تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):خدايا به تو پناه مى برم از اين كه باطل را بر حق ترجيح دهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815301444




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سقوط پدر پس از سقوط پسر


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: سقوط پدر پس از سقوط پسر
دعواي پدر و پسر معتادش در ساختمان نوساز به قتل پسر منجر شد. مرد ميانسال كه دچار عذاب وجدان شده بود، جسد پسر را در پاركينگ دفن كرد و دو روز بعد با پریدن از پشت‌بام خانه به زندگي خودش پايان داد.


‌به گزارش خبرنگار ما، ساعت 22و 30 شامگاه سه‌شنبه 19 آبان ماه قاضي ايلخاني از دادسراي جنايي پايتخت با تماس تلفني مأموران كلانتري 152 خاني‌آباد از مرگ مرد ميانسالي بر اثر سقوط از ارتفاع با خبر شد. پس از اين بازپرس به همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي در محل حاضر شد. تيم جنايي در محل حادثه حوالي خيابان شريعتي با جسد خونين مرد 55 ساله‌اي به نام سعيد داخل خيابان روبه‌رو شدند. نخستين بررسي‌ها نشان داد سعيد لحظاتي قبل از پشت‌بام  خانه‌اش در طبقه پنجم به داخل خيابان سقوط كرده و در دم فوت شده است. پس از اين مأموران براي آشكار شدن راز اين حادثه مرگبار دست به تحقيق زدند. خيلي زود مأموران دريافتند مرد فوت شده چند روز قبل به كلانتري محل رفته و اعلام كرده است پسر 22 ساله‌اش به نام كامران به طرز مرموزي گمشده است تا اينكه لحظاتي قبل از حادثه دختر و دامادش را به خانه‌اش دعوت كرده و به آنها گفته است چند شب قبل كامران را كشته و در ساختمان در حال ساخت خودش دفن كرده است. همچنين بررسي بعدي حكايت از آن داشت كه مرد فوت شده به خاطر عذاب وجدان از قتل پسرش خودش را از پشت‌بام  خانه‌اش به داخل خيابان پرت كرده است.
 
   گم شدن برادر دانشجويم را به پليس خبر داديم
پس از اين مأموران به سراغ يكي از اعضاي اين خانواده رفتند و از وي تحقيق كردند. وي گفت: پدرم مرد خوبي بود به طوري كه در بين بستگان و آشنايان زبانزد خاص و عام بود. پدرم پس از اينكه بازنشسته شد، دست از كار و تلاش برنداشت و در حال ساختن آپارتمان چهار طبقه‌اي در همين نزديكي بود. قرار بود دو واحد اين ساختمان را به من و برادرم بدهد و يك واحد هم براي زندگي خودش و مادرم باشد. وي ادامه داد: پدرم كامران را خيلي دوست داشت و وقتي دانشگاه قبول شد براي او يك خودروي پرايد خريد، اما مدتي بعد دوستان ناباب كامران را معتاد كردند. پس از اين پدرم خيلي تلاش كرد او را ترك دهد، اما فايده‌اي نداشت به همين خاطر آنها با هم اختلاف داشتند و گاهي هم مشاجره مي‌كردند تا اينكه از چند شب قبل كامران از خانه قهر كرد و شب‌ها در همان ساختمان در حال ساخت مي‌خوابيد و به خانه نمي‌آمد. او صبح كه پدرم به محل كار مي‌رفت، به خانه مي‌آمد تا اينكه روز دوشنبه 18 آبان وقتي كامران به خانه برنگشت، مادرم نگران شد و همگي به دنبال او گشتيم. وقتي سرنخي از او نيافتيم با پدرم به اداره پليس رفتيم و اعلام مفقودي كرديم. پس از آن پدرم ديگر لبخندي به لب نداشت و بي‌حوصله بود. ما فكر كرديم به خاطر گم شدن كامران است به همين خاطر او را دلداري مي‌دادم و مي‌گفتم او از خانه قهر كرده و به زودي پول‌هايش تمامي شود و بر مي‌گردد. پدرم فقط سكوت مي‌كرد و حرفي نمي‌زد، اما نگراني در چهره‌اش مشخص بود تا اينكه امشب من و شوهرم را به خانه‌اش دعوت كرد.

    اعتراف به قتل پسر با چشماني اشكبار
وقتي به خانه آمد، خسته به نظر مي‌رسيد. مادرم چاي و شام آورد، اما پدرم چیزی نخورد. او گفت كه قرار است رازي به ما بگويد. همه سكوت كرده بوديم كه پدرم شروع به حرف زدن كرد. بغضش تركيد و اشك از چشمانش سرازير شد كه ناگهان گفت كامران را كشته و زير پله‌ دفن كرده است. همه مات و مبهوت پدرمان را نگاه مي‌كرديم و او اشك مي‌ريخت. او مي‌گفت عذاب وجدان رهايش نمي‌كند، به همين خاطر تصميم گرفته تا واقعيت را بگويد. هيچ‌كس حرفي نزد كه لحظاتي بعد پدرم از خانه خارج شد و به طرف پشت‌بام  رفت. ابتدا فكر كرديم به پشت‌بام  رفته تا حال و هوايش عوض شود، اما ناگهان صداي هولناكي شنيديم. وقتي از خانه بيرون آمديم، افراد زيادي داخل خيابان جمع بودند. همسايه‌ها با ديدن ما كنار رفتند كه با جسد پدرم روي زمين روبه‌رو شديم.

   کنار جسد او ساعتی گریه کردم
 يكي ‌از بستگان اين خانواده درباره درگيري مرگبار پدر و پسر گفت: سعيد مرد خوش اخلاق و پدري نمونه بود به همين خاطر وقتي گفت كه كامران را كشته است، باورم نشد. سعید گفت كه شامگاه يك‌شنبه پس از اينكه كارگران از ساختمان رفته بودند، كامران به داخل ساختمان آمد. من و كامران به خاطر اعتيادش دوباره با هم مشاجره كرديم. وقتي درگيري ما بالا گرفت، سيلي‌اي به كامران زدم كه او با چاقويي كه همراه داشت به من حمله كرد و من ناخودآگاه با پتكي كه در دستم بود، ضربه‌اي به سرش زدم. كامران غرق در خون نقش بر زمين شد. وقتي به بالاي سرش رفتم، فهميدم كه او فوت شده.
 خيلي پشيمان شدم و كنار جسدش ساعتي گريه كردم. نمي‌دانستم جواب مادرش را چه بدهم، به همين خاطر زير پله گودالي كندم و جسدش را دفن كردم. پس از اين به خانه آمدم، اما به همسرم چيزي نگفتم تا اينكه روز بعد همسرم گفت كامران تلفنش را جواب نمي‌دهد، اما باز هم حقيقت را نگفتم و به اداره پليس رفتم و اعلام كردم پسرم به صورت ناگهاني گم شده است. در حالي كه همگي به دنبال پسرم مي‌گشتيم، عذاب وجدان مرا رها نمي‌كرد تا اينكه تصميم گرفتم حقيقت را فاش كنم.
 
 كشف جسد‌
بعد از آن بود كه تيم جنايي براي بررسي موضوع به ساختمان در حال ساخت رفتند. بررسي مأموران نشان داد، زير پله ساختمان به تاز‌گي حفر و با خاك پر شده است. سرانجام پس از چند ساعت تلاش مأموران، سحرگاه ديروز جسد كامران را از زير خاك بيرون آوردند كه معلوم شد وي پس از مرگ به همراه لباس، ساعت، موبايل و ديگر وسايل همراهش دفن شده است. در حالي كه معاينات اوليه پزشكي قانوني در محل حادثه حكايت از آن داشت كه وي بر اثر اصابت جسم سختي به سرش از پاي درآمده است، جسد به دستور قاضي ايلخاني براي انجام آزمايش‌هاي لازم به پزشكي قانوني فرستاده شد.
 
  حرف‌هاي يكي از همسايه‌ها
يكي از همسايه‌ها به خبرنگار ما كه در محل حادثه حاضر شده بود، گفت: خانه پدر زن سعيد در اين خيابان بود و من مدت زيادي است او را مي‌شناسم. سعيد بازنشسته اداره‌اي بود و در كار تأسيسات ساختماني هم فعاليت داشت. او يك دختر و يك پسر داشت و از رفتار و كارهايش معلوم بود كه فرزندانش را خيلي دوست داشت. يك سال قبل مادر زنش فوت كرد و سعيد خانه او را خريد تا براي اعضاي خانواده‌اش چند واحد بسازد.   او با عشق و علاقه هر روز به اين ساختمان مي‌آمد و به همراه كارگران كار مي‌كرد. كامران هم كه دانشجو شده بود، كمتر به اينجا رفت و آمد داشت، اما هر چند روز يك بار او را مي‌ديدم. ما هرگز درگيري او با پسرش را نديده بوديم تا اينكه چند روز قبل فهميديم كامران گم شده است.  وي ادامه داد: ديروز سعيد را در محل ديدم و از او درباره سرنوشت پسرش سؤال كردم، اما او خيلي ناراحت بود و جواب مرا نداد. سعيد فقط در اين چند روز سرش پايين بود و با خودش زمزمه مي‌كرد و با هيچ كسي هم حرفي نمي‌زد تا اينكه متوجه شدم او به خانواده‌اش گفته بود، كامران را كشته و بعد هم به زندگي‌اش پايان داده است.


منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن