واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۲
وقتی «گراتزیا دلددا»، نویسندهی زن ایتالیایی، در سال ۱۹۲۶ جایزهی نوبل ادبیات را از آن خود کرد، دومین نویسندهی زنی بود که در جهان توانست این جایزه را بهدست بیاورد. ۲۴ آبان مرکز فرهنگی شهر کتاب میزبان نشست «نوبلخوانی» بود و نوزدهمین نشست نوبلخوانی این مرکز به دلددا اختصاص داشت. دلددا متولد سال ۱۸۷۱ میلادی است. به گزارش ایسنا، بر اساس گزارش رسیده، در آغاز این برنامه علیاصغر محمدخانی معاون فرهنگی و بینالملل شهر کتاب گفت: در میان نویسندگان ایتالیایی سدهی بیستم، نام و آثار سه نویسندهی زن برای مخاطبان ایرانی بیشتر آشناست: گراتزیا دلددا، آلبا دسس پدس و ناتالیا گینزبورگ. این سه نویسنده، نمایندگان زنان سدهی بیستم ایتالیا هستند که بهخوبی شرایط اجتماعی و سیاسی دوران پس از جنگ ایتالیا را در آثارشان ترسیم کردند. بیشتر آثار دلددا و دسس پدس به قلم بهمن فرزانه در دو دههی اخیر به فارسی ترجمه و منتشر شده است. گراتزیا دلددا در آثارش شرایط اجتماعی و تقابل پیدا و پنهان فضای ناهماهنگ زندگی خانوادگی و زندگی اجتماعی و چالش زنان با محیط اطرافشان را نشان میدهد. در دورانی که دلددا در ایتالیا میزیست زنان وضعیت مناسبی برای تحصیل و فعالیتهای اجتماعی نداشتند. دلددا در شرایط سختی متولد شد و زندگی کرد و فردی خودآموخته بود. وی به آثار ترجمهشدهی دلددا به فارسی اشاره کرد و گفت نزدیک به 10 اثر دلددا در دههی 80 شمسی در ایران به فارسی ترجمه، منتشر و با استقبال خوب خوانندگان ایرانی روبهرو شد؛ آثاری چون چشمهای سیمونه، راز مرد گوشهگیر، وسوسه، حریق در باغ زیتون، خاکستر، رقص گردنبند، راه خطا، گنج و بر لب پرتگاه. محمدخانی به کتاب وسوسه یا مادر دلددا اشاره کرد و گفت: یکی از آثار ارزشمند دلددا کتاب وسوسه است که بهخاطر آن جایزهی نوبل ادبی را کسب کرد. این رمان، درامی است بسیار قوی، سرشار از عذاب وجدانها که وقایع آن فقط طی دو روز رخ میدهد. این داستان عشق یک کشیش جوان را به دختری در یکی از شهرهای کوچک ایتالیا روایت و دغدغههای مادر این کشیش را در این ماجرا تجزیه و تحلیل میکند. «گناه» و « عذاب وجدان» یکی از محوریترین درونمایههای آثار دلدداست. «هرچند دلددا سال ۱۹۲۶ برندهی جایزهی نوبل ادبی شد، آثار او آنچنانکه باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است.» کلارا کرونا، منتقد و مدرس زبان و ادبیات ایتالیایی، با بیان این نکته یادآور شد: او بیشتر با نام کتابهایش شناخته میشود و آثارش کمتر خوانده شده است. حتی در کتابهای درسی هم نام کتابهایش آمده و رمانهایش مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته است. در سال ۱۹۱۶ فدریکو توتسی، نویسندهی ایتالیایی افسوس خود را از اینکه منتقدان ایتالیایی دین خود را به دلددا ادا نکردهاند، ابراز کرد. پس از درگذشت دلددا، پییر پانکراتسی، منتقد ادبی، بار دیگر به این بیمهریها اشاره کرد. البته امروز به نظر میرسد که دنیای نقد در تکاپوی جبران این بیتوجهی است. کرونا در ادامه به نامهی دلددا به یکی از منتقدان اشاره کرد و گفت: دلددا در این نامه با کنار گذاشتن خویشتنداری همیشگی خود نوشته است: «مصرانه از من میپرسند در بررسی دقیقتر آثار چه انتظاری از منتقدان دارم. همین بررسی دقیقتر آثارم را و دیگر هیچ! حال آنکه بر این باورم که حتی یک منتقد ایتالیایی نیست که تمامی کتابهای من را از اول تا آخر خوانده و متوجه تحول آهسته و انکارناپذیر اندیشهام شده باشد. همهشان من را بهعنوان نویسندهی محلی، همواره تحسین کردهاند، اما پیش از آنکه دربارهی شخصیتهای خلقشده توسط خودم بگویند، دربارهی ساردنیا (زادگاه نویسنده که جزیرهای است فقیرنشین در جنوب ایتالیا) و اهالی آن گفتهاند. اکنون دلم میخواهد کتابهایم را بدون فکر کردن به کارهای دیگران بخوانند و بدون آنکه شخصیتهای من را فقط بهعنوان آدمهای صرفاً ساردنیایی مورد قضاوت قرار دهند. بگذریم که آدمها در همه جای دنیا یکی هستند؛ اما خیلیها وقتی کتابهای من را میخوانند دوست دارند فکر کنند سفری طولانی به جاهای ناشناخته و میان مردمان ناشناخته کردهاند؛ این خطاست. ساردنیا فاصلهی چندانی از شبهجزیرهی ایتالیا ندارد و شهر رم پر است از اهالی ساردنیا.» این منتقد و ادبیاتپژوه ایتالیایی در ادامه تصریح کرد: آکادمی نوبل در بیان علت اهدای جایزه به دلددا، به توانایی او بهعنوان نویسنده اشاره کرده و میگوید: «آرمانهای او والاست. او زندگی را در جزیرهی جداافتادهی زادگاهش با ژرفا، شور و حرارت مجسم میکند و در عین حال آن را به مسائل مبتلابه بشر پیوند میزند.» این خوانش به برخی عناصر تشکیلدهنده و مسلم آثار دلددا اشاره دارد، اما در عین حال چنانکه به نقل از خودش اشاره شد، همین عناصر وقتی به شکلی مجزا و منفرد در نظر گرفته شوند، اغلب موجب گمراهی و مشروط شدن منتقدان در قضاوتشان نسبت به او شده است؛ چنانکه حتی برخی منتقدان بزرگ هم در نگاهی سطحی، او را نویسندهای محلی توصیف کردهاند که صاحب ادبیات دلنشینی است. کرونا به زبان دلددا نیز پرداخت و افزود: وی در گذر سالها و بهزحمت رابطهاش را با زبان ملی به حد کمال رساند؛ آن هم نه به صورت آکادمیک؛ بلکه با پالودن پیچیدگیهای روایی خود. آنتونیا شرکا، مدرس رشتهی زبان و ادبیات ایتالیایی که دیگر سخنران نشست بود، به ترجمههای صورتگرفته از آثار دلددا در ایران پرداخت و با بیان اینکه بهمن فرزانه از مهمترین مترجمان دلددا در ایران است، گفت: اولین کتابی که از دلددا به فارسی ترجمه شد، «درختکُش» نام داشت که شجاعالدین شفا ترجمهاش کرد و در فروردین ۱۳۳۱ در اطلاعات ماهانه به چاپ رسید. دو سال پس از آن، یعنی در شهریور ۱۳۳۳، حسن هنرمندی، مترجم فرانسوی و انگلیسی، داستان «بوسهی بدورد» را ترجمه کرد که در مجلهی سخن چاپ شد. محمد قاضی هم که در سال ۱۳۴۱ ترجمهی داستان «الیاس پورتولو» را در مجلهی کتاب هفته منتشر کرد، از نخستین معرفان این نویسندهی ایتالیایی به جهان فارسی است. اما اولین کتابی که از دلددا در ایران ترجمه شد، «پیچک» نام دارد که در سال ۱۳۵۶ با برگردان بهمن فرزانه، در انتشارات جاویدان به چاپ رسید. هما رامشک در سال ۱۳۶۹ رمان «نیها در باد» را ترجمه کرد که بخش فرهنگی سفارت ایتالیا آن را به چاپ رساند. در آغاز این برگردان، زندگینامهی کوتاه نویسنده بههمراه یک معرفی آمده است. در سالهایی دههی 70 نویسندگانی چون آقاشیخ، نورینشاط، زهرا خانلری و منوچهر مدنی گیوی به معرفی دلددا در نشریههای متفاوت پرداختند. از دیگر مترجمان دلددا میتوان از محسن ابراهیم نام برد که کتابهایی چون «نیها در باد»، «زیر بال خدا – مسیح دروگر»، «فلوت در بیشه» و «ماریانا سیرکا» را به فارسی برگردانده است. کتابهایی هم که بهمن فرزانه از دلددا منتشر کرده عبارتند از: «چشمهای سیمونه»، «راز مرد گوشهگیر»، «وسوسه»، «حریق در باغ زیتون»، «خاکستر»، «رقص گردنبند»، «راه خطا» و «بر لب پرتگاه».
انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]