واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
مسجدجامعی: من به دنبال مهربانی هستم/ مثل سال گذشته ناشران خصوصی در اولویتند فرهنگ > کتاب - احمد مسجدجامعی درباره طرح کتابگردیاش میگوید پیش از هر چیز میخواسته سنت قدیمی دید و بازدید فرهنگی را زنده کند.
الهه خسروییگانه: اگرچه چند سالیست که دفتر کار احمد مسجدجامعی از میدان بهارستان به خیابان بهشت منتقل شده و او از کسوت وزیر فرهنگ به نماینده شورای شهر تبدیل شده اما دغدغههای فرهنگی همچنان او را دنبال میکنند و خود مسجدجامعی نیز نگاه فرهنگی خودش را نسبت به مسائل و اتفاقات پیرامون حفظ کرده است. «کتابگردی»، طرحی که او سال گذشته آن را بنیاد گذاشت مصداق بارز این مدعاست. طرحی که در آن مردم و اهالی فرهنگ به یک میهمانی در کتابفروشیها دعوت شدند و البته هر دو طرف هم این دعوت را پذیرفتند. در آستانه اجرای این طرح برای دومین سال با احمد مسجدجامعی گفتوگو کردیم تا درباره خصوصیات و اهداف و برنامههای آن بیشتر بدانیم: آقای مسجدجامعی، این دومین سالی است که دعوت از مردم برای حضور در کتابفروشیها به همت شما اتفاق میافتد. چه چیزی باعث شد که شما به عنوان وزیر سابق ارشاد و عضو شورای شهر، به فکر افتادید چنین حرکتی را پایهریزی کنید؟ فکر میکردم ناشران نیاز به یک جور روحیه دارند. آنها با یک دلسردی ناشی از فشار اقتصادی دست و پنجه نرم میکردند و گسستگی در ارتباطات وجود داشت. در گذشته مراکز نشر به مثابه حلقههای فکری بود. این حرف به سالهایی برمیگردد که من در سن مدرسه بودم. در کتاب فروشیها آدمها مینشستند، صحبت و تبادل نظر میکردند. فضایی بود که در آن نویسنده و ناشر و خریدار همه در کنار هم بودند و حلقه بحث و گفتگو شکل میگرفت اما کمکم فضا به سمت اقتصاد نشر رفت و این حوزهها از هم جدا شد. به ذهنم رسید شاید بشود کاری کرد. این بود که برای رفتن به کتابفروشیها فراخوان دادیم. با اینکه این فراخوان دیر اعلام شد و ساختار و تشکیلاتی برای این فراخوان نداشتیم اما استقبال خوبی شد و گروههای مختلفی هم شرکت کردند. سال گذشته آقای جنتی وزیر ارشاد و معاونانشان، آقای چیتچیان وزیر نیرو، آقای سلطانیفر… به این فراخوان پاسخ مثبت دادند و امسال هم انشاالله حضور خواهند داشت. سوال بعدی من در مورد وضعیت نشر به صورت عام است. در دوره اصلاحات حال نشر و وضعیت کتابخوانی بهتر بود. البته منظورم به لحاظ ممیزی نیست بلکه به خاطر اعمال سیاستهایی است که در این حوزه اعمال میشد. در حال حاضر چطور میشود وضعیت نشر را بهبود بخشید؟ بخشی از این مشکلات به حوزه اقتصاد نشر برمیگردد. برای اقتصاد نشر بحثهای کارشناسی ممکن است در ظاهر خیلی هم خوب باشد اما در نظام اجرایی ممکن است با چالشهایی مواجه شود، که خوب نتیجه ندهد. من خاطرم هست زمانی گفتند ما به جای کاغذ مابهالتفاوتش را پرداخت میکنیم طرح، ظاهرا خوب به نظر میرسید اما من میدانستم مابهالتفاوتش را نمیدهند و این مسئله باعث میشود کاغذ گران شود که همین اتفاق هم افتاد. در واقع اگرچه طرح خوبی بود ولی از نظر اجرایی مشکلاتی داشت و این اشکالات در گفتوگوهای مداوم و کار کارشناسی و اطلاع من از شرایط اجرایی این طرح مشخص میشد. نکته دوم، ساختارهای متناسب با شرایط و موقعیت است. در مقطع زمانی خاصی به نظر میرسید برای اینکه کتاب به سبد کالا وارد شود، حمایتها باید از تولیدکننده به مصرف کننده معطوف شود. البته این سیاست مقطعی بود، مثلا ۶۰ درصد هزینه را ما پرداخت میکردیم و ۴۰ درصد دانشگاه تهران پرداخت میکرد. پولی که وارد چرخه اقتصادی میشد بیشتر از ۶۰ درصد بود. این کار را با آموزش و پرورش و حوزه علمیه هم انجام دادیم. یا یادم هست در آن دوره چون بودجه محدودی داشتیم با بانک قرارداد بستیم که ناشران از اعتبارات بانکی استفاده کنند. در این میان، مابه التفاوت پولی که باید پرداخت میشد، ناشران از بانکها دریافت میکردند. به نظرم بهبود وضعیت نشر فعالیتهای مقطعی میخواهد که شاید در یک مقطعی جواب دهد و نشاطی ایجاد شود و در این مدت به طرحهای بلند مدت هم توجه کنیم. البته این طرحها هم طرح شخص من نبود. حاصل یک گفتگوی مداوم بین ناشران و دستگاههای اجرایی بود. مثلا اولین باری که میخواستم پول ارز را به وزارت بازرگانی برگردانم که ناشران، کالاهای مورد نیاز خود را وارد کنند، خیلی مشکل داشتم. مشکل از دو جهت بود، یکی از این جهت که وارد کننده حاضر نبود دست به چنین کاری بزند و یکی هم اینکه مدیران مالی وزارت ارشاد طرح را امضا نمیکردند و خود ناشرها هم حاضر نبودند، وارد این کار شوند. این مشکلات بود اما وقتی ناشران وارد شدند، نشر متحول شد. آن زمان گفتگوی دایمی بین ناشران و نویسندگان و مصرف کنندگان و دولت اتفاق میافتاد و سیاستهای شناوری داشتیم، در نتیجه توانستیم به صنعت نشر کمک کنیم. الان هم آدمهای بسیار روشنی در معاونت فرهنگی حضور دارند و میدانم که همه تلاششان را برای بهبود وضعیت کتاب انجام میدهند. شما فقط یک نفرید و توان مشخصی دارید و نمیتوانید یک تنه صنعت نشر را نجات دهید و مردم را وادار کنید کتاب بخوانند. این مسئله را درک میکنم اما شما هم مورد وثوق دولت و حکومت هستید و هم نزد مردم و روشنفکران دارای اعتبارید. غیر از برنامه دعوت به کتابخوانی چه برنامهای دارید تا از این موقعیت و پتانسیل استفاده کنید و نشاط را به صنعت نشر و جامعه ادبی ایران تزریق کنید؟ این برنامه رفتن به کتابفروشیها بنا به یک درخواست شکل گرفت. خیلی از دوستان دلشان میخواست چنین کاری انجام شود و چنین فضایی ایجاد شود. من هم حس کردم با این حرکت، گفتگویی در جامعه شکل میگیرد و مهربانی در جامعه پیدا شود. من همیشه فرهنگ را محور مهربانی میدانم. اگر دقت کنید گروههای تروریستی همیشه مراکز فرهنگی را مورد هدف قرار میدهند چون دنبال نامهربانی هستند. جامعه ما نیاز به مهربانی دارد، در ذاتش هم این مهربانی هست. مهربانی ریشه تاریخی دارد بنابراین هر حرکتی که زمینه فرهنگی و هنری انجام شود به این فضای همبستگی و دوست داشتن و مهربانی نزدیک میشود و این ویژگی و شاخص فرهنگ است. من به شخصه فکر نکردم که یک وظیفه یا رسالتی دارم .این اتفاق افتاد و دیگران هم راه را نشان دادند. مثلا پیشنهاد کردند که هر ماه، این سر زدن به کتابفروشیها اتفاق بیفتد، اما خب ما نهادهای قوی خارج از نهادهای اجرایی نداریم که کار را پیش ببریم و از طرفی انجام این کار اگر دفتر و جایگاهی بخواهد از توان فردی خارج است، اما میشود حوزههای جدیدی را به آن اختصاص دهیم مثلا در پارکها هم این رویداد برگزار شود یا مثلا میتوانیم طرحهای قدیمی را احیا کنیم که در بعضی جاها مثل مشهد این اتفاق افتاده. در مشهد بازارچه کتابهای دست دوم راه افتاد که خیلی هم پرطرفدار بود. من خودم که گاهی مشهد میروم حتما به این بازارچه سر میزنم. البته انجام طرحهای اینچنینی در تهران محدودیتهایی دارد و اجرای بعضی طرحها در تهران مشکلتر است اما به هر حال این طرح هم مطرح شده است. طرح خرید و فروش کتابهای دست دوم در محله هم دوباره مطرح شده و در بعضی شهرها این طرح راه اندازی شده است. اصفهان الان صاحب چنین طرحی است. به هر حال این خوب است که در طول هفته هم این اتفاقها بیفتد و مرکزیتی برای دید و بازدید و گفتگو به وجود بیاید. من خودم در تهرانگردی عملا دارم یک بازدید جمعی انجام میدهم. قدیمیها به این کار صله رحم میگفتند. این بازدی،د یک وقت با فامیل است، یک وقت با شهر است، یک وقت با تبار است. نباید به این قضیه به صورت کمی و از دیدگاه فایده اقتصادی نگاه کرد. خیلی چیزها فایده اقتصادی ندارد اما نتیجهاش علایق مشترک، مهربانیها، همزبانیها و همسخنیهاست. در حال حاضر چون عقل ابزاری حاکم شده همه بلافاصله به دنبال منافع اقتصادی و سیاسی هستند. تا کاری انجام میشود سیاستمداران میگویند: چه منفعتی پشت این کار است؟ یا مردم میگویند نگاه کن طرف چه پولی به جیب میزند؟ در حالی که اینجور رفت و آمدها و گفتگوها در جامعه ما، وجه بارز فرهنگ ماست که مبتنی بر مهربانی و همدلیست. پس طرحهای جدید در راه هستند؟ طرحهای جدید همان طرحهایی هستند که دوستان سال قبل هم پیشنهاد دادند اما این طرحها ممکن است ساختار اجرایی حداقلی هم بخواهد. امسال به کدام کتابفروشی میروید؟ من سعی میکنم به خیلی از کتابفروشیها سر بزنم. بعضی مراکز فرهنگی و کتابفروشیها برنامههایی تدارک دیدهاند اما اولویت این است که به ناشران خصوصی سر بزنیم. ۵۸۵۸
کلید واژه ها: کتابفروشی - احمد مسجدجامعی -
چهارشنبه 27 آبان 1394 - 09:31:37
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]