظام و افكار عمومي است البته منظور از كنترل افكار عمومي اين نيست كه افكار عمومي را هميشه خفه مي‌كنند ولي مي‌خواهند مسير آن را مشخص كنند و براي اين كار، سازمان‌هاي قديمي مثل پليس، مدارس و دانشگاه‌ها كاربرد كاملي ندارد چون سازمان‌هاي اجتماعي خيلي پيچيده‌تر شده‌اند، رسانه‌ها ابزار خوبي براي اين كار هستند. مثلاً دولت مي‌خواهد يك تصميم‌گيري داخلي يا خارجي بكند كه در اين مسير نياز به بسيج افكار عمومي دارد و اين مسئله از طريق رسانه‌ها بايد انجام شود و رسانه‌ها تنها راهي هستند كه نخبگان و حكومت مي‌توانند با مردم تماس داشته باشند بنابراين مديريت و كنترل افكار عمومي در مسيري كه حكومت مي‌‌خواهد يكي از دلايل سرمايه‌گذاري روي رسانه است.
دليل دوم اينكه مردم بايد از جنبه اطلاعات، غذاي روزانه داشته باشند، در تعريف ساده، اطلاعات مساوي است با ارضاي احتياجات مردم، هميشه همه مردم درباره همه چيز كنجكاو هستند از آب و هوا گرفته تا تفريحات و مسائل اقتصادي و.... لذا يك كانال و نهادهايي بايد خوراك خبري، اطلاعاتي، تفريحي، مشغوليتي و... مردم را تأمين كنند كه رسانه‌ها اين احتياج را برطرف مي‌كنند.
سومين دليلي كه رسانه‌ها در غرب اهميت بالايي پيدا كرده و مديريت و كنترل آنها در دست شركت‌هاي بزرگ و كمپاني‌ها غول‌آسا قرار گرفته و به قدرت بزرگي تبديل شده‌اند نقش رسانه‌ها در اقتصاد و سرمايه‌داري در آمريكا است يعني رسانه‌ها بايد مصرف‌گرايي را ترويج كنند چون اگر در سرمايه‌داري، مصرف‌گرايي نباشد سيستم سقوط مي‌كند، بعد از حادثه 11 سپتامبر كه باعث خرابي اقتصاد و امنيت آمريكا شد «جرج بوش» و مسئولان آمريكا مرتباً در مصاحبه‌هاي خود اعلام مي‌كردند كه بهترين كار در راستاي وطن‌پرستي رفتن به فروشگاه‌ها و خريد از آن‌ها است يعني اقتصاد يك سيستم سرمايه‌داري با قوه خريد مردم بر پايه غير احتياجات ارتباط دارد بنابراين رسانه‌ها هم ارزش‌هاي اقتصادي مثل مصرف‌گرايي را تقويت مي‌كنند و هم از جنبه آگهي اين كار را مي‌كنند. بطور متوسط 95 درصد درآمد تمام رسانه‌هاي آمريكا (راديو، تلويزيون و مطبوعات) از طريق آگهي‌ها است چون سيستم سرمايه‌داري و رسانه‌هاي آمريكا يك سيستم خصوصي و بازرگاني است برخلاف سيستم‌ ايران كه يك سيستم ملي، دولتي، عقيدتي و اخلاقي است يعني در غرب اخلاق حكومت نمي‌كند بلكه در نتيجه كاربردهاي اقتصادي است كه اخلاق حاصل مي‌شود.

* سؤال: رسانه‌ها در غرب در اختيار چه كساني قرار دارد و چگونه اداره مي‌شود؟

جواب: تقريباً 85 درصد رسانه‌هاي آمريكا توسط كمتر از 20 كمپاني بزرگ آمريكا اداره مي‌شود و در حوزه تفريحات و مشغوليت مردم، 90 درصد برنامه‌ها توسط چهار كمپاني بزرگ آمريكا توليد مي‌شود بنابراين فرهنگ در آمريكا يك شركت بازرگاني است، در حالي كه 50 سال پيش، بيش از 2500 روزنامه در آمريكا وجود داشت اكنون تعداد آنها كمتر از هزار روزنامه است، تمام شهرهاي آمريكا بجز چند شهر، بيش از يك روزنامه ندارند و دليل آن خريد روزنامه‌هاي مختلف توسط كمپاني‌هاي بزرگ است. واشنگتن به عنوان پايتخت آمريكا فقط دو روزنامه دارد در حالي كه در تهران روزانه 14 تا 15 روزنامه منتشر مي‌شود كه هرچند تيراژ بالا ندارند.
روزنامه‌‌ها و راديو تلويزيون در آمريكا 95 درصد بازرگاني هستند، اينها در اختيار كمپاني‌هاي بزرگ هستند كه در بورس سهام دارند يعني بنگاه‌ها و شركت‌ها رسانه‌ها را اداره مي‌كنند تا سهامشان بالا برود اما اگر سهام بالا نرفت و ديدند ضرر مي‌كنند يا نفع زيادي نمي‌كنند روزنامه را مي‌بندند بنابراين شروع و سقوط روزنامه در آمريكا با وضع اقتصادي و بازرگاني سر و كار دارد و نه با احتياجات مردم و مسئوليت اجتماعي. در حالي كه روزنامه بايد چهار هدف «اطلاع‌رساني»، «بحث و بررسي مطالب مختلف»، «نقل‌ و انتقال ارزش‌ها» و «ايجاد مشغوليت، تفريح و...» را دنبال كند در روزنامه‌هاي آمريكا هدف آخر در درجه اول قرار دارد يعني بالاترين هدف صاحبان روزنامه‌ها، پول‌ درآوردن و نفع بيشتر است.
اينجا يك مسئله بزرگ پيش مي‌آيد و آن اينكه آيا رسانه‌ها بايد آن مطالب و محتويات را به مخاطب بدهند كه دوست دارد يا مطالبي را منعكس كند كه مورد احتياج مخاطب و براي او خوب است؛ آمريكايي‌ها به مورد اول مي‌پردازند چون باعث افزايش مخاطبين مي‌شود و از اين طريق آگهي بيشتري جذب مي‌كنند و درآمدشان بالا مي‌رود.

*سؤال: رسانه‌ها و مطبوعاتي كه براساس سود و منافع اقتصادي كار مي‌كنند نحوه ورودشان به عالم سياست چگونه است؟

اين موضوع به عامل دوم كه قبلاً گفتم برمي‌گردد يعني رسانه‌ها نقش تشكل افكار عمومي را ايفا مي‌كنند، روزنامه‌ها نه تنها تفريحات، مشغوليت، خبر و خوراك روزانه را به مردم مي‌دهند ولي در عين حال در همان زمان به مردم آگاهي مي‌دهند و راهنمايي مي‌كنند كه چگونه تصميم بگيرند راجع به رئيس جمهور، چرا ما در عراق جنگ مي‌كنيم؟، چرا ما با ايران روابط سياسي نداريم؟، چرا ما يك كشوري را متهم به تروريست مي‌كنيم؟، چرا ماليات در چنين وضعي قرار دارد؟؛ در واقع رسانه‌ها دستور روز عامه مردم را تعريف مي‌كنند يعني اينكه عامه مردم و افكار عمومي در مورد چه چيزي فكر بكنند، چون در دنيا اتفاقات زيادي مي‌افتد لذا از يكسو اقتصاد و مخاطب زياد و از سوي ديگر سياست تعيين‌كننده آن است كه چه اخباري منعكس و منتشر شود مثلاً در جنگ اول خليج فارس و در حمله به عراق، از حدود 7 ماه قبل رسانه‌ها مردم را براي جنگ آماده كردند و در واقع در مسير بسيج سياسي مردم قرار گرفتند.
در جنگ اول خليج فارس رسانه‌ها تبليغ كردند كه آمريكا براي حفظ تماميت ارضي كويت و مقابله با تجاوز يك ديكتاتور اقدام مي‌كند در حالي كه اين ادعا دروغ بود و در واقع تماميت ارضي كويت براي آمريكايي‌ها به معناي نفت و سرمايه كويت بود. پس چون درآمد عمده رسانه‌ها از آگهي‌ها است آنها براي نگه داشتن مخاطبان بيشتر، مردم را به هيجان مي‌آورند و مطابق ميل مردم جلو مي‌روند بنابراين مسئوليت اجتماعي خودشان را فراموش مي‌كنند و در اين ميان حقيقت از بين مي‌رود از سوي ديگر براي دريافت آگهي‌هاي بيشتر بايد به مسائل اشتراكي عامه مردم بپردازند تا مخاطب بيشتري داشته باشند لذا به دنبال مشغوليات، تفريحات و.... مي‌روند كه همه از آن خوششان بيايد به همين خاطر به موضوعات فكري نمي‌پردازند و اين موضوع سبب پايين‌ آمدن سطح دانش مردم مي‌شود.

