محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826636200
تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان پيدايش جريان آقاي منتظري (55)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان پيدايش جريان آقاي منتظري (55) نويسنده:دکتر سيد حميد روحاني (1) آزمايش هاي خدايي و روسياهي نازدودني آزمون و آزمايش، کليدي ترين راه و روش و کارآمدترين شيوه و شگرد براي شناخت سره و ناسره، وارسته و وابسته و خودي و بيگانه است. با آزمون مي توان انسان هاي از خودرسته را از خود پرستان افسارگسسته، آزاد انديشان راستين را از مدعيان دروغين، ديده بانان هميشه بيدار را از خواب زدگان ولنگار و پاکباختگان هوشيار را از خودباختگان زشت کردار به درستي بازشناخت. آزمودن انسان ها قانوني است گريزناپذير، و سنتي است جاويدان براي عينيت بخشيدن به سرشت ها، نيت ها، ويژگي ها و انگيزه هاي آنان که در صحنه هاي گوناگون با چهره هاي ديني، مردمي، عدالتخواهي، آزادانديشي و... خودنمايي مي کنند. انسان ها از بزرگ و کوچک، خرد و کلان، پير وجوان در کوران حوادث و بوته پالايش مورد آزمايش قرار مي گيرند «تا سيه روي شود هر که در آن غش باشد. » انسان ها تا روزي که در بوته آزمايش حقيقي قرار نگرفته اند، خود را پارسايان پاکدامن و برجسته اي مي نمايانند که از قدرت و شهرت دست شسته، از نام و نوا دوري گزيده، در راه خدا و خلق به پا خاسته و جز ياري دين خدا و خدمت به توده ها انديشه و انگيزه اي نداشته اند و ندارند و چنين مي نمايانند که هرگز بر آن نيستند کار و تلاش خالصانه و بي آلايش خويش را به نمايش بگذارند و به خودنمايي بپردازند و اگر مقام و مسئوليتي مي پذيرند براي خدمت به ملت و کشور است و عشق به مردم، آنان را بر آن داشته است که بر خلاف کشش دروني به پذيرش مقام و منصب تن در دهند و مسئوليت هايي! بر دوش بگيرند و گرنه هيچ گاه نمي خواستند-و نمي خواهند-در جامعه مطرح باشند و سري در ميان سرها داشته باشند. در چنين جو آشفته، بازشناسي راست قامتاني که شيفته خدمت اند از ورشکسته هايي که تشنه قدرت و شهرت اند، بسي دشوار و مايه سردرگمي بسيار مي گردد و اگر آزمون خدايي در کار نباشد، چه بسا نابکاراني بتوانند سرشت زشت خويش را پوشيده دارند و با ماسک اسلام پناهي، عدالتخواهي و مردم گرايي بر موج سوار شوند و جايگاه شايستگان را به اريکه قدرت پرستان بدل کنند و توده ها را به بيراهه بکشانند. اينجاست که ژرفايي کاربرد آزمون و آزمايش خدايي به درستي نمايان مي شود و نقش آن در بازداشتن مردم از دنباله روي هاي نسنجيده و نابجا به درستي آشکار مي گردد. قرآن اعلام مي دارد: آيا مردم پنداشتند همين که گويند ايمان آورديم[به حال خود]رها مي شوند و مورد آزمايش قرار نمي گيرند؟ ما پيشينيان آنان را آزمايش کرديم[و اينها را نيز آزمايش مي کنيم]تا براي خداوند آشکار شود[تحقق عيني يابد]که چه کساني راست مي گويند و چه کساني دروغگويند. (2) بي ترديد براي خداوند، که دانا به راز و رمز دروني و بروني انسان ها مي باشد، سرشت همگان آشکار است و او براي آگاهي از اينکه «چه کساني راست مي گويند و چه کساني دروغگويند»به آزمون و آزمايش نيازي ندارد، ليکن نکته نهفته در اين آزمون ها، در گام نخست به نمايش گذاشتن سرشت انسان ها براي خودشان است تا حجت بر همه تمام شود، تا بندگان را در روز رستاخيز بر خداي خويش منت و چشمداشتي نباشد و کسي در آن بازپرسي نيازموده گام نگذارد و در مرحله دوم شناساندن وارستگان و پاکباختگان و ممتاز ساختن آنان از خود پرستان و خودباختگان است، تا مردم به گمراهي دچار نشوند و آن عناصر ناشايسته و نان به نرخ روز خور را «رهبر»و پيشوا نپندارند و سر راه آنان نگذارند و به بيراهه نروند. مولاي پرهيزکاران و پيشواي آزادگان حضرت امام علي (عليه صلوات الله)چنين هشدار مي دهند: سوگند به کسي که پيامبر را به حق مبعوث کرد، به شدت مورد آزمايش قرار مي گيريد و غربال مي شويد و همانند محتويات يک ديگ جوشان زير و رو خواهيد شد، به گونه اي که بالايي هاي شما پاييني هاي شما بالا قرار خواهند گرفت. (3) امام نيز از نجف اشرف در خرداد سال 1346 در نامه اي به ايران اشاره به اين کلام حضرت امام علي (ع)همراه با نويد پيروزي چنين هشدار داده است: ... من به شما اطمينان فيروزي مي دهم، اطمينان غلبه حق بر باطل مي دهم با احساسات يک ملت نمي توان مبارزه کرد، لکن مهم امتحان باريتعالي است و الله لتغربلن غربله. ماها را دراين ديگ بزرگ طبيعت که باطنش جهنم است ريخته و زير و بالا مي کنند و به غليان مي آورند تا بزرگ ترين و بارزترين آثارجهنمي است. شماها از آنها نباشيد... . (4) در پي پيروزي انقلاب اسلامي ديديم که آزمايش خداوندي و زير و رو کردن در «ديگ بزرگ طبيعت»و به غليان درآوردن گروه ها، اشخاص و افراد، به شکل زنده و برجسته اي نمايان گرديد و صحنه هاي ديدني، پند آميز و عبرت انگيز از آزمايش هاي خدايي در پهنه سياسي کشور به نمايش درآمد و آن گروه ها و عناصري که دچار ناخالصي ها و پليدي ها بودند، يکي پس از ديگري به شيوه هايي سرشت خويش را نمايان ساختند و چهره اصلي خود را نشان دادند و روسياهي هاي ابدي و نازدودني براي خود به بار آوردند. گروهک منافقين که خود را سازماني ضد امريکا و ضد امپرياليسم مي نماياند و ادعا داشت که «با امريکا مبارزه اي آشتي ناپذير دارد»!و بارها طي نامه هاي سرگشاده به «پدرخميني»!! همه نيروهاي سازمان را براي مبارزه با «امپرياليسم امريکا»در اختيار آن «پدر»! قرار مي داد، آن گاه که از اين ترفندها، طرفي برنبست و نتوانست به مقام و منصب دست يابد، ديديم چگونه سر بر آستان امريکا ساييد و به دريوزگي براي امريکا پرداخت و به انقلاب اسلامي و «خلق ايران»پشت کرد، در خدمت «امپرياليسم امريکا»قرار گرفت، براي سازمان هاي سيا و موساد جاسوسي پيشه کرد، در کنار ديکتاتور خون آشام بغداد ايستاد و در صف بعثي هاي جنايت پيشه، براي تجزيه ايران و جداکردن خوزستان از مام ميهن با ملت ايران جنگيد و خون سربازان ايران را ريخت. اين گروهک که از «خلق ها»دم مي زد و براي خلق ها اشک تمساح مي ريخت، ديديم چگونه خلق ستمديده و به پا خاسته عراق را با تانک هاي ارتش صدام به خاک و خون کشيد وخون خلق بي گناه عراق را ريخت. گروهک «نهضت آزادي»در آن روزگاري که بوي قدرت را در کنار امام احساس کرد، بي درنگ خود را به امام نزديک کرد و کوشيد که به عنوان سخنگو، نماينده و «سکرتر»امام آبرو و اعتباري براي خود کسب کند و برخلاف باور ديرينه خود:«اسلام منهاي روحانيت»، از ولايت وامامت دم زد و در اطلاعيه خود به آيه شريفه«اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم»تمسک کرد. (5) رهبر اين گروه آقاي مهندس بازرگان در سخنراني خود امام را حسين زمان خواند و از بختيار خواست همانند حربن رياحي در برابر حسين زمان سر تسليم فرود آورد و «بختيار لر، بختيار حر شود. »(6) ليکن آن روز که اين گروهک دريافت با اين ترفندها نمي تواند بر موج انقلاب سوار شود و انقلاب را به آن سو که خود مي خواهد و سياست اين گروه اقتضا مي کند بکشاند و به گفته امام زير پاي امريکا قرباني کند، به همه گفته ها، نوشته ها، ادعاها و شعارهاي خود پشت پا زد و با پخش شبنامه ها و روزنامه ها بر ضد امام و ملت ايران و انقلاب اسلامي آب به آسياب دشمن ريخت و به امريکا چراغ سبز نشان داد. ابوالحسن بني صدر که روزگاري به خود مي باليد که نشريه او (خبرنامه)به «خميني نامه»معروف است و پيام ها و اعلاميه ها و نامه هاي امام زينت بخش صفحه هاي اين نشريه است و در کتاب ها و نوشته هاي خود، سازمان منافقين را به اتهام زورمداري مورد نکوهش قرار مي داد و بر ضد آنان «زور عليه عقيده»را منتشر ساخته بود، آن گاه که آرمان هاي انقلاب اسلامي را با آز و آرزوي نفساني خويش و با بند و بست هاي سياسي خود با سازمان سيا148(7)ناهمگون ديد و در راه اجراي سياست امريکا در ايران تحت فشار قرار گرفت، براي حفظ قدرت به هر قيمت، ديديم چگونه به امام و ملت پشت کرد، آرمان هاي انقلاب اسلامي را زير پاگذاشت و با سرکرده هاي سازمان منافقين همدست شد و به زور بر ضد عقيده روي آورد و تنها در يک حرکت تروريستي منافقين بيش از 72 تن از بهترين عزيزان ملت ايران به خاک و خون کشيده شدند و او نه تنها اين جنايت ننگين را نکوهش نکرد، بلکه پس از فرار از ايران در فرودگاه پاريس رسما اعلام کرد:«اين گونه عمليات تا زمان بازگشت ما به ايران بايد ادامه يابد. »!! صادق قطب زاده که روزي وانمود مي کرد، يک لبخند رضايت بخش امام را به هر پست و مقام و شهرت و قدرت ترجيح مي دهد! و در راه آرمان هاي اسلام و انقلاب اسلامي سر از پا نمي شناسد! آن گاه که دريافت در نظام جمهوري اسلامي مقام و منصبي عايد او نخواهد شد و چهره اصلي او براي مقامات ايراني رو شده است و ديگر حناي او رنگي ندارد، ديديم چگونه نقشه کودتا بر ضد نظام جمهوري اسلامي و از ميان بردن امام و انقلاب را در دست اقدام داد و به خيانت دست زد. شيخ علي تهراني که روزگاري خود را شاگرد مخلص امام مي پنداشت و به اصطلاح درس اخلاق مي گفت و پيشينه زندان و تبعيد نيز داشت، آز و نياز نفساني و شهوت شهرت و مقام به گونه اي او را ناتوان ساخت که همه ارزش هاي اسلامي، انساني و وجداني را زير پا نهاد، به آغوش صدام پناه برد و زشت ترين ناسزاها و دروغ ها را بر ضد امام بر زبان آورد. سيد کاظم شريعتمداري که بر وجهه مرجعيت تکيه زده بود، ديديم در راه حفظ قدرت به چه رسوايي هايي روي آورد و دين خود را در راه چه آزمندي هاي بي ارزشي سودا کرد. (8) ديگر کساني را نيز ديديم و مي بينيم که روز و روزگاري خود را يار و مريد امام مي نماياندند و در نهضت و انقلاب نيز نقش بسزايي داشتند، ليکن آن گاه که دريافتند ملت ايران نسبت به آنان بي اعتنا شده است و ديگر در ميان مردم از جايگاه برجسته اي برخوردار نيستند، به جاي اينکه به خود آيند، عملکردهاي ناپسند خويش را اصلاح کنند و به راه مردم بازگردند، به خودنمايي دست زدند، سراسيمه و سرگشته با تکاپو افتادند که با مظلوم نمايي و پشت هم اندازي و نگارش خاطرات اغراق آميز، نقش خود بزرگ و برجسته بنمايانند، براي گرفتن رأي از مردم سناريوي مسخره آميز به راه انداختند، خود را با شهيد بهشتي مقايسه کردند، در خاطرات خود نارواها گفتند، دروغ ها بافتند گزافه گويي کردند تا به نسل امروز و نسل هاي فردا بباورانند که آنان ستون استوار انقلاب اند! رمز استقلال کشورند! امام مجري ديد حکيمانه آنها بوده است!! اگر آنها نبودند که به امام خط بدهند، حتما انقلاب به پيروزي نمي رسيد! و تداوم نمي يافت! اگر آنها امام را به خطر آقاي بني صدر آگاه نمي ساختند، انقلاب از دست مي رفت! و ايران سقوط مي کرد!... برخي نيز براي به دست آوردن دل گروهک ها و راه يافتن به مجلس، هشدار امام درباره گروهک «نهضت آزادي»را ناديده گرفتند و امام و آرمان هاي او را به «ثمن بخس»(60 هزار راي)فروختند و ناتواني هاي روحي و دروني خويش را آشکار ساختند. امروز برخي عناصر ورشکسته و از همه جا مانده با خاطره نويسي و لاف زدن ها و بزرگ نمايي ها، مي کوشند از خود اسطوره بسازند و اين روزها بسياري از خاطره نويسي ها و خاطره گويي ها، کارنامه سياهي است که سرشت زشت خودپرستان را آشکار مي سازد و عناصري را که دچار بيماري منيت و کيش شخصيت هستند به نسل امروز و نسل هاي آينده مي شناساند و هيچ ارزش تاريخي ندارد و آکنده از دروغ و تحريف است. شماري نيز در برابر توپ و تشر توخالي شيطان بزرگ خود را باختند، توان از کف دادند و به رغم هشدار امام مبني بر اينکه «سازش با ظالمي جهنمي، بزرگ ترين و بارزترين آثار جهنمي است»گفتگو با امريکا و «تعليق فعاليت هاي هسته اي»را زمزمه کردند، که اگر هوشياري ملت و آگاهي و استواري مقام معظم رهبري راه را بر سازشکاران و تسليم طلبان نبسته بود، امريکا به آرزوي ديرينه خود مي رسيد و آرمان هاي انقلاب اسلامي را يکي پس از ديگري از عرصه سياسي کشور کنار مي زد و زمينه را براي نفوذ در ايران و سلب استقلال کشور هموار مي ساخت. بگذريم از ميراث خواران انقلاب که نه پيشينه اي در نهضت و مبارزه داشتند و نه در راه اسلام و انقلاب حتي يک سيلي خوردند و نه از الفباي سياست و حکومت آگاهي داشتند که تلاش کردند با شعار تشنج زدايي و گفتگوي تمدن ها آرمان هاي امام و ملت را به مسلخ بکشانند، خود باوري و کرامت انساني و هويت اسلامي را از نسل امروز بگيرند و شعار مرگ بر امريکا را زشت و ناپسند بنمايانند و روحيه سازشکاري، تسليم طلبي و بند و بست با دشمنان سوگند خورده اسلام و انقلاب را زير پوشش «اصلاح طلبي»در مردم ايران زنده کنند، برخي از آنها در ننگين نامه خود (از روزنامه هاي زنجيره اي)از کنار آمدن با رژيم صهيونيستي و به رسميت شناختن آن دم زدند و با کمال بي شرمي حتي در دادگاه نيز از اين موضع رذيلانه و ذلت بار خود دفاع کردند و با عنوان «شوکران اصلاحات»تلاش کردند خط و راه امام را پايان يافته بنمايانند و خط سازش، کرنش و تسليم در برابر شيطان بزرگ را تنها راه رهايي ايران از مشکلات اقتصادي و اجتماعي وانمود کنند که «عرض خود بردند و زحمت ما داشتند». چنان که مي بينيم در آزمايش خدايي و به گفته امام«دراين ديگ طبيعت»برخي از کساني که انقلابي، خلقي، خط امامي، ضد امريکايي، سردمداري پارسايي و آراستگي و... شناخته مي شدند، چگونه زير و رو شدند، رنگ باختند، سرشت خودپرستي، خوي قدرت طلبي و خصلت هاي شيطاني خويش را آشکار ساختند و در اين آزمون مردود شدند. البته آزمايش مدعيان هوادار امام انقلاب در همين حد و مرز پايان نيافته و هر روز گروه ها، جمعيت ها، افراد و اشخاصي در بوته آزمايش گوناگون قرار مي گيرند، تا پيروان راستين راه امام از مدعيان دروغين به درستي امتياز يابند و خود پرستاني که کبر و نخوت، و شهوت مقام و قدرت آنان را از خود بي خود ساخته است، نتوانند با عنوان «ياران امام»مردم را فريب دهند و انقلاب اسلامي را دستخوش آز و نياز نفساني و شيطاني خويش سازند. پينوشتها: 1. مورخ انقلاب اسلامي. 2. قرآن کريم، 29، 2و3. 3. نهج البلاغه، خطبه 16. 4. سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني(س)، دفتر دوم(تهران:عروج،1381، چ5)، ص 490. 5. روزنامه کيهان، (18 بهمن 1357):ص 3. 6. همان، (21 بهمن 1357):ص 3. 7. درباره ارتباط ابوالحسن بني صدر با سازمان سيا نک:اسناد لانه جاسوسي، ج 9. 8. درباره نامبرده نک: سيد حميد روحاني، شريعتمدار در دادگاه تاريخ (قم:دفتر اسناد انقلاب اسلامي، 1361). منبع:نشريه 15 خرداد، شماره18. /ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 341]
صفحات پیشنهادی
-
گوناگون
پربازدیدترینها