تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 3 فروردین 1404    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):يك حديث بفهمى بهتر است از آن كه هزار حديث [نفهميده] نقل كنى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1868678140




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سردار شهید صارم طهماسبی از چمران می‌گوید


واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۰



سردار و جانباز سرافراز «صارم طهماسبی»، از همرزمان شهید مصطفی‌ چمران به یاران شهیدش پیوست. «خصوصیات فردی این انسان کامل به گونه‌ای بود که نه تنها برای ما، بلکه برای لبنانی‌ها، الگو و اسطوره‌ای بزرگ بود که ای کاش آن دوران تمام نمی‌شد. درس‌هایی که من از چمران آموختم، هیچ معلمی برایم نگفته بود. دریایی از معرفت بود که همیشه به ما می‌گفت که وظیفه اصلی ما انسان‌سازی است نه چیز دیگر. تلاش ما سربازان آن مرد بزرگ به گونه‌ای بود که چمران‌وار باشیم ولی ارزیابی آن با خداست.» این، بخشی از صحبت‌های حاج «صارم طهماسبی» قبل از شهادتش در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه ایلام است، که در آن نحوه آشنایی با شهید مصطفی چمران را شرح داده است. سال 1354 به همراه «محمد مهدی صولت»، با قطار روانه مشهد شدیم و از مشهد به تربت جام. دیگر نمی‌دانم به کجا رفتیم، همین قدر یادم هست که بعد از سه شب راهپیمایی وارد دهکده‌ای که نامش در خاطرم نمانده است، شدیم و بعد از آن به سمرقند رسیدیم. از آنجا با لباس مبدل به کابل رفتیم و یک راهنما ما را به خیابان سنگفرش شده‌ای برد که خانه «سیدعلی اندرزگو» در آنجا بود، برد. سه روز در آنجا ماندیم و پس از دریافت گذرنامه راهی اسلام آباد پاکستان شدیم. بعد از ورود به آنجا ما را فورا به فرودگاه بردند و روانه دمشق شدیم. در دمشق ما را به جایی که یادم نیست چه نام داشت بردند و پس از دریافت لباس‌های نظامی راهی پادگان آموزشی واقع در «حموریه» شدیم. مدتی در آنجا آموزش نظامی تخصصی از جمله تخریب و آموزش‌های عبور از رودخانه با طناب و کوهنوردی دیدیم و بعد از آن ما را به «جبل‌الشیخ» انتقال دادند و در آنجا پس از فراگرفتن زبان عربی به بیروت رفتیم و دو سال آموزش دیدیم و به این ترتیب به طور کامل آموزش‌های نظامی را فرا گرفتیم. در یکی از روزهای تابستان سال 1357 بود که از رادیو شنیدیم حکومت شاه در حال نابودی است. «جمشید آموزگار»(نخست وزیر وقت) برکنار شده بود و موج انقلاب و براندازی شاه ما را بر آن داشت تا به ایران برگردیم. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی تقریبا سه سال از حضور ما در لبنان می‌گذشت. تا بازگشت و رسیدن ما به ایران، انقلاب پیروز شده بود. نرسیده به مرز بازرگان حال و هوایی به من دست داد که در طول این چند سال که در لبنان بودم این گونه برای خانواده‌ام دلتنگ نشده بودم. نمی‌دانم بوی وطن به مشامم خورده بود یا اشتیاق رسیدن به خانوادم!. تا اسفندماه 1357 من و محمد مهدی صولت در تهران ماندیم و بعد از آن به برای دیدن خانواده به منطقه خودمان روانه شدم. چند ماهی که در خانه بودم بازهم برای رفتن به لبنان عازم تهران و از آنجا راهی اصفهان شدم. تعدادی از بچه‌های قدیمی را پیدا کردم که بعد از مدتی کوتاه به دمشق و از آنجا به بیروت رفتیم. این بار دیگر خبری از محمد مهدی نبود نمی‌دانم چرا برنگشته بود؟ تنهایی خیلی برایم سخت بود. این بار کارت شناسایی عضویت «سازمان الفتح» را دریافت کردم و در این زمان بود که در دیداری که با شهید چمران داشتم، شنیدن سخنان پربارش به گونه‌ای مرا منقلب کرد که در همان جلسه بود که به او گفتم دکتر اگر اجازه بدهید وارد شاخه نظامی «امل»(حزب امل لبنان) شوم که ایشان با بیان دلایلی برای خدمت من در همان رسته، مرا منصرف کرد و با پیروی از حرفهایش در همان رسته اولیه خودم ماندم ولی نمی‌دانم چرا حرف‌های چمران دگرگونم کرد. گفتن خاطرات این مدت برای خود کتابی است خواندنی. در سفر دوم به لبنان، در دمشق پس از گذراندن دوره فشرده یک ماهه به «قوات خاصه» لبنان در بیروت پیوستیم. در آن زمان طی هشت ماه 17 بار وارد اراضی اشغالی برای انجام ماموریت شدیم. در این مدت به عضویت سازمان الفتح درآمده بودم. در مجموع هفت سال در لبنان بودم که همرزم بودن با دکتر مصطفی چمران برایم فراموش نشدنی و بسیار مفید و عبرت‌آموز بود. خصوصیات فردی این انسان کامل به گونه‌ای بود که نه تنها برای ما، بلکه برای لبنانی‌ها،الگو و اسطوره‌ای بزرگ بود که ای کاش آن دوران تمام نمی‌شد. درس‌هایی که من از چمران آموختم، هیچ معلمی برایم نگفته بود. دریایی از معرفت بود که همیشه به ما می‌گفت که وظیفه اصلی ما انسان‌سازی است نه چیز دیگر. تلاش ما سربازان آن مرد بزرگ به گونه‌ای بود که چمران‌وار باشیم ولی ارزیابی آن با خداست. این مرد بزرگ را نمی‌توان توصیف کرد چرا که ویژگی‌های اخلاقی‌اش به گونه‌ای بود که شاید می‌توان به جرأت گفت کسی مثل وی را تا به حال ندیده‌ام. بارها و بارها اتفاق می‌افتاد که غذای کافی نداشتیم و چمران نان‌های خشک شده‌ی روزهای قبل را می‌خورد. در آنجا فرماندهی فقط پیشوندی برای نام مصطفی بود چرا که از همه ما ساده‌تر و بی‌آلایش‌تر بود. بعد از گذشت هفت سال در لبنان به ایران برگشتم که جنگ تحمیلی آغاز شده بود. من هم برای ادای تکلیف روانه جبهه‌های حق علیه باطل شدم و در 13 آبان ماه سال 1363 در مهران به اسارت نیروهای بعثی درآمدم و پنج سال در اسارت بودم. همرزم بودن با دکتر مصطفی چمران برایم فراموش نشدنی و بسیار مفید و عبرت‌آموز بود. خصوصیات فردی این انسان کامل به گونه‌ای بود که نه تنها برای ما، بلکه برای لبنانی‌ها، الگو و اسطوره‌ای بزرگ بود که ای کاش آن دوران تمام نمی‌شد. درس‌هایی که من از چمران آموختم، هیچ معلمی برایم نگفته بود. دریایی از معرفت بود که همیشه به ما می‌گفت که وظیفه اصلی ما انسان‌سازی است نه چیز دیگر. تلاش ما سربازان آن مرد بزرگ به گونه‌ای بود که چمران‌وار باشیم ولی ارزیابی آن با خداست. این مرد بزرگ را نمی‌توان توصیف کرد چرا که ویژگی‌های اخلاقی‌اش به گونه‌ای بود که شاید می‌توان به جرأت گفت کسی مثل وی را تا به حال ندیده‌ام. بارها و بارها اتفاق می‌افتاد که غذای کافی نداشتیم و چمران نان‌های خشک شده‌ی روزهای قبل را می‌خورد. در آنجا فرماندهی فقط پیشوندی برای نام مصطفی بود چرا که از همه ما ساده‌تر و بی‌آلایش‌تر بود. بعد از گذشت هفت سال در لبنان به ایران برگشتم که جنگ تحمیلی آغاز شده بود. من هم برای ادای تکلیف روانه جبهه‌های حق علیه باطل شدم و در 13 آبان ماه سال 1363 در مهران به اسارت نیروهای بعثی درآمدم و پنج سال در اسارت بودم. انتهای پیام








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن