واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: جمعه ۲۲ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۴
یک روزنامهنگار میگوید: سایه سیاست و اقتصاد بر فرهنگ چیره شده است، به طوری که اکنون صاحبان رسانهها به علت سود مالی ترجیح میدهند اخبار حوزههای اقتصادی و سیاسی را پوشش دهند. آرش شفاعی همزمان با برپایی نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها در گفتوگو با خبرنگار ادبیات و نشر ایسنا، درباره تاثیر رسانهها بر کتاب گفت: به نظر من نه تنها وضع کتاب بلکه وضع تمام اموری که به مسائل فرهنگی مربوط میشود، در رسانهها خوب نیست. این شامل فیلم، موسیقی و تئاتر هم میشود. این اتفاق به این دلیل است که فرهنگ و هنر از چشم رسانههای ما افتاده است. این شاعر با بیان اینکه علت اصلی از چشم افتادن فرهنگ را در مدیریت رسانهها میداند، بیان کرد: مدیریت رسانهها بیشتر به دنبال تاثیرگذاری و پوشش بخش سیاست و اقتصاد هستند. در چنین وضعی هنر و فرهنگ در اولویت رسانه قرار نگرفته است و تنها برای جوریِ جنس ممکن است وجود داشته باشد. در جمع، امور فرهنگی از جمله کتاب در رسانههای ما وضع خوبی ندارند. او در ادامه گفت: در دنیای امروز چیزی را که رسانه نبیند، مردم هم نمیبینند. اگر پدیدهای باشد که از چشم رسانه دور باشد یا رسانهها نخواهند آن را ببینند عملا از حوزه توجه و نگاه مردم هم دور میافتد. اینکه توجه رسانههای ما در مدیومها و شکلهای مختلف به مسائل دیگری غیر از فرهنگ جلب شده باعث شده که مردم هم اینگونه نگاه کنند که اصولا فرهنگ و هنر یک پدیده تزیینی و حاشیهای اقتصاد و سیاست است. این روزنامهنگار افزود: این باعث میشود اولویت فرهنگ در ذهن و زبان عام مردم اهمیتش را از دست بدهد. اینکه رسانهها به فرهنگ و هنر نمیپردازند علت نیست بلکه معلول است ولی باز خودش معلولها و پیامدهایی دارد که یکی از آنها این است که فرهنگ جزو ضرورتها و بایستههای زندگی مردم نباشد. شفاعی رسانهها را باعث تخریب کتاب ندانست و بیان کرد: به نظرم آنقدر اوضاع فجیع است که نمیشود به آسیب پرداخت. زمانی که به کتاب توجه نمیشود، اینکه در آینده آسیبی برساند فرع قضیه است. هرچقدر که در این فضا مشکل و آسیب وجود داشته باشد اما آشتی رسانه با فرهنگ باید رخ بدهد. او همچنین افزود: اول باید اتفاق اولیه رخ بدهد بعد در مورد مشکلات فکر میکنیم. آسیب بزرگ همین پرداختن است. این آسیب خودش عرض است؛ ما باید علت اصلی را پیدا کنیم، بعد به آسیبهای کناری آن نگاه کنیم. من فکر میکنم این نپرداختن آسیب بزرگی است. این وضعیت به خاطر یک نگاه معرفتی کلیتر در جامعه است که یکسری اولویتها را در جامعه و تصمیمگیریها عوض کردند. این شاعر راه حل این مشکل را علتیابی دانست و گفت: برای اینکه اوضاع درست شود و آسیبها کاهش پیدا کند ما باید علتهای اصلی را پیدا کنیم. البته این کار سخت و زمانبری است. در دهه 70 و 80 اگر کتاب یا نویسندهای بولد میشد به دلایل هنری و فرهنگی اصیل نبود، بلکه به دلایل سیاسی این کار انجام میشد. این آسیب که سیاست همه ابعاد زندگیمان را فراگرفته، از همان دههها آغاز شده است. او در ادامه بیان کرد: اما این موضوع پیش آمده و حوزه سیاست و اقتصاد آنقدر چاق و فربه شدند که جایی برای حوزهها و پدیدههای دیگر نمانده است. این حوزهها در دهههای 70 و 80 آنقدر سایه نینداخته بود که فرهنگ را محو کند، اما اکنون این اتفاق افتاده است؛ به صورتی که در دهه 90 جایی برای فرهنگ در کنار سیاست و اقتصاد نیست. یعنی اگر فرهنگیها حرفی بزنند، با نگاه و برچسب سیاسی به آنها نگاه میشود. شفاعی بیتوجهی به کتاب در رسانهها را ادامه تفکر دهههای قبل دانست و اظهار کرد: امروز اتفاق دگرگونی نسبت به آن زمان نیفتاده است. این رشد و فربه شدن آنقدر سریع اتفاق افتاده که سایر حوزهها از گردونه خارج شدهاند. من فکر میکنم این هم نتیجه همان نگاه است؛ زمانی که ادبیات برای تصمیمگیران، مسئولان رسانهها، مدیران فرهنگی، مدیران رسانهها و به طبع آنها جامعه اهمیتی نداشته باشد. این روزنامهنگار با اشاره به غلبه نگاه اقتصادی بر فضای رسانه بیان کرد: زمانی که رسانه میتواند بخشی از صفحه یا قسمتی از سایت خود را به بورس اختصاص بدهد و میلیونها تومان درآمد داشته باشد، فکر میکند چرا باید یک صفحه را به آثار چهار شاعر اختصاص دهد؟ این نگاه نگاهی اقتصادی است. زمانی که مدیریت رسانه میتواند با اختصاص یک صفحه حقوق یک ماه روزنامه را دربیاورد، صفحه را به معرفی یک کتاب اختصاص نمیدهد. وقتی نگاه دلالانه و چرتکهای بر رسانه حاکم شود این چنین تبعاتی خواهد داشت. شفاعی در پایان متذکر شد: فکر میکنم در این فضا به معدود رسانههایی که در مورد ادبیات و کتاب صحبت میکنند، معدود برنامههای تلویزیونی که به شعر میپردازند و سایتها و خبرگزاریهایی که به این طور موضوعات حرمت میگذارند، باید احترام گذاشت. البته همیشه مقاومتهایی توسط بخش دلسوز رسانه انجام شده و میشود، ولی در حقیقت این بخش بر نفربرهایی که از روی ادبیات رد میشوند ناخن میکشد. این مبارزه یک جنگ مغلوبه محسوب میشود، اما به هر حال مبارزه است. انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]