تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837324195
دکتر داروخانهای در لالهزار، به درددلها گوش میدهد! +عکس
واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: دکتر داروخانهای در لالهزار، به درددلها گوش میدهد! +عکس
در دورهای که مغازههای شهر هر روز سرو شکل مدرنتری به خود میگیرد، در گوشه ای از شهر داروخانهای وجود دارد که به سبک مغازه های شهرک سینمایی هنوز بوی سادگیهای گذشته را میدهد.
به گزارش آخرین نیوز به نقل از مهر، همه چیز در این داروخانه سنتی است. قفسههای سفید رنگ، پیشخوان قدیمی و نیمکت چوبی میان داروخانه ما را به گذشتههای دور میبرند و بیاختیار یاد فیلمهای نوستالوژیک تاریخی میافتیم.
وارد داروخانه که بشوی و با خانم دکتر مهربان همصحبت شوی، میفهمی که نه تنها سروشکل و در و دیوار داروخانه که آدمهای این داروخانه هم همان بوی صفای گذشتهها را میدهند.
چشم از داروخانه میگیریم و سراغ خانم دکتری میرویم که سالهاست سروشکل داروخانه خود را تغییر نداده است.
داروخانه خانم دکتر «ترابی» در خیابان لاله زار از نوستالوژی بسیاری از اهالی این محله است.
چهل سال است که در این داروخانه ام متولد سال ۱۳۱۵ و تک فرزند یک خانواده تهرانی است. از اولین بانوانی است که وارد دانشگاه میشود تا پزشک داروساز شود: «در دوره ای که من شرکت کردم، ۱۱ نفر از خانم ها هم در رشته داروسازی قبول شدند. سال ۴۶ فارغ التحصیل شدم و بالاخره اول اردیبهشت سال ۱۳۵۴ این داروخانه را از یک اقای دکتر خریدم و از آن روز تابه حال هم یک سره کار کردم. امسال هم دقیقا چهلسالگی این داروخانه از زمانی است که من وارد آن شدهام.» خانم دکتر ترابی سه پسر و دو دختر دارد: «سال دوم دانشگاه ازدواج کردم و زود هم بچه دار شدم. اگر برنامهریزی صحیح وجود داشته باشد، آدم خیلی از کارها را میتواند انجام دهد. جوان های الان که از بچهدار شدن میترسند برای این است که برنامهریزی صحیح ندارند و خیلی وقت از دست میدهند. مثلا ساعت ها با هم بیخودی حرف میزنند! آن هم حرف هایی که نه ارتباطی با کارشان دارد نه اطلاعاتی به آن ها اضافه می کند.» وقتی از او میپرسم که همسر چقدر در چرخاندن این داروخانه به او کمک کرده میگوید: «همسر من حسابدار بود و چون صدای خوبی داشت، گویندگی هم میکرد و آنقدر سرش شلوغ بود که فرصت نمیکرد به من کمک کند!» از همان اول با مردم این محله انس میگیر و اصلا دلیل ماندنش در این محله، همین مردمی است که به آنها خو کرده است. «شاید دلیل پاگیر شدنم در اینجا به خاطر این بود که با مردم اینجا صمیمی شدم و این صمیمیت باعث شد که من همین جا بمانم. در واقع مردم اینجا را دوست داشتم و فقط دکتر محله نبودم بلکه مشاور خانواده هم بودم. همه جوره هر کسی هر مشکلی داشت، میآمد و با من مطرح می کرد. و همین رابطه صمیمانه ای که با مردم برقرار کرد، مرا پابند اینجا کرد.»
داروخانهام به سبک خانههای قدیمی است سریع میرویم سر اصل مطلب و از سروشکل قدیمی و سنتی داروخانه میپرسیم. از اینکه چرا همپای بقیه مغازههای همسایهاش تن به نو شدن نداده است که با خنده پاسخ میدهد: «حس شما وقتی به اینجا وارد میشوید چیست؟ ما ایرانی ها همیشه به مکان های بزرگ عادت داشتیم. همیشه خانه های ما بزرگ و سقف های آن بلند بوده. یک قسمت بیرونی و یک قسمت درونی و اندرونی و بیرونی داشته. اینجا همان حس و حال را دارد و همین به من و تمام کسانی به اینجا پا میگذارند، آرامش میدهد. این حس بیشتر کسانی است که وارد داروخانه میشوند. این قضیه هم نه تنها برای ما که برای خیلی از کسانی که از خارج به کشور میآیند، هم جالب است. حتی یک بار از تلویزیون ژاپن به اینجا آمدند و از من و داروخانه فیلم گرفتند.» به درددل مردم گوش میدهم خانم دکتر، تنها دکتر این محله نیست و مردم برای درددلهایشان هم پیش او میآیند «من محرم اسرار مردم بودم و هیچ وقت هم نشده که اسرار مردم را پیش کس دیگری بازگو کنم. البته همه این مشکلات جسمی نبود و خیلی از این مشکلات، خانوادگی بود. من سعی میکردم به آنها کمک کنم. اما الان جنس مشکلات مردم تغییر کرده. قدیم ترها زندگیها ساده تر و آرامتر بود. الان مشکلات بیشتر شده. خیلیها از فقر مادی گله میکنند. جوانهای الان قانع نیستند. نسل ما نسل قانعی بود. ما آن زمان ازاتوبوس استفاده میکردیم و این شرایط عادی بود. اما الان همه از اول میخواهند ماشین داشته باشند. کامپیوتر و موبایلشان فلان مارک باشد. البته بعضی از این وسایل جزو ملزومات زندگی شده است؛ اما برخی از آن ها را واقعا لازم نیست داشته باشیم. مشکل بعدی هم به خاطر از بین رفتن حرمتهاست. گذشته چون جمعیت کم بود؛ همه مردم در خانه زندگی میکردند. اصلا زندگی آپارتماننشینی مال مملکت ما نیست. زندگیهای خانوادگی ما همیشه در خفا بود و کسی از آن سردرنمیآورد؛ اما الان همه چیز علنی است و این به نظر من زیبا نیست. حتی چون به خاطر فرزندانم به خارج از کشور هم رفت و آمد دارم باید بگویم آنجا هم کسی از داخل خانواده کسی سردرنمیآورد. اصلا خانواده حرمتی دارد. الان خیلی از این حرمتها از بین رفته است. مواقعی پیش میآید که کسی موبایل به دست وارد داروخانه میشود و تمام مشکلات خانهاش را بیرون میریزد. گاهی وقت ها به این افراد میگویم: آقا ...خانم... شما داری حرفهای خصوصی میزنی. من نباید این حرف ها را بشنوم. ما قبلا خیلی برای اسرار خانه خود حرمت قائل بودیم. اصلا زشت بود همسایه صدای همسایه را بشنود.» من تاریخ شفاهی این محلهام خانم ترابی روزهای تلخ و شیرین زیادی را در این داروخانه دیده است. بعضی از این خاطرات پررنگتر از بقیه هستند «من به چشم خودم بزرگ شدن این محله و مردم را دیدم. انقلاب، جنگ و خیلی از اتفاقت دیگر را از نزدیک دیدم. مادرهایی بودند که آن زمان فرزندان خود را باردار بودند و حالا فرزندانشان برای خود مردهای چهلسالهای شدند. من محرم اسرار مردم این محله ام. سر چهارراه ما یک فروشگاه بود. آقای فروشنده ای در این فروشگاه بود که با همسر قبلی خود متارکه کرده بود و با فرد دیگری ازدواج کرده بود و از دو همسر خود دو گروه فرزند داشت. این آقا مدام به اینجا میآمد و درددل میکرد. با همه این مشکلات همسر دومش هم سرطان گرفت و فوت کرد. خودش هم چند وقت بعد دچار مشکل شد و من متوجه شدم که سرطان حنجره گرفته است. سریع به او کمک کردم که در بیمارستان بستری شود. یکی از همکارانم آقای دکتر برقعی هم او را عمل کردند و به من قول دادند که این آقا حداقل ۱۰ سال زندگی کند. همین جور هم شد. بیشتر از ۱۰ سال هم عمر کرد و توانست بچه هایش را از آب و گل دربیاورد. سال ها بعد دیدم جوانی داخل داروخانه شد و گفت: خانم دکتر ترابی شمایید؟ من یک ماموریت دارم. من پسر فلان آقا هستم؛ در آخرین لحظات زندگیاش گفت برو از خانم دکتر تشکر کن. او باعث شد من زنده بمانم و بتوانم شما را بزرگ کنم.» به خیلیها هم کمک کرده و دستشان را گرفته است. «یک آقایی هم در نزدیکی ما در کنار خیابان میوه میفروخت. بیسرپرست بود و از پانزدهسالگی به حال خود رها شده بود. من شروع کردم به نصیحت کردن او و مدام مراقب او بودم. میگفتم دعوا نکن، چاقوکشی نکن. کمکم این کارها را کنار گذاشت. ازدواج کرد و صاحب دو تا پسر شد. که من این پسرها را نمیشناختم. بعدها خودشان آمدند داروخانه و معرفی کردند که این مرا خیلی خوشحال کرد.» هیچکس از این داروخانه دست خالی برنمیگردد
زیاد شده افرادی با دست خالی به داروخانه آمدهاند و با دست پر برگشتهاند. کسانی که شاید توانایی مالی زیادی هم نداشته باشند «من بعد از سالها دیگر تشخیص میدهم چه کسی واقعا نیازمند است و چه کسی فیلم بازی میکند. مثلا بعضی از معتادها هستند که گریه و زاری میکنند که به ما کمک کنیدکه آنها را به نحوی رد میکنیم؛ اما اگر یک خانم محترمی بیاید و حس کنم به این دارو واقعا نیازمند است، به او بیسروصدا کمک میکنم. اما خب کسانی هم هستند که اینجا میآیند و تقاضای دارو میکنند و بعد میبرند جای دیگر میفروشند. خب طی این سالها ما این آدمها را شناسایی کردهایم.» همیشه سنگر داروخانه را حفظ کردهام! زمانی بوده که تمام مغازههای این محله خالی میشوند؛ اما در داروخانه «زهره نو» همیشه باز بوده. «در زمان جنگ و اوایل انقلاب نگه داشتن این داروخانه صرف نمیکرد؛ اما من در این داروخانه ماندم. حتی در دوران جنگ و آژیر قرمز هم من از جای خودم جم نمیخوردم. حتی اگر به داروخانه من نگاه کنید، میبینید که من پناهگاه هم نداشتم. یک بار هم در زمان جنگ موقعیتی به وجود آمد که همه از تهران کوچ کرده و رفته بودند و به قدری این خیابان خلوت بود که اگر کسی در میدان فردوسی صحبت میکرد، من میشنیدم. البته صدای آژیر و وضعیت قرمز مرا ناراحت نمیکرد؛ اما بچه هایی که هرچندوقت یک بار با ویلچیر برمیگشتند مرا خیلی ناراحت میکرد. این ها میآمدند با هم حرف میزدیم، گریه میکردیم و درددل میکردیم. دوروبر من پر از این خانواده هایی است که فرزندانشان رفتند و شهید یا جانباز برگشته اند. خیلی از این بچه ها اینجا بازی میکردند و بعد بزرگ شدند و با یک دست یا یک پا برگشتند. حتی یکی از این بچه هایی که در جنگ یکی از پاهای خود را از دست داده بود و خیلی افسرده بود، با دو تا چوب وارد داروخانه شد. من بلافاصله گفتم: قهرمان ایران آمد. میگفت: من هر کجا میروم به من بد نگاه میکنند و مرا مسخره میکنند. که من به میگفتم: مهم نیست. این ها نمیفهمند اما تو قهرمانی. واقعا باید از چنین افرادی تقدیر کرد.» ۸۰درصد داروهای ما ایرانی است درست است که ویترین و در و دیوار داروخانه هنوز به شکل قبلی خود باقی مانده است؛ اما داروهای داروخانه در طول سالها تغییرات زیادی کردهاند «آن موقع که من تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم، خیلی داروهای ایرانی نداشتیم. فقط چند تا شرکت داروسازی بزرگ جهان شعبه داشتند که پس از انقلاب این ها دولتی شدند. اما الان ۸۰ درصد داروها در ایران ساخته میشود. البته مواد اولیه بسیاری از این داروها از خارج از کشور تامین میشود و شاید به پای نسخه های خارجی خود نرسند، اما در مقایسه با خودمان خیلی بهتر شدند. خب میدانید کار مهم داروسازی در آزمایشگاه ها انجام میشود. این کار، سرمایه های کلان میخواهد و به سرمایه کلان احتیاج است که ما به اندازه آنها نداریم.»
دوشنبه, 02 آذر 1394 ساعت 13:45
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[مشاهده در: www.akharinnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]
صفحات پیشنهادی
دکتر داروخانهای که درددلهایتان را گوش می دهد
دکتر داروخانهای که درددلهایتان را گوش می دهد شناسهٔ خبر 2975293 - دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴ - ۱۱ ۵۹ مجله مهر > گزارش ویژه در دورهای که مغازههای شهر هر روز سرو شکل مدرنتری به خود میگیرد در گوشه ای از شهر داروخانهای وجود دارد که به سبک مغازه های شهرک سینمایی هنوز بوی سادگیهایمردی با گردنبندی از گوشت! +عکس
مردی با گردنبندی از گوشت عکس استفان زولیک با پشت سرگذاشتن یک عمل جراحی پنج ساعته از شر تومور پنج کیلو و 900 گرمی که روی صورتش رشد کرده بود خلاص شد به گزارش آریا ایگور هومولا جراحی است که در یک عمل جراحی نفسگیر توانست این تومور عظیم چربی را از صورت این مرد خارج کند استفمردی عجیب با گردنبندی از گوشت +عکس
خلیج فارس استفان زولیک با پشت سرگذاشتن یک عمل جراحی پنج ساعته از شر تومور پنج کیلو و 900 گرمی که روی صورتش رشد کرده بود خلاص شد به گزارشخلیج فارس به نقل ازمیزان ایگور هومولا جراحی است که در یک عمل جراحی نفس گیر توانست این تومور عظیم چربی را از صورت این مرد خارج کند استفان زومراسم عجیبی که گوشت اضافه می آورد +عکس
خبرگزاری میزان - هر کشور یا شهری برای خودش مراسماتی را دارد که غالبا هر ساله مردم آن را انجام می دهند افراد بسیاری در این مراسمات شرکت کرده و از آن لذت می برند اما گاهی اوقات این مراسم ها بسیار عجیب هستند به طوری که اثرات مختلفی روی انسان ها می گذارند به گزارش گروه فضای مجازی خبمردی که با گوش هایش می بیند +عکس
دانیل کیش Daniel Kish در شیرخوارگی بینایی خود را از دست داد او در نتیجه ابتلا به یک تومور مغزی به نام رتینوبلاستوما در سه ماهگی از دید یک چشم و در ۱۳ ماهگی از دید چشم دیگر محروم شد و به گفته خودش هیچ حافظه بینایی ندارد خبرگزاری میزان دانیل کیش Daniel Kish در شیرخوارگی بیناییرونمایی ZTE از سه گوشی جدید +عکس
این دستگاه ها هر سه میان رده هستند و با سخت افزارهای متفاوتی ارایه می شوند مجله دیجی کالا – زهرا غلامی شرکت ZTE سه دستگاه جدید از گوشی های سری بلید Blade را به شماره مدل های X3 X5 و X9 برای روسیه معرفی کرد این دستگاه ها هر سه میان رده هستند و با سخت افزارهای متفاوتی ارایه میدستپرورده «گوگوش» در آستانه گرفتن مجوز انتشار آلبوم +عکس
دستپرورده گوگوش در آستانه گرفتن مجوز انتشار آلبوم عکس امیرحسین کریمی که با نام امیرحسین در آکادمی موسیقی گوگوش در شبکه ضد انقلاب من و تو معرفی شد قرار است با مجوز رسمی در سطح کشور آلبوم منتشر کند به گزارش سرویس فرهنگی جام نیـوز امیرحسین کریمی که دستپرورده گوگوش خومجوز به خواننده آکادمی گوگوش در ایران +عکس
با مجوز دولت مجوز به خواننده آکادمی گوگوش در ایران عکس خواننده مسابقه آکادمی گوگوش از تلویزیون ضدفرهنگی من و تو در ایران آلبوم مجاز منتشر خواهد کرد به گزارش سرویس فرهنگی جام نیـوز خواننده مسابقه آکادمی گوگوش از تلویزیون ضد انقلاب "من و تو" در ایران آلبوم مجاز منتشبه مناسبت تولد پزشک سابق استقلال حضور آقای گل فوتسال جهان و رحمتی در مطب دکتر نوروزی+عکس
به مناسبت تولد پزشک سابق استقلالحضور آقای گل فوتسال جهان و رحمتی در مطب دکتر نوروزی عکسآقای گل فوتسال جهان به همراه دروازهبان استقلال به مناسبت تولد پزشک سابق آبیپوشان در مطب او حاضر شدند به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس با توجه به اینکه امروز تولد دکتر امین نوروزی است وححضور آقای گل فوتسال جهان و رحمتی در مطب دکتر نوروزی+عکس
حضور آقای گل فوتسال جهان و رحمتی در مطب دکتر نوروزی عکس آقای گل فوتسال جهان به همراه دروازهبان استقلال به مناسبت تولد پزشک سابق آبیپوشان در مطب او حاضر شدند به گزارش نامه نيوز با توجه به اینکه امروز تولد دکتر امین نوروزی است وحید شمسایی آقای گل جهان فوتسال به همراه مهدی رحم-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها