واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
با احسان ایروانی، معمار و مدیرعامل سابق صندوق احیا و بهرهبرداری از اماکن تاریخی و فرهنگی چرایی از بین رفتن معماری سنتی اگر عکسهای 40-30 سال پیش شهرهای ایران را با امروز مقایسه کنید. بناهایی را خواهید دید که امروز از آنها اثری نیست. انگار گرافیستی با نرمافزارهای رایانهای آن بناها را پاک کرده و جایشان را با ساختمانهای ظاهرا شیک امروزی پر کرده است.
به گزارش جام جم آنلاین، احسان ایروانی، مدیرعامل پیشین صندوق احیا و بهره برداری از اماکن تاریخی و فرهنگی معتقد است این گرافیست، همان نظام مهندسی است که به عنوان متهم اصلی نابودی بافت های تاریخی در جایگاه نشسته است. به عنوان یک معمار و مدیرعامل پیشین صندوق احیا و بهره برداری از اماکن تاریخی و فرهنگی، چرا بناهای تاریخی ما یکی بعد از دیگری تخریب و از صحنه روزگار محو می شود؟ از منظر آسیب شناسانه بناهایی که مالکان و بعضا مدیریت شهری و... به تخریب آن مبادرت می و رزند، به صورت ناخودآگاه روندی را به سوی بی ارزش شدن طی کرده اند که اگر ما متوجه این روند شویم، می توانیم به راه حل های درمانی برسیم. تا اوایل دهه 70، یک سوم تا دو سوم شهرهای ما را بافت تاریخی تشکیل می داد و شهرها پر بود از اماکن و بناهای تاریخی که تنوع داشت؛ از خانه و حمام گرفته تا اماکن مذهبی. در دوره های تاریخی زمانی که شهرها در حصار قرار داشت، نوسازی شهرها به صورت خودکار و توسط استادان معمار انجام می شد که علاوه بر ساخت و ساز در تزئینات بنا تخصص داشتند. با ورود علوم و فنون جدید و تخصصی شدن امور، بلدیه ابتدای قرن حاضر به شهرداری تبدیل شد. در این شرایط، شهرداری با ورود به امور شهر، جداسازی فضاهای مشاعی و شهری از فضاهای مسکونی و خصوصی را در دستور کار خود قرار داد. در حالی که در گذشته محله برای اهالی محل بود و هر آنچه می توانستند برای محله خود خرج می کردند و هویت خود را به عنوان اهل محل داشتند. پس شما هم معتقدید بناهای ما یا در کل معماری سنتی ما، قربانی علوم جدید و نظام فن سالارانه و بروکراتیک امروزی شده است؟ از اوایل قرن جاری به مرور بحث نیازمندی های جدید برای زندگی و کار مطرح می شود، در حالی که امکان سنجی انطباق این نیازمندی ها با بناهای تاریخی مغفول می ماند. در بناهایی که کار اقتصادی صورت می گرفت مانند کارگاه های شعربافی همچنان کار اقتصادی با همان شکل تاریخی ادامه می یابد، ولی به روزسازی فناوری بر اساس بنا و منطبق بر نیازمندی ها صورت نمی گیرد. چه شد ساخت و سازها به تخریب و نوسازی بافت تاریخی انجامید؟ طرح های جامع و تفضیلی از اواسط دهه 40 محدوده شهر تهران را مشخص کرده است. ساخت و سازها در زمین های بایر درون محدوده شکل گرفت. زمانی که این زمین های بایر به اتمام رسید، نگاه ها به سمت بافت تاریخی چرخید. به هر حال، بازار عظیم نوسازی ایجاد شده است و چرخ آن باید بچرخد. گفته می شود در این بازار حدود 13 رشته و 300 شغل فعال هستند، اما سوال اینجاست، کسانی که قانون نظام مهندسی را می نوشتند چرا به فکر یک سوم شهر نبودند؟ در این قانون هیچ فکری برای خانه های 35 سال به بالا نشد. حتی در طرح های جامع کنونی، ساختمان های بالای 35 سال را جزو بافت فرسوده به شمار می آورند. همین مسأله سبب می شود دست اندرکاران ساختمان به فکر ساختن سازه هایی با عمر 35 سال باشند تا چرخه بازار کارشان بچرخد. همین مسأله باعث شده ساختمان های ساخته شده در دهه 50 و 60 از ساختمان های دهه 80 قوام بیشتری دارد. با تصویب این قانون در سرزمینی که بناهایی با قدمت 400 سال دارد، فاجعه به بار آمد و این شد که امروز همه شهرهای ما شبیه هم شد و با از بین رفتن بافت تاریخی شان هیچ تمایزی بین آنها وجود ندارد. آیا راهی برای نجات بافت تاریخی باقیمانده وجود دارد؟ به گذشته برگردیم. وقتی قانون نظام مهندسی پایه ریزی شد. بحث نوسازی با علوم جدید با رشته های عمران و راه و ساختمان و... همراه شد، اما از آن طرف، برای مثال رشته مرمت یک رشته نچسب و الحاقی به نظام مهندسی به شمار می آید. در کارت نظام مهندسی مرمتی ها می نویسند رشته مرتبط به معماری، نه مرمت! یعنی مرمت به رسمیت شناخته نشده است. در حالی که یک سوم شهر باید قانون خود را می داشت؛ یعنی قانون نظام مهندسی مرمت و احیای بناهای تاریخی. آن زمان چنین قانونی در کنار قانون نظام مهندسی می توانست در ساماندهی شهر مؤثر باشد. نکته ای که بسیاری از کارشناسان به آن اشاره می کنند، از بین رفتن معماری سنتی ما و بی هویت شدن بناهای جدید است. در واقع چرا معماری ما به سوی یک بی هویتی رفته است؟ قانون نظام مهندسی به جای کیفیت صرفا به کمیت زندگی پرداخت. در روند کمی شدن ساخت و سازها فقط بناهای تاریخی فدا نشد، بلکه در نوسازی هم از معماری سنتی الهام گرفته نشد. ای کاش بناهای تاریخی از بین می رفت، ولی روح معماری سنتی در بناهای جدید ما جاری بود. یعنی نظام مهندسی دو اتفاق ناگوار را رقم زد؛ نخست این که تخریب بناهای تاریخی را در پی داشت و دیگر آن که سبب قطع پیوند معماری ما با گذشته شد. زمانی که معماری سنتی ما داشت نفس های آخر را می کشید، شاهد ساختمان سازی غربی در شهرک اکباتان هستیم. در اینجاست که مبحث انرژی مطرح می شود و گرمایش و سرمایش اهمیت پیدا می کند. در حالی که در معماری سنتی ما سازه با انرژی های طبیعی منطبق بود. جهت قرارگیری ساختمان با باد و تابش خورشید هماهنگ بود. ضخامت دیوارها سبب حفظ انرژی می شد، اما ساخت وسازهای براساس علوم جدید به فکر بردن انرژی به ساختمان است. کمیل انتظاری فرهنگ و هنر
 
چهارشنبه 13 آبان 1394 ساعت 03:45
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]