محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830610198
محله ای که «شیشه» آسان تر از «لواشک» خرید و فروش می شود
واضح آرشیو وب فارسی:قدس آنلاین: علی محمدزاده: قدس ویژه خراسان - ... مرد میانسال چشم در چشم جوانی دوخته بود که همسن و سال پسرش بود، اما جوان تنها به یک چیز فکر می کرد، اینکه هنگام بازرسی وسایل همراه یک مسافر قطار موفق شده چند گرم موادمخدر کشف کند.اما مرد میانسال که حدود یک سال مانده بود تا بازنشسته شود، در افکارش کابوس می دید، اینکه به خاطر همراه داشتن و مصرف موادمخدر انگشت نما می شد و در شهر کوچک محل زندگی اش آبرویش می رفت. هر چه بود چند گرم موادمخدر او روی پرونده اش منگه و راهی دستگاه قضایی شد... در سال های نه چندان دور بودند افراد زیادی که به هر دلیل موجه و ناموجه در دام اعتیاد گرفتار بودند و تاوان سختی برای آن پس دادند، از انفصال خدمت گرفته تا حبس های کوتاه مدت که سرنوشت بسیاری از این آدم ها را به خاطر چند گرم موادمخدر تغییر داد. چند سال بعد مثلاً نخبگان تصمیم گیر این حوزه به این نتیجه رسیدند که اعتیاد را جرم ندانند و قرار شد معتاد را بیمار بنامیم. سیاست های مبارزه ای جای خود را به سیاست های مقابله و کاهش تقاضا داد، ولی هر روز که می گذشت ناتوانی برنامه ریزی های صورت گرفته آشکارتر می شد و امروز به جایی رسیده ایم که خلاصه، شفاف و بی تعارف تنها می توان گفت «غیرقابل باور است». باور ناباوری! سال ها پیش وقتی در برخی فیلم های غربی مناطقی از شهرهای بزرگ کشورهای توسعه یافته به تصویر کشیده می شد که مملو از بی خانمان ها و معتادان کارتن خواب بود، آن قدر غیرقابل باور بود که تصور می کردیم اغراق شده و حتی «فیلم» است. اما زمان آن قدر زود گذشت و اتفاقات بظاهر عجیب رخ داد که باورمان شد آن تصاویر نه تنها ساختگی نبوده و اغراق نشده بودند، بلکه تنها بخش کوچکی از معضل بزرگ اعتیاد را نمایش داده اند. کمی بیش از یک دهه پیش وقتی در کلانشهر مشهد چند کارتن خواب در برخی مناطق شهر دیده می شدند آن قدر عجیب بود که تا مدت ها درباره آن در محافل مختلف مدیریتی و خبری صحبت می شد، ولی گویی قرار نبود کار اساسی برای پایان دادن به این داستان تلخ صورت بگیرد. در این سال ها گزارش های متعددی منتشر کرده ایم که وضعیت اسفناک معتادان بی خانمان در شهر مشهد را به تصویر کشیده است، اما آنچه این روزها در برخی مناطق شهر می بینیم همچون روزهای اول روبه رو شدن با این پدیده برایمان عجیب است، برای نمونه سری به منطقه« دروی» زده ایم که مشاهداتمان را در ادامه برای شما روایت می کنیم. ترافیک خماران! ساعت از 17 گذشته و باد نسبتاً سردی در حال وزیدن است، از خودرو پیاده می شوم و راهی محلی می شوم که می دانم یکی از پاتوق های اصلی معتادان بی خانمان است، ابتدای خیابان منتهی به این محل شماری جوان موتورسوار منتظر ایستاده اند تا مسافران خمار خود را به صورت ویژه به خانه یکی از فروشندگان مواد برسانند. به میانه های مسیر نرسیده ام که مرد جوانی را می بینم که کنج یک دیوار کوتاه نشسته و در حال داغ کردن پیپ شیشه ای خود است. همزمان دو مرد میانسال هم از راه می رسند که در حال صحبت کردن از کیفیت جنسی هستند که از فلانی گرفته اند. هر چه به محل تجمع نزدیک تر می شوم، به شمار آدم های در حال رفت و آمد در این مسیر افزوده می شود و نکته جالب این است آن هایی که در حال رفتن به محل هستند سلانه سلانه می روند و آن هایی که در حال بازگشت هستند با سرخوشی کامل و حتی برخی در حال آواز خواندن از کنارم می گذرند! هوا در حال تاریک شدن است. وارد کوچه ای کم عرض می شوم، کوچه ای که بی تردید از بسیاری از بازارهای شهر شلوغ تر است چند نفر از همان موتورسواران ابتدای خیابان را می بینم که مسافرانی آورده اند تا آنچه دوست دارند بخرند. در بیشتر خانه ها باز است، مقابل یکی از خانه ها کودکی حدود هشت ساله با پای برهنه و شلواری مندرس ایستاده، مردی به او نزدیک می شود و بی هیچ کلامی چند اسکناس مچاله شده را به کودک می دهد و او سریع به آن سوی حیاط چهار- پنج متری خانه فرار می کند، روبروی پنجره ای که بخشی از شیشه یکی از قاب های کوچکش شکسته می نشیند و پول ها را به زنی می دهد که داخل اتاق نشسته، زن نگاهی به پول ها می کند و پلاستیکی گره خورده را به کودک می دهد و او به سرعت بازمی گردد، پلاستیک را به مرد نشسته مقابل در حیاط می دهد و پیش از آنکه آرام بگیرد جوان دیگری از راه می رسد و دستش را به سوی کودک دراز می کند و پسرک بی آنکه بداند نقش «پیک مرگ» را بازی می کند... خانه های دیگر هم وضعیت مشابهی دارند و رفت و آمد زیاد است، صدای مردی از آن سوی کوچه می آید که می گوید «از جنس دیروز نباشه ما را نگرفت»، پشت پنجره یکی از خانه ها، زن جوانی دو پیاله مقابلش قرار دارد که پر است از بسته هایی که با نی پلاستیکی نوشابه درست شده و حاوی موادمخدر است. هیچ کس حتی از سر کنجکاوی به من نگاه نمی کند، همه آن قدر مشغول کار خود هستند که اطرافشان را نمی بینند تنها پسر جوان تنومندی که مقابل یکی از خانه ها ایستاده و مشتش حاوی شماری از همین بسته هاست و به قیافه اش نمی آید معتاد باشد، نگاهی از سر تجسس به من می اندازد و می گوید چی می خوای، کریس و شیشه خوب دارم! با ناباوری از اینکه چرا خرید و فروش موادمخدر راحت تر از خرید و فروش پشمک و لواشک است و همه آدم های این کوچه می دانند که کسی کاری به کارشان ندارد، از کوچه خارج می شوم و هنوز چند قدم برنداشته ام مردی با پشتی خمیده و چشمانی نیمه باز مقابلم سبز می شود و می گوید گاز فندک نداری؟ وقتی پاسخ منفی مرا می شنود سری تکان می دهد و به شانس و اقبال خود ناسزا می گوید. صحنه ای که می بینم برایم غیرقابل باور است، هر چند طی سال های اخیر بارها به چنین محل هایی آمده ام و با شمار زیاد کارتن خواب مواجه بوده ام، اما این بار شاهد چیزی هستم که مرا نیز با بهت روبه رو کرده است. بی هیچ اراده ای شروع به شمردن می کنم 5، 10، 15، ... 100، 150، 180 و به این نتیجه می رسم که نباید ادامه بدهم، چون یقین دارم حدود 200 نفر را می بینم که فقط برای مصرف مواد اینجا جمع شده اند. صدای زن جوانی افکارم را به هم می ریزد که می گوید «مجید، چراغ قوه مو دستت نمانده؟» وقتی پاسخ منفی مجید را می شنود سراغ چند نفری می رود که اطراف شعله ضعیف آتش افروخته از زباله نشسته اند و کنار آن ها می نشیند و بساط مصرف شیشه اش را از جیبش خارج می کند. چند قدم جلوتر می روم و با دقت نگاه می کنم، زیر دیوار کوتاه کانالی که در محل قرار دارد به فاصله چند قدم از هم گروه های چند نفری را می بینم که دور هم نشسته اند و به اشکال مختلف روشنایی لازم برای مصرف مواد را تأمین کرده اند، یکی با نور چراغ قوه کوچک، دیگری با چراغ ساخته شده از یک لامپ «ال.ای. دی» و باتری موبایل که برای نگهداشتن سیم اتصالش مقدار کش و نخ دور آن پیچیده است. باد می وزد و خاک و گرد و غبار هوا می شود، زیرا دیوار خانه ای که مدتی پیش تخریب شده با ازدحام بیشتری آدم نشسته و جوانی با صدای بلند می گوید: پایپ کم کار داریم، یک دانه چراغ قوه موبایلی هم هست. چند قدم دورتر مردی کیف مدرسه ای در دست دارد و می گوید: دو هزار، دو هزار، بدو حراج شد! حتی دوست ندارم فکر کنم این کیف چگونه و چرا در دست این مرد است و اینکه صاحب کیف قرار است حسرت چه چیزهایی را بخورد. قدم زدن در باد و هوای سرد و زمین خاکی خسته کننده است، باید بنشینم لابه لای همین آدم هایی که نشسته اند. جای خالی پیدا می کنم و کنار مردی می نشینم که در حال ساختن یکی از همان چراغ قوه هایی است که با باتری موبایل و یک لامپ ال ای دی درست می کنند. پیش از آنکه حرفی بزند موبایلم را از جیبم خارج می کنم و هر چند چراغ قوه ندارد، ولی نور اندک صفحه نمایش اش در حدی هست که بشود سیم ها را دید و کش ها را گره زد، یک جمله می گوید «دمت گرم» اما وقتی سیم را ثابت می کند تازه متوجه می شود باتری دیگر شارژی ندارد. نداشتن اندکی نور برای مصرف موادمخدر سبب می شود از پیشنهاد من برای استفاده از همان نور اندک صفحه نمایش موبایلم استقبال کند و بساط مصرف هروئین را پهن کند، ابتدا ورقه نازک آلومینیومی لا شده را با وسواس صاف می کند تا مبادا چین و چروک های کوچک مانع حرکت هروئین آب شده، شود، پلاستیکی کوچک که گویی در قحطی سال های پلاستیک گره خورده را از جیبش خارج می کند و مقداری هروئین را روی ورقه آلومینیومی می ریزد و به دوستش می گوید سیگاری روشن کند و بی درنگ پس از اینکه اولین دود هروئین را می گیرد سیگار را از او گرفته و پکی عمیق به سیگار می زند که گویا از الزامات مصرف هروئین است که همراه سیگار استعمال شود. آرنج دستم را روی زانویم می گذارم تا خستگی کتفم بیشتر نشود. مرد در حال سر و ته کردن ورقه آلومینیومی است که از زیر حرارتش می دهد و هروئین حرارت خورده سیاه را که در حال غلتیدن روی ورقه است نظاره می کند من هم که برای اولین بار است از نزدیک و به مدت طولانی شاهد استعمال هروئین هستم چشم به این قطره سیاه غلیظ و غلتان دوخته ام. پس از چند دقیقه لوله کاغذی را به دوستش می دهد تا او هم مصرف کند. از او می پرسم، این مواد را چقدر خریده است که او می گوید «پنج هزار تومان» خودش بی توجه به حرف من ادامه می دهد جنسش خوبه، جنس های دیگر وقتی می کشیدم گره گره می شد، ولی این جنسش خوبه! بحث کارشناسی(!) کیفیت جنس میان این دو مرد ادامه پیدا می کند، اما من نظاره گر چند نفری هستم که به فاصله کمی، دورآتشی کوچک نشسته اند دو زن و 6 مرد که سه نفر آن ها در حال استعمال شیشه و دو نفر در حال مصرف کریستال هستند. سمت دیگر زن و مردی روبه روی هم نشسته اند و کاپشن کهنه ای را روی سرشان انداخته اند فقط دستشان پیداست که در حال استعمال شیشه هستند و کنارشان سه جوان تکیه داده به دیوار در حال کشیدن شیشه که همزمان مشغول معامله یک گوشی تلفن همراه به مبلغ 10 هزار تومان هستند، البته آنچه متوجه می شوم اینکه قرار است پنج هزار تومان بابت جنس قبلی که با هم مصرف کرده اند از این مبلغ کسر شود و پنج هزار تومان بعدی هم فردا مواد مورد نیاز او را تأمین کنند! مردی از راه می رسد و شلواری روی دستش است، می گوید: تازه است و فقط سه هزار تومان قیمت دارد، مرد میانسالی از جا برمی خیزد و شلوار را گرفته و اندازه ای می گیرد و می گوید اگر دو هزار تومان بدهد خریدار است. مرد قبول می کند دو هزار تومان را از او می گیرد و چند قدم به عقب برمی گردد، دو هزار تومان را به پیرمردی می دهد که بین چند نفر نشسته و در حال استعمال شیشه است و یکی از همان بسته های ساخته شده از نی نوشابه را می گیرد و همانجا می نشیند تا مصرف کند. 45 دقیقه ای می شود که من مسؤول تأمین نور برای مصرف هروئین شده ام و در این مدت فقط نظاره گر آدم هایی هستم که می آیند و می نشینند و فقط به یک چیز فکر می کنند «مصرف مواد»! صدایی از کمی دورتر می آید، مردی فریاد می زند گاز فندک هم هست و هنوز جلسه او تمام نشده صدای چند نفر بلند می شود که «بیا اینجا» بازار گاز کردن فندک داغ است؛ چون بیشتر با فندک های بزرگ در حال استعمال کریستال و شیشه هستند. هوا سردتر شده و تاریکی همه جا را گرفته، انگار قرار نیست اینجا خلوت تر شود، مدام بر شمار آدم هایی که هستند افزوده می شود و اگر یک نفر می رود دو نفر می آیند، یکی با صدای بلند اسم دوستش را صدا می زند تا در تاریکی پیدا کند، دیگری زنی را صدا می زند که فندکش را برده، مردی در جست وجوی فروشنده چراغ قوه است و جوانی لاغر اندام شماری پیپ شیشه ای در دست دارد و به قول خودش پیپ های «خوش دود» می فروشد! گیج شده ام، شاید تأثیر هروئین باشد که پیش چشمم مصرف می شد و شاید هم مخلوطی از هروئین شیشه و کریستال که توسط افراد مختلف در چند سانتی متری من مصرف می شود، قصه اینجا و آدم هایش تکراری است، فقط باور این نکته سخت است که باید باور کنیم غول اعتیاد شکست ناپذیر است و شبیخون های گاه و بی گاه نمی تواند شرش را از سر جامعه کم کند، بلکه همت بلند می خواهد و تلاش خستگی ناپذیر. مخاطبان گرامی! مشکلات محله خودتان را به شماره 300072305 پیامک کنید.
شنبه ، ۳۰آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس آنلاین]
[مشاهده در: www.qudsonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]
صفحات پیشنهادی
سند بازطراحی راکتور اراک منتشر می شود| قرارداد خرید کیک زرد و فروش اورانیوم غنی شده آماده شد
- همشهری آنلاین رییس ستاد پیگیری اجرای برجام وزارت امور خارجه گفت سند بازطراحی راکتور اراک تا عصر فردا ۲۵ آبان ماه به امضای وزیران خارجه ایران و ۱ ۵ و هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا می رسد و منتشر خواهد شد مهمترین اظهارات عراقچی را به نقل از ایرنا بخوانید این سند هشت اکارشناس اقتصادی:طرح دولت برای فروش خودرو شتابزده و صرفا برای نجات خودروسازان از ورشکستگی بود/بانک مرکزی:تحمیل
خبرگزاری میزان-مجری گفتگوی ویژه خبری درابتدای برنامه گفت از نماینده دو خودروسازو دعوت کردیم در این برنامه حاضر شوند و از قائم مقام وزیر صنعت هم دعوت کردیم که دعوت ما را رد کردند به گزارش میزان گفتگوی ویژه خبری دیشب شبکه دو به بحث جنجالی توقف ناگهانی فروش خودرو با وام جدید 25 میلیماجرای خرید و فروش نوزادان وارد مرحله جدیدی می شود
سلامانه خانواده هایی که غیرقانونی سرپرست کودکی شده اند به مراکز قضایی مراجعه کنند ماجرای خرید و فروش نوزادان و کودکان حالا با اعتراف و اولتیماتوم یک ماهه معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور وارد مرحله جدیدی می شود به گزارش سلامانه به نقل از روزنامه جوان ماجرای خرید و فروش نخرید و فروش غیرقانونی سیم کارتهای فعال/ عدم نظارت بر بازار موبایل
خرید و فروش غیرقانونی سیم کارتهای فعال عدم نظارت بر بازار موبایل فناوری اطلاعات > ارتباطات - مهر نوشت خرید و فروش سیم کارتهای فعال بدون مالک مشخص در بازار همچنان ادامه دارد و برغم اجرای طرح ساماندهی سیم کارتها به نظر می رسد نظارتی بر فروش این سیم کارتها صورت نمی گدغدغه های خریداران با قانون پیش فروش ساختمان از بین می رود
الفت معتقد است با قانون جدید مالکیت خریدار ثبت می شود و با توجه به تهیه فرم های آماده معامله در هیچ شرایطی متزلزل نخواهد شد و فروشنده و خریدار بعد از فروش هیچ دغدغه ذهنی درباره مورد معامله نخواهند داشت گروه اجتماعی محمدباقر الفت در همایش آغاز اجرای قانون پیش فروش ساختمان در استمعاون پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه: دغدغههای خریداران با قانون پیش فروش ساختمان از بین می رود
معاون پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه دغدغههای خریداران با قانون پیش فروش ساختمان از بین می رود استانها > البرز - الفت معتقد است با قانون جدید مالکیت خریدار ثبت میشود و با توجه به تهیه فرمهای آماده معامله در هیچ شرایطی متزلزل نخواهد شد و فروشنده و خریدار بعد ازممنوعیت خرید و فروش طیور بومی در قزوین
رئیس اداره دامپزشکی شهرستان قزوین گفت بر اساس مصوبه ستاد مقابله با بیماری های پرندگان خرید و فروش و نگهداری طیور بومی در بازار قزوین ممنوع بوده و در صورت مشاهده موارد تخلف مراتب از طریق مراجع قضایی پیگیری می شود دکتر عیسی غیاث یزدی در گفت وگو با ایسنا منطقه قزوین اظهار کردخرید و فروش وام خودرو در فضای مجازی
خرید و فروش وام خودرو در فضای مجازی بسیاری از کسانی که نیاز به وام های دولتی خودرو داشتند و نتوانستند در روزهای اخیر اسناد مورد نیاز را تهیه کنند حالا به دنبال این وامها در شبکههای اجتماعی خواهند بود خبرگزاری آنا بسیاری از کسانی که نیاز به وام های دولتی خودرو داشتند و نتوانسبخش خرید و فروش گوشی های دست دوم وینفون راه اندازی شد!
یک گوشی کارکرده ویندوز فونی دارید مدت زیادی است به دنبال یک مشتری خوب می گردید کم بودن کاربران ویندوزفون شما را در پیدا کردن یک خریدار مناسب ناامید کرده است مدت زیادی است که قصد خرید یک گوشی جدید دارید اما به دلیل فروش نرفتن گوشی قبلی تان پول کافی ندارید اگر جوابتان به تمام اامضای سند بازطراحی رآکتور اراک تا عصر فردا/ قراردادهای خرید کیک زرد و فروش اورانیوم غنی شده آماده است
عضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان اعلام کرد همه امضاهای سند بازطراحی رآکتور اراک تا عصر فردا دوشنبه جمع آوری و این سند منتشر می شود به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا سید عباس عراقچی معاون امور حقوقی و بین المللی وزارت امور خارجه و عضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته ای در-
گوناگون
پربازدیدترینها