واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: ریاکاری عالمان اخلاق
چرا برخی که موعظه مان می کنند، «آن کار دیگر می کنند؟»
همان طور که «سیچه خوزه» می گوید، مردم اغلب به آن چه موعظه می کنند، هیچ عمل نمی کنند؛ خصوصا در برخی حرفه های این نکته بیش تر است.
مجله روشن - شیوا دلداری: همان طور که «سیچه خوزه» می گوید، مردم اغلب به آن چه موعظه می کنند، هیچ عمل نمی کنند؛ خصوصا در برخی حرفه های این نکته بیش تر است.
قابل توجه پلیس: وقتی روزنامه فلوریدایی Sun Sentinle، سوابق 3915 نفر از کارمندانش را در سال 2011 و در جاده های عوارض دار بررسی کرد، فهمید که نزدیک به 800 تن از آنان با سرعت 90 تا 130 مایل در ساعت می رانند؛ در حالی که در همه موارد، یا رسالت شان را زیر پا گذاشته بودند یا آن دسته از قوانین راهنمایی و رانندگی را که سرعت غیرمجاز را ممنوع کرده اند، حتی برای موارد اورژانسی.
قابل توجه پزشکان عزیز: یک مطالعه درباره 500 پزشک نشان داده که 38 درصدشان بیش از حد چاق اند، در حالی که تنها این میزان بین آمریکایی های بالغ بر 33 درصد است (البته انصافا نرخ رشد چاقی بین پزشکان کم تر است). یا همین خرده فروش ها: مطابقه یافته های سیستم بازرسی یک شرکت امنیتی، اغلب آدم هایی که از فروشگاه های شمال آمریکا دزدی کرده اند، خریداران نیستند بلکه کارمندان فروشگاه ها هستند.
اخیرا، برخی فیلسوفان، جنبه هایی طنازانه در رفتارهای دانشگاهی شان وارد کرده اند. یافته های آن ها نشان می دهد مردمی که برای زندگی کردن به مسائل کلانی می نگرند و فکر می کنند، الزاما از مردمان عادی، رفتار بهتر یا اندیشه شفاف تری ندارند. در یک مطالعه، از 537 پروفسور- که یک سوم شان اخلاق دان بودند- درباره رفتارها و عقاید شخصی شان سوال پرسیده شد. 60درصد از اخلاق دان ها خوردن گوشت قرمز را کار اخلاقی قبیحی تلقی کردند، و تنها 27درصد گفتند که آن ها معمولا در عمل، گوشت نمی خورند.
اخلاق دانان و فیلسوفان سیاسی، کم تر از سایر پروفسورها اهل رای دادن هستند یا اخلاق دانان کم تر مایل اند که خون اهدا کنند یا از شمار اهداکنندگان اعضای بدن باشند. محققان گزارش دادند که اخلاق دانان تقریبا در هیچ موضوعی از دو گروه دیگر حاضر در تحقیق، بهتر عمل نکرده اند.
یک مطالعه دیگر نشان می دهد که اخلاق دانان، به خصوص، از جمله کاربران مختلف کتابخانه اند: در مقایسه با سایر متون فلسفی، «کتاب های علم اخلاق معاصر»، که عمدتا از سوی پروفسورها و دانشجویان دوره ها عالی فلسفه به امانت برده می شوند، به احتمال زیاد حدود 50درصد بیش تر برای همیشه گم می شوند.
فیلسوفان، هم به خاطر تعصبات شان در معرض آسیب اند. مثلا، در یک تحقیق دریافتند که، در مقایسه با متخصصان درون گرا، متخصصان برون گرا در فلسفه و روان شناسی، به احتمال زیاد اعتقادات خاص تری درباره آزادی اراده دارند. در یک مطالعه دیگر، آن ها که درجه های آکادمیک بالاتری در فلسفه دارند، یک جفت پرسش اخلاقی را به تناسب این که از اول چه ژستی گرفته اند، پاسخ های متفاوتی داده اند.
مثلا وقتی با قضیه واگن برقی، رو به رو می شوند- یکی از 101 معضل فلسفی کلاسیک، که مطابق آن فرد مجبور است بین «کشتن یک فرد برای نجات جان شماری از مردم در تصادف قطار» و اینکه «قتلی مرتکب نشود ولی بگذارد مردم کشته شوند»- هم اهل فلسفه و هم مردمان عادی، به یک اندازه، پاسخ های شان را بر این اساس که وسیله ارتکاب قتل چیست تنظیم می کردند.
البته محققان دیگری در حال بررسی رابطه بین علم اعصاب و باورهای فلسفی هستند. مثلا در یک تحقیق کوچک، معلوم شد آن ها که قشر جلویی مغزشان آسیب دیده، مایل اند یک الگوی فایده گرای عجیب را برای تصمیم گیری درباره دوراهی های اخلاقی داشته باشند. احتمالا چنین تحقیقاتی، چیزهایی درباره ریشه های اعتقادات ما ارائه می دهند اما دست آخر، باز هم یک راز متافیزیکی برجا می ماند: چرا، در مقایسه با دیگر آدم ها، فیلسوفان بدترین آدم ها هستند وقتی مادران شان را صدا می کنند.
تاریخ انتشار: ۰۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]