*سؤال: براساس صبحت‌هاي شما روزنامه‌ها از يكسو به مسائل اشتراكي مردم براي افزايش آگهي‌ها و مخاطب مي‌پردازند از سوي ديگر كار بسيج افكار عمومي را در راستاي سياست‌هاي دولت دارند، چه رابطه‌اي بين اين دو حوزه فعاليت وجود دارد؟

دولت پشت‌سر رسانه‌ها قرار دارد، جنگ‌هاي اول خيلج فارس، افغانستان، ويتنام، عراق، كره و.... بدون هماهنگي صورت نگرفته است، اينها از چند ماه قبل مردم و نخبگان را آماده مي‌كنند كه اين جنگ براي امنيت‌شان ضروري است و مقدس هم هست، وطن‌پرستي مردم را بالا مي‌برند، جنگ كه شروع شد بايد بهرحال از جنگ پشتيباني كنند چرا كه اگر رسانه‌ها اشتباهات را منعكس كنند به عدم وطن‌پرستي متهم شده و مخاطبشان و در نتيجه آگهي‌هايشان كم مي‌شود بنابراين يكنوع جهالت به يكنوع جهالت ديگر تبديل مي‌شود. براين اساس رسانه‌ها نمي‌توانند انتقاد بكنند تا زماني كه قشون آمريكا به تله بيفتد شبيه آن چيزي كه در جنگ ويتنام اتفاق افتاد، به عنون مثال «نيويورك تايمز» كه از پرتيراژترين روزنامه‌هاي آمريكا است در موقع حمله قشون آمريكا به عراق ساكت بود با وجود اينكه مي‌دانستند بحث سلاح‌هاي كشتار جمعي دروغ است اما وقتي آمريكا در باتلاق عراق گرفتار شد همين نيويورك تايمز در صفحه اول خود نوشت كه ما اشتباه كرديم.

*سؤال: آيا امكان دارد رسانه‌‌اي در آمريكا مستقل باشد اما اشتباهات آمريكا را در ابتدا منعكس نكند؟

وفاداري تمام رسانه‌ها در آمريكا بجز تعدادي رسانه جزئي با تيراژ‌هاي بسيار پايين، وفاداري به نظام آمريكا تحت هرگونه شرايطي است، رسانه‌ها دفاع از ملي‌گرايي آمريكا و دفاع از برتري آمريكا را وظيفه خود مي‌دانند و اين برمي‌گردد به سه موضوعي كه در ابتدا گفتم، رسانه‌ها در آمريكا به دنبال تفرقه انداختن بين مردم نيستند، آنها مي‌خواهند مردم را جمع كنند در حمايت از سياست‌هاي دولت، يعني رسانه‌هاي آمريكا برعكس بسياري از رسانه‌هاي ديگر دنيا، نفاق نمي‌اندازند و اگرچه راه دولتمردان غلط است سياست‌ها را دنبال مي‌كنند بنابراين رسانه‌ها مانند دولتمردان آمريكا به دنبال برتري آمريكا هستند.

*سؤال: اينكه رسانه‌هاي آمريكايي عمدتاً به دنبال برتري آمريكا هستند ناشي از بلوغ آنها است يا قرار گرفتن آن‌ها تحت كنترل عده‌اي خاص؟

اين مسئله ناشي از همان سه موضوع اوليه است كه گفتم يعني كار اول رسانه‌ها حفظ نظام است، دوم بحث مديريت افكار عمومي و سوم پول درآوردن است. بنابراين در راستاي اين اهداف همه بايد به دنبال برتري نظام باشند.

سؤال: چرا در كشورهاي ديگر بين رسانه‌ها هماهنگي در راستاي برتري نظام وجود ندارد و بعضاً به دنبال نفاق و تفرقه هستند؟

چون در آمريكا مديريت افكار عمومي خوب انجام شده و اين خودش يك هنر است كه شما چطور به مردم نشان بدهيد كه آنها باور كنند جداً دموكراسي دارند. باور كردن مردم درباره دموكراسي فرق مي‌كند كه واقعاً دموكراسي وجود دارد يا نه؟، بنابراين تغيير دادن باورها، تشكل باورها و هويت‌ها خيلي مهم است، اكثر آمريكايي‌ها جداً فكر مي‌كنند كه بهترين نظام دنيا را دارند، خوب شما مي‌پرسيد كه چه كسي اينها را به اين باور رساند؟، رسانه يكي از اينهاست، مدارس، دولت، خانواده و... اين كار را انجام مي‌دهند اما ما در ايران نمي‌توانيم اين مديريت را بطور كامل انجام دهيم.

*سؤال: اينكه مي‌گويند رسانه‌ها در غرب در اختيار كمپاني‌هاي بزرگ صهيونيستي قرار دارد‌، آيا واقعيت دارد؟

بله واقعيت دارد، همانقدر واقعيت دارد كه برخي از رسانه‌هاي ما تحت سيطره جناح‌ها اداره مي‌شود.

