محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827153361
همه چیز از ترجمه
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : همه چیز از ترجمه raya1st November 2009, 09:46 PMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند رعایت سبك متن اصلی در ترجمه؛ آری یا خیر؟ سبك یا شیوه بیان از مهمترین ویژگیهای نگارش به حساب میآید. آنچه به نوشته شكل میدهد و قلم نویسنده و مترجم را میشناساند. ایبنا نگاهی دارد به شیوههای برگردان سبک نویسنده در ترجمه، با توجه به آرای کوروش صفوی(زبانشناس) و سعید سبزیان(مترجم). خبرگزاری كتاب ایران (ایبنا ) - هر متنی نیازمند سبك خاص خود است و نویسنده به این مساله كاملا آگاه است تا برای نگارش یكی را از این میان برگزیند. ادبی، علمی، عامیانه، رسمی ،كهن. نه تنها نویسنده كه خواننده نیز از این امر كاملا آگاه است و نامأنوس بودن را به خوبی تشخیص میدهد. هر سبكی واژگان خودش را میطلبد و اگر قرار باشد هر نویسنده، فقط از یك سبك در نوشتههای مختلف استفاده كند، قطعا كمی مضحك به نظر میرسد. نمیتوان متن علمی را به سبك ادبی نوشت و ادبیات را عامیانه كرد. دكتر كوروش صفوی، زبانشناس، در كتاب «هفتگفتار در ترجمه» اینگونه آورده است: «برای نمونه، (اگر) مسوول هواشناسی به هنگام گزارش وضع هوا به جای واژه "آسمان" از "گنبد مینا" استفاده كند و یا دندانپزشكی در مقاله علمی خود، به جای استفاده از اصطلاح "ارتدنسی" عبارت "به زنجیر كشیدن مرواریدهای نشسته در قفای غنچه رخ" را به كار برد...» سعید سبزیان، مترجم كتاب «دوره آموزش فنون ترجمه»، سبک و انتقال معنا، هر دو را حائز اهمیت میداند و میگوید: «اما در جایجای متن یا به نسبت هدف نویسنده، یکی از این دو بر دیگری رجحان مییابد. چنانکه ام. اچ. ایبرمز در "فرهنگ توصیفی اصطلاحات ادبی" اشاره میکند، سبک به معنی "شیوهای است که نویسندگان از آن طریق، مطالب خود را بیان میکنند. سبک عبارت است از «وضعیت بلاغی، بیانشیوه یا نوع واژگان، نوع ساختار جملات و نحو، انسجام و انواع زبان مصنوع». بیانشیوه به معنی انتخاب نوع واژگان خاص توسط نویسنده است.» تا اینجا سخن از نوشتن و نویسندگی بود و موضوع بحث ما ترجمه است و اینكه مترجم نیز مانند نویسنده، سبكی در ترجمه دارد و بدا به حال مترجمی كه تمام متون را با سبكهای مختلف به یك شكل ترجمه كند. مثلا مترجمی كه علاقه شدیدی به ادبیات دارد و واقف به علم ترجمه نیست، نه تنها متون ادبی و شعر را، كه متون علمی و داستانهای متفاوت كهن و جدید را هم به یك شیوه ترجمه میكند. این مشكل را میتوان به صورتهایی ریشهیابی كرد: اولین دلیل، عدم شناخت و آگاهی مترجم از سبك آن نوشته اصلی است. شاید دانش كافی برای تشخیص سبك آن متن را نداشته باشد و این ناخودآگاه باعث میشود كه نتواند ترجمه صحیحی ارائه دهد. شاید در این جا مترجم دچار اشتباه شده ولی این به عمد و دانسته نبوده و فقط از روی نااگاهی به این كار دست زده است. اما در هر صورت با ترجمه اشتباه ارزش واقعی متن اصلی از بین میرود. بهمن فرزانه، مترجم، پیشتر در گفتگویی بر این موضوع تاكید داشت كه «مهمترین كار در ترجمه همین است كه مترجم سبك نویسنده را حفظ كند؛ و گرنه اگر قرار بشود كه همه را به لحن خودت ترجمه كنی، چه خاصیتی دارد. انگار تمام نویسندگان یكجور نوشتهاند. به طور مثال داستانی از گابریل گارسیا ماركز به اسم "آخرین سفر كشتی خیالی". این داستانِ یازده صفحهای فقط یك جمله است. یعنی نقطه ندارد. من برای حفظ سبك نویسنده موفق شدم آن را به صورت دلخواه ترجمه كنم (با كمك ویرگول و...) ولی مطمئن هستم كه هیچ كس حتی متوجه این قضیه نشد كه آن یازده صفحه، فقط یك جمله است. با این حال، من میبایستی آن را صادقانه ترجمه میكردم. حتی اگر خواننده متوجه آن نشده باشد.» سعید سبزیان هم اعتقاد دارد: «مثلا شما وقتی نوشتههای ارنست همینگوی را ترجمه میکنید، باید به این توجه داشته باشید که این نویسنده دارای سبک نوشتاری گسسته است و تقریبا در اکثر موارد حروف ربط را حذف میکند جز حرف «و». باید دید مترجمانِ این آثار با ترجمه نوشتههای همینگوی چه کردهاند و آنگاه با دیدی سبکشناسانه، تأثیرات دو متن فارسی و انگلیسی را به شیوهای تطبیقی مقایسه کرد. یا مثلا نوشتههای ویلیام ترور در رمان «تورگنیف خوانی» در بسیاری موارد مبتنی بر شیوه سیلان ذهن و گفتار آزاد غیر مستقیم است. مترجم در مقدمه اینها را توضیح داده است و وقتی شما متن فارسی را با انگلیسی مقایسه کنید به تأثیرات ادبی مشابه میرسید.» دلیل دوم میتواند این باشد كه شاید مترجم به خود سبك و نگارش متن آشنا باشد ولی بر حسب عادت یا تجربه فقط به یك گونه نوشتن آگاهی دارد و هرمتنی را به یك سبك بر میگرداند كه در اینجا آنچه لطمه میخورد، باز همان متن است و نویسنده اصلی. چراكه شاید نویسنده تمام تلاش خود را به كار بسته كه به فرض با عامیانه نوشتن یك داستان، كار متفاوتی در كارنامهاش به جا بگذارد؛ ولی مترجم ناآگاه، به عمد تمام تلاش او را زیر سوال برده و آن داستان را به دلیل تبحر خود، به شكل ادبی ترجمه میكند. صفوی بر این امر صحه گذاشته و در كتابش نوشته است: « دستهای از مترجمان آنچنان تابع سبك نوشتاری خود هستند كه ناآگاهانه سبك خود را بر متن تحمیل میكنند. اینان با دوبارهخوانی ترجمه خود میبینند كه سبك بهدست داده شده در متن زبان مقصد با سبك متن زبان مبدا متفاوت است؛ ولی توجیهی برای اینكار ندارند. بارها محصول كار خود را با متن اصلی مقایسه میكنند و برای نزدیك كردن سبك ترجمه خود با متن زبان مبدا میكوشند. گاه موفق میشوند اما در اكثر مواقع نمیتوانند شخصیت خود را به كلی از ترجمهشان بركنار نگاه دارند.» این مشكل میتواند از سویی ریشه در قدرت نگارش مترجم نیز داشته باشد. مترجمانی كه خود نویسنده هستند شاید به فراگیر كردن این مشكل دامن بزنند. فردی كه تا بهحال خود، خالق اثری بوده است؛ حال میبایست به ترجمه اثری بپردازد كه مال خودش نیست و این حس خلاق و شاید خودخواهانه بر نوشته اثر میگذارد و آن متن را به شیوه و سبكی كه میخواهد ترجمه میكند، چه بسا فكر كند كه نویسنده در انتخاب سبك و یا مطلب دچار خطا و لغزش شده و این امر خطیر را وظیفه خود میداند كه به اصلاح آن بپردازد. به اعتقاد كوروش صفوی، گروهی از مترجمان عمدا به تحمیل شخصیت خود بر متن مورد ترجمه میپردازند. «برای اینان هدف اصلی در ترجمه ارائه پیام بدانگونه كه منظور نویسنده بوده است، نیست. هدف اصلی، نمایش توان مترجم در ارائه سبك ویژه اوست. برای این گروه از مترجمان، برگردان هملت شكسپیر، بینوایان ویكتور هوگو، مقالهای درباره نظریه نسبیت انیشتن و داستانهای اندرسن همگی به یك شكل است. گاه حتی از این مرحله نیز گامی فراتر مینهند و به دلیل آگاهی كامل از موضوع متن زبان مبدا طی ترجمه، آرای نویسنده را نیز دستكاری میكنند. در چنین شرایطی ترجمه بهدست آمده، بر اساس نقد علمی ترجمه، برچسب «نادرست» خواهد گرفت كه به اینگونه ترجمه، برگردان "مترجممدار" میگویند.» او در ادامه آورده است: «برگردانهای مترجممدار به دلیل اطلاعات بیشتری كه از سوی مترجم بر متن تحمیل میشود، درك موضوع و آرای نویسنده را مشكلتر میسازد و در برخی شرایط ممکن است به نامفهومی ترجمه بیانجامد. این مساله بهویژه در متون علمی و تخصصی به نهایت خود میرسد.» مترجم نویسنده را اصلاح میكند؟ تا چه حد مترجم اجازه تغییر سبك و یا به قولی اصلاح آن را خواسته یا ناخواسته، دانسته و ندانسته دارد؟ سبزیان میگوید: «وقتی نویسنده گفتههای شخصیت داستانی را به شکلی منتقل میکند که هیچ ربطی بین آنها نیست یا حتی از لحاظ زمانی با هم همخوانی ندارند، لازم نیست آنها را به اراده خودش تغییر دهد. چون مترجم هم به اعتقاد من فقط یک خواننده است و استحقاق این را ندارد که به جای نویسنده بنشیند و به زعم خودش متن را گویاتر کند.» و اما صفوی بر این اعتقاد است: «رعایت سبك متن زبان مبدأ در ترجمه یكی از اجبارات مترجم است. این كار مستلزم شناخت گونه خاصی است كه در متون مختلف به كار میرود. مترجم اختیاری در تغییر سبك ندارد.» ترجمه وفادار یعنی ترجمه تحتالفظی؟ اما ممکن است به دلیل وفاداری و صداقت در ترجمه، ما را «به تحتالفظی ترجمه كردن» محكوم كنند؟ كوروش صفوی اعتقاد دارد: «اگر جمله را مطلوبترین واحد ترجمه بدانیم و نخواهیم ترجمهای تحتالفظی یا آزاد از متن زبان مبدا بهدست دهیم، رعایت سبك یا شیوه بیان به انتخاب معادل صحیح واژهها و ساخت دستوری جمله در زبان مقصد وابسته است. به عبارت سادهتر، از میان چند واژه معادل و چند ساخت دستوری میبایست گونهای را انتخاب كرد كه در مجموع بتواند سبك متن زبان مبدا را در زبان مقصد نشان دهد. در میان دو مترجم كه از متنی واحد، ترجمههایی كامل و دقیق ارائه دادهاند، مترجمی موفقتر است كه بتواند سبك یا شیوه بیان متن زبان مبدا را نیز دقیقا در زبان مقصد به دست دهد. سبزیان در ادامه گفتگویش تاكید میكند: «این سخن را نباید به منزله طرفداری از ترجمه تحتالفظی تفسیر کرد. مترجم باید اولا از صناعات و مقولات سبکی آگاهی داشته باشد و بداند مثلا کنایه چه تأثیراتی در متن ایجاد میکند؛ دوم اینکه مترجمی که اثر ادبی را قبل از ترجمه نخواند و شیوهها، صناعات و بازیهای زبانی او را نکاود، بهتر است ترجمه را کسی بسپارد که اشتیاق، وقت و حوصله برای چنین کاری را دارد.» یک نتیجهگیری کوتاه وظیفه مترجم فقط پیدا كردن و استخراج كلمات و كنار هم گذاشتن آنها به شیوه زیبا نیست. وظیفه اصلی مترجم وفاداری به متن، به سبك و نحوه نگارش نویسنده است. مترجم مسوول شناساندن شیوه نگارش یك نویسنده یا بخشی از فرهنگ به افراد دیگر است؛ به افرادی كه آنچنان به زبان خارجی تسلط ندرند تا خود بتوانند از متن اصلی استفاده كنند و ناگزیر به مترجم اعتماد میكنند. پس این مترجم است كه وظیفه نقل قول سخنان نویسندگان را به زبان مقصد دارند. كاش همه در حفظ این امانت بكوشند. raya1st November 2009, 09:51 PMبا ترجمه ادبیات، فرهنگ را زنده نگه داریم ترجمه از آن كارهایی است كه همیشه با انتقادهای زیادی رو به رو است. این انتقادها هم از طرف مترجمان دیگر صورت میگیرد و هم از سوی خوانندهها. نظرات کورش صفوی، زبانشناس و سیدضیاقاسمی، شاعر و مترجم شعر را در این حوزه بررسی میکنیم. خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): مترجم همیشه وظیفه سنگینی بر عهده داشته است و دارد. چراکه اگر خواننده هنگام مطالعه كتاب كوچكترین تفاوت را با زبان خودش ببیند تمام ترجمه كتاب را به زیرسوال میبرد و آنگاه نوك تیز پیكانها به سمت مترجم بر میگردد نه نویسنده و نه حتی ویراستار. خواننده اگر ضعفی در داستان ببینند، قطعا نخواهند پذیرفت كه ممكن است نویسنده كوتاهی كرده باشد و حتی اگر با فعل نامناسب، علامتگذاری اشتباه و حتی اشكال تایپی روبه رو شود، به حساب كوتاهی مترجم میگذارد. البته شاید هم حق با او باشد. شیوه ترجمه متون مختلف کاملا متفاوت است و هرکدام نیازمند سبک خاص و تسلط مترجم به موضوع متن هستند. ترجمه رسمی با ترجمه از یک کتاب علمی، و ترجمه یک داستان یا طنز با ترجمه شعر کاملا متفاوت است. این مساله برای افرادی که به هر دو زبان تسلط دارند و میتوانند متن اصلی را نیز در کنار ترجمه بخوانند، به وضوح مشخص میشود. گاهی از کتاب زبان اصلی حسی دریافت میشود که از ترجمه آن نمیشود. شعر، محتوا یا فرم؟ اما در این میان شعر حدیثی متفاوت دارد. در شعر گذشته از پیامی که باید به خواننده انتقال پیدا کند، فرم، زیبایی آن مفهوم را چند برابر میکند و اگر نتواند حسی که خواننده از شعر میگیرد را از طریق ترجمه منتقل کند، شاید آن ترجمه موردپسند خوانندگان قرار نگیرد. اما باید به این نکته توجه کرد که امکان اینکه دقیقا آن احساس به خواننده از طریق ترجمه منتقل شود، وجود ندارد؛ چراکه تفاوت فرهنگها بر نوشتهها و اشعار تاثیر میگذارد. سید ضیا قاسمی، دانشجوی دکترای زبانشناسی است و از جمله افرادی است که با این نوع ترجمه دست و پنجه نرم کرده است. او علاوه بر ترجمه تعدادی مقاله ادبی و تعدادی ترجمه شعر از شاعران مختلف جهان، ترجمه كتاب «همیشه سبز: گزیده ترانههای پاپ عاشقانه از آغاز تا امروز» را بر عهده داشته است. قاسمی در این کتاب سعی کرده است که ترجمه این ترانهها را شعرگونه و آهنگین در آب دربیاورد که در این کار موفق هم بوده است. او میگوید: «در شعر صرفنظر از معنای محتوایی، خود فرم شعر نیز كه دربرگیرنده صنایع ادبی و ظرافتهای خاص زبانی و ادبی است، بخشی از معنا را تشكیل میدهد. یعنی معنای شعر را میتوان مجموع محتوا و فرم دانست. در ترجمه شعر به مقدار بسیار اندكی میتوان این معنا را منتقل كرد و آنچه منتقل میشود عمدتا معنای محتوایی است كه البته این نیز مشكلات خاص خود را دارد.» چرا ترجمهناپذیری؟ این مشکلات را دکتر کوروش صفوی، زبانشناس، در قالب بحث ترجمهناپذیری در مقاله «بررسی ترجمهناپذیری» خود در کتاب «هفت گفتار در ترجمه» اشاره کرده است. به گفته او شاید مترجم نتواند معادل آن کلمات را در زبان مقصد پیدا کند و این امکان وجود دارد که با اضافه کردن اطلاعاتی در خود متن یا به صورت پانویس، در ترجمه آنها بکوشد: «اگر کل پیام نویسنده در همین اطلاعات نهفته باشد مثلا نویسنده خواسته باشد از طریق صناعات بدیعی از قبیل انواع جناس، همحروفی، گونههای هنجارگریزی و جز آن، هنر خود را بنمایاند، کاربرد پانویس مضحک به نظر خواهد رسید. زیرا درچنین شرایطی، توجه خواننده بیشتر به پانویسها جلب میشود و طبعا مساله تفسیر متن به زبانی دیگر مطرح خواهد بود و نه ترجمه. از سوی دیگر مترجم نمیتواند به یکباره تمامی متن مبدا یا بخش اعظم آن را دست مایه نوشتهای سازد که نویسنده اصلیش خود اوست. زیرا در این شرایط مساله اقتباس مطرح خواهد بود و نه ترجمه.» این همان مشکلاتی است که در ترجمه شعر هم با آن روبه رو هستیم. چرا که در شعر از کنایهها و تشبیهاتی استفاده میشود که ویژه فرهنگ خاصی است و انتقال آن در شعر اگر غیرممکن نباشد بسیارسخت است. اما گذشته از محتوا باید به انتقال فرم هم فکر کرد. البته مترجمان همیشه سعی كردهاند كه زیبایی های ظاهری شعر را هم ترجمه كنند تا خوانندگان حس لازم را دریافت كنند. حتما ترجمه عنوان معروف «دیو و دلبر» را به یاد دارید. بسیاری از كلمات میتوانست جایگزین این دو واژه شود؛ ولی این دو كلمه به خاطر همحروفی كه در بالا کورش صفوی اشاره كرده بود، و نیز آهنگین بودن آن با استفاده مواجه شد. این نمونه كوچك ولی صحیحی است از انتقال فرم. انتخاب چنین عنوانی كار بسیار دشواری است؛ چه رسد به اینكه یك شعر را با در نظر گرفتن تمام این ظرافتها بخواهیم ترجمه كنیم. حال این سوال پیش میآید كه تا چه حد میتوان فرم را عینا منتقل کرد و اینکه لازم است که شعرها به همان فرم شعرگونه ترجمه شود؟ به اعتقاد قاسمی، «یك جنبه مهم از فرم شعر، وزن آن است كه طیف گستردهای را از وزن عروضی گرفته تا وزن درونی در شعر آزاد در برمیگیرد. انتقال وزن در شعری كه ترجمه میشود عملا ممكن نیست؛ چون وزن شعر خاص زبانی است كه شعر به آن زبان سروده شده است و این وزنها، در زبانهای مختلف متفاوت است. به همین دلایل وقتی شعری ترجمه میشود، شعرگونگی خود را از دست میدهد و به نثر تبدیل میشود. حداكثر كاری كه مترجم میتواند انجام دهد این است كه متن ترجمه شده را شعرگونه كند؛ یعنی آن را طوری بنویسد كه گویی شعری در همان زبان سروده شده است.» با این مشکلات آیا همچنان لازم است به ترجمه این شعر بپردازیم؟ قاسمی با تایید این مطلب میگوید: «اگرچه برخی شعر را غیرقابل ترجمه دانستهاند و درصورت ترجمه، بخش بزرگی از زیباییهای شعر در ترجمه از بین میرود، اما در مجموع میتوان ترجمه شعر را كار مفید و پرثمری دانست؛ زیرا همان مقدار از پیام شعر كه انتقال مییابد نیز مانند پلی است به اندیشه و احساس شاعر.» کنار ننشینیم ترجمه ادبیات با مشکلات بسیاری رو به رو است. اما اگر منصفانه فکر کنیم حق را به آقای قاسمی باید بدهیم. ترجمه هر بخشی، هر ذرهای از ادبیات جهان یا ادبیات ایران، گام بزرگی است برای معرفی، نمایاندن و اشاعه افتخارات هر فرهنگ. و چه لذتی بالاتر از این که شهرت یک فرهنگ و كشور با شاعران و نویسندگان و ادبیاتش گره بخورد. raya1st November 2009, 09:53 PMماشین ترجمه برای زبان فارسی در مرحله نوزادی است زمان به سرعت برق و باد میگذرد. همه عجله دارند.زمان برای همه به سرعت میگذرد و همه سعی می کنند کارهایشان را در کمترین زمان ممکن به انجام برسانند. دنیا، دنیای ارتباطات و فناوری است و سرعت از ویژگیهای این دنیا. خبرگزاری کتاب (ایبنا)- کامپیوترها و رباتها هم به همین منظور ایجادشدهاند تا به کمک انسان بیایند یا حتی گاهی به جای انسان کار کنند. ترجمه هم از این قاعده مستثنی نیست. شاید دیگر دوره دود چراغ خوردن گذشته باشد. دوره ورقزدن های پیاپی و روی کاغذ نوشتن و دوباره تنظیم و پاکنویس کردن گذشته باشد. شاید ترجمه هم باید دچار تحول شود. کامپیوتر کار را ساده کرده است. کل متن را یکباره به سیستم میدهی و در عرض چند دقیقه کل متن به فارسی رو به رویت است. آنچه که دیده میشود خودگویای خود است. در کمال سادگی و سرعت متن ترجمه شده رامی بینی اما آنهم مثل هر کار با سرعت دیگری، قطعا اشتباهات و نقاط ضعف بسیاری دارد و همین نقاط ضعف و قوت انسان را سردرگم میکند که آیا از ابتدا کار راخودش انجام دهد یا به ماشین بسپرد . کامپیوتر خیلی از کلمات را نتوانسته است معادلیابی کند. فعلهای نامناسب و معادلهای اشتباه بارزترین مشکلات این ماشین است. به عنوان یک خواننده، خودت باید اصلاحات را انجام دهی . از آنجا که میگویند کامپیوتر بازسازی شده مغز انسان است و برای کمک به انسانها آمده پس زبانشناسی رایانهای هم که حوزه میانرشتهای است میان زبانشناسی و رایانه، قطعا باید در پیشبرد علم زبانشناسی کمک کند و ترجمه ماشینی این انقلاب را در ترجمه پدید آورده است. ماشین ترجمه به جای مترجم؟ دکترمحمد رضا فلاحتی فومنی دکترای زبانشناسی رایانهای از مسیور هند اعتقاد دارد: «اول بهتر است از ترجمه ماشینی تعریفی شفاف ارایه دهیم چون عدم ارایه چنین تعریفی، خود باعث ابهام و سوء تفاهمهای بسیار میگردد. ترجمه ماشینی عبارت است از برگردان متون و گفتار از زبانی به زبانی دیگر با یا بدون کمک انسان که در حالت اول به آن ترجمه نیمه خودکار/ماشینی میگوییم و حالت دوم را ترجمه تمام خودکار مینامیم. از طرفی ترجمه با کمک ماشین هم وجود دارد که در حقیقت ترجمهای انسانی است که در آن از ابزار رایانهای قابل جستجو مانند واژهنامهها و مانند آن استفاده میشود. بنابراین نباید ترجمه انسانی و ماشینی را موضوعی همه یا هیچ و دوقطبی تصور کرد بلکه برعکس بین آن دو، حالتهای بینابینی وجود دارد که اشاره کردم. با این مقدمه مثلاً چنانچه برونداد سیستم ترجمه نیاز به ویرایش داشته باشد الزاماً به معنی نا کارآمد بودن آن سیستم نیست و میتواند تعلق آن را به یکی از مقولههای بالا در ذهن متبادر کند. خود سیستمهای ترجمه هم غالباً به دو دسته آماری و قاعدهمحور تقسیم بندی میشوند که مورد دوم، برخلاف مورد اول، بر قواعد و نظریه های زبانشناختی بسیار متکی است. از سویی دیگر میتوان سیستمها را به سیستمهای متون محدود و باز تقسیم کرد که نوع اول متون موضوعی خاص و دارای واژگان محدود را پوشش میدهد و نوع دوم عام است و هدف آن ترجمه متون یک زبان بدون تمرکز بر حیطههای محدود است. هیچگاه هدف از ساخت ماشین ترجمه، حذف مترجمین انسانی نبوده فلاحتی ، عضو هیأت علمی رسمی گروه پژوهشی زبانشناسی رایانهای مرکز منطقهای اطلاعرسانی علوم و فناوری شیراز اعتقاد دارد: «به نظرم به موضوع ترجمه ماشینی نباید از این زاویه نگاه کرد و حتی طرح چنین سوالی در کلاسهای درس هم دردی از مشکلات جامعه دوا نمیکند. با این همه این سوال در همه محافل داخلی مطرح است و نظیر آن در سایر حیطههای زبانشناسی رایانهای در کشور طرح میشود مانند نمایهسازی رایانهای، چکیدهنویسی خودکار و نظیر آنها. توجه کنید که با ساخت ماشین ترجمه هیچگاه هدف حذف مترجمین انسانی نبوده و قرار بر این است که این دو در کنار هم حضور داشته باشند و هر کدام بر موارد و حیطههایی تمرکز کند. هدف عمده ارایه راه حل برای ناتوانی مترجمین انسانی در حرکت هم آهنگ با نیازهای روز جامعه و حجم اطلاعات بوده است. در ترجمه ماشینی بیشتر حیطههای خاص به عنوان حیطه هدف مد نظر بوده است. ترجمه ماشینی برای حیطههای محدود مانند گزارشهای هواشناسی، کتابچه راهنمای کالاها و سایر حیطههای تخصصی دارای واژگان و ساختارهای نحوی محدود، دارای قابلیت است، بسیار کم هزینه است، دارای سرعت بالایی است، از ویژگی یکدستی برخودار است و از این جهت ممتاز است و اینها همه برگهای برنده ترجمه ماشینی است. انسان از عوامل مختلفی چون سطح آموزش، ضریب هوشی، علاقه به کار، سطح تجربه، تخصص موضوعی، منابع مورد نیاز و کیفیت آنها، رضایت شغلی، عوامل محیطی چون نور و صدا، بیماری و ... تاثیر میگیرد که همه در عملکرد او موثر است. ماشین، ماشین است. نه احساس دارد و نه تجربه از طرفی ماشین فاقد دانشی است که انسان در خصوص جهان پیرامون دارد و برخلاف او بر واحدهای بزرگتر از ترجمه تسلط چندانی ندارد و از این رو غالباً قادر نیست از ضما سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 936]
صفحات پیشنهادی
-
گوناگون
پربازدیدترینها