محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830063976
پنج برداشت از کارتنخوابهای دروازه غار
واضح آرشیو وب فارسی:الف: پنج برداشت از کارتنخوابهای دروازه غار
میگویند دو سال است که محله «این شکلی» شده است؛ انگار این واژه کاملا هوشمندانه انتخاب شده چون تعریفی ندارد، باید سری به بوستان شهید حقانی بزنید تا «این شکلی» را درک کنید.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۳ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۵۱
بر اساس آمار پزشکی قانونی، «سال گذشته ۱۸ نفر به دلیل سرمازدگی در کشور جان خود را از دست دادند، از این تعداد ۱۱ نفر در فصل پاییز و ۷ نفر در فصل زمستان جان باختهاند.» به گزارش مهر سرما آرام آرام به شهر تزریق شده است و اولین نشانه آن تغییر پوشش جمعیت ۱۲ میلیون نفری تهران است. «حدود ۱۵ هزار کارتن خواب و بی خانمان در تهران وجود دارد که ۱۵ درصد آنها را زنان بیخانمان تشکیل میدهند.» همه این اعداد و ارقام را آمارهای رسمی داخلی میگوید. برداشت اول؛ ساعت صفر/ بوستان حقانی؛ شوش بوستان شهید حقانی در محله هرندی؛ جایی که گفته میشود حدود ۲ هزار کارتن خواب آن جا را خانه امن خود ساختهاند. تصویر لانگ شات(نمای دور) بوستان آن قدر نامناسب است که باورت نمیشود آن چه میبینی زیر پوست همین شهر اتفاق میافتد؛ هر گوشه و کنار را که نگاه کنی، کاپشنی زهوار دررفته یا پتویی چاک چاک میبینی که جماعتی زیر آن کز کردهاند. هر یک قدم که به بوستان نزدیکتر شوی، نفس کشیدن دشوارتر می شود؛ از بسیاریِ شعلههای کوچک و بزرگ آتش که در هر گوشه و کنار میرقصند و بوی تند لاستیک و دود. «چی میخوای داداش؟» خیرِ مقدم سوالیِ ساقیهاست. ساعت ۲۴ است؛ اولین مواجهه با بوستان شوکهات می کند. جلوتر، کلاس درس انواع و اقسام ابزار و آلات مواد مخدر است و در یک فضای بیست- سی متری همه چیزهایی را که نامشان خط قرمز است، روی زمین چیدهاند. پایپ از دو هزار تومان شروع میشود تا نوع مرغوب آن(!) که ۱۰ هزار تومان قیمت دارد. دو هزار تومان که داشته باشی، شیشه هم به تو میدهند. کمتر از چند ثانیه همه چیز در دسترس شماست. همان جا میفروشند، میخرند و میکشند. ساعت به یک بامداد نزدیک میشود و بوستان همچنان ورودی جدید میگیرد؛ ورودیهایی که همه شبیه هماند؛ با لکههای «چرک مُرد» ماسیده بر صورت و گونیهای به حد انفجار رسیده از خیراتِ سطلهایِ بزرگِ آشغال. میزان جنب و جوش در داخل بوستان رابطه مستقیمی با سرمای هوا دارد؛ شعلهها از رمق افتادهاند و کارتن خوابها نیز هم. اینجا از زورِ سرما کسی درازکش نمیخوابد. برداشت دوم/ محلهای با بوی توامان غربت و غربتی با واژه «اجاره در اجاره» فراخوانده میشویم به محلههایی که مبداء بزرگترین کوچِ درون شهری تهران بودهاند. با اتکاء به آمارهای محلی، فقط ۱۰ درصدِ ساکنان اینجا را بومیها تشکیل میدهند و این گونه بود که بازارچه صابونپزخانه و خیابانهای «ادیب» و «معروفخانی» از بومیت و محلیت افتادند. تک و توک بومیهای برجای مانده، راوی روزگاری میشوند که اینجا تا ساعت ۲ و ۳ بامداد قیامت بود از کارتن خوابها و ساقیهایی که وول میخوردند داخل کوچههای آشتی کنان و به قولِ حافظ، اینجا هر شب داستانی و فتنهای بود «ز معربدان و مستان و معاشران و رندان» و استمرار همین شب نشینیها و تکثیرِ غم انگیز آن در سراسر محل بود که سرانجام زمینه کوچ بزرگ ریشههای محله را کلید زد. خانهها پابرجاست، فقط کمی سالخوردهتر شده است، اما ساکنان آن تغییر کردهاند. ساقیها و غربتیها توی این خانهها، خانه کردهاند. تغییر کاربری این خانهها هم داستانهای عجیبی دارد. یکی از بنگاهداران محل، روایت میکند: حضور چندین ساله کارتنخوابها و معتادان متجاهر و ساقیها باعث شد خیلی از قدیمیها عطای رفتن را به لقای ماندن ببخشند و کار به جایی رسید که برخی محلهها کمتر از ۱۰ درصد، ساکنان بومی دارند. اما این همه ماجرا نیست؛ به دلیل وضعیت محله، برخی مستاجرها، این خانهها را به غربتیها و ساقیها اجاره دادند و برخی خانهها حتی اتاق اتاق اجاره داده شد. توی تک تک این خانهها کودکانِ کار خوابیدهاند. کودکان غربتی که برای حضور صبحگاهی سرِ چهارراهها و گدایی، خروس خوان، اجاره داده میشوند. کودکانی که همین محلیها میگویند اجاره روزانهشان حدود ۱۵۰ هزار تومان است. پس باید طوری از ترحم مردم پول دربیاورند که سودی هم عاید «مستاجر» شود. توی این خانهها کارگرانِ فصلی هم به خواب رفتهاند. افغانیها و پاکستانیها نیز هم. ساعت ۲ بامداد است و صدایی از هیچ خانهای بیرون نمیآید. اما بیرون و توی کوچهها هنوز حضور سنگین کارتن خوابهای معتاد که توی تاریکی نشستهاند و ساقیهایی که زیر نور چراغ برق، حس میشود. برداشت سوم/من از مدار خارج شدهام تهران ۱۵ هزار کارتن خواب دارد. این آمار را شهردار تهران داده و این در حالی است که گرمخانههای پایتخت تنها گنجایش میزبانی از ۳ هزار بیخانمان را دارند و یخ زدگی و مرگ در کمین ۱۲ هزار کارتن خواب است. سکوت، زبان رایج میان کارتن خوابهاست. هر گوشه و کناری برای خود آتشی کوچک برپا کردهاند و خیره آن شدهاند. همان اندک حرفی که بینشان رد و بدل میشود، زادگاه اصلیشان را لو میدهد؛ از بسیاری لهجهای که دارند. چندی پیش رئیس شورای اسلامی شهر تهران عنوان کرده بود ۶۰ درصد معتادانِ کارتنخواب، شهرستانيهایی هستند که برای پيدا کردن شغل آواره تهران شدهاند. چمران از همین کارتن خوابهایی روایت کرده است که این شبها داخل پارک هرندی میخوابند و از لرزیدن گلایه میکنند، از سرما و ترس از مردن و یخ زدن. یکی از این کارتنخوابها پیرمردی است که گونیاش را زمین گذاشته - نگذاشته با حجمی از سوال مواجه میشود؛ حبیب هنوز نشانههایی از سنندج با خودش دارد؛ میگوید ۵۹ ساله است، اما چروک چهرهاش عمق ۷۰ ساله دارد. در لابهلای حرفهایش هر وقت به واژه «طرد شدگی» میرسد، گریه میکند، زار میزند. یک شهر طردش کرده است و خواهر و برادری که دارد و ندارد، جگر او را سوزانده است. میگوید: من از مدار خارج شدهام. اگر تا صبح از سرما دوام بیاورد، کار روتین روزانهاش بدون تغییر تکرار می شود؛ صبح اول وقت، گونیاش را به دوش میگیرد و راهی میشود: لابهلای زبالهها فقط به امید بازگشتن و مواد کشیدن دنبال پلاستیک میگردم. هر چقدر هم که کار کنم، مواد میکشم، اینجا پول داشتن خطرناک است. حبیب از زمانی میگوید که وقتی میخواسته مواد بکشد، به هزار زحمت دنبالِ «سوراخ موش» میگشته، اما: «الان همین جا وسطِ پارک شیشه میکشم؛ همه همین جا میکشند». حالا دیگر حبیب متکلمِ وحده نیست، اطراف ما را معتادان گرفتهاند و میزگردی با حضور آنها شکل میگیرد. رحیم حداقل ۱۰ سال از ۶۱ سالی که میگوید پیرتر است. میگوید: خسته شدم و خستگی از تک تکِ واژههایش میریزد. به قول خودش برای کسی که ضایعات مردم را جمع میکند و می فروشد، دستشویی شستن افتخار است. التماس میکند که ترکش دهند، کارش دهند و نانش دهند. آنها که ایستادهاند، طوری گونیهایِ مندرسشان را به خود چسباندهاند و آن را به دوش فشردهاند که انگار سرمایه یک عمرشان را درون آن پنهان کردهاند. پیرمرد دیگری که کتمانِ نام میکند به سخن میآید. میگوید: میترسم خودم را صدا بزنم، مواد همه چیزت را میگیرد، اسمت را هم. میگیرد و میبرد. بعد خودش هم میرود، و من به او و به گونیای نگاه میکنم که آن چنان چنگی به آن زده که کسی از چنگش به در نبرد. برداشت چهارم/ من درد مشترکم؛ مرا فریاد کن تک و توک چراغِ روشنِ بوستان و لاستیکهایی که با سماجت، همچنان آتش را تا ساعت ۴ صبح زنده نگه داشتهاند، راه را در میان این خیلِ عظیمِ خفتگان نشانمان میدهد. بیشتر گوشه و کنار بوستان هیچ روشنایی ندارد و «راه» و «بیراه» را میتوان از صدای نالههای کشدار خفتگان پیدا کرد. ساقیها اما هنوز بیدارند. مشتری هم دارند. با موتور روی چمنهای بوستان ویراژ میدهند. یکی از کاسبان محل میگوید: من اگر مغازه ام را ۱۰ دقیقه بعد از دوازده شب ببندم، باید به صد «مسئول» پاسخ بدهم، اما اینها تا خود صبح شیفتی کار میکنند و کسی هم کاری به کار آنها ندارد. کارتنخوابها کلانشهرها را دوست دارند. تهرانیها آن قدر زباله تولید میکنند که کارتن خوابها نانشان را و حیاتشان را در لابهلای آن پیدا کنند. روزانه هفت هزار و ۵۰۰ تن زباله سهمِ شیوه بد زندگی تهرانیهاست؛ و بخشِ کوچکی از آن سهم ۱۶ هزار کارتنخواب، که آن هم دود میشود. کاووش سپیدهدمان با سه تن از اهالی محله آغاز میشود؛ اهالیِ «همین» محله تا درباره «همین» پارک و «همین» کارتن خوابها سخن بگویند. احمد کثیری، با ادبیات خاصِ خودش درباره کارتنخوابها و بلای مستدام آنها میگوید: اوایل اینها را از بوستان، کیش میدادیم. تعدادشان «این همه» نبود. بعد ونهایی میآمد و همه را جمع میکرد. صبح دوباره ول میشدند تو محلهها و دله دزدی. به اطراف که نگاه کنی، مفهوم «این همه» را بهتر میفهمی. این همهای که تویِ این سرما که استخوان میترکاند، عمیق به خواب رفتهاند. دوباره و دوباره همه آنچه از ابتدای شب شنیدهام، میان این خفتگان مرور میشود: «ماشین آتش زدهاند». «در یک ماه گذشته، سه بار دینام کولرم را دزدیدهاند». «ایدز و هپاتیت دارند». «گوشواره از گوش دخترها کندهاند». «اهالی را با سرنگ آلوده تهدید میکنند». و نگهبان بوستان که میگفت: میترسد به آنها نزدیک شود. میگفت: اینجا یکی از همینها برای گرم کردن خودش، سرسره آتش زده بود. تذکرِ تندِ نگهبانِ فوق به گلاویزی با کارتنخواب رسید: «دست به یقه که شدیم، ترسیدم. همه دورم حلقه زده بودند. بعد یکی از معتادها، لوله خودکاری را که با آن مواد میکشید چنان توی گردنم فرو کرد که خودکار ماند و کار به بیمارستان کشید». آن قدر پشت سر این بوستان حرف هست که حتی آرامش سپیده دمان آن هم باورت نمیشود؛ انگار پناهندگانِ اینجا، خود را به خواب زدهاند. ایرج دوستی میگوید: من اگر درِ خانهام باز باشد، زندگیام را میبرند. یک لحظه غفلت، یعنی شروع مجدد. اگر موادفروشها را جمع کنند، همه چیز درست میشود. مواد، معتادها را به اینجا میکشاند. این بار نوبت گلایه به نفر دیگر میرسد؛ اکبر نوجوان هم از معتمدان محلی است. از خانهاش در طبقه پنجم میگوید که نمیتواند به خاطر دود لاستیک و چهره بوستان، لحظهای بازش کند: «آیا میتوانید نفس بکشید؟ این معنای شعار آسمان آبی شهرداری است؟» پتوهای نمناک جابهجا میشوند و کنار میروند؛ کارتنخوابها بیدار شدهاند. گونیها اولین چیزی است که کارتنخوابها در آغوش میگیرند. جمعیت جدیدی از همان خروسخوان، وارد بوستان میشود. اول وقت درِ گرمخانهها را باز کردهاند. انگار خانه اولشان بوستان حقانی در محله هرندی است، باید اول صبح اینجا حاضری بزنند. نوجوان میگوید: کار به جایی رسیده که اگر همه را بیرون کنند، باید هیئتی هم برای پاک کردن اهالی بگذارند. الان بسیاری از بچههای محل موادفروش شدهاند. برداشت پنجم؛ ... برف چشم انداز شمالی تهران را سفید کرده است. در بوستان حقانی همه شاکیاند. از کارتنخوابها گرفته تا اهالی و NGOها. همه نگراناند. همه منتظرند. مرور آمارها همه را نگران میکند: تهران ۱۵ هزار کارتنخواب دارد. ۱۵ درصد کارتنخوابها را زنان بی خانمان تشکیل میدهند. گرمخانههای پایتخت، تنها گنجایش میزبانی از ۳ هزار بیخانمان را دارند. در بین افراد بیخانمان از همه گروههای سنی از ۱۳ سال گرفته تا ۹۰ سال مشاهده میشود. ۸۰ درصد از کارتن خوابها معتاد هستند. سال گذشته ۱۸ نفر به دلیل سرمازدگی در کشور جان خود را از دست دادند، از این تعداد ۱۱ نفر در فصل پاییز و ۷ نفر در فصل زمستان جان باختهاند. یخ زدگی و مرگ در کمین ۱۲ هزار کارتنخواب است. از صد درصد جمعیت ساکن محله هرندی، ۷۶ درصد از ساکنان در معرض خطرات و آسیبهای اجتماعی و فرهنگی هستند، ۲۴ درصد از آسیبهای محل اتباع افغانستانی هستند، ۳۰ درصد از ساکنان محل بیکارند و ۲۵ درصد از خانوارها فرزندان زیر ۱۸ سال دارند. اعتیاد جرم نیست، بیماری است؛ این جمله را بارها و بارها شنیدهایم، فقط شنیدهایم. «قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران»؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6]
صفحات پیشنهادی
پنج برداشت از کارتنخوابها و معتادان دروازه غار/ من از مدار خارج شدهام
پنج برداشت از کارتنخوابها و معتادان دروازه غار من از مدار خارج شدهام جامعه > آسیبها - مهر نوشت میگویند دو سال است که محله این شکلی شده است انگار این واژه کاملا هوشمندانه انتخاب شده چون تعریفی ندارد باید سری به بوستان شهید حقانی بزنید تا این شکلی را درکپنج برداشت از کارتن خواب ها و معتادان دروازه غار/ من از مدار خارج شده ام
می گویند دو سال است که محله این شکلی شده است انگار این واژه کاملا هوشمندانه انتخاب شده چون تعریفی ندارد باید سری به بوستان شهید حقانی بزنید تا این شکلی را درک کنید بر اساس آمار پزشکی قانونی سال گذشته ۱۸ نفر به دلیل سرمازدگی در کشور جان خود را از دست دادند از این تعداد ۱۱ نفردروازه غار، ساعت صفر/ داستان معتادانی که قلب تاریخی پایتخت را تسخیر کردند
محله هرندی تهران چندی سالی است که در دام معتادان گیر افتاده است این روزها باوجود مصاحبه ها نشست ها و جلسات مکرر مسئولان برای ساماندهی این محله اما همه باز هم از ایجاد امنیت آن ناتوانند این در حالی است که اعضای شورای شهر معتقدند امنیت محله هرندی قابل برگشت است خبرآنلاین مینادانلود مستند عبور از بن بست - قسمت پنجم - گل به دروازه خودی
دانلود مستند عبور از بن بست - قسمت پنجم - گل به دروازه خودی • زمان 58 08 گل به دروازه خودی از نگاه های بدون راهبرد تکنوکرات هایی می گوید که بر خروج کشور از شرایط شکننده اقتصادی اصراری ندارد و عمل کردشان کشور را به سمت وابستگی بیشتر و ضربه پذیری در برابر تحریم ها سوق می دهد پنتأثیر شهرسازی بر روزگار دروازه غار
این روزها ماجرای حمله برخی افراد به کارتن خواب ها و معتادان در روز ١٨ آبان در پارک های محله دروازه غار شهید هرندی بحث روز شده است اینکه واقعا اهالی محله بوده اند که اندک دارایی ناچیز کارتن خواب ها و معتادان پارک های محله را به آتش کشیده اند و آنان را مورد ضرب وشتم قرار داده انمقصر پاتوق شدن دروازه غار برای معتادان؛ ۲۲.۵ هکتار پارک و اشتباه مدیریت شهری
مقصر پاتوق شدن دروازه غار برای معتادان ۲۲ ۵ هکتار پارک و اشتباه مدیریت شهری جامعه > شهری - روزنامه شرق مطلبی با امضای یک کارشناس ارشد مدیریت شهری برای آسیب شناسی معضلات این روزهای دروازه غار منتشر کرده است این روزها ماجرای حمله برخی افراد به کارتنخوابهاپنجره واحد سرمايه گذاري اصفهان تحولی بزرگ دربخش سرمايه گذاري
پنجره واحد سرمايه گذاري اصفهان تحولی بزرگ دربخش سرمايه گذاري استاندار اصفهان ایجاد پنجره واحد سرمايه گذاري را تحولی بزرگ در بخش سرمايه گذاري اصفهان خواند و تصریح کرد اين موضوع در كشور نمونه است رسول زرگرپور در جلسه بنياد مطالعات و پيشرفت نصف جهان كه با حضور سردار صفوي دستيار وقیمت طلا، سکه و ارز، صبح پنج شنبه ۲۸ آبان ۹۴
قیمت طلا سکه و ارز صبح پنج شنبه ۲۸ آبان ۹۴ در بازار طلای امروز تهران هر سکه تمام بهار آزادی ۹ میلیون و ۴۰ هزار ریال نیم سکه ۴ میلیون و ۵۴۰ هزار ریال ربع سکه ۲ میلیون و ۴۵۰ هزار ریال و هرگرم طلای ۱۸عیار نیز ۹۲۳ هزار و ۱۷۰ریال قیمت گذاری شد به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبقیمت طلای جهانی برای پنجمین هفته کاهش یافت
شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰ ۵۱ طلا در بازار جهانی تحت فشار دلار قویتر روز جمعه را با قیمت پایینتری به پایان رسید و برای پنجمین هفته متوالی کاهش یافت به گزارش ایسنا هر اونس طلا برای تحویل در دسامبر روز جمعه در بازار نیویورک 1 60 دلار یا 0 1 درصد کاهش یافت و به 1076 دلار رسید در حاتولید پنج مدل اتوبوس متوقف شد
بازار خودرو تولید پنج مدل اتوبوس متوقف شد تولید پنج مدل اتوبوس در خودروسازان داخلی به صفر رسید به گزارش سرویس اقتصادی "جام نیـوز" براساس گزارش وزارت صنعت معدن و تجارت مهر ماه امسال تولید اتوبوس شهری LCK6120G تولیدی شرکت پیشرو دیزل آسیا با کاهش صد درصدی از 12 دستگا-
اقتصادی
پربازدیدترینها