سؤال: چرا در بسياري كشورها، رسانه‌ها هر كدام به يك سمتي حركت مي‌كنند اما در غرب عمدتاً به سمتي خاص مديريت مي‌شوند؟

اين مديريت از آنجا سرچشمه مي‌گيرد كه توافق در سيستم آنها به مدت 300 سال آنقدر خوب بوده است كه همه يكنوع فكر مي‌كنند چون سيستم آموزش و پرورش خود را درست كرده‌اند و خانواده‌ها يكنوع فكر مي‌كنند، صهيونيست‌ها هم به مدت 60 سال ظلم به خودشان توسط اروپايي‌ها را از طريق تبليغات بزرگ كردند. در كشور ما ايران، تا قبل از آمدن رسانه‌هاي فعلي، رسانه‌هاي سنتي مانند مسجد، منبر، خانواده و ... مردم را به سمت رعايت فرايض ديني و پاسداشت ماه‌هاي محرم و صفر و ماه مبارك رمضان سوق مي‌دادند خوب حالا اگر رسانه‌هاي جديدي كه وارد عرصه مي‌شوند عليه رسانه‌هاي سنتي برخيزند معلوم است چه اتفاقي مي‌افتد.
درايران وفاداري به انقلاب، اعتماد به انقلاب، تعهد به انقلاب و خرج كردن براي انقلاب همه به اين بستگي دارد كه چگونه بتوانيم به انقلاب خود مشروعيت بدهيم و همه يكنوع فكر كنند، حالا اگر رسانه‌ها در يك نظامي بجاي پرداختن به احتياجات مردم، خود نظام را زير سؤال ببرند چه اتفاقي خواهد افتاد؟، هيچ‌كس در آمريكا سرمقاله نمي‌نويسد كه قانون اساسي را عوض كنيم يا رياست جمهوري را به نخست‌وزيري تبديل كنيم و يا شاه انگلستان را برگردانيم در آمريكا تاج‌گذاري كند و...؛ تمام مشاجرات اوباما، مك‌كين و هيلاري كلينتون در آمريكا بر سر اين است كه قيمت نفت را چگونه كاهش بدهيم، بهداشت همگاني چطور باشد، ماليات چقدر باشد و.... نه اينكه اصول را زير سؤال ببرند و بگويند چطور بايد نظام را عوض كرد.

*سؤال: آيا در رسانه‌هاي آمريكا خط قرمز و سانسوري وجود دارد؟

در آمريكا امنيت حرف اول و آخر را مي‌زند، خط قرمز آمريكا از جنبه رسانه‌ها پس از واقعه 11 سپتامبر 2001 براحتي قابل مشاهده است، بعد از آن واقعه، قانون وطن‌پرستي در عرض يك‌ماه بدون بحث در كنگره آمريكا به تصويب رسيد كه آزادي‌هاي مدني مردم را محدود كردند يعني آمريكا همان لحظه‌اي كه احساس كند امنيت داخلي به خطر مي‌افتد آزادي‌هاي مدني را محدود مي‌كند بنابراين در آمريكا امنيت حرف اول و آخر را مي‌زند و نه آزادي.
اين قانون وطن‌پرستي به رئيس جمهور اجازه مي‌دهد بدون دليل هركسي را كه دلش خواست، توقيف و نگهداري كند بدون وكيل و دادگاه، به نهادهاي امنيتي آمريكا اجازه مي‌دهد تا نامه‌هاي مردم را باز كنند، كتابخانه‌ها را تحت‌نظر داشته باشند، حساب‌هاي بانكي شهروندان را بدانند، به رسانه‌ها اخطار بكنند كه چه كاري را انجام ندهند و رسانه‌ها با وفاداري به نظام آمريكا با دولت جلو مي‌روند.

*سؤال: آيا مردم آمريكا قوانيني مانند وطن‌پرستي را پذيرفته‌‌اند؟

رسانه‌ها و دولت مردم را قانع كرده‌اند كه كنگره آمريكا چنين قانوني را گذارنده است و وضعي را بوجود آورده‌اند كه بدون آشوب و مخالفت زياد مردم، اين قانون مقبول واقع شده‌ است.

* سؤال: تحليل شما از وضعيت رسانه‌ها از جنگ اول خليج فارس به بعد در نظام آمريكا چيست؟

تا جنگ اول خليج فارس، با وجود محدوديت‌هاي زياد، خبرنگاران آمريكايي نسبتاً آزادانه از جبهه گزارش مي‌دادند اما در جنگ اول خليج فارس آمريكايي‌ها مطبوعات را نه در سطح داخلي بلكه در سطح جهاني كنترل كردند، خبرنگاران اجازه رفتن به جبهه نداشتند و كنفرانس‌هاي مطبوعاتي هم كنترل مي‌شد. در كتاب «پيروزي تصوير» كه بنده با كمك چندين دانشمند جهاني نوشته‌ايم، نشان مي‌دهيم كه چگونه اين جنگ اول خليج فارس، جنگ پيروزي رسانه‌ها بود. در جنگ دوم عراق باز هم آمريكايي‌ها تغييراتي ايجاد كرده و خبرنگاران را به نظاميان پيوند دادند چون اگر آنها را آزاد مي‌گذاشتند مانند جنگ ويتنام، كشتار مردم، جنازه‌هاي سربازان و.... براحتي براي مردم منعكس مي‌شد و مردم نسبت به ادامه جنگ معترض مي‌شدند بنابراين كنترل رسانه‌ها براي ادامه جنگ در 20 سال گذشته بسيار واضح بوده است. در جنگ اول جهاني افكار عمومي آمريكا اصلاً حاضر به ورود به جنگ در اروپا نبود، در آن زمان رئيس جمهور آمريكا «توماس وودرو ويلسون» يك ماشين بزرگ تبليغاتي پروپاگاندا راه انداخت و ظرف 6 ماه مردم را قانع كرد كه ما بايد وارد جنگ شويم و اواخر جنگ جهاني اول، آمريكايي‌ها وارد اروپا شدند. كنترل افكار عمومي آمريكا در آن زمان شديدتر از الان هم بود بطوري كه هركس عليه آمريكا صحبت مي‌كرد به زندان مي‌افتاد و موضوعات امروزي در آمريكا، تازگي ندارد.
ويلسون يك كميسيون مخصوص درست كرد كه رئيس آن «جرج كريل» بود و معروف شد به كميته كريل كه اين كميته اولين روش‌هاي پروپاگاندا و كنترل افكار عمومي توسط رسانه‌ها را قبل از هيتلر در دنيا توسعه داد كه كارهاي اين كميته در راستاي كنترل آراي عمومي قابل مطالعه است.

*سؤال: در مجموع مديريت رسانه‌ها در غرب در اختيار چه كسي است؟

كمپاني‌هاي بزرگ و دولت، البته دولت مالكيت ندارد ولي كنترل غير مستقيم دارد، كمپاني‌ها مالكيت دارند و كنترل مستقيم.

*سؤال: سانسور در غرب چگونه طراحي و اجرا مي‌شود؟

دو راه دارد يكي سانسور رسمي يا محدويت‌هاي قانوني مانند جواز دادن به شركت‌ها براي راه‌اندازي شبكه‌هاي راديو تلويزيوني كه كميسيوني در دولت بايد مجوز بدهد و دوم و بيشتر از همه، سانسورهاي اداركي است يعني نخبگان آمريكا از نظامي، اقتصادي، سياسي و... سال‌ها است كه توافق فكري دارند و مردم را هم با خود همراه كرده‌اند بنابراين مجموعه اين همفكري‌ها و هم‌‌تعصب بودن درباره آمريكايي بودن خودش يكنوع كنترل در افراد و سازمان‌ها بوجود آورده است يعني شما آنقدر از جنبه رواني كله‌شق شدي كه حاضر نيستي دنياي ديگر را مورد توجه قرار بدهي.

*سؤال: با توجه به فعاليت‌هاي شما كه مخالف ديدگاه‌هاي نظام آمريكا است، نظام آمريكا چگونه با اين مسئله برخورد مي‌كند؟

يك عده خيلي كوچكي در آمريكا هميشه انتقاد مي‌كنند كه من هم جزء آن گروه خيلي كوچك هستم يعني من يك ماهي كوچك در يك تنگ بزرگ هستم، حرف‌هاي ما هم در رسانه‌ها راه پيدا نمي‌كند، ما كار غير قانوني هم نمي‌كنيم ما فقط انتقاد مي‌كنيم و به دنبال براندازي نيستيم ولي كمبود انتقاد است كه من انتقاد مي‌كنم. در كشور ما هم افراد زيادي انتقاد مي‌كنند و مشكلي برايشان ايجاد نمي‌شود.
كار من به عنوان يك دانشمند انتقاد كردن است اما ما هم غير مستقيم تحت فشار هستيم و فشار فقط زنداني كردن نيست بلكه هزاران فشار اقتصادي، سياسي، اشتغالي، فرهنگي و.... وجود دارد بنابراين شجاعت، جرأت و تعهد مي‌خواهد تا مخالفت بكني.
انتهاي پيام/
 جمعه 10 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن