گزارش مراسم اسکار2011؛ چهار جايزه اسکار براي لکنت پادشاه

واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

گزارش مراسم اسکار2011؛ چهار جايزه اسکار براي لکنت پادشاه مراسم اسکار امسال در شرايطي برگزار شد که جوايز معتبر پيش از آن همانند گلدن گلوب حداقل توانسته بودند اسکارهاي بازيگران اصلي و مکمل را قابل پيش بيني کنند و نامزدهاي باقي شاخه هاي خبر از برتري نسبي کلام پادشاه مي دادند. سرانجام همين امر اتفاق افتاد و کلام پادشاه جوايز مهم اسکار را از آن خود کرد. بهترين فيلم، بهترين کارگرداني، بهترين فيلمنامه اورجينال و بهترين بازيگر مرد نقش اصلي. شايد بتوان ناکام اصلي امسال اسکار را ديويد فينچر دانست؛ کسي که دو سال پيش مغلوب دني بويل و ميليونر زاغه نشين اش شد و امسال هم قافيه را به يک کارگردان انگليسي باخت تا همچنان تشنه اسکار باقي بماند. با نگاهي ديگر به ليست نامزدها قرار نگرفتن نام کريستوفر نولان در بين نامزدهاي بهترين کارگرداني تعجب برانگيز بود. موفقيت تلقين در تصاحب اسکار بهترين فيلم برداري توسط واي فيستر، بهترين ترکيب جلوه هاي صوتي براي لورا هرشبرگ، گري ريتزو و اد نوويک، بهترين تدوين جلوه هاي صوتي براي ريچارد کينگ و بهترين جلوه هاي ويژه براي کريس کوربولد، آندرو لاکي، پيت باب و پل جي. فرانکلين نشان مي دهد نگاه آکادمي به جزئيات فني تلقين بيش از ساير بخش هاي فيلم بوده است. از ديگر نکات خوب و مثبت امسال مراسم اسکار توجه به بازي درخشان دو بازيگر جوان بود، يکي کريستين بيل و ديگري ناتاي پورتمن. هر دوي آنها از سن 13 سالگي وارد سينما شدند؛ پورتمن با نقش ماتيلداي فيلم حرفه اي/ لئون ساخته لوک بسون و بيل با نقش جيمي گراهام در امپراتوري خورشيد ساخته استيون اسپيلبرگ. شروع به کار آنها به يادمادني و شيرين بود و کارنامه هنري هر دو نشان از استعداد فراوانشان مي داد. به خصوص کريستين بيل که زودتر از اينها مي توانست نامزد اسکار شود، چه زماني که در ماشينيست با اندام نحيف و لاغرش خود را در نقش قاتلي که نمي تواند با عذاب وجدانش کنار بيايد غرق کرد، چه زماني که در بت من هاي کريس نولان، سيماي ابر قهرمان داستان هاي مصور دي سي کميکس را به شکلي ويژه به تصوير کشيد تا بازي هاي او و و هيث لجر در سکانس هايي که در کنار هم حضور دارند، به يکي از بهترين منازعه هاي خير و شر در تاريخ سينما بدل شود.حضور او در رواني آمريکايي و 3:10 به يوما هم تحسين برانگيز بود. از ويژگي هاي مهم بيل که او را از هم نسلان خود جدا مي کند، نحوه نزديک شدن به نقش و رفتن به قالب شخصيتش است که اين ويژگي اش او را قابل قياس با بازيگران قديمي و بزرگ سينما مي کند. بيل امسال مزد هنرنمايي فوق العاده اش در مشت زن را گرفت و در اولين نامزدي اش اولين اسکار خود را به دست آورد. حالا علاقه مندان به بازي او منتظر ديدن او در اثر جديد ژانگ ييمو و سومين بت من نولان هستند. هرچند شبکه اجتماعي اثري نبود که فينچر را به خاطرش بتوان لايق اسکار امسال دانست، اما در ميان آثار موخر او اثري مهم و قابل اعتناست. فيلمنامه خوب سورکين را که برايش اسکار به ارمغان آورد، فينچر به خوبي کارگرداني کرد. ميزانسن هاي ساده با نورهاي کم و فضاهاي تاريک اثر چفت شد تا سياهي و تيرگي قهرمان دنياي مدرن را به تصوير بکشد. زوکربرگ در شبکه اجتماعي انساني است که در فضاي مجازي به تدريج صاحب ميليون ها دوست و در فضاي حقيقي تنها و منزوي مي شود. تصوير پاياني فيلم از او که يکه و تنها رو به رو مانيتور پيوسته کليد رفرش را مي زند، تصويري تلخ، واقعي و ملموس از پيشرفت تکنولوژي و تأثير آن بر انسان ها و روابطشان است. برندگان بهترين فيلم: کلام پادشاه بهترين کارگرداني: تام هوپر(کلام پادشاه) بهترين فيلمنامه اقتباسي: شبکه اجتماعي (آرون سورکين) ديگر نامزدها: 127 ساعت (دني بويل، سايمن بوفوي)، داستان اسباب بازي 3(مايکل آرنت جان لسه تر، اندرو استنتن، لي آنکريچ)، شهامت (جوئل کوئن، اتان کوئن)، استخوان زمستان (دبرا گرانيک، آن روسليني) بهترين فيلمنامه غيراقتباسي: کلام پادشاه (ديويد سيدلر) ديگر نامزدها: سال ديگر (مايک لي)، مشت زن (اسکات سيلور، پل تامسي، اريک جانسن)، تلقين (کريستوفر نولان)، حال بچه ها خوب است (ليسا چولودنکو، استيوارت بلومبرگ) بهترين بازيگر مرد: کالين فرث (کلام پادشاه) بهترين بازيگر زن: ناتالي پورتمن (قوي سياه) بهترين بازيگر مرد مکمل: کريستين بيل (مشت زن) بهترين بازيگر زن مکمل: مليسا لئو(مشت زن) بهترين فيلم بلند انيميشن: داستان اسباب بازي 3 (لي آنکريچ) بهترين فيلم غيرانگليسي زبان: در يک دنياي بهتر (سوزان بير، دانمارک) • گفته هاي دو نويسنده برنده اسکار بهترين فيلمنامه اقتباسي و غيراقتباسي در مراسم اسکار ديويدسيدلر هنگام دريافت جايزه اسکار روي صحنه DAVID SEIDLER «کلام نويسنده اين وحشتناک است. پدرم هميشه بهم مي گفت من يک اشتباه ديرهنگام هستم. گمام مي کنم پيرترين فردي هستم. که اين جايزه بخصوص را برده. اميدوارم اين رکورد به زودي شکسته شود. دوست دارم از دخترم ماي، پسرم مارک به خاطر ايمان به پدرشان تشکر کنم. و دوست دارم از تهيه کننده ها، کارگردان، عوامل کار تشکر کنم. آدم هاي زيادي هستند و مي گويند: «ديگر بس کن». متأسفم. دوست دارم از ملکه، که مرا در زندان لندن نيفکند تشکر کنم. و من اين جايزه را به نمايندگي از تمام آدم هاي لکنت دار جهان مي پذيرم. ما صداي خودمان را داريم، به لطف آکادمي ما شنيده شديم.» گفت و گو بعد از مراسم شما گفتيد احساس مي کنيد اين فيلم به تمام لکنت داران جهان صدايي داده. کمي بيشتر توضيح دهيد. چرا اين طور فکر مي کنيد؟ خب، نمي خواهم اطلاعات ويژه اي را بيان کنم، ولي مي دانيد، آنها دوست داشتند به عنوان فردي که قبلاً لکنت داشته با من که قبلاً لکنت داشتم صحبت کنند و شرم خودشان را به رو بياورند که چطور سال ها خودشان را رو نمي کردند، چون گمان مي کردند به جريان کاري شان ضربه مي خورد. مردم عادي فکر مي کنند که ما لکنت دارها ناتوان ذهني هستيم چون بيان افکارمان کمي سخت است. اکران اين فيلم به خيلي ها شجاعت حرف زدن درباره لکنتشان را مي دهد. اي ميل ها و تلفن ها و پيام هاي زيادي از طرف دوستان اين چنيني ام دريافت کردم، چون خودم هنوز هم لکنت دارم. تمام کلک ماجرا را مي دانم؛ شما نمي توانيد لکنت مرا در آورديد. ديگر حتي نيازي نيست بهش فکر کنم، ولي هنوز هم لکنت دارم. ولي روايت آدم ها از داستان هاي شخصي شان واقعاً مرا به گريه واداشت. مثالي مي زنم. همين چند روز پيش يک گفتار درمان با من صحبت مي کرد، در کلينيکش دختر نوجواني پيشش رفته بود که از لکنت رنج مي برده. لکنت او در طول صحبت بيشتر مي شده. چطور ممکن بوده بقيه حرف هايش را ادامه دهد؟ يکي از مواردي که ما را دست مي اندازند همين است. ولي دختر نمي خواست قبول کند. دکتر به اومي گويد: « چه فرقي مي کند؟ فقط خودت را خاکستري نگه دار.» دختر مي گويد: « نمي توانم، چون من صداي خودم را دارم.» تبريک. مي دانم که فرآيند طولاني اي براي رسيدن به اينجا داشته ايد، اما اميداورم که پروژه کاري بعدي شما زياد طول نکشد. شنيده ام که داستاني درباره جنگ جهاني دوم است مي توانيد کمي از آن حرف بزنيد؟ کمي هم از اين بگوييد که چگونه امشب کارتان به اينجا رسيد. بله. فکر مي کنم کارهايم ربطي به دو پروژه بعدي ام داشته باشند. پروژه اول نامش هست زني که زياد دور نرفت و درباره بانو هستر استانهوپ است.او در طول جنگ هاي ناپلئون به خاورميانه رفت و تبديل به نسخه مؤنث لورنس عربستان شد. دقيقاً کاري را کرد که لورنس صد سال بعد کرده بود. قبيله هاي اعراب را سامان داد و همين انگليسي ها را بسيار آزرد. با او همان کاري را کردند که با لورنس کردند. او لوراي عربستان است. گمان مي کنم داستان جنگ جهاني دومي که به آن اشاره کرديد، مربوط به بازي هاي 1940 باشد. همان طور که مي دانيد المپيک 1936 در برلين بود که به نوعي متعلق به هيتلر بود. بازي هاي 1940 براي توکيو برنامه ريزي شده بود. بازي ها به صورت رسمي اتفاق نيفتاد. اما غيررسمي صد و پنجاه هزار زنداني جنگي در استاگل، جايي خارج از نورمبرگ سعي کردند کاري بکنند و تصميم گرفتند بدون اطلاع آلمان ها بازي هاي 1940 را برگزار کنند. اين يک داستان واقعي است. در مورد راه طولاني اين کار، خب مي دانيد من آدم لکنت داري هستم و همين خيلي کارم را طولاني مي کند. مي خواستم به درخواست ملکه مادر که همانا اجرا نکردن کار در طول زمان حياتش بود وفادار باشم، اما متوجه نبودم که او عمري طولاني دارد. ولي بالاخره شروع به نوشتن کار کردم. شما قبلاً به همکاري 30 ساله با ملکه مادر اشاره کرديد و فيلم را تا زمان مرگش شروع نکرديد. آيا رابطه ديگري با قصر داريد، با دفتر ملکه، پرنس چارلز فيلم را ديده؟ خب مستقيم خبري ندارم، به ما گفته اند که بسيار خوشش آمده. من خيلي خوشحالم. AARON SORKIN آرون سورکين هنگام دريافت جايزه اسکار روي صحنه «ممنون. توصيف اين که چه کسي پشت دريافت جايزه اي است که پدي چايفسکي 35 سال پيش به خاطر فيلم ديگري با همين نام شبکه برده غيرممکن است. او فيلمنامه اي غيراقتباسي نوشته، اين اقتباسي از کار بن مزريج است، پس من از طرف او هم جايزه را دريافت مي کنم. آدم هاي زيادي با من کار کرده اند، پس به نظر مي رسد الان وقت تشکر از تمامشان باشد. در کنارش از پدر و مادرم تشکر مي کنم که زندگي اي برايم ايجاد کردند تا روزي بتوانم بخشي از چنين شبي باشم. من اين فيلمنامه را نوشتم، ولي ديويد فينچر آن را ساخت و او اين کار را با خلاقيتي ويژه انجام داد. کسي به استعداد او اصلاً نمي تواند بهترين آدم دنيا باشد، ولي او بهترين فرد است و فيلم هايي که فيلمنامه نويسش آرزويش را دارد مي سازد. اين فيلم از حالا به بعد منبع غرور زندگي هر روزه من است و هديه اي بسيار جبران نشدني. من فقط مي توانم از تمام عوامل کار تشکر کنم. روکسي سورکين، پدرت امشب جايزه اسکار را برده. از همگي ممنونم.» گفت و گو بعد از مراسم از تمامش مفتخريد، از تمام سفرتان؟ اصلاً نمي توانيد حدس بزنيد چقدر مفتخرم. شما کلمات را آفريديد و بعد آن رمز جادويي از راه مي رسد. بازيگران مي آيند، کم کم فيلم سر و شکل مي گيرد. از زماني بگوييد که حس کرديد آدم هاي درست براي کار جمع شده اند. سعي مي کنم اين طور جواب دهم: همچون خيلي ها، من هم با علاقه مندي به فيلم فارغ التحصيل بزرگ شدم و هميشه دوست داشتم بدانم باک هنري (نويسنده کار) وقتي داستين هافمن را ديد، چه حالي داشت. و ديگر مي دانم. مي دانم وقتي جسي و اندرو و جاستين را ديدم، چه حالي داشتم. مي دانم زير نظر ديويد فينچر چه فيلمي از آب در مي آيد. و درست از همين جاست که گمان مي کني تيمت افراد جواني هستند، ولي اينها جوان ترين شخصيت هايي هستند که تا به حال نوشته ام. پس ما به دنبال بازيگران مورد قبولي بوديم. تمامشان را پيدا کرديم. ديويد بهترين بازي را از آنها گرفت. فقط يک بازي نبود. موسيقي کار هم يکي از بهترين ها بود. اين يک پيروزي کامل تيمي بود. شما الان با يک اسکار ايستاده ايد، مي توانيد بگوييد چطور ممکن است اين اسکار روي نظر شما نسبت به فيلم بعدي تان در هاليووود تأثير بگذارد؟ خب روراست جوابتان را مي دهم. اين اواخر، يعني بعد از اکران فيلم و به نوعي برخورد منتقدان و بازخورد فرهنگي، يک طورهايي نسبت به کاري بعدي ام ترسيده ام. امشب را خوش مي گذرانم و فردا کار تازه اي را آغاز مي کنم. فکر مي کنم همين کار را بکنم. بايد بنويسم، بايد همان کارم را که نوشتن است انجام دهم. سعي کنم چيزي را بنويسم که دوست دارم، چيزي بنويسم که دوستان دوستش دارند، پدرم دوستش دارد و اميدوار باشم که بقيه هم از آن خوششان بيايد. ديدم شما در طول مراسم رابطه نزديکي با ديويد سيدلر برقرار کرديد. مي توانيد بيشتر از رابطه تان بگوييد؟ خوشحالم که با او دوست شده ام. گمان مي کنم فيلمنامه کلام پادشاه عالي است. فکر مي کنم کل فيلم عالي است. من بزرگ ترين طرفدار ديويد هستم. منبع: ماهنامه فيلمنامه نويسي فيلم نگار 1+100
#فرهنگ و هنر#

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]

[مشاهده در: www.rasekhoon.net]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 302]