تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زبان خود را به نرمگويى و سلام كردن عادت ده، تا دوستانت زياد و دشمنانت كم شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812810468




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

در شکار و تفریحات سالم


واضح آرشیو وب فارسی:سراج24: حمد را شوقی در دل و شوری در سر افتاده. به جاده اندر شد و میرفت تا به باغی رسید پر ریاحین؛ و در آن قصری ساخته و استخری پرداخته و درختانی افراخته و بر آن فرش زمردین انداخته. و اگر قافیه مددکردی، هزار صفت دیگر بر ان باغ برشمردمی همه بر سجع.یه استکان طنز سراج24 - «احمد وطواط» مردی بود سرگردان و آواره کوه و بیابان، ظهرگاهی پای کشان در برهوتی می رفت و آفتاب بر بالای سر وی می بود و عرق از هفت اندام وی جاری. ناگاه جاده ای پدید آمد آراسته و درختان از دو سوی وی سر برآروده و سایه بر زمین انداخته. احمد را شوقی در دل و شوری در سر افتاده. به جاده اندر شد و میرفت تا به باغی رسید پر ریاحین؛ و در آن قصری ساخته و استخری پرداخته و درختانی افراخته و بر آن فرش زمردین انداخته. و اگر قافیه مددکردی، هزار صفت دیگر بر ان باغ برشمردمی همه بر سجع. احمد بر سر استخر شد و «روی جامه» بیرون کرد و در آب جست و شنا می کرد از این سوی به آن سوی. خداوند باغ بیامد و گفت: - در استخر، شنا چراکنی بی اجازت من؟ گفت: ماهی ای بی اجازت تو در استخر شنا کند. گفت: راست گفتی و برفت. دیگر روز به باغ شد و سیر درختان می کرد. قیسی دید بر درخت و گوجه سبز و سیب قندک و گیلاس عسلی و غوره عسکری و توت رطب در حال بر بالای درخت شد و می چید و می خورد. خداوند باغ بیامد و گفت: بر شاخ توت بن چرا نشینی بی اجازت من و توت خوردی؟ گفت: گنجشکی بی اجازت تو بر شاخ توت بن نشیند و توت خورد. گفت: راست گفتی و برفت. دیگر روز بیامد و در باغ می گردید و جالیز می خورد. خداوند باغ بیامد و گفت: - در باغ چرا گردی و جالیز خوری بی اجازت من؟ گفت: غزالی بی اجازت تو در باغ بگردد و جالیز خورد. گفت: راست گفتی و برفت. چون بازگشت، تفک (تفنگ) در پشت پنهان کرده بود و گفت: - هر ماهی که در استخوان من شنا کند، در شست من است و هر پرنده که در باغ من می پرد، در دام من و هر چرنده که در جالیز من می چرد صید من، و مرا امروز میل شکار فزونی گرفته است. پس تفک را در هوا بچکانید. و اما احمد. کس ندانست که از استخر بیرون آمد یا نی و بعضی گویند او را به محکمه بردند نزد قاضی به سیصد بار و بدین شغل مشغول بود تا او را نوبت در رسید! والله اعلام


دوشنبه ، ۲۵آبان۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سراج24]
[مشاهده در: www.seraj24.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن